پنجره ای رو به خیال (۱)

1401/03/02

سلام من حورام (اسم مستعارم) اینجام تا از خیال و ذهنم براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد.
خوشحال میشم فالو و نقدم کنین♥️
توجه:این داستان واقعیه ولی ن برای من ولی از زبون من با یکم جزئیات بیشتر گفته و بیان میشه
داستانی ک من مینوسیم حالت رمانیه که سکسیه و هم معضل جامعه در لفافه نشون‌ میده

زمان این رمان در بازه ۹۰ تا ۹۵ نقل میشه و چون سبک رمانی نوشته شده تا ب قسمت سکسی داستان برسه یکم صبور باشین♥️


مسیجش بالای گوشیم اومد
+بیا بیرون، دم در دانشگاهم
فکرم کشیده شد به گذشته
تو سن ۲۲ سالگی تصمیم گرفتم یواشکی برا کنکور بخونم و به سختی شیراز رشته فیزیو قبول شدم خانوادم به شدت سخت گیر بودن و به اومدنم به شیراز گیر دادن با اصرار و کتک راضیشون کردم ولی تهش بابام گفت: حق نداری ی قرون از داشنگاه و کتابات ازومن بگیری برو همونجا کار کن. با قلبی شکسته راهی دانشگاه شدم و توکل کردم به خدا ، ارتباطم اصلا خوب نبود و با کمتر کسی تو داشنگاه حرف میزدم از لحاظ مالی ضعیف بودم تو ی کتاب فروشی مشغول ب کار شدم تا بتونم حداقل کتاب هامو بگیرم ولی حقوقش کفاف کتابامو نمیداد
ترم اول ب سختی گذروندم اما ترم دومب برای امتحانات نیاز ب کتابی داشتم ک اصلا دست دومشم نمیتونستم پیدا کنم امتحان ناچارا بعد از کلاس دفتر استاد درسمون رفتم آریا ادیب ۳۳ ساله یکی از بهترین استاد های دانشگاه بود خوشتیپ و خوش اخلاق جنتلمن قدش بلند بود و موهاش و چشماش مشکی پوست گندمی روشنی داشت و کراش نصف دانشگاه بود
در زدم :
+بفرمایید
وارد شدم
_با اجازه استاد، استاد ببخشید مزاحم شدم ی مشکلی برام پیش اومده
با چشمای درشت مشکیش که بین مژه های بلندش خود نمایی میکرد گفت: بله خانم امینی بفرمایین
+استاد من از اول سال کتابی ک معرفی کردین از بچه ها میگرفتم ولی خب الان امتحاناته و لازم دارن خودشون و من کتاب ندارم و نمید…
وسط حرفم پرید همین جور که داشت ی چیزی مینوشت گفت : شمارمو یادداشت کن ساعت ۳ کلاسم‌تمومه بهم زنگ بزن بیا از تو ماشینم کتابارو بدم بهت
برا ترم بعدتم کتاب برات پیدا میکنم باهات هماهنک میکنم
چشام برق زد : مرسی استاد
شمارتونو بفرمایید…
_…09


امتحانا تموم‌شد ترم جدید شروع شده بود تو این ترم جدید استاد خیلی کمکم کرده بود ی سری کتابا رو بهم قرض داده بود
بهش پیام دادم : سلام استاد ادیب خیلی ممنون بابت لطفتون من کتابارو فردا میارم دفترتون

گوشیمو گذاشتم کنار من تو شیراز خونه دختر خالم بودم که تنها زندگی میکرد شاغل بود و خب از صبح تا شب بیرون بودم دانشگاه و تو امتحانات فرجه اکثرا تو این تایما بیشتر خونه بودم و میخوندم
گوشی گذاشتم کنارم و بهوسقف خیره شدم ‌خسته شده بودم از این همه ارتباط پایینم دلم میخواست با ادمای جدید رفت امد کنم دلم میخواست برم تو رابطه با ی ادم درست ولی از بابا و داداشم میترسیدم ک بفهمن
باز نزدیک پریودیم بود حسابی حشری شده بودم
دستم بروم تو شرتم و شروع کردم ب ور رفتن با خودم و خودمو درحاا سکس و دادن تصور میکردم
بعد از اینکه ارضا شدم بلند شدم و رفتم ی دوش بگیرم
کارم شده بود خود ارضایی و گاهی سکس چت تو ناشناس


