چرا زن داداشم سینه هاش بزرگ بود؟

1390/06/21

من امیر هستم.23 سالمه و ساکن یکی از شهرهای شرقی کشورم.اما خب دانشجوی یه شهر دیگه ام.نکته مهمی که باید بگم اینه که دوستان من و خانوادم آدمای مذهبی هستیم و البته من به دلیل دانشجو بودن و…یه ذره بگی نگی فاصله گرفتم از اونا.فکر بد نکنید که مثلا مثل خیلی از کاربرای این سایت n تا دوست دختر دارم و n تا زن رو کردم.نه باور کنید تا حالا دوست دختر نداشتم و از نزدیک بدن زنی رو لخت ندیدم.تنها کارمم فقط هر دوسه ماهی مخصوصا تابستونا که میام شهر خودمون و تو خونه تنها میشم دیدن همین سایت شماست که البته خودمم زود پشیمون میشم.
در باب خانوادمون بگم که دو تا داداش و دو تا خواهر دارم که همه ازم بزرگترند.داداش بزرگم که32 سالشه و 2تا بچه هم داره سوم راهنمایی که بودم ازدواج کرد.زن داداشم هم 3 سال از من بزرگتره.زن داداش دیگم هم 1 سال بزرگتره.گفتم که خانوادمون مذهبی اند در این حد که خیلی با شما تهرانی ها فرق دارن.یعنی مثلا زن داداشام جلو من با حجاب کامل اند و دامن و شلوار و روسری…قبول کنید که مردمان شهرستانی و کویری همه اینجوری اند دیگه.زن داداش بزرگم که گفتم 3 سال ازم بزرگتره تا 3 سال پیش طبقه پایین خونمون زندگی می کردن و بعد رفتن خونه خودشون.باور کنید نمیدونم چرا همش نگام به سینه های زن داداشم بود.از خودمم خجالت میکشم.
اینم بگم که زن داداشم کلا خوش استیله و البته سینه هاش شاید معمولی باشه اما گاهی اوقات که لباسش یه کم تنگ تر بود قشنگ برآمده بود و این منو دیوونه میکرد.
زمان در گذر بود تا اینکه یه شب که خونه اون داداشم شام دعوت بودیم موقع خداحافظی پسر داداش بزرگم(پسر همین زن داداشم که قصه شو واستون میگم) که 9 سالشه گفت که عمو بیا واسم بازی نصب کن.من چون میدونستم داداشم فردا شیفته صبحه و تا ساعت 4 هم خونه نمیاد گفتم نه عمو جان.اونم گریه کرد و بالاخره رفتم با هاش ولی از همون لحظه با این که میدونستم نه من اهل کاری هستم و نه زن داداشم ولی تو دلم آشوب بود.آخرین فکر خلافم دیگه این بود که لااقل فردا تا عصر که داداشم بیاد و بعد بریم خونه ما میتونم از روی همون پیراهن هم یواشکی سینه هاشو نگاه کنم.البته اینم شانسی بود چون بعضی وقتا شالی که میپوشید و بلند بود رو روی سینه هاش می انداخت و گاهی هم هموم پیراهن و روسری داشت.اون شب تا ساعت 3 خوابم نبرد و همش فکرای شیطانی به سراغم می اومد ولی همش میگفم دیوونه اونی که تو داری دربارش فکر میکنی و نگاه هوس آلود بهش میکنی زن برادرته یعنی ناموس خودت اما خب چیکار کنم وقتی ایمان ضعیف باشه نمیشه کاری کرد.بالاخره صبح شد.ساعتای 8.5 بیدار شدم به غیر داداشم که صبح ساعت 7.5 میره سر کار که خونه نبود زن داداشم و دو تا بچه هاش بیدار بودن و داشتن صبحانه میخوردند.رفتم دستشویی و نشستم پای سفره.زن داداشم هم یه پیراهن نسبتا تنگ تنش بود و روسری و دامن.زیر دامنش باور کنید اون موقع نمیدونستم چی بود چون دامنش هم بلند بود هم یه ذره تنگ و خودشم جوری بلند نمیشد که…سر صبحانه که نمیتونستم نگاه کنم به سینه هاش تا اینکه صبحانه تموم شد و رفتم با پسر بزرگ داداشم پای کامپیوتر و بازی رو واسش نصب کردم و هموم کنارش رو زمین نشستم.کامپیوتر تو هال بود آخه یه اتاق بیشتر ندارن.

