پناه امن من (۲)

1401/06/22

...قسمت قبل

سکس با امیر هنوزم به اندازه روز اول برام هیجان داره ، برخورد دستش به بدنم ، بوسه هاش و حتی کیرش من عاشق این ادم بودم تو این دو سال که از رابطه ی ما میگذره هیچ وقت به اندازه این روزا از هم دور نبودیم طوری که گاهی فکر میکنم، امیر منو فقط بخاطر سکس میخاد .

خونه ما اکثرا خالی و امیر راحت امار بابامو در میاره و میاد خونه ما اوایل سکسمون پر از استرس بود همش میترسیدم نکنه بابام سر زده بیاد ولی الان دیگه هیچی برام مهم نیست .

امیر بعد از اینکه از سرکارش اومد و ماشین بابامو توپارکینگ ندید زنگ زد بهم
_ سلام سارا چطوری ؟
_ قربونت برم تو چطوری
_خوبم ولی تو رو که ببینم بهتر میشم من ی حموم برم بیام پیشت
_ باشه عشقم
_ تا نیم ساعت دیگه قراره جر بخوری

ی کم میوه و خوراکی رو میز چیدم منتظرش شدم امیر که اومد تو بلافاصله دستمو گرفت برد تو اتاق خیلی وقت بود که رابطه ی ما فقط به سکس ختم میشد و این منو آزار میداد.

_ امیر میشه از این به بعد بیرونم بریم رابطه ما همش به سکس ختم میشه
_نه اینکه تو ام بدت میاد
_ولی اخه اینطوریم نمیشه که دلم میخاد مثل اوایل بیشتر وقت بزاری برام
_باشه ولی الان وقت این حرفا نیست .
تو گوشم اروم گفت خودت بسپر به من

نمیدونم چقدر گذشت و چند تا پوزیشن عوض کردیم . من رو تخت لش افتاده بودم در حالی که هنوز ارضا نشده بودم و امیر داشت شلوارشو میپوشید که بره .
ی دستمال برداشت و ابشو که ریخته بود رو شکممو پاک کرد لبمو بوسید و گفت خیلی خوب بود .

احساس نفرت نسبت به خودم داشتم عاشق مردی بودم که منو واسه سکس میخاد و احساسات من ذره ای براش اهمیت نداشت . دلم نمیخواست احمق باشم ولی چطور با مردی که حس زنانگیو تو وجودم روشن کرد کات کنم ؟؟؟!! مردی که تمام اولین ها رو با اون تجربه کردم . مردی که بکارتمو ازم گرفت !! تو خانواده ما رسمه قبل ازدواج گواهی سلامت میگیرن پس من نمیتونم با کسی ازدواج کنم تمام ایندم تباه شد ،ولی نمیزارم غرورمو ازم بگیره من عروسک جنسیه اون نیستم .

یک هفته گذشت و دوباره سر وکله ی اقا پیدا شد قطعا دوباره امپرش زده بالا زنگ زد بهم و میخاست بعد از ظهر بیاد پیشم منم گفتم کار دارم تقریبا ی هفته ندیدیم همو ساعت رفتو امدش و میدونستم و تو اون تایم بیرون نمیرفتم که همو نبینیم .

داشتم میرفتم باشگاه که با صدای امیر برگشتم
سارا
سارا با تو ام
تا دیدمش سرعتم بیشتر کردم که گفت
_ بیا بشین با هم حرف بزنیم
_ کلاس دارم
_ ریدم تو کلاست ی هفته اس داری منو میپیچونی پای کس دیگه وسطه ؟؟
رفتم سمت ماشین وبعد از سوار شدنم راه افتاد رفت سمت ی جایی خلوت

تو راه اصلا حرف نمیزد و با سرعت زیاد رانندگی میکرد .
رفت سمت کوهسار ی باغ متروکه اونجا بود که پر از درختای توت بود زیاد با هم اونجا میرفتیم و اکثر سکس های تو ماشینمون تو این مکان بود.

_ چرا اینجوری میکنی؟ درست حسابی به من جواب بده چی شده ؟؟
_ من فهمیدم این رابطه به درد نمیخوره جلوی ضرر و از هر جا بگیری منفعته
_ بعد دوسال فهمیدی اره ؟؟؟ چی واست کم گذاشتم
_ تو فقط ی رابطه رو سکس میدونی نیم ساعت میایی خونه ی ما میکنی میری این تمام رابطه ی ماشده ، نه بیرونی !! نه گردشی !! تو اصلا به من توجه میکنی؟؟
_من خسته و کوفته از سرکار میام به جای اینکه درکم کنی بهم کسشعر میگی

لبشو گذاشت رو لبم خودمو کشیدم عقب دستشو انداخت دورگردنم و ی کم فشار داد
_ از من فاصله نگیر وگرنه بدمیبینی
بلافاصله لبامو بوسید و من دوباره خر شدم ، چرا من در برابرش انقدر ضعیفم مانتو جلو باز بود و خیلی راحت دستشو برد زیر تی شرتم و همزمان با بوسید ممه هامو مالید .
آه و ناله من بلند شد و بهم گفت شلوارتو ی کم بکش پایین و شروع کرد به مالیدن کسم و من که تو بهترین حسو حال بودم ، کمربند و شلوارشو کشید پایین بهم گفت ساک بزنم .
من عاشق ساک زدن بودم شاید کار چندشی باشه ولی وقتی میدیدم عشقم عمیقا لذت میبره، بهم کلی حس خوب میداد .

