یکی بود یکی نبود . زیر گنبد کبود یه سرزمینی بود مابین ایران و روم . مردم اون سرزمین زندگی بسیار ساده و بی غل و غشی داشتن . لقمه نانی درمی آوردن و در غفلت هم نمیخوردن . چندین هزار پیامبر برای هدایتشون امده بود و هرکدوم دین خودشونو داشتن . یه سری ابراهیمی یه سری یهودی یه سری مسیحی و حتی یه سری که سفری هم به ایران داشتن و با تفکرات زرتشت برخورد کرده بودن و اونو روحانی دیده بودن به این آیین درامده بودن . متاسفانه تا چین نرسیده بودن و الا یه عده بودایی هم توشون یافت میشد . خلاصه اینکه این مردم باغیرت با توجه به زندگی در صحراها و بیابانها خوی سرسختی داشتن چون هر روز برای روز دیگرشون میجنگیدن . با بی آبی و بی غذایی . این ملت با اینکه خدا رو قبول داشتن ولی نمادهایی برای پرستش برای خودشون درست کرده بودن و همیشه برای عبادت به این مکانها میرفتن . صنمهایی که بیشتر به شکل زن بودن و درواقع خدارو زن میدونستن چون همیشه به لطف و مرحمت امیدوار بودن و این لطف و مرحمت نزد زن یافت میشد نه مرد .
در بین این ملت تاجرانی هم بودند . تاجرانی که بارها با تجار ایرانی و چینی و رومی برخورد کرده بودند که از راه ابریشم که از صحرای عربستان رد میشدن و در طول مسیر هم در یثرب (مدینه امروزی) توقفی هرچند کوتاه که مال التجاره ها را به قصد فروش یا خرید حمل میکردند . این تاجران هم میخواستند سهمی از این مبادلات داشته باشند .
گروهی از این تاجران همراه شدند با عده ای از تاجران رومی که به ایران میرفتند و به قصد خرید عازم ایران شدند . به ایران که رسیدند ایران را سرزمینی بسیار آباد و سرسبز و خرم یافتند . وفور نعمت همه جا یافت میشد و رفاه مردم ایران آنان را شگفت زده کرد . پس از گشت و گذار و خرید به اندازه سرمایه شان و مقداری پس انداز راهی سرزمینشان شدند . هنگام خروج از ایران سپاهیان ایران تاجران را متوقف نمود و به ایشان گفت که اینگونه سفر بسیار خطرناک است . شما مال التجاره های بسیار دارید و مسیر بسیار نا امن . برای حفاظت از جان و مالتان نگهبانانی استخدام کنید تا به سلامت به مقصد برسید . تاجران که حرف سپاهیان ایران را منطقی و لازم دیدند از سپاهیان جهت استخدام نگهبانان مدد جستند . سپاه ایران 8 پهلوان قوی هیکل و قدرتمند را برای حفاظت از تجار عرب استوار نمود و با کاروان , راهی کرد . پس از خروج از ایران کاروان پس از یک روز راهپیمایی به منطقه ای رسیدند که کاروانسرای بسیار بزرگی بود و از انواع وسایل مهمانی و استراحت مهیا بود . پهلوانان ایرانی که دختران آن منطقه را تاکنون ندیده بودند هوس کوس سیاه کردند و چنین داد سخن راندند که ما کوس میخوایم یالا . رئیس کاروان گفت شما نگهبانان مایید و حق برقراری مجامعت ندارید ما به نیروی شما نیاز داریم تا در هنگام خطر توانایی محافظت داشته باشید . نگهبانان هم بنای این را گذاشتند که ما تا نگاییم , حرکت نمیکنیم . سرکاروان چون اینچنین دید دستور به سرویس داد و چند دختر سیه چرده برای پهلوانان ایرانی فراهم نمودند و پهلوانان ایرانی چنان گنگ بنگی براه انداختند و چنان اورجی ایی برپا نمودند که آوازه آن در سرتاسر خاور نزدیک و خاور میانه و خاور دور پیچید و چه فیس ها و افاده ها که بر سر دیگر سرزمینها نرفت از بابت گایش پهلوانان ایرانی . راویان سخن نقل کرده اند که تعدادی تاجر هندی که در محل حضور داشتند بر سر صحنه رفتند و چندین و چند پوزیشن جدید یاد گرفتندی و در برگشت به سرزمینشان به کاماسوترا افزودندی . دختران که از کیفیت و دقت پهلوانان ایرانی در مجامعت و سکس و همچنین از قطر کیر ایشان مدام از ناسوت به لاهوت و بالعکس در رفت و آمد بودی و حظ دو چندان و سه چندان تا nچندان بردندی .