زن داداشم داشت ظرفا و استکان های صبحانه رو میشست و حالا از بغل میشد یه کم نگاه سینه هاش کرد.کیرم کم کم داشت بلند میشد که صدای ترکیدن بادکنک منو به خودم آورد.پسر کوچیک داداشم که داشت توی همون حال با بادکنکش بازی میکرد ترکوندش.و ان ترکوندن بادکنک آغاز بزرگترین گناه من و زن داداشم شد…
گریه میکرد که بادکنک دیگه میخوام،آخه 3،4 سال بیشتر نداره.مامانش به داداشش گفت برو واسش یه دونه دیگه از سر کوچه بخر که بهانه می آورد و می گفت من دارم بازی میکنم.و بالاخره خودم رفتم از بیرون یکی واسش گرفتم که کاش نمی گرفتم. وقتی داخل خونه شدم دادمش به زن داداشم و رفتم نشستم.زن داداشم که داشت بادکنک را باد میکرد میخواست با خود بادکنک واسش تهش رو گره بزنه که بچه داداشم گفت نه نخ ببند. زن داداشم هم که کنار اوپن آشپزخونه وایستاده بود گفت امیر بیا ته بادکنک رو بگیر ا من نخ رو ببندم. رفتم جاش یعنی روبروش واستادم و ته بادکنک رو کشیدم تا نخ رو ببنده.حالا فرصت خوبی بود تا خوب نگاه سینه هایی کنم که بارها تو ذهنم لخت تجسمشون کرده بودم همینجوری که داشت روبروم نخ رو به دور بادکنک میپیچید نمیدونم که چی شد که یه لحظه خم شدم و از روی هموم لباسش از سینه سمت چپش بوس خوردم ناخودآگاه خودشو نیم متری عقب کشید و گفت نمیخواد خودم می بندم.به خدا کم مونده بود هر دو نفرمون گریه کنیم اون از کاری که انتظار نداشت و من که تازه فهمیده بودم چه غلطی کردم از کاری که کردم.همونجوری که باد کنک تو دستش بود رفت تو اتاق و در رو بست.

داشتم دیوونه میشدم.خدایا باید چیکار میکردم.تازه شانس آوردم که پسر بزرگ داداشم منو ندید و سرگرم بازی بود.با خودم گفتم برم داخل اتاق و گریه کنم و بگم منو ببخشه.اما گفتم الان عصبانیه و ممکنه یه بلای بزرگی سر کل خوانوادمون بیاد.این شد که رفتم دست پسر کوچیک داداشم رو گرفتم و رفتم بیرون پارک تا حواسمو پرت کنم.یه یه ساعتی گذشت که گفتم الان دیگه درسته ناراحته اما لااقل مثل اون موقع عصبانی نیست و میرم ازش معذرت خواهی میکنم و میگم دست خودم نبود و واقعا هم دست خودم نبود که اون کارو کردم.قلبم رو هزار میزد که داخل خونه شدم و دیدم تو هال نشسته.منم رفتم اینور هال نشستم و خودمو آماده میکردم که بهش بگم که دیدم رفت تو اتاق و درو بست.یه دو سه دقیقه بعد رفتم دم در اتاق و در زدم و جواب نداد.یواش درو باز کردم و دیدم کنار دیوار نشسته.رفتم تو اتاق و خواستم چیزی بگم گفت چرا اون کارو کردی.گفتم که دست خودم نبود و…گفت یعنی من این همه شده زن داداشتم تو همش تو فکر سینه هام بودی؟گفتم خب چیکار کنم من یه جوون مجرد که نه امکانش هست ازدواج کنه و …باید چیکار کنم.؟…گفت برو از خودت بپرس…بلند شد که بره به گریه افتادم که من این همه وقت دوستت دارم. نمیدونم چرا این حرفا رو میزدم ولی وقتی که آدم شهوتی بشه دیگه خدا فقط باید به دادش برسه…حداقل فقط بهم نشون بده.گفت امیر به خدا تو دیگه چه کثافتی هستی.به طرف در که رفت از پشت بازوشو گرفتم و گفتم زهرا خواهش میکنم.گفت نه و دستشو جدا کرد و رفت.