شروع کردم به مالیدن کیرش اول سرشو میک زدم و بعد ی لیس از پایین به بالا کشیدم صدای نفساش قشنگ ترین صدا بود برام .و من براش ماهرانه میخوردم دستای امیر رو موهام بود و نوازشم میکرد و گاهی به خودش فشارم میداد .
بعد از اینکه ابش اوردم گفت ادامش برای فردا ، خودتو اماده کن تو این ی هفته خیلی اذیتم کردی.

درسته ما باهم حرف زده بودیم ولی مشکل حل نشده بود حتی امروزم هدفش ارضا کردن خودش بود . من با این پسر چیکار باید میکردم .

فرداش طرفای ساعت ۶ زنگ زد بهم و گفت میخاد بیاد خونمون .
و من همچنان از دستش عصبی بودم ولی سکوت کرده بودم . همین که رسید بهش گفتم

_ امیر میدونی چقدر دوست دارم ولی رابطه ی اینجوریو نمیخام یا بیا خواستگاریم یا تموم کنیم

_ سارا من خونه دارم ؟ چیکار کنم درامدم همین قدر نمیتونم تو رو هم بدبخت کنم
_ چه اشکالی داره اجاره کنیم کم کم میخریم تو بیا جلو
_ نمیتونم سارا
_ پس من دیگه نیستم شرمنده
_ گوه نخور تو نمیتونی نباشی
_ حالا میبینی
ی چک زد تو گوشم گفت ببین تو جنده من شدی کسی که بفهمه تو اپنی بهت نگاهم نمیکنه کست که اپنه و کونتم غار کردم پس خفه شو جندگیتو کن فهمیدی
از حرفاش شوکه شدم من تو هر سکسی بیشتر از قبل عاشقش میشدم ولی امیر هیچ وقت به من اهمیت نداد .
موهامو گرفت تو دستشو گفت تو خونه ی خودت جرت میدم جرات داری داد بزن همه بفهمن جنده ای

اشک تو چشمام حلقه بست اگه بابام و داداشام میفهمیدن بدبخت میشدم امیر شروع کرد به کتک زدن من
و من دردامو تو خودم خفه کردم که از درد داد نزنم .
_ فکر کردی من ی کونیو میگیرم اره من دنبال ی دخترم واسه زندگیم نه جنده
_ ولی من فقط با تو بودم
_ از کجا بدونم کووونی
سیلی پشت سیلی میخوردم و صدام در نمیومد فقط با نفرت بهش نگاه کردم من عاشق این هیولا بودم یعنی ؟؟؟!!
شلوارشو دراورد و گ
نشست رو تخت
تو این دو سال خوب جنده ای ازت ساختم بیا کارتو کن .
بلند شد موهامو گرفت دو باره نشست و کیرشو کرد تو دهنم و من براش ساک میزدم .
حالم خیلی بد بود منی از اوضاع بدم به امیر رو اوردم حال فهمیدم قصد اون فقط سو استفاده بود .با اینکه لاغر بود ولز زورش خیلی زیاد بود و هر جور که میخواست و تو هر پوزیشنی منو مجبور میکرد و منی که میترسیدم صدامون بره بیرون به سختی بغضمو میخوردم .
امیربهم گفت داگی شم و من گوش کردم و امیر کیرشو مالید به کونم و اروم کرد توش بعد از اون سرعتشو بیشتر کرد و تند تند تلمبه میزد داشتم از ضعف میمردم تا اینکه ابش اومد

_ من حوصله ی کس شعرای تو رو ندارم هر وقت خواستم باید قبول کنی و زیرم بخوابی وگرنه کل ساختمون میفهمن اینجا ی جنده زندگی میکنه .
باباتم همینطور البته بعید میدونم اون تو رو ادم حساب کنه و براش مهم باشی تو فقط واسه من مهمی اونم نه خودت کس و کونت پس ادم باش تا اذیت نشی.

لباساسو پوشید که بره اروم تو گوشم گفت تو خیلی احمقی فکر کردی من تو رو میگیرم و ی پوز خند زد و رفت و من موندم و کلی غم و حس حماقت ، اون شب تا صبح به خودکشی فکر میکردم ولی من به خودم قول داده بودم که ضعیف نباشم رفتم حموم و وقتی اومدم بیرون تازه کبودیای بدنمو دیدم زود خوابیدم تا بابا نبینه لباسای اسین بلند میپوشیدم .حالم خیلی بد بود تصمیم گرفتم ی هفته برم خونه ی برادرم تا اون لجن نتونه پیدام کنه .