از حموم اومدم بیرون امروز هم قرار بود برم کتابارو تحویل بدم هم ی سر برم ارایشگاه ب لطف کمک های استاد برای کتابام میتونستم یک مقدار پول پس انداز کنم و برا خودم خرید کنم و برسم ب خودم

صدای الارم پیام اومد سریع خیز بردم سمت گوشی و پیامش بالای صفحه گوشیم خوندم : من مرخصی گرفتم کسالت دارم ادرس خونم برات میفرستم بیار اونجا
پیام بعدی سریع اومد ک آدرس خونش بود
آدرس و ساعت اومدنم نوشته بود


ساعت ۵ عصر بود
اماده شده بودم
رو به روی در یک خونه اپارتمانی ۴ طبقه ایستاده بودم و استرس داشتم
ی مانتو کوتاه و گشاد و ساده پوشیده بودن با شلوار لی دمپا با میکاپ‌ ملایم. بعدش قرار بود برم یکم خرید کنم
شماره آریا ادیب رو گرفتم
بعد چند بوق برداشت : سلام استادخوبین
من پایین اپارتمانتونم
_سلام خانم امینی بیا بالا
+نه استاد خیلی ممنون تشریف بیارین کتابارو تحویل بدم ‌برم
یکم کار دارم
-بفرمایین بالا نمیتونم بیام پایین


رو کاناپه نشسته بودم
خونه خوشگل ب شدت تمیزی داشت با اینکه مستقل زندگی میکرد
دخترا دانشگاه اگه بفهمن من تا تو خونه استاد اومدم از حسودی میترکن و حاشیه برام میسازن
استاد با دوتا استکان نسکافه اومد
: مرسی استاد ببخشید لازم نبود من اومده بودم کتابارو بدم ‌برم
صورتش خنثی بود ولی چشاش شیطون
بار اول بود انقدر دقیق بهم‌زل زده بود و نگاهشو رو جزء جزء صورتم حس میکردم
گونه هام سرخ شد

  • این چ حرفیه خانم امینی حالا امتحانا چطور بود؟!
    +خوب بود استاد واقعا ممنونم بابت لطفتون
    کمی از نسکافه خوردم
    _این ترمم کلاس خودمو بردار کتاباتو هرچی لازم داشتی باز بهم بگو ببینم میتونم پیدا کنم
    +چشم استاد
    _خانوادت شیرازن؟
    +نه استاد من اصالتا جنوبی هستم بندر عباس
    تعجب‌کرد:پس‌چرا پوستت سفیده انقدر معمولا جنوبیا سبزه و تیرن
    از تعریف و توجهش ب پوستم خجالت کشیدم: اسناد صداسیما سبزه نشون میده چون معمولا سبزه هستن ولی همه اینطور نیستن پوست سفید خیلی داریم تو جنوب
    آریا از کاناپه رو به روم بلند شد و اومد رو کاناپه من با فاصله ی نفر ازم نشست
    تیشرت ابی کاربتی و با شلوار لی مشکی پوشیده بود و بوی عطر تلخشو به مشامم خورد
    گرمی و خیرگی نگاهش رو سرو صورت و بدنم حس میکردم
    موهای تنم سیخ سیخ شد
    _الان اینجا کجا زندگی میکنی خوابگاه یا خونه؟چون یکم از لحاظ مالی تحت فشاری این اپارتمان ، اپارتمان خودمه ی ۵ ماهی میشه ساختو سازش تموم‌شده ولی ب دلایلی نفروختم و خالین اگه خوابگاهی یا جایی هستی ک اذیت میشی میتونی یکی از این واحد هارو برداری
    خودمو جمع کردم نمیدونم چرا ی حس و حال ی جوری بهم دست داده بود
    اخرین قلوپ‌ از نسکافمم خوردم: ن استاد دست شما درد نکنه پیش دختر خالمم اون تنهاست باهاش زندگی میکنم
    ابرویی بالا داد: که این طور اگه مشکلی تو هر زمینه ای داشتی بهم بگو
    _چشم استاد
    +خانوادا چند نفرین ؟
    _۵ نفره استاد دوتا داداش دارم ک از خودم بزرگترن ولی فرهنگ خانوادمون جوریه ک نمیزارن درس بخونیم منم ک اینجوری میبینین اینجام چون بابام گفت من خرجتو نمیدم برو هر غلطی میخوای بکن برا خودت
    بغضم گرفت
    +سر چ کاری اینجا؟
    _تو ی کتاب فروشی کار میکنم حقوقش کمه ک ‌خودتون دیدین برا کتابامم کفاف‌نمیکرد چ‌برسه زندگی ولی خب الان ب لطف شما میتونم یکم ازش و استفاده کنم
    دستی ب ته ریش های جذاب و تمیزش کشید و گفت: من ی دفتر پیشخوان دارم میتونی بیای اونجا با حقوق بیستر‌نیمه وقت کار کنی و دستشو گذاشت رو رون‌پامو فشار داد
    شوکه شدم و،استرس گرفتم
    گفتم : ممنون استاد بهتوت خبر میدم