روز بعد که کاروان به سمت سرزمین اعراب به راه افتاد تعدادی از تاجران نزد پهلوانان ایرانی برفتند و گفتند که چگونه اینگونه میگایید ؟ نگهبانان گفتند به سختی و پس از آن بود که اعراب از ایرانیان کینه به دل گرفتند و بعدها چنان ایرانیان را گائیدند که هنوز هم سوزش آن در زمان حال , اذیت میکند . فلذا نقل آن گایش در حوصله این مقام نیست . باری …
پس از طی چندین و چند فرسخ , کاروان به گروهی از راهزنان سرگردنه برخوردند و ایشان از تاجران طلب مالشان را کردند در ازای گذشتن از جانشان . رئیس کاروان به سرکرده دزدها گفت که زهی خیال باطل . ما همراه خود نگهبانانی ایرانی داریم که از برای محافظت از ما جانشان را کف دستشان گذاشته اند . نگهبانان پهلوان ایرانی چون چنین شنیدند غرورشان جریحه دار شد و گفتند کدوم جان . ما با شما امدیم کسی جرات نکنه بهتون نزدیک شه حتما اینا خیلی تخم دارن که به این کاروان حمله کردند . سرکرده راهزنان هم از اونطرف داد زد هی نگهبانان ایرانی . همی بدانید که ما شما را به تخم خود نمیگیریم . پهلوانان ایرانی که احتمالا از لهجشون معلوم بود بچه ناف تهرونن گفتند کس نگو باو(اون موقع هنوز لفظ مومن اختراع نشده بود ظاهرا) امدی راهزنی , راهزنیتو بکن و الا میام میزارم درت . سرکرده راهزنا که فرصت را غنیمت شمارد بدون درگیری با پهلوانان ایرانی با طمانینه مشغول غارت کاروان شد . رئیس کاروان چون اینگونه دید نزد سرکرده راهزنان رفت و گفت ما این نگهبانان ایرانی را برای محافظت از کاروان استخدام نموده بودیم ولی از آنجا که همه کار کردند بجز محافظت از کاروان من این 200 سکه را که برای مبادا داخل همیانم گذارده بودم به شما میدهم فقط یک خواهش دارم . سرکرده راهزنان با تعجب به چشمان رئیس کاروان خیره شد و گفت ادامه بده . رئیس کاروان افزود این 200 سکه هم ارزانی شما باد فقط قبل از رفتن این 8 پهلوان ایرانی را که جهت نگهبانی استخدام کرده بودیم را بگایید سپس بروید . سرکرده راهزنان اندکی با چشم خریدار به پهلوانان ایرانی نگریست و آنان را بسیار خوب صورت و رشید یافت . لابد کونهای خوبی هم داشتند . چشمانش برقی زد و به افرادش دستور داد تا چنان که آب منی در بدنشان است از پهلوانان ایرانی بگایند . پهلوانان ایرانی چون چنین دیدند رگ غیرتشان مثل کیر خر باد کرد و مادر جنده گویان و خوار کسده گویان به میان راهزنان تاختند و در کمتر از پاره وقتی چنان کردند که انگار راهزنان را گله ای خر گاییده .
رئیس کاروان که از فرط تعجب زبان در کامش نمیگشت گفت چگونه شد که اینگونه شد ؟ پهلوانان ایرانی گفتند مارا تا نگایند حرکتی نمیکنیم . همانگونه که تا نگاییم حرکت نمیکنیم .
