پیک موتوری خوش شانس

1400/09/05

سلام من خاطره ای را میخوام تعریف کنم امیدوارم راست بودنش از متن داستان معلوم باشه و اگر دروغ برداشت شد من شرمنده ام که نتونستم خوب خاطره رو تعریف کنم. اگر داستان مقداری طولانی شد من عذر میخوام چون ناچارم بعضی چیز ها رو توضیح بدم که فضا سازی بهتری بکنم.
من محمد هستم که تو شهر بزرگ تهران پیک موتوری هستم از سال ها 96 عضو اسنپ شدم و بسته های مختلف و گوناگونی جا به جا کردم.
من خیلی اهل فیلم و سریال هم هستم ، برای همین اون اوایل یادم میاد فکر میکردم الان بسته میبرم دم خونه یه خانوم داف میاد جلوی در، بعد اینکه بسته رو میگیره کنارش یه حالی هم میده ولی خب اینا همش رویاپردازی پوچی بیش نبود.
این قدر پول لازم بودم که بعد یه مدت تنها چیزی که بهش فکر میکردم این بود که این بسته رو زودتر تحویل بدم که به بسته بعدی برسم. اگه پیک موتوری تو این سایت باشه حرف منو تایید میکنه ، تو اسنپ دو مدل کاربر موتور سوار داریم یکی اسنپ فود که مجبوره درخواست هایی که بهشم بدن رو بره و مدل دوم اسنپ باکس پیکی هست که میتونه درخواستش رو خودش قبول کنه و حق انتخاب داره و بنده از مدل های دوم بودم و داستان از اونجایی شروع شد که سوپرمارکت ها هم وارد اسنپ شدن و به اسنپ باکس ها هم درخواست ها داده میشد ، با توجه به این که درخواست های سوپرمارکتی تو محل بود و من مشرف به محل بودم اکثرا این درخواست ها رو قبول میکردم . ساعت حوالی 11 شب اینا بود یه درخواست قبول کردم که کلی هم سفارش داشت و با کلی فحش و ناسزا بسته رو به مقصد رسوندم ولی وقتی خانومی که اومد بسته رو تحویل بگیره رو دیدم بیشتر به خودم فحش دادم. من مثل دیگران دوستان دستگاه های اندازی گیری ندارم ولی خب فکر میکنم حسابی یه زن جاافتاده و کامل بود. بعد از اینکه بسته رو تحویل دادم و اومدم بیرون با خودم گفتم اینم مثل بقیه تموم شد رفت حالا زودتر برم شاید سوپر مارکت بازم سفارشی داشته باشه ، وقتی به نزدیکی سوپرمارکت رسیدم بازم درخواست تو همون محل قبلی بود و من سریع سفارش رو قبول کردم و وقتی با دقت تر دیدم متوجه شدم همون خونه است.
داخل مغازه شدم دیدم که دو تا نوشابه است اونا رو هم گرفتم و رسوندم به مقصد که مریم خانوم اومد جلو در (اسم کاملش تو پنل بود)، با تعجب گفت:
-عه شمایید، شما پیک سوپرمارکت هستید؟؟؟
+گفتم خیر، چون بنده تو محدوده هستم و آخر شب هست، جز من کسی تو محل نیست درخواست شما رو دوباره برای خود من اومده
-گفت چه جالب
منم خداحافظی کردم و اومدم بیرون و چون دیگه خبری هم نبود داشتم میرفتم سمت خونه که تلفنم زنگ خورد و جواب دادم یه خانومی بود که خودش رو معرفی کرد متوجه شدم همون مریم خانومه(تو دلم گفتم این امشب کرده تو ما نمیخواد هم در بیاره)
+بله در خدمتم
-ببخشید این شیر تاریخ مصرف گذشته است امکانش هست عوض کنید؟