بلند شدم که برم سرم گیج رفت ولی چشامو سریع بازو بسته وردم و گفتم : استاد خیلی ممنون من برم
استاد: حالت خوبه
من: ی ذره سرم گیج رفت
استاد: بشین یکم حالت ک بهتر شد اب قندی چیزی بیارم
نشستم و رفت و با ی لیوان برگشت و لیوانم سمت گرفت
دستم بالا گرفتم لیوانو بگیرم ک چشام سیاهی رفت و سرم گیج رفت و نتونستم تعادلم حفظ کنم سرم گذاشتم رو کاناپه


با حس لرز و سردرد بدی بیدار شدم
اتاق تاریک بود و نور از بالای در یکم اتاق روشن کرده بود
این اتاق من نبود
من کجام؟!
اخرین بار تو خونه آریا بودم سردم بود دست کشیدم رو شونه هام ک متوجه شدم شونه هام لختن
پتو روم بود پتو رو از رو خودم کشیدم ک متوجه شدم لختِ لختم سرم باز گیج رفت من چرا لختم
خونه اریا بودم چیکار کرد با من
ولی هیچ دردی حس نمیکردم ک نشون بده تعرضی بهم شده
لباسام کجاست اشکام شر شر میریخت از صورتم
اریا با من چیکار کرده دست کشیدم بین پام
خونی و خیسی و حس نمیکردم
در اتاق باز شد پتو رو کشیدم رو خودم
هق هق کردم
چراغ روشن شد
پتو رو گرفتم‌جلو تن و صورتم
صدای نحسشو شنیدم: بیدار شدی بالاخره پاشو ی چیزی بخور
چشام ک ب نور عادت کرد گفتم : با خشم‌و نفرت پتورو از رو صورتم کشیدم‌و گفتم : با من چیکار کردی ها
کثافت اشغال کمک ات الکی بود نه؟ منو باش چ خرم ک فک کردم ادم
درستی هستی استاد تحصیل کرده ای‌ک از صد تا کثافت کوچه خیابون بدتره محکم گریه میکردم
اومد سمتم رو تخت نشست و دستش و اوارد سمت موهام
محکم پسش زدم و زدم تو گوشش، سرش چرخید سمت مخالفم دستشو رو زانوش مشت کرد رگ گردنش زده بود بیرون
ترسیدم ازش
نفس نفس میزدم و محکم گریه میکردم پتو رو محکم چسپوندم ب سینم
سرشو چرخوند و نگام کرد و گفت و محکم مچ دستم و تو دستش گرفت و بشار داد اخی گفتم
: کاری نکردم باهات الانم بلتد شو لباستو بپوش باهات حرف دارم مثل بچه ادم حرفمو گوش میدی تا روی سگم بالا نیاد یاس فهمیدی
با هق هق گفتم
+پس چرا لختم ؟
_لباساتو بپوش باهات حرف میزنم گریه ام‌نکن من ازاری بهت نمیرسونم
و بلند شد رفت لباسامو اوارد گذاشت رو تخت: زود بپوش کارت دارم