و اینگونه بود که ایرانیان که همواره روی کیرشان حرکت میکردند اندک اندک از وقار و غرورشان کاسته شد و دیگر ممالک ذره ذره چنان بر این ملک پابرجا چیره گشتند که اکنون چیزی از ایران و ایرانی باقی نمانده . هرچه مانده فلاکت است و بی هویتی و گم گشتگی و بیگانه پرستی . باشد که دروغ و ریا و خرافات از این ملک جاویدان دور بباد .
نویسنده : کیرمرد(dickerman)
آمــــــــــــین
پرچمت همیشه در اهتزاز
رفیقِ طنّاز
لایک ششم
عالی بود لایک 9
پ.ن. سخنی از بزرگان : ایرانی را تا نگایند حرکتی نمیکند
چقدر ملموسه مخصوصا الان
فردوسی رومجامعت تهمینه ورستم انقدزوم نکرده بود!کاش این پهلوانان بازوبندی،گل سری چیزی دادندی به سیه پوستان باشدکه فرزندی ازنسل پارسیان ندانسته ازاصالت خویش سرازدیاراعراب برداردقدعلم کنان تیغ برعجم کشد…وای برتو چون برتودیکرمن بخشی بنام سکسی نامه برشاهنامه برائت نمودی!!!(چسبیدرفیق مرسی سکست جاوید)
شاه ایکس گرامی ممنون ازت . میدونم به دلت نبود ببخش
سیندرلای عزیز ببخش اگه خوشت نیومد . پوزش
شدوی عزیز خیلی ممنون . خوشحالم خوشت امد
مستر آراز ایول به خودت برادر . مخلصیم
صدف بانو همیشه لبت خندون باشه . مرسی
سامی جان همون بود . شرایط الانو ببین و خودت قضاوت کن
به به بانو ایول . عزیزم قولنجتون مال یه چیز دیگس . تو جبهه شهوانیون با دیلدوی آبی میفتی به جون رزمنده ها نتیجش میشه این . فقط ببین کاراتو ؟ برای کلاس که من کاره ای نیستم حوالت میدم به سپیده گرامی ایشون استاد هم هستن . اصلا باهم میریم کلاسشم بهم میریزیم 🙄
آبی مهربان تشکر ویژه . سرافراز نمودید قربان
سعید4321 گرامی غم شما هم کم . دلتون قند
یاس سفید نازنین ممنون بابت کامنت پرمهرتون . سپاس وثژه
ماهان امیر گرامی ممنون بابت کامنتات که همیشه انرژی بخشه . زنده باشی
اورجینال بوی عزیز خوشحالم خوشت امد برادر . ممنون
هزارویکشب عزیز اون قسمت مجامعتش رو عمدا انداختم که دوستان نیان بگن سردر سایتو بخون بعد داستان بذار . بالاخره باید یه قسمت هرچند کوتاه اروتیک بذارم برای حفظ آرمانهای سایت . خیلی مخلصم رفیق و یار همیشگی و خوشحالم به دلت نشست . درود بر شما
خنده دار نبود،طنز تلخی بود و عالی…خیلی خوب بود دیکرمن عزیز…چهاردهمی تقدیمت…البته انگار الان دیگه با گاییده شدن هم رگ غیرت این ملت باد نمیکنه…
ولی من جای هورنی جانمان خوندم و بسیار تلخ بود طنزت البته حال و احوال منم بر این تلخی فزود!
لایک 19
پ.ن:سر جدت اسم داستانهاتو درست انتخاب کن من بخونم ?