+خانوم باید با پشتیبانی تماس بگیرید کاری از دست من برنمیاد
-میدونم ولی گفتم شما نزدیک هستید با سوپر مارکت هماهنگ کنید دیگه با پشتیبانی تماس نگیرم هزینه اش هم پرداخت میکنم هرچقدر بشه
این جمله اش باعث شد منی که خیلی نسبت به پول زود دست و پام شل میشه سریع قبول کنم برای همین برگشتم شیر رو گرفتم ولی وقتی به سوپر مارکت رسیدم تعطیل شده بود بنابراین با مریم خانوم تماس گرفتم و موضوع رو بهش گفتم
-اشکال نداره میخواید با خودتون ببرید اگه زحمتی نیست فردا عوضش کنید هزینه اضافه اش هم من پرداخت میکنم. (شاید با خودتون بگید خاک بر سرت با پولش داره منت میذاره سرت ولی بی پولی نکشید، وقتی پول لازم باشی به این چیزا فکر نمیکنی)
+باشه من باهاتون هماهنگ میکنم خدانگهدار
فردای اون روز ما شیر رو عوض کردیم و از اون روز به بعد ما شدیم پیک مخصوص خانوم و هر وقت خریدی از بیرون داشت به من زنگ میزد پولش رو میریخت و براش میگرفتم حتی بعضی وقت ها خودش بیرون خرید میکرد مثل لباس یا این جور چیزا میگفت پیک میاد میگیره ازتون و لوکیشن رو برام میفرستاد میرفتم میگرفتم.
اوضاع به همین منوال میگذشت تا یک روز صبح بهم زنگ زد با تعجب که این هیچ وقت صبح زنگ نمیزنه ولی خب جواب دادم
+بله خانوم بفرمایید
-اقا محمد من ماشینم خراب شده تو خیابون موندم و خیلی عجله دارم گفتم چون شما موتور دارید میتونید بیاید که سریع تر به مقصد برسم جلسه مهمی دارم
+خانوم فقط شما کجایید شاید بهتون نزدیک نباشم بیشتر طول بکشه
لوکیشن جایی که بود رو گفت دیدم 5 دقیقه فاصله دارم (من مسافر خانوم زیاد جا به جا کرده بودم پس برام طبیعی بود) بهش گفتم میام و خودمو سریع رسوندم.
وقتی به مقصد رسیدیم،
+خانوم ماشین رو میخواید چیکار کنید(خود شیرینی برای گرفتن پول بیشتر)
-همون جا پارکش کردم دیدید که
+بله متوجه شدم، اگه بخواید من مکانیک آشنا دارم میبرم درستش کنن
-نه زحمت میشه شما هم از کارتون میوفتید
+نه بابا چه زحمتی، نگران نباشید هزینه اش رو میگیرم ازتون ( باخنده گفتم این جمله رو)
-واقعا نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم خیلی لطف میکنید
سوییچ رو ازش گرفتم شاید بگید چجوری اعتماد کرده خب من پیکش بودم وقتی اون همه وسیله جا به جا کردم و ذره ای دست درازی نکرده بودم شما هم بودید بعد از اون همه مدت اعتماد میکردید بگذریم من ماشین رو بردم تعمیرگاه و بعد از درست شدن تحویلش دادم و کلی تشکر کرد و هزینه خوبی هم ازش گرفتم.
روز بعد لوکیشن جایی رو فرستاد و گفت چند تیکه خرید کردم تحویل بگیر و بیار ولی وقتی به اونجا رسیدم مغازه ایی نبود، پس تماس گرفتم
+سلام ببخشید خانوم من مغازه ای که گفتید پیدا نمیکنم
-مغازه ای نیست رستوران رو میبینی؟؟؟
+بعله میبینم پس بیا بالا
منم با خودم گفتم هیچ وقت برای غذا نفرستاده بود منو ولی چه اهمیتی داره و رفتم بالا دیدم که پشت یه میز نشسته و منو دعوت میکنه سمت خودش نزدیک رفتم