با حال زار رو ب روش نشسته بودم و لیوان اب کامل سر کشیدم گلوم خشک بود
با بغص و جشای خیس گفتم : چرا لخت بودم؟!
_چون ازت فیلم گرفتم
قلبم هری ریخت ، دست و پام‌لرزید
اریا ک قیافمو دید لبخند کجی زد و گفت : یاس ، یاس امینی ب من گوش کن هرچی بخوای هرجا بخوای در اختیارت میزارم
ب شرط اینکه تمام و کمال برای من باشی
اهل ازدواج نیستم بعدش کارای پردتو میکنم ک مشکلی برا ازدواجت نباشه
هیچی برات کم نمیزارم از نظر خونه دانشگاه خرید و خرج و مسافرت همه چی تامینی فیلمام پاک میکنم ولی اگه قبول نکنی انار ادرس خونتونو در میارم و فیلم مبفرستم‌برا بابا و داداش سخت گیرت فیلمت ب دستشون میرسه خودت ک میدونی چ اتفاقی میوفته؟!
دستم گذاشتم‌رو لبم و ی دستم ‌رو قلبم
خدایا این چ ‌بلایی بود سرم اومد
کنترل برداشت و تلویزیون روشن کرد
با گوشیش به تلویزیون وصل شد رفت تو گالری و فیلم پلی کرد
من رو تخت لخت بودم به پهلو و پشت دوربین گوشی از سمت چپ تخت با فاصله ۳ متری داشت، فیلم میگرفت ب آریا پشتم خوابیده بود لخت فقط با ی شرت و داشت از پشت نوازشم‌میکرد مشخص نبود من بیهوشم اریا سرش لا گردنم بود و دستم انگار رو کسم و نوازش میگرد و گردنم میبوسید و دستش از رو کوسم‌رو تنم میچرخید
بدنم مور مور شد و نوک سینه هام تیز خاک تو سرت یاس خاک تو سرت طرف داره ازت سو استفاده میکنه تو تحریک میشی
با حرص بلند شدم و رفتم سمتش ک بزنمش ک محکم گرفتمم تو بغلش و نگهم داشت با خشم گفتم کثافت اشغال عوضی چرا من ها چرا من
محکم نگهم داشت : هیچی نمیشه یاس تو با منی امنیتت تامینه عاقل باش من ازت خوشم میاد تورو برا خودم میخوام ولی ادم ازدواجی و تعهد نیستم مجبور شدم‌برای اینکه باسب باهام اینکارو کنم من جیطیو ک‌بخوام ب هر‌نحوی ب دست میارم
وقتی ادم‌ مناسب اومد خواستی ازدواج‌کنی کاراتو اوکی میکنم عزیزم
با گفتن عزیزم تنم مور مور شد وقتی
چشام بستم قطره های اشک از چشم چکید
گرمی نفسای داغش و رو صورتم حس میکردم و کمرم محکم ب خودش فشرد
سفتی و بزرگی کیرشو رو شکمم حس کردم وناخدگاه لبمو گاز گرفتم وقتی دید دارم‌ب‌حرکات و حرباش واکنش‌نشون‌میدم بیشتر خودشو بهم مالید و دستش رفت رو دکمه لباسم و گفت: چیز‌ی نمیشه یاس حواسم بهت هست
لبشو کشید رو اشک گونم و برد لای موهام سریع دستمو گذاشتم رو سینشو و گفتم : میشه بهم‌فرصت بدی
_نمیتونم دارم از عطر تنت دویننه میشم منعم کنی ب اجبار کارمو میکنم ولی من میخوان، طعمتو با اختیار و همراهی خودت بچشم
زیر دلم تیر کشید
دستاش سروع‌کرد ب نوازش بدنم و بدنم داشت ب شدت، تحریک‌میشد از‌لمسش
مانتومو در‌اوارد از تنم و دستش رفت سمت تاپم ک ‌سریع گفتم :بزار اول ب دختر خالم پیام بدم شب نمیام
رهام کرد و کیفمو ک روی کاناپه بود داد دستم
با دست لرزون کیفمو گرفتم و زنگ زدم