منم همونجا تو اتاق نشستم و گریه کردم هم به خاطر زهرا هم به خاطر عاقبت کارام.توان بلند شدن از جام رو نداشتم.سرم لای پاهام بود.فک کنم یه ده دقیقه ای گذشته بود که دیدم یکی گفت امیر نگاه کردم دیدم زن داداشمه.گفتم الان میگه برو از خونه بیرون…دیدم گفت برو تو حموم و تا وقتی که من میام صبر کن.باورم نمیشد چه اتفاقی افتاده بود.شاید شیطان کار خودشو کرده بود.رفتم حموم و بدون این که لباسام رو در بیارم و آب رو باز کنم نشستم یه گوشه ای.دیدم بعد از 40 دقیقه ای اومد گفت وایستاده بود تا نونوایی باز بشه تا حسام رو سعید (دو تا پسراش) بفرسته نونوایی.اومد تو.هنوز همون لباساش تنش بود. گفتم امیر به خدا فقط برای اینکه دیگه قول بدی به من نگاه هیز نداشته باشی از این به بعد و دیگه حرمت رو حفظ کنی بیا پیراهنم رو در بیار و فقط نگاه کن.باورم نمیشد.و همینجوری که داشتم بهش قول میدادم و تشکر میکردم دکمه های پیراهنش رو باز کرد. زیرش یه تاپ راه راه داشت.تاپش رو در آورد و یه سوتین مشکی تنش داشت.باور کنید داشت فقط با دیدن آبم می اومد.وقتی سوتین رو باز کرد وای خدا به آرزویی که چندین سال داشم رسیدم.حتی با این که 2 متری ازم فاصله داشت ولی داشتم دیوونه میشدم.فقط نگاش میکردم.یه 2 دقیقه ای که شد سوتینش رو برداشت که بپوشه و بره که گفتم بزار فقط یه دقیقه دیگه نگاه کنم.گفت زود باش.با خودم گفتم ان آخرین فرصته.از روی شلوارم کیرم رو مالش دادم تا شاید اونم عکس العملی نشون بده.دور کیرم رو با دستم گرفته بودم تا کلفتیش رو ببینه.بالاخره اونم یه زنه و دارای شهوته.داشتم کیرم رو از روی شلوار مالش میدادم و داشت آبم میوامد که گفت میتونی شلوارتو در بیاری.شاید دلش میخواست کیرم رو ببینه.

شلوارم رو تا نصفه درآوردم و شروع به مالش کیرم کردم.دل به دریا زدم و نزدیکش شدم و قبل از این که کاری کنه لبم رو روی نوک سینه هاش گذاشتم و می مکیدمشون.گفت نکن امیر برو عقب اما ولشون نکردم تا این که دیدم داره از روی شهوت التماس میکنه که ولش کنم.مثل حیوون شده بودم.لبم رو روی لبش گذاشتم و اول لباش بسته بود اما کم کمک شهوت بهش غلبه کرد و اونم آروم آروم لبامو میخورد.پیراهنمو در اوردم و شلوارش رو خودش پایین کشید.هنوز که هنوزه باورم نمیشه داشتیم با هم چیکار میکردیم.شرتشم مشکی بود که اونم در آورد.بهش گفتم کف حموم بخوابه.خوابید.میدونستم که هر لحظه امکان داره پسرای داداشم بیان و منم تجربه نداشتم و سریع رفتم سراغ کسش.اولین و آخرین باری بود که نا حالا کس میدیدم.همیشه با خودم فکر میکردم که وقتی با کسی سکس کنم اول میدم واسم ساک بزنه و بعد من کسشو بخورم و هزار کار دیگه.اما از بس هول بودم شلوارمو کلا در آوردم و کیرم رو لبه کسش گذاشتم .کیرم 20 سانتی میشه و واقعا کلفته اما مشکلی که داره اینه که خمیدگی داره یعنی به پایین قوس داره.با اولین فشاری که دادم تا نصفه رفت و زن داداشم جیغ کشید شاید از درد بود که کیرم خمیده بود و شایدم از شهوت.اما هیچی حالیم نبود با تموم نیرو و وزنم تلمبه میزدم که فکر کنم بعد از 10 بار عقب و جلو احساس کردم داره آبم میاد.سریع کیرمو بیرون کشیدم و کف حموم ابم رو خالی کردم.دیدم زن داداشم میگه امیر تو رو خدا بیا یه کاریم کن.فهمیدم ارضا نشده .حالا یه کم به خودم مسلط شده بودم و دستم رو روی کسش میکشیدم که بعد از 2 تا 3 دقیقه یه آخ بلند گفت.هر دو مون باورمون نمیشه چیکار کرده بودیم.زن داداشم بلند شد و لباساش رو برداشت و گفت سریع دوش بگیر و بیا بیرون تا منم برم حموم.نفس اماره کاره خودش رو کرد.از روی صداش میشد فهمید که بغض کرده.خود منم دست کمی ازون نداشتم.خودمو شستم و اومدو بیرون که دیدم داره میره حموم و چشاش قرمز بود.موقع رفتن گفت قولت یادت نره.

از اوم ماجرا 2 ماه میگذره و هنوز تو چشای هم خجالت میکشیم نگاه کنیم و چه برسه که من قولم رو بشکنم. از خدا میخوام که حالا منو نه ولی اونو ببخشه.

امیر


👍 6
👎 3
244174 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

298396
2011-09-12 23:29:06 +0430 +0430
NA

-:) :*)

0 ❤️

298397
2011-09-13 00:39:44 +0430 +0430
NA

واقعا برات متاسفم هر بدبخت که تو جامعه اتفاق میوفته کار شما مذهبیای عقده ایه ، آخه بدبخت تو آدمی آدم به داداش خودش خیانت میکنه ؟؟؟ نمیمیری ؟؟؟ دوست داری فردا داداش تو به زن تو چشم بدوزه ؟؟؟

0 ❤️

298398
2011-09-13 01:10:53 +0430 +0430
NA

خاک توی سر لجن جفتتون.

0 ❤️

298399
2011-09-13 02:43:50 +0430 +0430
NA

متاسفانه آدمهای مذهبی نما مثل ایشون زیاده که بخاطر حفظ ظاهر توی جامعه مسلمون هستن ولی واقعیت این هست که حتی به ناموس خودشون هم رحم نمیکنن
چطور دانشجوئی هستی که حتی عرضه1لب گرفتن توی دانشگاه هم نداشتی؟

0 ❤️

298400
2011-09-13 02:58:16 +0430 +0430
NA

شك ندارم راست گفتي سركوب جنسي محدوديت
معاشرت وزيستن
درجامعه اي باخفقان سياه مذهبي
زمينه رابراي رفتارهاي نابهنجار
وغيرمعمول فراهم
ميكندكساني كه عذاب وجدان وگريه
بعدازنزديكي بااطرافيان راتجربه
كرده اندبانوشته ات
ارتباط بهتري برقرار
ميكنندمطمئن باش
همانطوركه بعدازسكس بامحارمت جزعذاب
وجدان اتفاقي نيفتاد
بعدازمرگت هم هيچ
خبري نخواهدبود
نگران بخشايش كسي نباش

2 ❤️

298401
2011-09-13 03:17:36 +0430 +0430
NA

سلام . خیلی بهت بد و بیراه گفتن . فک کنم لازم نباشه من چیزی بگم . آدم تا تو موقعیت نباشه نمیتونه نظر بده. خیلی از ماها کارایی میکنیم که تو خوابمون هم انتظارشو نداریم چه برسه به واقعیت . به قول خودت این کاری که کردی ضعف ایمانه . کسایی که این حریما براشون خوب تعریف نشده باشه ازشون هر کاری بر میاد . سکس به محارم یکی از اوناس . دعا میکنم برات که خدا کمکت کنه و این اتفاق باعث شه بیشتر به خودت بیای و رو خودت کار کنی و اشتباهات قبلتو تکرار نکنی :)

1 ❤️

298402
2011-09-13 04:23:00 +0430 +0430
NA

chi begam gaidinesh bad bakhto

0 ❤️

298403
2011-09-13 05:14:33 +0430 +0430
NA

خاک بر سر ندید بدیدت تو شیطونم درس میدی بعد میگی شیطون کار خودشو کرد!!!چرا فکر میکنی اگه بگی مذهبی هستی اونایی که داستانتو میخونن میگن آخی گناه داشت اشتباه کرد مذهبی بود…نه تو به اندازه ی زن داداشت(گناه کار نمیگم)کثیفی.این همه دختر ریخته آخه…

0 ❤️

298404
2011-09-13 05:57:39 +0430 +0430
NA

ببین ما نمی تونیم تو رو درک کنیم ولی من شما رو مقصر نمی دانم و چون اگه یک جوان در سن 20 سالگی موفق به انجام سکس نشه این موضوع خیلی بد است که زمانی که آتش شهوت شروع به شعله کشیدن در وجود انسان می کنه دیگه خبری از ایمان مذهب دین خدا ناموس در دل طرف نیست وفقط در این تفکر است که خودش رو هرچه زودتر خاموش کنه حالا شما دوستان هرچی با نظرات خودمان فحش انتقاد کنیم جواب نمیده بهتر باور کنیم که در وجود انسان جای برای سرکوب نیازهای جنسی نیست وباید در زمانی که بدن آماده فعالیتهای جنسی است پاسخ صحیح برای این نیاز بدن پیدا کنیم که مانند این شخص خودش و زن برادرش رو دچار بزرگترین اشتباهات نشوند که تا آخر عمر شان پشیمان بمونند من در حقیقت تمام این گناهان رو 80درصد رو به مدیریت جامعه بر می گرده و20درصد هم شخص رو مقصر است در پایان از داستانت خیلی ناراحت شدم ولی با توکل بخدا مطمئن باش راه درست روپیدا می کنی دیگه جوری رفتار کن که زن برادرت کمتر احساس گناه کنه که باعث مشکلی در زندگیش بوجود نیاد به امید روزی که دیگه هیچ شخصی نیازجنسی در وجود خودش سرکوب نکنه چرا که عاقبت خوبی نداره >:)