وایک عزیز قصدم هم تلخ بود . طنزی تلخ بر احوالات جامعه
دد لاور عزیز ممنون . واقعا هم که دیگه باد نمیکنه . وادادیم
سکس دریمز عزیز ممنون . لطف داری
سکسی گرل گرامی خوشحالم خوشت امد
داش فری عزیز مرسی عزیزم . سپاس و درود برشما
به به هورنی گرل عزیز . البته اونقدرام قابل خوندن نیست وقتتو میگیره فقط . لطف داری عزیزم
مرسی سپیده جان همیشه و همه جا بهم لطف داری . چشم سعی میکنم اسم داستانامو درست بذارم
منتول من عزیز ممنون . خوشحالم سرحالت آورد . مرسی داداش
استرانگ بوی عزیز لطف داری همیشه . فره بوچگدم
مطمئنم الان فک میکنی بهت تیکه پروندم. واس همین صاف میرم سر اصل ماجرا.
هر کلمه ای که توش کیش سرزمین باشه من سنده های گه حواله اش میکنم. ریدم به ایران و ایرانی و این گه خوری ها.
از لحاظ متنی هم کسشر بود.
طنز نبود و هیچ طنازی نداشت. کاش بلد بودی یکم به فکاهی نزدیک میشدی، از ملت پایتخت بین و شهرزاد بین امروز البته چیز بیش از این انتظار ندارم. ایران و ایرانی؟ کسشر.
کایوگا . اولین باره که کسی کامنت برام میذاره رو میخوام ننه شو بگام . انتقاد اگه داشتی بحثش جدا بود ولی تخریب شخصیتی یه چیز دیگس .
بار آخرت باشه زیر داستان من کامنت میذاری . تو مخت پره از گهت . جای مغزت و کونت باهم عوض شده من نه ادعای نویسندگی دارم نه طنز پردازی . سری بعد گه خوری اضافه خواستی بکنی یکم دور و ورتو نگاه کن بعد گه افشانی کن .
ببینم پایتخت و شهرزاد دیدن از کی شده ملاک عقب افتادگی ؟ این حجم از نفرت از نیاکان واقعا جای سوال داره که یا ایرانی نیستی یا اگرم هستی یه حرومزاده پست فطرتی که امثال تو بیغیرتا این کشور رو تبدیل به یه سوراخ مستراح کردن و ککشونم نمیگزه . کس و کونو از زیر داستانام وردار
خر کی باشی. اونقدر هم بی سوادی که حتی نفهمیدی تو کامنت چی گفتم بهت. تو کیر من رو هم نمیتونی بخوری. داستان داستان نکن، این که تو نوشتی گهِ سرپاست. یک گوز مستقیم. ریدمان اصلی. بالاتر نوشتی هدفت طنز تلخ بوده و ریدی هم توی این کار. توی متنت هم ادعای ملی و فلان داری که اینم ریدمان وکسشره و متنت پر از پوسیدگیه. کیرمو بخور بابا. من کامنت گذاشتم برات برو برا بقیه تعریفش کن.گاییدمت کونت سوخته فحش کشیدی؟ به گفتن توهِ مگه؟ من هروقت عشقم بکشه حرفمو میزنم توهم کیرمو نمیتونی بخوری. گاییدمت زیر داستانم با دو خط چپوندمت تو خودت که دمتو گذاشتی لا پات در رفتی؟ بی فحش و بی هیچ تلاشی گاییدمت زورت گرفته نمیتونی اینطوری رو کلمات قدرت داشته باشی؟ از شهرزاد بینی و پایتخت بینی و حمید هیراد و کونی همایون گوش دادن بیشتر از اینها بیرون نمیاد. برو. برو برا دوستات تعریف کن که من حال دادم بهت ریدم بهت.
کیرمرد عزیز
شما تا اینجا واسه ما جزو معدود نویسندههای مرد دگرجنسگرا بودی توی سایت که داستانای اروتیکت علاوه بر اونهمه حشرپردازیِ قوی، کوچیکترین لفظی که اندک مایهای از توهین به زنان در قالب گفتار سکسی توش باشه وجود نداش. ینی چه در توصیف لحظات سکس با زن و چه حتا در وصف دختری که به قول معروف هرجایی قلمداد میشود (مهین در داستان برگی در باد) اصلاً و ابداً ادبیاتی به کار نمیبردی که حتی ذرهای آثار زنستیزی توش یاف شود که موجب آزاردهنده باشد. بلکه تا جایی که خودم شاهد بودم در کمال راعایت کامل ادب، متانت و احترام، با ستایش از زنان یاد میکردی و عشقی که نسبت به زن توی آثارت وجود داش، بسیار گیرا، زیبا و صدالبته ستودنی بود.