برای بار دوم داشتم لختم میکرد با این تفاوت ک بار اول بیهوش و اینبار خودم تن ب این کثافت داده بودم
فک نمیکردم اریا ادیب استادی با شخصیت و محترم دانشگاه ک نصف دخترا دنبالش بودن انقدر گرگ و کثافت باشه
چشمام بستم مانتوم در اوارد و بغلم کرد
تاپ مشکی تنگ پوشیده بودم با شلوار لی دمپا
قد و هیکلم در برابرش هیچی بود
قد من ۱۶۰ و وزنم ۵۸ قد اون کم کم میخورد ۱۸۰ باشه و هیکل ورزشی و عضله ای نه خیلی زیاد ولی مشخص بود باشگاه میره رو خودش کار کرده
بغلم کرد نشوندم رو کاناپه و مجبورم کرد دراز بکشم و خودش خیمه زد روم وگونمو بوسبد و موهامو بو کردو گفت: بوگل یاس میدی یاس ، همیشه این عطر مورو بزن
لبشو کسید سمت گردنم و گردنمو بوسید اشکام شدت گرفت و هق هق کردم ک عصبی گفت : گریه نکن گریه نکن
بار اول سخته یاس من خیر صلاحتو میخوام خواهش میکنم گریه نکن لذت ببر خودتو بسپر ب من
ی دست داغش رفت زیر تاپ و سوتینم و سینه نسبتا درشت و گرفت و سرش لا گردنم بود بوسیدتم
گریم ب خاطر خودم بود و بدنم ک برخلاف میل من داشت نصبت ب نوازش و معاشقه اریا واکنش نشون میداد گردنمو محکم بوسیدو سینمو فشار دادو رفت پایین تر و تاپم و کند و سوتینمم در اوارد
حالا با بالا تنه لخت کنارش بودم
با ی دستش سینم و گرفت و شروع کرد با نوکش بازی کردن و با دهنش اون یکی سینمو پوسید و نوکش میک میزد و دست دیگش لا کسم بود و فشار میددد
پاهامو بهم فشار دادم تابی ناخواسته ب پایین تنم دادم و اهی کشیدم
مشتاق نگام کرد و گفت جااان خوشگلم جان
از روم بلند شد و تیشرتشو در اوارد و بلندم کرد و بردتم تو همون اتاق و تخت نحس هلم داد رو تخت شلوارشو در اوارد با شرت اومدرو تخت و وادارم کرد با دستش باز بخوابم و دستش رفت رو دکمه شلوارم
دست گذاشتم رو دستش و با التماس گفتم : بخدا کار میکنم هزینه هاتون رو جبران میکنم تروخدا استاد
با عصبانیت دستمو پس زدو و دکمه شلوارمو باز کرد و شرت و شلوارمو باهم از تنم در اوارد و گفت : بحث پول نیست ازت خوشم میاد میخوام تمام کمال داشته باشمت روی سگ منم نیار بالا ک اولین بار میخوام باهات نرم و رمانتیک تا کنم تا راه بیوتفی راه برگشتی نیست وقتی مقاومت بی فایدست از مسیر لذت ببر جوجه ی من
حرفش تو سرم اکو رفت : وقتی مقاومت بی فایده اس از مسیر لذت ببر
اگه ازش شکایت میکردم کل مدارک درسیش باطل میکردن و ابروش میرفت ولی بعد تر از اون خانوادم دیگه نمیزاشتن درس بخونم و ابروی خودمم میرفت
کنارم ب پهلو دراز کشید و دستشو کشید رو کسم شروع کرد ب مالیدنش و با لباس سینمو میک میزد لبمو گاز گرعتم ک اه نکشم
: اوووف چ کص گرم و خیسی من ک هنوز کاری نکردم انقدر زود خیس شدی هومم ؟گونمو بوسید لبمو بوسید و بیقرار گفت : باهام همراهی کن یاس دارم دیوونه میشم از عطشت کم برات صبر نکردم دستمو گرفت و برد تو شرتش و گذاشت رو کیرشو و گفت : بمالش
و خودش کسم و میمالید گردنم و میخود دیگه دست خودم نبود
حسری شده بودم
طبق فیلم های پورنی ک دیده بودم دستمو حرکت دام رو کیرش شرتشو با اون یکی دستش در اوارد کامل روم دراز کشید باز و ازم لب گرفت و دستاش همزمان رو تنم میچرخید اروم با انگشتش در سوراخ کسم ی فشار ریزی داد ک اخی گفتم چونم بوسید وگفت : جااان