-خیلی خوش اومدی بشین
+خانوم به چه مناسب منو دعوت کردید؟؟
-تشکر بابت کاری که برا ماشین انجام دادی
+خانوم ولی من لباس مناسبی ندارم
-اشکال نداره محمد جان
+اخه من خودم معذبم میشم اگر امکانش هست یکبار دیگه مزاحمتون میشم که شرایط بهتری باشه و اجازه بدید رفع زحمت کنم
بعد یکم اصرار اون و انکار من اجازه داد من برم ولی حتما تو یه شرایط دیگه ناهار دعوتم کنه و منم قبول کردم.
دیگه علاوه بر لوکیشن ها تو واتس آپ پیام های دیگه ای هم میومد مثل جوک و ریپلای کردن های همدیگه و این که اگه جایی کارش گیر میکرد من اشنا دارم یا نه.
ما متوجه شدیم مریم خانوم کارمند شرکت آب و فاضلاب هست و 35 سالشه و شوهرش تصادف میکنه و فوت کرده ،این خانوم هم داره تنها زندگی میکنه.
بعد از چند وقت پیچوندن بابت اون ناهار بالاخره یه روز دیگه تهدید کرد و من قبول کردم بریم بیرون برای ناهار ولی گفت بیا دم خونه دنبالم با موتور بریم حوصله رانندگی نیست.
وقتی رسیدم گفت بیا بالا من هنوز کامل حاضر نشدم بعدش بریم منم کلی اصرار که نه مزاحم نمیشم ولی خب بالاخره رفتم بالا.
تعارف کرد و من نشستم و چایی معروف رو اورد که من گفتم احتمال اینکه به سکس ختم بشه خیلی زیاده ولی در کمال تعجب لباس پوشید و رفتیم بیرون ناهار خوردیم و کلی هم گفتیم و خندیدیم و خوش گذشت و بعد اینکه رسوندمش خونه همه چی به روال سابق برگشت.
مدتی گذشت که پیام داد
-اقا محمد من یه سری اطلاعات کامپیوترم نمیدونم چی شده شما کسی رو دارید بتونه برگردونه و بهش اعتماد داشته باشید چون این اطلاعات خیلی شخصی هست
+خودم میتونم برگردونم، میام ازتون میگیرم(پیش خودم گفتم لب تاپ رو میگه)
-گفت نه کامپیوتر خونه است باید بیاید اینجا
+باشه برای فردا میرسم خدمتتون
بعد از اتمام مکالمه نمیدونم چرا اصلا به سکس فکر نکردم ولی خب انگار من اشتباه میکردم.
فردای اون روز به منزل مریم رفتم و مشغول درست کردن کامپوتر شدم و شانسی که اورده بود شانسی از اطلاعات تو ایمیلش بکاپ داشت و من داشتم اطلاعات رو ریکاوری میکردم که سرش رو اورد جلو و گفت میشه ببینم منم کمی کنار تر رفتم به معنی این که بفرمایید؛ در حالتی که خم شده بود چون میز کمی پایین تر بود دقیقا سینه هاش کنار صورتم بود و میتونم به کونش نگاه کنم اونجا بود که حشر زد بالا و کیرم سیخ شد و موقعی که داشت میرفت کامل سالار رو مشاهده کرد و با لبخند رفت. تقریبا کار تموم شده بود که به شوخی از پشت دست گذاشت رو شونه من و شروع کرد به ماساژ خودش رو خیلی بزرگتر از من میدونست و این تفاوت باعث میشد خیلی احساس راحتی بکنه و گفت:
-خیلی زحمت کشیدی چجوری جبران کنم این همه لطف رو
+خواهش میکنم کاری نکردم که و شما ثابت کردید خیلی خوب جبران میکنید( باخنده)
همین که این جمله رو گفتم بکاپ باز شد و اولین عکسی که نشون داد یه عکس تقریبا نیمه برهنه از خودش بود که یه تاپ تا بالای ناف تنش بود و یه شلوارک بسیار کوتاه
دوباره از کنارم خم شد و سرش رو اورد جلو و دوباره ما رو تو موقعیت بد قرار داد
-یادش بخیر قبل ازدواج دوست داشتم مدل بشم
+عه این شمایید چقدر زیبا بودید
-یعنی الان زیبا نیستم ؟؟؟
+الان زیباییتون خیلی خیلی کامل تر شده
با گفتن این جمله نمیدونم چرا ولی به فرمان کیرم دستم رو گذاشتم رو کمرش بعد این کار گفتم احمق الان برمیگرده میزنه زیر گوشم ولی وقتی سرش رو برگردوند طعم لب هاش بود که داشتم احساس میکردم و بعدش همین طور که لب میگرفتیم رفتیم روی تخت و همزمان با لب گرفتن لخت شدیم و اون رفت سمت کیر من و شروع کرد به خوردن انصافا هم خوب میخورد ولی خب من نمیدونم دچار چه بیماری هستم و اصلا با خوردن آبم به راحتی نمیاد بعد از اینکه یکم خورد جامون رو عوض کردیم و من سراغ کص مبارک رفتم و شروع کردم به خوردن که همون مزه شور همیشگی رو داشت و بعد از مقداری خوردن ارضا شد
من اومدم بالا و شروع کردیم به لب گرفتن و مقداری که حالش جا اومد کیر رو ذره ذره داخل کصش کردم و تا یکم تلمبه زدم این کیر بی جنبه من اماده شد برای ترکیدن که طبق عادت کشیدم بیرون که یکم ریخت رو سینه و شکمش و بقیه اش هم با دستمالی که کنار تخت بود مهار کردم گفت :
-زود منفجر شدی
+گفتم وقتی بدون آمادگی باشه همین میشه
-یعنی دیگه خبری نیست؟؟؟
+وقتی آبم میاد طول میکشه تا دوباره سیخ بشم
همین طور هم شد کیرم رو ساک زد ولی این بی صاحب دیگه بلند نشد.
رفت سمت حموم که دوش بگیره و منم بلند شدم که آماده بشم برم چون کاری نداشتم و میدونستم بهترین موقعیت برای رفتن وقتیه که تو حمومه نمیتونه جلوم رو بگیره ولی وقتی پشت در حموم رسیدم برای خداحافظی در تقریبا باز بود منم نتونستم خودمو کنترل کنم دوباره لخت شدم و با اجاره وارد حموم شدم و هر دومون برای یکبار دیگه ارضا شدیم داخل حموم و شب رو باهم شام خوردیم و در کنار هم خوابیدیم و صبح بعد از خوردن صبحانه سرکار رفتیم.
تا مدتی هم بنده هنوز پیک مریم خانوم بودم و شاید دو هفته ای یکبار هم با هم سکس داشتیم تا اینکه من تو یه شرکتی مشغول به کار شدم و دیگه نتونستم پیکش باشم ولی هنوز ارتباطمون به عنوان دو تا دوست پابرجاست و هر از چند گاهی بهم پیام میدیم ولی تقریبا میشه گفت از اخرین سکس ما یک سال میگذره و هیچ وقت هم ازش نپرسیدم چرا و درخواستی نکردم که سکس داشته باشیم.
شرمنده که اینقدر طولانی شد و این نکته رو هم بگم تمامی این اتفاقات تقریبا بعد از دو سال کار بنده در اسنپ اتفاق افتاد و یک سال هم طول کشید تا به سکس برسه پس دوستان از آب گل الود ماهی نگیرن و این سکس به همین راحتی ها شکل نگرفت.
ببخشید که قسمت سکسیش کم بود اگه خواستید یه قسمت کامل راجب یکی از سکس ها که خیلی هم مفصل بود مینویسم.
امیدوارم از داستان خوشتون اومده باشه.