این مقدمه برا این عرض شد که بدونی اگه کمتر کسی هم اینا رو تا اینجا فمیده بود و اشارهای هم به این ارزش گرانبهای کارت نشده بود، لاقل یکی مث من بود که با گوشت و پوست و خونش حس میکرد این احساسات قشنگی رو که با ظرافت گنجونده بودی تو نوشتههات و میشه گف حدقل رو افکار خودم خیلی تأثیر قشنگی گذاشته بود.
ولی اینجا زیر داستان در کمال تأسف ادبیاتی ازت دیدم که به شدّت واسم ناباورانه و ناامیدکننده بود! ینی آنچنان یهویی ریدمان زده شد به حالم که نتونسم جلو خودمو بگیرمو واکنش نشون ندم.
خودم هم با طنز این یکی داستان زیاد ارتباط برقرار نکردم ولی واضحه دلیلی برا توهین و حملهی شخصی وجود نداره. منتها ای کاش خود شما نیز در واکنش به این رفتار ناشایست کمی صبر به خرج میدادی و انقد شتابزده عمل نمیکردی…
اسکلت عزیز معذرت فراوان بابت سخنانی که شنیدی از من .
باور کن صبرم یه لحظه تموم شد و الا همچین آدمی اصلا در سطح من نیست که جوابشو بدم . چند وقت پیش زیر یکی از داستاناش براش یه کامنت انتقادی گذاشتم بهش برخورد انگار قرار نیست هیچ کس تو دنیا نقد بشه . بعد زیر همون داستان امد بی ادبی کرد اصلا جوابشو ندادم ولی وقتی امد اینجا و مثل بی غیرتایی که ایران و ایرانی رو زیر سوال برد ناراحت شدم . من یک درصد هم برای خودم ناراحت نیستم همه آزاد هستن که منو نقد کنن چون من نه خودمو نویسنده میدونم نه طنز پرداز . سعی میکنم بنویسم و طنز بنویسم ولی اصلا خودمو نویسنده یا طنز پرداز یا داستان سرا نمیدونم بارها دوستان چه زیر داستانا چه تو خصوصی گوشزد هایی بهم داشتن و با دیده منت قبول کردم چون از دل برآمد .
ولی کاربری کایوگا ظاهرا سن و سال پایینی داره که هنوز هم دنبال انتقام گیری و به قول خودش شاخ شکنی داره . بنده ایشون رو همانند کاربری بن سینا که بارها زیر داستان شیطونک بی نزاکتی کرد و در عین حال ادعای ادبیاتیش تا جایی رفت که خودشو یکی از متولیان فرهنگسرای ادبیات جا زد ولی دریغ از … بگذریم . داشتم میگفتم ایشون هم مثل کاربری بن سینا بایکوت خواهند شد و دیگر هیچ جوابیه ای از من به ایشان نه در اینجا و نه در خصوصی داده نخواهد شد .
باز هم پوزش از جناب اسکلت و همچنین باقی اعضای سایت که همچین خاطره ای از من درشون موند . عذر میخوام امیدوارم به عزیزی خودتون منو عفو کنید .
پایدار باشید
نیازی به عذخواهی نیس عزیز دل. اینجور موقعها شک نداشته باش کاربرایی که نظارهگرن خودشون درکشون میرسه.
واضحه کسی که میاد به یه ملیت توهین میکنه ینی فهم و شعورش اصلاً در حدی نیس که بخوای شأن خودتو پائین بیاری جوابشو بدی. چه رسد به اینکه اراجیفشو اونقد جدی بگیری که اعصابتم خورد کنه…
به قولی: «اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که واقواق کرد سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمیرسی.» (لارنس استرن)
بذا حالا اینم هرچقد میخواد کونسوزیاشو اینجا خالی کنه. چیزی از عزت و احترام خودت نزد ما کم نخواهد شد.
درضم توهین به اقوام و ملیت خلاف قوانین سایت هم هس و به شدت هم باهاش برخورد میشه ولی عقدهپراکنی این ریدمون اونقد بیارزش به نظرم اومد که حتا بخوام گزارشش کنم. پیشناهادم اینه شمام به تخمتون بگیرید.
سرکار خانوم “ایول” گرامی
یادم نمیاد جایی از حرفام گفته باشم عاشق و دلخسهی ایرانم (هرچن شایدم باشم!) ولی بهرحال شعور مدنی میگه «جنسیت، نژاد، قوم، ملیت» چیزاییه که به قول خودت انسان نخشی در انتخابشون نداشته فلذا توهین بهشون نیز کمال بیشعوریست!
اگر مشکل با حکومت، دین یا فرهنگ باشه البته بحث دیگریست، چون اینا قابل تغییر هس. ولی «هویت» جزئی جدانشدنیست از افراد.
شما اگه با ایرانی بودن خودت مشکل داری به خودت مربوطه ولی با توهین به «ایران و ایرانی» هشتاد میلیون نفر رو هدف قرار دادی و انتظار نداشته باش اونام همه بیخیال هویتشونو به تخمشون بگیرن.
همونطور که بعید میدونم کسی به جنسیتت توهین کنه، بیجواب بذاریش.
بازم بنویس. . . . . . . . . . حاشیه از متن قوی تر شده…از مختصات این سایت اینه که هرکی هر چی دلش میخواد میگه…یعنی انگار همه اومدن اینجا که عقده دل وا کنن…خیلی از ما در اینجا شبیه بیرونمون نیستیم…یعنی شاید عادت کردیم به ریا…یعنی ما ایرانی ها از اول اینطوری بودیم یا چهل ساله که اینطوری شدیم…نمیدونم جوابش چیه…ولی ایرانی بودن ما قهریه…پس بجای اینکه لگد مالش کنیم که هیچکس دوست نداره خودزنی کنه…پس بهتره که بسازیمش که بقول دیکی عزیز انگار دومی کار سختیه…از داستان دلم گرفت…ولی از کامنتهای پر حاشیه زیر داستان بیشتر دلم گرفت…به امید روزهای بهتر…
سامی جان قربان شما . ممنون بابت نظر خوبت چشم من همیشه بین دوستام به جزئیات مشهورم برای همین اینقد طول و تفضیل میدم . سعی میکنم جزئیات رو کمتر کنم
اسکلت عزیز بازهم معذرت من دیگه ادامه نمیدم .
بانو ایول عزیز بحث ایران و ایرانی نیست ولی خوب یه چیزایی هست که آدم وا بده دیگه بقیه چیزا مهم نیست . من خودم یه آدم متریالیستم و به دنیای بعدی معتقد نیستم که چیزی ببرم یا نه چون از نظر من وجود نداره . البته نظر شما هم متین ولی خوب هیچ دونفری وجود ندارن که نظرشون شبیه هم باشه و قشنگی دنیا هم به همینه . توهین به قومیت یا ملیت توهین به شخصه . اعتقاد عوض میشه ولی نمیتونی پدر و مادر و نیاکانتو عوض کنی . هر دقر هم که بیخیال این مسایل باشی بالاخره یه جاهایی اذیت میشی . ایول عزیز این بحث رو تموم کنیم بهتره چون مساله جوریه که یکم سلیقه ایه و هر کسی سلیقه ای داره . ممنون از کامنت خوب و پرمهرت
پیر فرزانه عزیز بابت همصحبتیت کمال تشکر را داره . چشم حاشیه رو همینجا تموم میکنم و از دوستان هم خواهش دارم بحث رو رها کنن . ممنون از همگی
دیکر من خصوصی؟ خیلی خودتو جدی گرفتی. بی سوادی و تباه و شکننده. افکارت هم مال عصر هجره وقتی که سر زمینی که توش میشاشیدن دعوا میشدن. افکار میهن پرستانه؟ نرینی پسر. من تورو تو یک جمله تف میکنم. ببین ریدم بهت هنوز کسی نتونسته جمعش کنه یکساعت فقط مخ خالیشونو ریدن اینجا همه.