هر دوتا ممه هامو گرفت و بهم نزدیکشون کرد و سرشو بین ممه هام فشار دادو وحشیانه هردورو میبوسید و میک میزد حس میکردم تمام سینم کبود میشه
انقدر محکم میک میزدو اطداف نوکمو گاز میگرفت جوری ک دردم اومده بود از سینم رفت پایین و رسید ب ناف و شکمم
زبونشو کشید رو نافم و ناخداگاه اه بلندی کشیدم و دیگه ناله و حرکاتم دست خودم نبود حشری شده بودم و دلم میخواد بیشتر ب حرکاتش ادامه بده سعی کردم سرشو از شکمم فاصله بدم ک با اون یکی دستش جفت مچ دستامو تو دستش گرفت و گفت: تازه هنوز مونده رفت پایین و بالای کصم بوسید
نفسم رفت و تابی باز بدنم دادم داشتم لذت میبردم انگار‌یادم‌رفته بود الان چطوری اینجام و دارم با کی سکس‌میکنم منی ک تاحالا ی پسر لمسم نکرده بود
پاهامو از هم‌باز کرد و گفت: اخخخ چه کسیی داری تووو بکررر بکررر‌بو کشید و حریص گفت :تازه نو دست نخورده
پاهامو کامل باز کرد و دستشو انداخت رو دوتا رونم و سرشو برد بین پام و لیسی زد ب کصم آه بلندی کشیدم و سعی کردم پاهامو ب هم فشار بدم ک با دستش جلوشو گرفت و سرشو بیشتر فرو کرد و با ولع و حریصانه و سریع شروع کرد ب خوردن کسم
زبونشو میکشید رو چوچولم و فرو میکرد تو سوراخ کصم در میاوارد
دیگه حرکات بدنم دست خودم نبود نمیتونستم جلوی تاب بدنم بگیرم
ترشحات کسم بیشتر بیشتر میشد و آریا با ولع بیشتری میخورد
بین پام نبض شدیدی زد و با ی تکون و لرزی ارضا شدم و اهی کشیدم بی حال رو تختافتادم دست و پاهام شل شدن
آریا از بین پام فاصله گرفت و اومد بالا و صورت ، سرم و گوشم بوسید و با دستش نوک سینمو فشار میداد : خوب بود؟!دوست داشتی؟! ارضا شدی؟ ها عزیزم من ک بدتو نمیخوام خودتن لذت میبری
اخ ک چ کسی گیرم اومده یاس تو تاحالا کجا بودی لعنتی
دوباره دستش و برد لای کسم شروع کرد اروم با انگشتش کشیدم لا شیار کسم و چوچولمو مالیدن همزمان گردنمو باز میبوسید شدت مالیدن چوجولمو بیشتر کرد و باز تنم تحریک شد وپاهام منقبض کردم و تقلا میکردم ک دستش و بردارم و اون بیشتر فشار میداد
بی حال بودم ولی باز بدنم مور مور شد
بدن جفتمون خیس عرق بودو داغ
آریا: یاس دارم دیوونه میشم باهام معاشقه کن همراهیم کن
بلد نیستی؟!یادت میدم تو شروع کن فقط ببوسم لعنتی
لبشو گذاشت رو لبمو با ولع بوسید و منم بی جون گاهی لبمو تکونی میدادم محکم داشت کسم و میمالید و چوجولمو با انگشتش لمس میکرد و منم تاب میخوردم و اونم خودشو بیشتر بهم فشار میداد روم قرار گرفت و کنار گوشم گفت : پاهاتو باز کن و حلقه کن دور کمرم و دستت و بنداز دور گردنم .همین کاری ک گفت و کردم
نمیفهمیدم داره چیکار میکنه فقط تو لذتی ک از بوسیدنش و،نوازششاش نصیبم شده بود غرق بودم ک بزرگی کیرشو لای پام حس کردم
سریع و ناخوداگاه از ترس پاهامو جفت کردم ک گفت:حواسم هست باز کن حواسم هست نترس
میترسیدم واقعا میترسرم اون سعی میکرد با نوازش و بوسیدنم ارومم کنه کلاهک کیرشو کشیدبین شیار کسم همرمان ممه هامو میبوسید گاز میگرفت با این کارش ترشحات بین پام بیشتر شد و حواسم از کیر بین پام‌مرت میکرد
باز ب بدنم تابی دادم واهی کشیدم
ک با فشار ریزی یکم از کیرشو فرو کرد تووکسم

جیغی کشیدم و چنگی ب کمرش زدم
سینگینیشو انداخت روم و گردنمو و شونمو بوسید و گنار گوشم گفت هیسس نترس فشار بیشتر داد و اشک از چشام ریخت دردی ک هم لذت داشت و هم سوزششش دیوونم میکرد
با فشار سوم یهو کیرشو تا اخر فرو کرد تو کسم و نگه داشت همونجا
پاهام و غیر ارادی منقبص کردم و اخی گفتم و چنگ زدم ب موهام و گردنش و بغض کردم
دستش و دورم گرفت و تند تند صورتمو میبوسید : اروم باش الان سوزشش میره ی ذره دیگه صبر کن
الان اروم عقب جلو میکنم دردش کمتر میشه خب؟
و شروع کرد تلمبه های اروم زدم وقتی دید ناله هام از درد ب لذت رسید سرعت تلمبشو تند تر کرد دستاشو دو طرفم گذاشت و نیم خیز شد و با فشار و سرعت شروع کرد تلمبه زدن کیرش ب ستتی راسو تو کسم باز کرده بود
از شدت تلمبه زدنش صدای شالاپ شالاپ کل اتاق گرفته بود
و با برخورد بدنش ب بدنم سینه هام موجی میگرفت و منم ریز ریز اه میکشیدم و دردش تبدیل شده بود ب لذت : اخخخخ اییی یواش اههه
پوزیشنو عوض کرد و ب پهلو خوابودندم و پشتم دراز کشید و ی پامو انداخت رو پا خودشو کیرشو باز فرو کرد تو کسم باز اولش سوخت کسم
کمرم گرفت و محکم شروع کرد ب تلمبه زدن شهوتش انقدرر زیاد شده بود ک دیگه مراعات کس تازه باز شده ی منو نمیکردمحکم بغلم کرده و شدت تلمبه هاشو بیشتر کرد منم چنگ میزدم ب تخت و ناله هام از ناله های ریز تبدیل شده بود ب اه و ناله های از سر لذت و بلند
سینمو محکم فشار داد: اخخخ چ کسی تنگییی داری یاس
قراره این کس و من بکنم همیشه چه لعبتی تووو اوففف با انگشتش چوپولم میمالید تا زودتر ارضا شم و من از شدت درد و لذت چنگ زدم ب رو تختی و بلند ناله میکردم
برا بار دوم ارضا شدم و کمی بعد کیرشو کشید بیرون و کمرمو گرفت و خوابوندم رو شکم و ابشو کامل خالی کرد رو کمر و کونم و اه بلندی کشید و خودشو انداخت روم کامل
کیر درحال خوابیدنشو رو شیار کونم حس کردم
دیگه جونی نداشتم و چشام سنگین شد و خوابم برد


ادامه دارد…

نوشته: حورا


👍 6
👎 5
7601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

875507
2022-05-23 02:05:51 +0430 +0430

این داستان واقعیه ولی ن برای من؟؟؟؟؟؟؟

دقیقا یعنی چی!؟

0 ❤️

875754
2022-05-24 07:23:00 +0430 +0430

چ آدمای کثافتی پیدا میشن

0 ❤️