چشمه آب حیات

1390/07/20

اسمها و مکانها همگی مستعار هستند:
من بهنام 35 ساله ,اولین بار وقتی مهشید رو دیدم که تازه دوهفته بود با شاهرخ دوستم نامزد شده بود لعنت به شیطون که از همون نگاه اول کس و کونش اومد جلو چشام.دختر خوشکل جذاب ,لوند ,شیطون,همیشه با لباسای باز و چسبون اوفففففففففففف…
شاهرخ دوست قدیمیم بود واسه همین خیلی عذاب وجدان داشتم اولاش اما این خاصیت انسانه که گناه کم کم واسش عادی میشه .
حالا دیگه دو سال بود از ازدواجشون گذشته بود و نه تنها من از شهوتم نسبت به مهشید کم نشده بود بلکه وقتی فهمیدم اون هم بمن علاقه داره آتیش بود که شب و روز بجونم افتاده بود .شاهرخ اما شاید اونم تویه این دو سال عوض شده بود انگار یه جورایی رفته بود تو نخ انوشه دختر خاله مهشید .یه بار وقتی مهشید ناخواسته تو جمع یه چیزی به انوشه پروند اینو فهمیدم .
اما وقتی حششششششششششر و شهوت بالا میزنه دیگه هیچ رابطه ای مرز خودشه نمیشناسه !مصیبت اینجا بود که انوشه هم متاهل بود !یه دختر 3 ساله هم داشت .یه بار تویه جمع تویه یه مهمونی تو خونه مجردیه من که شاهرخ و مهشید -انوشه و شوهرش بودن یه زوج دیگه از رفقا من گفتم بروبچز!پایه اید همگی تو ایام تعطیلات بریم آنتالیا ؟ جواب همه همزمان بله بود البته چند روز بعد اون یه زوج دیگه که با ما بودن انصراف دادن حالا 5 نفر و نصفی بودیم اون نصفه هم آرام دختر انوشه و امیر بود.
رسیدیم به آنتالیا !سواحل توپ بیکینی دوستان !روز اول قرار شد بریم دریا با اینکه همیشه مهشید و انوشه جلو من راحت لباس میپوشیدن واسه من که مجردی با اونا رفته بودم سخت بود یه کم خجالت میکشیدم اونا رو با بیکینی دید بزنم اما پیش خودم گفتم حالا که خودشونو شوهراشون راحتن خوب من باید چیکار کنم ؟
اوفففففففف مهشید کس بود حالا کستر شده بود .موهای خرمایی بلند فر دار چشمای عسلی بدن نگو ظاهرا تا حالا از ماجرا عقب بودم تو دلم گفتم شاهرخ تف به انصافت کس و کون به این نوبری دنبال انوشه ای؟تا امیر آرامو ببره یه دور بزنه که دختره بهونش بخوابه شاهرخ خان جلویه زنش داشت به انوشه آموزش شنا میداد .
آخه بچه کونی کی تو دریا آموزش شنا میده ؟به انوشه میگفت ببین من با کف دستم شکمتو میگیرم تو سعی کن افقی بمونی رو آب بععععععععععلللللله!

مهشید جون هم عصبی شده بود هم نگاه تیزبین منو که داشتم مدام برجستگیای بدنشو اسکن میکردم رو خودش حس میکرد گفت بچه ها آب یکم سرده من میرم بیرون منم گفتم آره همینطوره من میام .شاهرخ که دید دیگه ضایع میشه تنها باشن گفت خوب باشه حالا بریم تا یه زمان دیگه.شب اول همه از خستگی زود خوابیدیم .صبح شاهرخ واسه اینکه گند دیروزشو جمع کنه به امیر میگفت امیر بیا بریم به تو انوشه شنا یاد بدم آرام رو هم بسپارید به مهشید و بهنام .عمدی یه خورده از ساحل دور شدیم تا اونا رو نبینیم و اعصاب مهشید آروم تر بشه آرام این دختر کوچولو هم با نیومد نشست رو شنای ساحل بابا مامانشو ببینه که چطور دارن شنا یاد میگیرن !قدم که میزدیم به مهشید گفتم مهشید ورزش میکنی اصلا شکم مکم نداری نه ؟گفت آره یه کم اما رژیم هم میگیرم , همینجوری که قدم میزدیم دست گذاشت رو شکم من و گفت تو هم نداری شکم خوبه تویه این سنو سال اکثر مردا شکم دارن …همینطوری شروع کردیم به کس شعر تفت دادنو کم کم رمانتیکش کردیم گفت خیلی دریا رو دوست داره مخصوصا تو شب گفتم خوب میخوای شب بیا با هم قدم بزنیم گفت حالا ببینیم چی میشه …
شب ساعت یک که برنامه دیسکو هتل هم تمام شد امیر و انوشه چون آرام خوابش برده بود رفتن اتاقشون شاهرخ هم که ظاهرا برنامه ای با انوشه خانم ریخته بود گفت خوب منم چیزه دیگه میمونم همین پایین تا خوبا بیاد مهشید تو اگه خوابت میاد برو بالا بخواب عزیزم .مهشید هم گفت نه من و بهنام میریم قدم بزنیم .آروم کنار ساحل با مهشید شروع کردیم به قدم زدن و اینبار از انوشه شروع کرد بد گفتن که دختره لوس لوده…همینجوری که داشتم آرومش میکردم نشستیم رو شنای ساحل .مهشید یه تاپ دکولته پوشیده بود که لابد بیشتر دلبری کنه …احساس میکردم از وقتی اومدیم آنتالیا یه ژلی تو کونش تزریق کرده که اینقد گنده تر و خوشکلتر شده عجب فکر کس شعری…سرشو که گذاشت رو شونم آروم گفت نکنه اینا هم بیان اینجا یه وقت پیش خودم گفتم شاهرخ تا امشب فرو نکنه به انوشه که خوابش نمیبره …نه عزیزم خیالت راحت اونا نمیان…
میدونی بهنام …همین طوری که حرف میزد دستشو از زیر برده بود تو تی شرت من با موهای سینه من داشت بازی میکرد کیر من شده بود مثله عصا که آرنجش خورد بهش و فهمید منم دستمو حلقه کردم سینه مخالفشو شروع کردم به مالوندن …بهنام عزیزم یه وقت شاهرخی انوشه ای کسی نیاد میخوای بریم یه جای دیگه ؟ گفتم خوب بریم اتاق من .از لب ساحل تا برسیم اتاق کیر من مثه لوله پدافند ضد هوایی بالا بود و هی من جوری تنظیمش میکردم که آدمای علاف تر از ما تویه مسیر نبینن .مهشید که دیگه نگو شهوتش چنان بود که یه جمله رو نتونست درست ادا کنه قلب دو تامون داشت تلپ تلوپ میزد نه از ترس شاهرخ که از شدت شهوت .باورتون نمیشه در اتاقو که بستم چنان شروع کردیم به لب دادنو لب خوردن که انگار تازه میل جنسی رو کشف کردیم مثه وحشیا تاپشو پاره کردم سوتینو همونجا لب ساحل دراورده بودم کرده بودم زیر لباسم …میگم که یه اوضایی بود چنان سینه رو میخوردمو میمالوندم که احساس کردم دیگه نا نداره آخ و اوخ کنه شلوارکشو با یه حرکت انفجاری درآوردم انداختم دور شورت توری نازکو کندم بو کشیدم حلا یه کم آروم شده بودم چون به بوی کس مهشید جون رسیده بودم تا من بوی شهوت انگیز کس رو از شورتش بو میکشیدم خودشو قل داد رو تخت و من هم لخت مادر زاد 69 افتادم روش .اصلا یه وضعی بود …بوی کس ناب ممتاز بیشتر از فرو کردن بهش بهم حال میداد بو میکشیدمو لیس میزدم مهشید هم کیر من به تقلید از من بو کشید و ظاهرا حس بو کشیدنو درک کرده بود اونم شروع کرد به لیس زدن و هردو آخ اوه اوف آخ ا ه ه ه ه هآب لزج بود که انگار غیر طبیعی داشت از کس ناز مهشید خوشکلم بیرون میومد انگاری چشمه آب حیات! اوففففففف…هر چی بگم کم گفتم خوشمزه خوشبو اونم بیشتر از اینکه با کیر من حالا کنه حتی بیشتر از لیسیدنی که براش میکردم انگار از سرخوشی من در نزدیکی کس نازش لذت میبرد …انگار تمام عقده اون دو ساله با اون فضا و اون بوی خوب داشت فراموش میشد …کم کم تونست یه جمله بگه یادم نیست دقیقا چی بود اما مفهومش این بود : بهنام برو تو موقعیت اصلی و کارو تموم کن!
از بس که لاس زده بودیمو همدیگرو لیسیده بودیم یه چند بار که کیرو کردم تو اون کس! ( باورتون نمیشه حیفه کسی بکنش فقط باید بو کنی و لیسش بزنی ) فکر کردم داره میاد کشیدم بیرون با دست اشاره کرد اینجا رو کونم بعدش غلط زد !نمیومد ! آب بیرون نمیومد ! انگاری کیره هم مغز داشت و مغزش بهش میگفت حیفه خودتو خیس نکن به این زودی گفتم نه مهشید جونم مثله اینه که باید دوباره هم غلط بخوری …چند دقیقه ای داااااخلللللللل بیروووووووووووون ها ها ها حالا این ها هم همزمان شده بود و بالاخره با تمام جهش با تمام نیرو انگار همه نیروی عالم در کیر من جمع شده بود فوران آب بود رو سینه مرمرین مهشید جونم حالا خودمم سینمو گذاشتم رو سینش اه قبول دارم کثیف کاری شده لب لب لب بوس …تمیزو نظیفش کردمو فرستادمش اتاق خودش .دو بار دیگه اه سکس داشتیم شبای بعد اوففففففففففف…

نوشته: بهنام


👍 7
👎 0
66399 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

302252
2011-10-12 00:38:52 +0330 +0330
NA

توصیف کردنت خیلی خوب بود و کلا نوشتنت غلطتم نداشتی ولی موضوعش خیانتی بود یه خرده آدم رو اذیت میکرد ، ولی شهوت چطوری چشم دوستتو کور کرده بود و اصلا به تنها بودن تو و زنش توجه نداشت واقعا براش متاسفم

0 ❤️

302253
2011-10-12 00:43:48 +0330 +0330
NA

ساینا تو زرنگ تر از من بودیا
اول شدی

0 ❤️

302254
2011-10-12 00:57:40 +0330 +0330
NA

فک کنم ارام هم شب به کارگرای هتل داد ولی چون سکس با کودکان ممنوعه تو ننوشتی! برو بابا همه همو کردن تو این داستانه تو! زنای ایرانی اگه ببینن شوهرشون داره به یه زن دیگه شنا یاد میده صبوری ندارن چشم دوتاشونو در میارن! از من گفتن

0 ❤️

302255
2011-10-12 02:29:31 +0330 +0330
NA

افتضاح نوشتى داستانت هم افتضاح تر بود به نظر من همتون يه جورايى بهم خيانت كرديد بيشتر از همه مهشيد مقصرتره

0 ❤️

302256
2011-10-12 06:47:07 +0330 +0330
NA

=)) in sayna joon chera zer mizane yani vaghean emlat inghad zaiife? غلط eshtebaheغلت dorosteshe

yaaaani khak too saret sayna jooon

0 ❤️

302257
2011-10-12 07:16:28 +0330 +0330
NA

بد ننوشتی ولی موضوعش به درد نمی خورد اوفففففففففففففففففف؟ برو خجالت بکش !
دست از سر زن شوهردار بردارین دیگه اه ~x(

0 ❤️

302258
2011-10-12 08:20:53 +0330 +0330
NA

خوب بود!او لحظه لخت شدنتون خیلی باحال بود،منم یه همچین تجربه ای داشتم.

0 ❤️

302259
2011-10-12 09:43:03 +0330 +0330
NA

=D> بد نبود مرسیییییییییییی

0 ❤️

302260
2011-10-12 12:21:23 +0330 +0330
NA

به نظر من آدم کثیفی هستی که چشمت دنبال زن دوست صمیمیته
و اینجور خیالبافیها میکنی

ساینا جان شما شدیدا مخالف سکس و خیانت هستی
اما این یکی دیگه آخر خیانته
بهت اعتماد کنن تو خانواده راهت بدن و چشمت دنبال زنش یا شوهرش باشه

0 ❤️

302261
2011-10-12 14:20:10 +0330 +0330
NA

کیر تو شکلت اوففففففففففففففففففففففففففففففف
ریدم به خودتو داستانتو شهوتت اوههههههههههههههههههه
خاک تو سرت آه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

0 ❤️

302262
2011-10-12 15:11:36 +0330 +0330
NA

sars sweet ببين خانوماي كه شوهر دارن دست بكش خيانت نيستن اين جدي ميگم براي خودم اتفاق افتاده اگه از كسي خوشش بياد به هر شكلي شده خيانت رو انجام ميدن بخصوص كه پسر كم سن سالي باشه >:)

0 ❤️

302263
2011-10-12 17:22:44 +0330 +0330
NA

sars sweet ببين خانوماي كه شوهر دارن دست بكش خيانت نيستن اين جدي ميگم براي خودم اتفاق افتاده اگه از كسي خوشش بياد به هر شكلي شده خيانت رو انجام ميدن بخصوص كه پسر كم سن سالي باشه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کسخول جملتو خودت یه بار دیگه بخون
ریدی بیا جمش کن

0 ❤️

302264
2011-10-12 17:38:13 +0330 +0330
NA

میگم ما که الان آزادی ترکیه رو نداریم، ولی این همه خائن و چاقال داریم،وای به روزی که آزادی ترکیه رو داشته باشیم! میشیم چاقالستان!

0 ❤️

302265
2011-10-12 20:43:16 +0330 +0330
NA

با تاپ پاره فرستادیش بره؟؟

0 ❤️

302266
2011-10-13 18:09:58 +0330 +0330
NA

ایول این کاری که شماها کردین تقریبا همون تاق زدن خودمون… ما هم بچه بودیم از این کارا میکردیم منتها ما عکس ادامس تاق میزدیم اونم با دمپایی…چه ربطی داشت!!!

0 ❤️

302267
2011-10-14 15:02:05 +0330 +0330
NA

خیلی زیبا وقشنگ نوشتی خوش بحالت داداش حداقل کس رو میکنی امامن چی؟

0 ❤️

915433
2023-02-16 00:35:07 +0330 +0330

تو اگه از این تیپ آدما و اطرافیانت اینقد اپن مایند بودن حالا تو شهوانی دنبال سوژه جلق پرسه نمیزدی باو جمع کن جون تو

0 ❤️