تو این چند روز حسابی فکر کردم و تصمیم گرفتم پیش ی روانشناس برم و این بهترین تصمیم کل زندگیم بود و ی راه روشن برام باز شد .

شنیده بودم ی دکتر با تجربه و خیلی خوبی سمت اکباتان هست وقت گرفتم و رفتم مطبش ، دکوراسیون مطب عالی بود و کلی حس ارامش بهم داد تا اینکه نوبتم شد . با دیدن خانم دکتر ارامش گرفتم و نشستم باهاش کلی حرف زدم از بابام ، از مامانم از امیر …
چند هفته کار من طول کشید و من این مدت خونه نمیرفتم بیشتر خونه برادرم و مادربزرگم بودم .
و کم کم خودمو پیدا کردم ، حالم بهتر شده بود . دو سال خودمو اسیر امیر کردم ولی حالا حس رهایی داشتم تصمیم گرفتم خودم به خانوادم تعریف کنم نه با جزئیات ولی کلی بگم و اون نتونه منو تهدید کنه .

برگشتم خونه جایی که برام مثل زندان بود .

و همه چیزو برای بابام تعریف کردم خیلی عصبی شد و از خونه گذاشت رفت وقتی امیر بهم زنگ زد بهش گفتم دیگه نمیتونی منو تهدید کنی خودم به بابام همه چیزو گفتم .

اون شب بابام زنگ زد داداشم اینا بیان خونمون پیش من بمونن و خودش خونه نیومد حالش خیلی بد شد وقتی فهمید امیر ازم سواستفاده میکنه و تهدیدم کرده .

ی ماه طول کشی تا خونمونو فروختیم و ی خونه ی جدید پیدا کردیم ولی خداروشکر از ابن محیط دور شدیم .ولی این پایان قصه ی من نبود سال ها طور کشید تا امیرو کامل از زندگیم انداختم بیرون و اون مرد دیونه حتی بعد از ازدواجمم مزاحم میشد . هر کسیو راحت تو زندگیتون راه ندید

نوشته: حنا


👍 15
👎 0
16901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

895010
2022-09-13 02:52:23 +0430 +0430

امیرا کلاً لاشییییییین

1 ❤️

895067
2022-09-13 12:09:19 +0430 +0430

این امیر ها نمیخوان تو این داستانها تموم شن؟

1 ❤️

895098
2022-09-13 19:03:55 +0430 +0430

تلخه ولی به کیرم

1 ❤️

895101
2022-09-13 19:16:56 +0430 +0430

گوه بخور لاشی
شماها تخمش رو ندارین بی همه چیز کرمکی
مایه ش یه شات گان و دو تا گوله خشگل تو روده هاش
بعد جنازه متلاشی شده رو اگه چهار تا خوک یا سگ گرسنه داری بده تا تیکه آخرش رو قورت بدن و اگه نداری گونی پیچش کن و ببر چالش کن
بابا و داداش کسکشت چرا سلاخیش نکردن در عجبم
طرف رو تو خونه ش مفت به ده روش سامورایی بکنی و اونم دوسال و تهدیدش هم بکنی و بعد ازدواج هم تهدید و این دیگه نوبره
جراتش رو نداری بده من، سرش رو ببرم تا عبرت دیگران بشه
یه سوال
الان بعد اون همه جندگی حس شهوت و لذت داری برای شوهرت ؟ فکر نکنم ، همه رو دادی به اون حرومی و الان هیچی برای اون گاگول که شوهرت شده نداری

0 ❤️

895102
2022-09-13 19:26:15 +0430 +0430

میگم تو اون لحظات که کیر و شاش و آب کیر اون پسر کونی رو میخوردی
مادر بدبختت یادت نیفتاد
شرم و حیا و خجالت یادت نیفتاد
برادرت
اون پدر بدبختت
جای پا و قدم های مادرت یادت نیفتاد
روی مبلی که مادرت مینشست و تختی که روش میخوابید بکنت تورو می گا یید ؟
تف

0 ❤️

895103
2022-09-13 19:28:29 +0430 +0430

دخترا همیشه عاشق لاشیای کونی میشن که بشاشن تو دهنشون و دهن جد آبادشون
دخترا اینجوری ارضا میشن

دخترا با قربون صدقه و محبت خالصانه یه پسر ساده و معصوم احساس حقارت و ذلالت بهشون دست میده

2 ❤️

895263
2022-09-14 16:06:58 +0430 +0430

😭 😭 😭 😭 من بودم امیررو میکشتم اینجور حیوونا لکه ننگ مامردها هستن

1 ❤️

896238
2022-09-20 02:37:57 +0430 +0430

هم اسمش امیر بود
هم ۲۰۶ داشت
پایان داستان از همون اول مشخص بود !

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها