پیک سحری

1397/12/25

بعد ٤سال دیونگی و صبر واسه داشتنش؛الان ماله منه."مهندس سامان كیانفر"صاحب شهرك صنعتی كیانفر ؛بزرگترین سازنده قطعات در خاورمیانه. مهندس نابغه من كه از ١٥سالگی تا ٣٠سالگی در المان زندگی كرده بود. 22 آذر یه روز پر خاطرس ؛فقط 21سالم بود وقتی رفتم پیش یكی از دوستام تو شركتش دیدمش اخه دوستم منشئ بود تو بخش حسابداری و دست روزگار كشوندم تا جایی كه تو پاركینگ رئیس ٣١ساله ی این تشكیلاتو ببینمو حالا بعد چهار سال عاشقانه میپرستمش .خیلی درد آور اینكه میدونم قبلا با دخترهای زیادی بوده …ولی من با تمام وجودم ؛فرزنده سیاه انقلاب چشمانی هستم كه دل خیلی ها رو برده ؛این چشمها افسونگرن و باید دژاوو دیده باشی تا عاشق این دژاووی ناب دیدگانش شوی .
-خانومی …تمومه !مانیكور ناخوناتو ببینم .نه …اوكیه
اهرم زیر نشیمنگاه صندلی را میپیچاند و خودم را در ایینه میبینم؛"و این منم زنی در آستانه فصل دیوانگی و شاید او مردی پشت در ها !نشسته در انتظار !و در بحبوهه ی شیدایی !ارایشی كه نه بیشتر گریم بود ،سخت است باور اینكه این دختر با چشمهایی كشیده و مظلوم ؛همان نفس ترسو باشد.صدای مینو درست كنار گوشم بلند میشود :
-لایت و اروپایی !از نظر من كه معركس دختر! دوسش داری؟
مینوی مهربانم !از صبح درگیر من بد قلق است .تا همانی شود كه من میخواهم .
-ممنون مینو .واقعا ممنونم !
لباسم را پوشیدم و من و شاگرد ارایشگر درگیر زیپش هستیم كه صدای مسیج گوشیم بلند میشود ؛خودش است :
-منتظره نفسمم!
عوضی دوست داشتنی !دیوانه ام میكند !صدای دخترها بلند میشود .-این یارو چه قدر شبیه مهندس كیانفر !چه جیگریه لامصب !مینو با خنده اخطار میدهد :-اوووو …خانوما!صاحب داره بابا!و به من اشاره میزند.غرور دارد !فخر دارد این مال من بودنش!تاج روی سرم قرار میگیرد و دختر ها چه قدر از اینكه او خوده مهندس نابغه است نه شبیهش !برای وصل كردن تور صبر نمیكنم و به سالنه انتظار میروم .با دیدنم میچرخد !این موها !این سینه ستبر !این أستایل ستورا!فقط مال اوست ؛با لبخندی به سمتم میاید در هر حالی جذاب است .نگاهش به
من است وسرش ارام پایین میاید !لبم را نشانه رفته !سریع سرم را پایین تر میبرم ؛شاگرد مینو از خجالت داشت میمرد ولی سامان عمیقا میخواست این لحضه از من به قول خودش "لب بگیرد"چند بار هم تكرار كرده بود از رژ مایع استفاده نكنم -در جواب من هم گفته ارایش من بهم خواهد ریخت!به حال او فرقی نخواهد كرد!با خنده سر عقب میكشد و به پیشانی ام اكتفا میكند و كنار گوشم زمزمه میكند :
-الباقیش برای شب .و چشمك میزند از ان چشمك های خاص!با كلی بدبختی به سالن رفتیم !راننده اش نبود .خودش پشت رل نشست و در جوابم كه پرسیده بودم :-اقای كریمی(راننده اش )كجاست ؟گفته بود :-ترجیح دادم شخصا خانومو اسكورت كنم .در سالن او اكثر زمانش را با دوستانش گذراند و فقط یكی دوبار پیشم امد و یكبار هم برای تانگو پیشم امد !و در نهایت پرویی هم به درخواستم برای مشروب نخوردنش أهمیت نداده و جام ویسكی را مزمزه كرده بود و گفته بود ویسكی با مشروب خیلی توفیر داره دختر خوب!استرس داشتم به ساعت طلائی اش كه روی مچ پهنش خوش نشسته بود خیره شدم با مهارت فرمان را با همان دست ساعت دارش میپیچاند !دستش روی ران پایم نشست !فشاری به پایم اورد -با ما باش بانو
-با شمام
دستم را گرفت !-چه سردی ت بچه !
وسریعا دكمه را فشرده بود و سقف بسته شده بود !به خانه رسیدیم .دوست داشتم مهو شوم !بینهایت استرس داشتم !از طرفی أفكاره مالیخولیایی رهایم نمیكرد "دسته چنتا دختره اینجوری گرفته ؟بِه چن نفر مثل من نگاه كرده و…)در أفكاره خودم بودم كه دستش دور كمرم پیچید تا برگشتم ،لبانش گرم و مكنده ،لبانم را در بر گرفته بود
-این عوض دم ارایشگاه !لب اپن نشاندم ،سرش را در گردنم برد و مرا محصور در بازی لبانش كرد ؛سرش را بالا اورد و گرم نگاه كرد
-امشبو دوس داشتی ؟
-خیلی!باتو همه چی دوس داشتنیه!
چشمكی زد و درحالی كه از بالا به پایین نگاه میكرد ؛گره كراواتش را شُل كرد و مرا پایین گذاشتو لب زد -برو بالا تا بیام
دویدم سمت اتاق !(چیكار كنم !ها !لباس خواب )همه را روی تخت ریختم (چه رنگی دوس داشت ؟ لیمویی ؟مشكی خوبه ؟نه اصلش اینه با همین لباس باشم )دستم را به سرم گرفتم و تند تند گیره هارا كشیدم و مؤهایم را هم كندم !به موهای پف كرده ام نگاه كردم (باید بهترین باشم اون دخترهای زیادی دیده )در همین حال بودم كه در اتاق را باز كرد با سینه ای لخت و عضلانی و شكمی شش تكه در حالی كه سرش در گوشیش بود گفت -نفس افتر شیو منو ندیدی صورتم …با دیدنم میخكوب شد !
-عزیزم !چرا اینجوری ؟نفس باید صدام میكردی !چه قدر موهاتو كندی !
-لباسمو دربیار !نه بزار لباس خواب بپوشم!نع
درمانده نگاهش كردم -چیكار كنم؟خندید و روی صندلی نشاندم و گیره ها را باز كرد و زیپ لباسم را پایین كشید.شانه ام را گرم بوسید و گفت :یه دوش بگیر !سرت پره تافته !
توی ایینه نگاه میكند
-لباس خواب لیمویی رو دوس دارم !ارایش كن ولی (چشمك میزند )رژت مایع نباشه !(نفسی عمیق در گردنم میكشد)ت بهترینی !برای ت من واقعا بیتابم !خب ؟(سرم را تكان دادم)پس اروم باش عزیز دل من !
از حموم درامدم و همه كار ها را كردم ولی نیامد !سریع رفتم پایین كه با لبخن چند ثانیه خیره به من ماند و سمتم امد محكم لب روی لبم نهاد و دوباره سمت اشپزخانه رفت
-با یه دارك چاكلت چه طوری ؟
-خوبه !مرسی
سیگار (بلو مسترش )را بیرون كشید و كنار من كه شكلاتم را میخوردم نشست و دستش را دور شانه ام حلقه كرد و گیره سرم را كشید و موهایم مثل چشمه روی شانه ام جاری شد سرش را نزدیك برد و بو كشید
-اووم …چه دوس داشتننی !
بلندم كرد و مبل را كشید تا باز شود .یك تخت دو نفره ی كوچك بود !
-امشب اینجا بخوابیم عروس خجالتی من ؟(چشمكی زد و اضافه كرد)سنسور حرارتی داره قول میدم خوشت بیاد !
-هر چی تو بگی !
خندید و ارام كمرم را نوازش داد !ارام و لطیف سرش را پایین اورد و لبم را بوسید !گرم وحرفه ای !زبانش نرم داخل دهانم میپیچاند !در همین حین دستش از كمر تا باسنم را انقدر نوازش داد تا با دستش خو گرفتند .صدای بؤسه مان را میشنیدم و او هر دفعه اتصالمان را قطع میكرد و از سمتی دیگر دوباره زبانش را در دهانم میچرخاند !رندانه و عاشقانه!روی مبل خواباندم و وزش را روی دست چپش انداخت و با دست راست لباسم را دراورد و سراغ گردنم رفتم و مكنده و خیس میك زد وسپس سمت سینه هایم رفت !بیتاب بودم با دستش نوكش را ارام میكشید و زبان میزد !نافم را بازی میداد و انقدر مرا در بازی لبهایش نگاه داشت كه طاقتم طاق شد
-سامی !لطفا
-(خمار نگاهم كرد )اذیتت میكنم عزیزم ؟
-نه !بیتابم ؛تمومش كن
سراغ گوش هایم و انقدر دندان زد و نجوا سر داد كه بیتاب تر صدایش كردم !به سراغ لبم امد و شرمگاهم را كه داغ شده بود با دستش اماده میكرد و كمی كرم هم به التش زد تا مرا اذیت نكند ولی ان لحضه انقدر گرم بودم كه نفهمیدم و ارام ارام التش را به واژنم نزدیك كرد .با عالتش واژنم را خوب اماده كرد و كم كم واردم كرد ؛تنه اش رویم بود و ارام لإله گوشم را میبوسید و زمزمه میكرد ؛لب هائم را بِه هم فشردم تا صدایم نیاید زمزمه كرد
-جان !صداتو خفه نكن میخوام بشنوم
-سامان !بیتابم …اییی…میخوامت …خیلی
دوباره كشاله رانم را به بازی گرفت و ضرباتش را بیشتر كرد؛ آلتش به قدری بزرگ بود كه هر بار كه بیرون میكشیدش !پوستم هم با ان كشیده میشد ؛تا أرضا شود من بارها أرضا شدم ؛طاق باز خوابید و مرا هم روی تنه عریانش كشید
-خیلی میخوامت نفس !ت اولین زنی هستی ك میبینم اینهمه پاك اینهمه نجیب اینهمه دوستداشتنی !
منم خیلی دوست دارم
و تو همان جرعه ی آب دم افطار و ت نوای خوش سحر و تو همان چلچله خوش خرام و تو مث پیك سحری مینشینی به دلم!

نوشته: ماهی


👍 1
👎 6
15496 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

754738
2019-03-16 21:18:02 +0330 +0330

فقط طرف مایه دار نبود اونوقت تمام حسن هاش پشم هم به حساب نمیومد چون صاحب شهرک صنعتیه گاز معدشم خالی کنه میگن دولچی اند گابانای جدیده!! ای مرده شور این پولو ببرن که همه چیزه… (dash)

5 ❤️

754757
2019-03-16 21:37:17 +0330 +0330
NA

چرا همه دخترا همه همه دخترا جديدن قصه ازدواجشون با مرداي پولدار و خونه هاي دوبلكس و پول خيلي فراووونه!!!
خخخخ

يعني طرف بي ام دبليو داشته باشه ،نوع ارضا كردنش فرق داره واقعن!!!؟؟؟

3 ❤️

754759
2019-03-16 21:38:47 +0330 +0330
NA

جناب شاه ایکس امشب رکورد داره اولین ها شدن

2 ❤️

754802
2019-03-17 00:01:10 +0330 +0330

ویسکی با مشروب توفیر داره
ای کیر سامان کیانفر تو سولاخ پدرت
چرت نگو

1 ❤️

754866
2019-03-17 08:34:05 +0330 +0330

تأیید و تکرار کامنت شاایکس:
ای مرده شور این پولو ببرند که همه چیزه.

1 ❤️

754917
2019-03-17 13:57:08 +0330 +0330

تکراری و سرقتی بود داستان، بدون تامل دیس لایک

1 ❤️

754927
2019-03-17 15:34:23 +0330 +0330

فرزنده سیاه انقلاب نابودمون نکنی لعنتی؟
شک ندارم نامزدت توسطح متوسطه و تو اومدی اینجا تا فانتزیای خیلی رویاییتو بیان کنی.

1 ❤️