اونکه گفت گزارش کنم. گزارش کن. بکن اینکارو. حتما بکن. ریدم به اینکه این بخواد واس من اعتبار بیاره. من تو واقعی هم همینطورم. کیرمم نمیتونی بخوری. بایکوت؟ به تخمم. دورهم نشستین عن هم رو میلیسید براهم که آخرش برید تلگ یه جق محمدی بزنین و خلاص. این اعتبار مجازی کیری هم جفت خودتونه الله وکیلی. مخ پوک و پلاسیده و کرم خوردهات رو نگه دار حال کن باهاش. ولی بوی ریدنم بهت تا همیشه باهات. احمقی و بی سواد. یادت باشه.
هاهاهاهاها دیکرمن پستی وتوی حقارت تنهات هنگام که دست به کیر تایپ میکنی و به گهخوری افتادی تا این اعتبار نداشته ات رو که این دم ودستک برات ساخته اونم درحد آواتار رو حفظ کنی، خنده داری و دلم می.سوزه برات. :)))
افتادی به گه خوری که کسی فکری درباره ات نکنه. هاهاهاهاها چقدر شکننده و تباهی. ایران و ایرانی؟ نرینی. برو بزن ماهواره شیر وخورشید نگاه کن دست آخر هم با یاد کوروش توی وهم بعداز انزال به یاد ریش بزرگ عزیز، جلاد اعظم تاریخ، پسر شمشیر ، یک دست جق دیگه هم بزن. ایران و ایرانی :)))))) تباه.
خوب بود.حال کردیم.ولی جزو آثار ماندگار نمیشه.جقم که نمیشه باهاش زد…خخخ.بعضی جاهاشو خبلی خوب اومدی.بعضی جاهاش ضعیف بود…دوباره همین داستانومیشه بادقت بیشتری میشه بیرون داد…
اس 2031343 ممنون از لطفت خوشحالم که خوشت امد عزیزدل
آرش جان ممنونم خوشحالم که خوشت امد . منم قبول دارم خیلی جاهاش رو میشد قویتر کرد . اصلا در اون مقام نیستم که اثر جاودان بنویسم خیلی زوده برام . مخلصم آرش خان
سامی جان چاکرم از اینجا تا مریخ ?
سوگند و سامان گرامی خیلی ممنون لطف دارین عزیزان من ?
پوریا 1979 عزیز مرسی ممنون بابت کامنتای پرمهرت . لطفت پایدار
هورنی گرل عزیز اصلا و ابدا اهل متلک و تیکه انداختن نیستم دوست مهربانم واقعیت رو عرض کردم خدمتتون چیز قابل داری نیست داستانام و الا منت بر سرم میذارین اگه بخونین و خوشحالم میکنین . ما ایرانیا اینقد تعارفی هستیم که هی دچار سوتفاهم میشیم .
جسارت بنده رو ببخشید
لایک دیکی عزیز! ببخشید دیر شد!
تلخ بود ولی طنز یعنی همین! یکی به نعل بزنی, یکی به میخ!
بازم بنویس ?
روح بیمار عزیز مرسی عزیزم لطف داری همیشه . چشم بازم مینویسم
سفید دوست گرامی ممنونم خوشحالم خوشت امد
هم تلخ هم شدیدا خنده دار عالی هستی شما لایک تقدیمت
داداش کارت انقدر خوبه که حتی شاه ایکس بزرگ هم تورو لایک کرده.
پس منم میکنم.
خیر ببینی ایشالا
لایک اول به خودتون