0 ❤️

298405
2011-09-13 05:58:38 +0430 +0430
NA

بدبخت بیچاره بروواسه خودت یک دوست دختر جورکن تااینجوری به داداشت خیانت نکنی

0 ❤️

298407
2011-09-13 07:47:28 +0430 +0430
NA

اقا داستانت عالی بود بعد یک سال یک داستان واقعی خوندیم به حرف بعضی از اینا هم توجه نکن چون هرچی بنویسی فحش خودشونو میدن ایول داری به خاطر این که داستانت دروغ نبود :X :X <:P

0 ❤️

298408
2011-09-13 08:20:02 +0430 +0430
NA

بچه ها !!

من قول 10000% میدم که این داستان تا اونجاش که مربوط به هیز بازی و جقهای پنهانی و نا گفته نویسنده میشه راسته ولی بقیه ش خالی بندیه محضه!!!

شک نکنید خالی بندی بود…

0 ❤️

298409
2011-09-13 08:37:58 +0430 +0430

ایندفعه واقعا متاسفم.

0 ❤️

298410
2011-09-13 10:01:41 +0430 +0430
NA

از نظر من دروغ بود.اما اگه حقیقت بود،ریدم به هیکلت.

0 ❤️

298411
2011-09-13 10:12:25 +0430 +0430
NA

2حالت داستانت ممکنه داشته باشه!
1.کس شعر محض
2.واقعیت بود
اگر 1 باشه برو جلقت رو بزن بچه کونی
اگر 2 باشه ریدم به تو و اون زنیکه جنده

0 ❤️

298412
2011-09-13 11:01:13 +0430 +0430

از این کارت بدم میاد شما بچه مثلا مذهبیا گند زدین به این کشور
بچه شهر عزیز منم دانشجو ولی جرات این کارارو ندارم تو دانشگاه
سارا سوئیت عزیز من زن داداشش رو مغصر نمی دونم چون تو شهوت آدم دست خودش نیست بدا مثل سگ پشیمون میشه
سکس با زن داداش یا سکس با خواهر زن به نظر من خیلی کثیفه من مذهبی نیستم ولی تو مرامم این کارا نیست

0 ❤️

298413
2011-09-13 14:38:56 +0430 +0430
NA

اولين قدم شيطان براي قول زدن آدمها اينكه بهشون بقبولونه كه آدمهاي متفاوتي هستن و گناهايي رو كه ديگران مي كنند اونها نميكنند - پس دوستان عزيز زياد منم منم نكنيد علي الخصوص ساينا جووووون و سارا خانم - چون احتمال داره سرتون بياد - شك نكنيد …

0 ❤️

298414
2011-09-13 14:54:36 +0430 +0430
NA

چرا اينقر بهش همچي ميگيد اين نويسنده هم مثل بقيه با طرح قبلي داستانشو نوشته مثل خيليا كه سعي ميكنند تا از لحاظ اعتقادي و فرهنگي مارو از بين ببرند اينم داره همين كارو ميكنه
ببينيد از 1 طرف ميگه مذهبي از طرفي داره خيانتو رواج ميده من خودم با بچه مذهبيا زندگي ميكنم هيچكدامشون دير ازدواج نميكنند بعدم اين چجور احساس گناهيه كه داستانه خيانتشو پيش همه داره جار ميزنه با اينكه ميدونه تو فرهنگ ما جايي نداره؟ نه عزيزان اين بابا يا مثل طالبان يا وهابيون مسلمونه كه جرات ميكنه چيزي رو كه خدا پنهان گذاشته پيش همه جار بزنه يا 1 مامور بيعشور كه اخر ميفهمه چه غلطي كرده
كلا ادم بيشعوريه

0 ❤️

298415
2011-09-13 16:03:56 +0430 +0430
NA

~X( :O :O :O :O :O :O :O ~X( ~X( ~X( ~X( ~X( ~X(

0 ❤️

298416
2011-09-13 17:21:25 +0430 +0430
NA

ساینا من مدت زیادی نیست که میام توی این سایت ولی توی همین مدت فهمیدم تو یه دیونه عقده ای و100البته کسکش هستی.

0 ❤️

298417
2011-09-13 17:23:48 +0430 +0430
NA

دمت گرم.
این دوتا خیلی کونی هستن.

0 ❤️

298418
2011-09-13 17:50:26 +0430 +0430
NA

سکس با محارم ویا اعضای خانواده ویا با هرکسی که آلوده به این گناه نیست و از راه بدر کردن آدمای پاک گناه و زشتیش صدبرابر بیشتر است از زنا با یک جنده که کارش اینه.

0 ❤️

298419
2011-09-13 18:33:50 +0430 +0430

راست یا دروغش گردن خودت…
ولی چیزی که هست اتفاقه، میفته…

0 ❤️

298420
2011-09-14 01:49:31 +0430 +0430
NA

دراینکہ داستانت دقیقا ھمین شکلی اتفاق افتادہ شکی نیست، دراینکہ آدم ی جاھایی مخش تعطیل میشہ و شھوتش جلوی فکرش رو میگیرہ ھم شکی نیست، اونایی ک بالاتر فحش نثار شھرستانی ھا میکنن مطمئنا ایران رو فقط تھران میدونن ک باید گفت متاسفم! توی تھران ھم بسیارانند ک ب ھمین صورت نکردہ و ندیدہ ھستند و چ بسا ازین بدتر سرشون اومدہ، پس مھم نیست کجایی باشی! ب قلب پاکت رجوع کن و دعا کن دیگہ شھوت بھت غلبہ نکنہ، گرچہ پارہ شدن حیای تو و زن داداشت بازھم احتمالا خودشو نشون بدہ. لطفا برو تو ھمون دانشگاھت ی دوس دختر بگیر ک تامین جنسی بشی، چنانچہ اینکارو نکنی عنقریب با شرایط حادتری مواجہ خواھی شد.

0 ❤️

298421
2011-09-14 07:59:04 +0430 +0430
NA

حالا خوبه با این داستانی که نوشتی از دیدن سایت هم زود پشیمون میشی !
داستانت به نظر واقعی میومد که امیدوارم نباشه . متاسفم
نمی دونم چرا فکر میکنم مقصر نیستی ولی زن داداشت هم نادانه هم خائن و هم … ولی کار اون از بخشش گذشته واسه خودت دعا کن آدم شی

0 ❤️

298422
2011-09-14 09:40:03 +0430 +0430
NA

با فرض اینکه راست باشه :
مطمئن باش که اگر واقعا پشیمون شده باشید خدا هر دوتاتونو می بخشه ولی بهت توصیه میکنم هیچ وقت به امکانات ازدواج فکر نکنی و هرچه سریع تر ازدواج کنی .

شوهر منم 23سالشه ، هیچ مال و ثروتی نداره و تنها درآمدمون حقوق کارمندیشه . اما خیلی با هم خوشبختیم ( البته یک مشکل بزرگ به اسم دور بودن از هم داریم ، چون من دانشجوم ) .

یه وقت نری با دختری دوست بشی ها ؟ اون وقت باید بیشینم داستان سکس با دوست دخترتو بخونم ! یعنی از چاله در بیای و بیفتی توی چاه .

مطمئن باش اگر واقعا از خدا کمک بخوای بهت کمک می کنه …

1 ❤️

298423
2011-09-14 12:04:39 +0430 +0430
NA

البته تقصیر خودت نیست مشکل از اون پدر مادر کس کش مذهبیته که تو رو عقده ای بار آوردن .مطمئن باش داداشات هم کس خواهر مادرت گذاشتن.

0 ❤️

298424
2011-09-14 15:37:53 +0430 +0430
NA

ریدم

0 ❤️

298425
2011-09-14 18:56:10 +0430 +0430
NA

:)) ridam be negareshet aghaye daneshjooye toalet. en jomleat kheyli bahal bood
.رفتم دستشویی و نشستم پای سفره.

0 ❤️

298426
2011-09-14 22:59:13 +0430 +0430
NA

اوهوی همه یاروهایی که به مذهبی ها فحش میدید
بدونید همه اون متظاهرایی که خودشونو مذهبی نشون میدن ولی از درون خرابن ادمای لجنی هستن؛
اصلا میفهمین مذهب یعنی چی؟
اصلا یه ذره فکر میکنین؟
اونی که مذهبی واقعیه جواب همه مشکلاتشو از دین میگیره؛
حتما میگین برو بابا دوباره حرف از دین زدی!
ولی اونایی که اینو میگن خیلی عقب مونده و متحجرن!
چون اصلا منطق حالیشون نیست؛
یا شما مسلمون هستی یا نیستی!
اگه هستی پس گوش کن و اگه نیستی پس اینقدر از این چرت و پرتا نگو و به این آقا توهین نکن؛ مثلا گی در کشوری مثل انگلیس هم مشروعه هم قانونی و اونا هم مسلمون نیستن! پس کسایی که مسلمون نیستن نباید این کارارو “خیلی” هم بد بدونن!
این آقا که مرتکب این گناه کبیره شده و خودشم اعتراف کرده که ضعف ایمان داره, ضعف اطلاع دینی و عقب ماندگی در اعمال دینی داره!
اگه بیشتر روی خودسازی کار میکرد و معقولانه تر عمل میکرد دچار این گناه نمیشد؛
چندتا راه سالم جلوی راهشه:ازدواج دائم, صیغه و صبر؛
که اگه توجه کرده باشید از این سه تا فقط یکیش به قول بعضیا سرکوبه!
که اونم با خودسازی پلی میشه برای پیشرفت؛
خدا هم در قرآن هم فرموده که صبر برای اینطور افراد که شرایط ازدواج دائم رو ندارن بهتره؛

حالا هم که گذشته آقا امیر!
در توبه حتی برای یزید هم باز بود ولی خودش نخواست؛
سعی کن به مثال “حر” باشی چون فرق خریت و حریت فقط در یک نقطه است؛
بالاخره آدمی ممکن الخطاست دیگر!
و اینو بدون که در رحمت خداوند همیشه بروی بنده ها باز است؛
موفق و سالم و پرهیزکار باشید؛

0 ❤️

298427
2011-09-15 01:23:58 +0430 +0430
NA

شمایی که مذهبی هستید تو این سایت چیکار می کنید ؟ برید همون یالثارات الحسینتوتو بخونید اینجا هم نظر ندید . همین مذهب شماست که 1400 ساله این مملکتو به گا داده و جوونا تا 40 سالگی قدرت مالی واسه ازدواج ندارن و مجبورن یا جق بزنن یا سکسهای عجیب و غریب کنن . فکر کردی الان سال سوم هجریه نظریه صیغه می دی دیوث ؟ سکس یه امر طبیعیه الاغ ربطی هم به دین و مذهب نداره . تویی که دم از قران می زنی برو داستان آدم و حوا رو بخون می فهمی که از نظر دین شما همه ما انسانها حرامزاده ایم چون همه فرزندان ازدواج قابیل قاتا با خواهرش هستیم ! مشنگ

0 ❤️

298428
2011-09-15 16:44:47 +0430 +0430
NA

با سلام من در خانواده مذهبی هستم ولی نه به خواهرام و نه به زن داداشم نگاه بد داشتم
چرا مذهبی بودن رو بهونه میکنید؟
آخه چه ربطی داره
نمیدونم چی بگم همه حرف ها رو بچه ها زدن

0 ❤️

298430
2011-09-15 21:30:44 +0430 +0430
NA

Akhare dastanet man0 koshte
:|

0 ❤️

298431
2011-09-17 15:56:12 +0430 +0430
NA

داداشه گلم به حرفای بعضی از این آدامای مزخرف گوش نده.اگه پاش بیوفته اینا به مادرشونم رحم نمی کنن.
دادا در هر صورت اگه داستانت دروغ یا راست بود … من خیلی حال کردم.دمت گرم و نوش جوووونت.
واست ارزوی موفقیت می کنم.
از گناهم نترس
توی این مملکت اونقد گناه میکنن که خدا وقت نداره به گناه تو برسه =(((

0 ❤️

298432
2011-09-17 18:45:59 +0430 +0430
NA

سلام من تازه عضو شدم و گفتم اولین نظرمم بدم.
خوبه مذهبی هستی و ایمانت ضعیفه اگه مذهبی نبودی چی میشد؟
یکی به من بگه (از روی هموم لباسش از سینه سمت چپش بوس خوردم) این جمله یعنی چه؟

0 ❤️

298433
2011-09-18 13:07:54 +0430 +0430

تو بیست و سه سالته، زن داداشت سه سال ازت بزرگترهريال یعنی بیست و شش سال، بعد بچه 9 ساله داره؟!!! پونزده سالگی یعنی ازدواج کرده؟!! میدونم چیز خیلی بعیدی نیست، ولی خب…

0 ❤️

298434
2011-09-18 13:17:41 +0430 +0430

“باور کنید تا حالا دوست دختر نداشتم و از نزدیک بدن زنی رو لخت ندیدم”!!!
بدن زن داداشت جزء بدن زنها حساب نمیشه؟!!!

0 ❤️

298435
2012-05-20 23:51:36 +0430 +0430

وقتی توی جامعه محدودیت زیادی باشه ایجوری میشه ِ بیچاره با دیدن از روی لباس هوسی شد لول

0 ❤️

298436
2012-06-05 10:29:14 +0430 +0430
NA

خاک تو سرت کنن خایمالی میکنی سینه اش رو ببنینی ؟

0 ❤️

298438
2012-08-20 14:39:36 +0430 +0430
NA

به امید شکستن تمام کیرهایی که به غیر از زن خودت بلند میشن و به امید بسته شدن تمام کس هایی که به غیر از شوهر ابدار میشه

0 ❤️

298439
2013-01-17 17:38:20 +0330 +0330
NA

اخه بی عرضه اگه همون لباسا صبح ب قول خودت ک بلوز دامن بود تنش بود پس شلوارش کجا بود ک کشید پایین دوس ندارم فحشت بدم اما کس شعرمحض بود o_O

0 ❤️

298440
2014-07-21 16:54:55 +0430 +0430
NA

من نویسنده این داستانم…این داستان خیالبافی محض میباشد ئ تمام دروغ میابشد و ساخته ذهن من بوده است

0 ❤️

298441
2014-07-26 14:39:30 +0430 +0430
NA

شما فوق فوق فوقش میری سوره توبه رو میخونی توبه میکنی زن داداشتم همینطور
ولی
خودت میتونی تو روی داداشت نگاه کنی اقای به اصطلاح مسلمون
خدا از حق بندش نمیگذره تو هر دینی
لحظه شماری کن تا پاشو بخورید جفتتون
اینو نوشتم که خدایی نکرده کسی این کارو نکنه
ولی من ادم کثیفی رو میشناسم که به بدترین نحو ممکن به محرمش تجاوز میکرد بعد غسل میکرد نماز میخوند
فجایعی سرش اومد که نگو
الانم همچنان نماز میخونه از وقتی که شروع میکنه تا وقتی که دعاش تموم بشه ۲ ساعت طول میکشه ولی زندگیش دیگه زندگی نشد
به نظرتون خدا از حق زجری که اون کثافت به بندش داده میگذره?
جدای این داستان یا خیال یا توهم. یا واقعیت به نظرتون این اتفاقا بیرون از این سایت اتفاق نمیوفته??? نیاز جنسی یه حقه
میخوای سکس کنی با دوستت با کسی که از این راه زندگی میگذرونه(خودمونو گول نزنیم واقعیته)
با زن داداشششش با دختر خونده???با داییی با عمه???
تجاوززززز?
خودتون تصمیم بگیرید سکسی که خوشی و خیال راحت داشته باشه خوبه یا اونکه عذاب وجدان داره وبعد عواقب وحشتناک
هر وقت فکر سکس با محارم افتادیییییم خودمم میگم یه نگاه تو اینه کنیم

1 ❤️

298442
2014-07-26 14:41:06 +0430 +0430
NA

ایراد از لهجشه

1 ❤️

298443
2014-07-27 08:51:20 +0430 +0430
NA

خوب پسر جون اگه اینکارارو کنن که مسلمون شدن تمااااااااام

0 ❤️

298444
2015-04-04 04:10:47 +0430 +0430
NA

سلام قشنگ گفتی تینا جون

0 ❤️

298446
2015-04-30 19:21:23 +0430 +0430
NA

برای من یه همچین اتفاقی افتاد.با زن دوستم.اما بزرگترین شانس زندگیم باعث شد قبل از اینکه به جاهای ناجور برسه و با وجود اینکه باز هم فرصت انجامش پیش اومد برگشتیم.البته داستان خیلی آموزنده ای داره که نمیدونم بنویسم واستون یا نه.اما اینو فهمیدم که شهوت تو لحظه غلبه به عقل هرکاری با آدم میکنه.حتی با فردی مثل من که همیشه خودمو با مرام و معرفت میدونستم

0 ❤️

532757
2016-03-07 16:49:00 +0330 +0330

ان اقا

0 ❤️

572314
2017-01-05 14:59:26 +0330 +0330

اخ حشری شدم خیلی با حال بود

0 ❤️

812784
2021-05-31 18:56:26 +0430 +0430

آخه لاشی مگه میخای باهامون ازدواج کنی ک اصرار داری باور کنیم دوس دختر نداشتی

خو هر گوهی هستی برا خودت هستی عن

0 ❤️

812786
2021-05-31 19:12:29 +0430 +0430

کیرم از پهنا تو خودتو مذهبتو کس و کارت

لاشی عوضی

شک نکن همونموقه ک رو زنداداشت بودی مادرتم زیر یکی بود یکی نبود

0 ❤️