نوشته: محمد


👍 36
👎 16
94501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

844604
2021-11-26 02:37:49 +0330 +0330

90 درصد داستانها توی این سایت با خراب شدن کامپیوتر دختره شروع میشه ،و از قضا پسره هم استاد کامپیوتره 😒 حتی اگه پیک موتوری باشه 💩


844615
2021-11-26 03:53:57 +0330 +0330

خب ببین اگه پیک میخاد شماره منو بهش بده من ازش پول هم نمیگیرم به جاش آلت مبارک رو تقدیمش میکنم راستی کامپیوترم بلدم 😂

0 ❤️

844616
2021-11-26 03:58:08 +0330 +0330

جاکش خان اون شماره تو را از کجا آورد نصف شبی به تو زنگ بزنه برو ساقی را عوض کن

0 ❤️

844618
2021-11-26 04:01:16 +0330 +0330

قسمت های بی پولی و اسنپ همه درست . از خراب شدن کامپیوتر همه کسشعر

1 ❤️

844649
2021-11-26 10:38:38 +0330 +0330

کاری به داستان ندارم اما یک خانم تنها چرا اینقد خرید میکنه؟!🤦‍♀️والا منم تنهام ولی اینقدر خرید ندارم!🤣😬

3 ❤️

844659
2021-11-26 11:50:16 +0330 +0330

عالی بود و باور پذیر
تا آخرش خوندم
حال کردم

0 ❤️

844705
2021-11-26 20:28:23 +0330 +0330

نمیدونم چرا سیستم هرکی مشکل داره از راه کوث و کونش تعمیر میشه
نکنید باوووو نرینید تو این صنف

0 ❤️

844725
2021-11-27 00:13:30 +0330 +0330

اسنپ موتوری پیک بی پول و استاد کامپیوتر جالبه از تمام عکسها هم بکاپ تو ایمیلش داشت فقط تو برا چی میخواست ؟؟؟

0 ❤️

844853
2021-11-27 18:22:19 +0330 +0330

چرا از همون ساقی قبلیت جنس نمیگیری دیگه؟؟؟
چرا کاری میکنی ما سرمون درد بگیره؟
چرا توهم کیری میزنی ننه کونی؟؟؟؟؟
چرا کصشعر مبگی😫😫😫

0 ❤️

844871
2021-11-27 23:01:51 +0330 +0330

یه بار اسنپ فود سفارش غذا داشتم با حوله رفتم ازش گرفتم، مردم بی‌بخار شدن😂

2 ❤️

844886
2021-11-28 01:16:15 +0330 +0330

کاملا حرفات رو قبول دارم و نوش جونت.برای منم اتفاق افتاده و بسیار لذت بخش.داداش من خایه نمیکنم داستان سکسی متعدد خودم رو اینجا بنویسم.اینجا پر از عقده ای و کص نکرده هست.جوری که اگه بگی من زن خودمو میکنم .این جماعت ندید بدید مثل shah-x میاد میگه نه دروغ میگه
من داستان از دوسدخترم نوشتم ۳ سال باهاش بودم حتی صیغه هم شدیم.یارو مردک میگه دروغ کمتر جق بزن.خلاصه اینجا فقط ندید بدید دهاتی دگووری ریخته

0 ❤️

845008
2021-11-28 17:57:36 +0330 +0330

خیلی دیگه جزئیات رو توضیح دادی ولی در کل روند داستان خوب بود

0 ❤️

846596
2021-12-06 10:29:41 +0330 +0330

داستان باحالی بود حتی اگه دروغ بوده باشه

0 ❤️

852651
2022-01-10 16:30:37 +0330 +0330

بد نیود

0 ❤️

888733
2022-08-06 13:08:26 +0430 +0430

داداش منم اسنپم بگو کدوم محدوده کار میکردی 😂

0 ❤️

888734
2022-08-06 13:09:51 +0430 +0430

قضیه این داستانا اینه که تا اون قسمت درست کردن ماشین و این چیزاش همه حقیقته ولی از جایی که رفتی کامپیوترشو درست کنی دیگه میشه فانتزی های یک جفی موتور سوار

0 ❤️