چشم سرخ

1400/03/09

دوباره استرس بار اول داشتم برای چندمین بار قرار بود درد و شهوت همزمان تجربه کنم قرار بود دوباره پرواز کنم و به چیزی که میخوام برسم
سعی کردم هرجور شده به خودم برسم تمام پولی که تو هفته دراورده بودم خرج اریشگاه کردم اخرین کاری که باید میکردم پیدا کردن لباس برای این شب خاص بود که کاره سختیم نبود یک مانتوی سیاه با شال قرمز و شلوار تنگ که مطمئن بودم تحریکش میکنه و یک شام مخصوص که شبمون تکمیل بشه ولی میدونستم شام اون من بودم
روی صندلی نشسته بودم و به ساعت نگاه میکردم تا زود تر بگذره و من به عشقم برسم ولی انگار اون روز ساعت قصد حرکت نداشت تو اون فاصله من به شب اولمون فکر میکردم شبی که اون خود واقعیشو به من نشون داد شبی که ترس و عشق باهم یکی شدن و زندگی من تغییر کرد
بالاخره ساعت ۱۲ شد سریع رفتم خودمو تو اینه نگاه کردم از خودم راضی بودم میدونستم اینجوری قطع تحریکش میکنم ولی باز استرس داشتم به خودم گفتم بیشعور مگر بار اولته!چرا اینقدر استرس داری
زنگ خونه زده شد دوباره استرسم با قدرت بیشتر خودشو نشون داد به سختی تونستم خودمو به در برسونم و با پت پت کردن گفتم:کیه؟ اونم خندید با لحن تمسخر گفت: مگر قرار بود کسی بجز من بیاد عشقم؟
در تا لبه باز کردم مثل همیشه سر تا پا لباس سیاه پوشیده بود و عینک افتابی که همیشه تو چشم هاش بود
دوباره با خنده گفت:اگر نگاه کردنت تموم شد مارو دعوت کن داخل خونه
خندم گرفت قفل در کنار زدم و در براش کامل باز کردم سریع پردید بغلم و لبمو بوسید من تو اون لحظه هول کردم نمی دونستم باید پسش بزنم یا همراهیش کنم خودش از بوسیدن لبم دست برداشت و رفت سمت گوشم گفت:زن سکسیه خودمی
با این حرفش تمام وجودم اتیش گرفت و این دفعه من سمت لبش رفتم مثل دیونه ها لبشو میخوردم اونم همراهیم کرد
دوباره ازم فاصله گرف و گفت:شام خوردی دیگه؟
بهش دروغ گفتم اره تا سریع تر به خواستم برسم بهش گفتم:اره عشقم ولی تو چی اگر گرسنه اته سریع تر شروع کنیم
اون خندید گفت:داری معتاد میشی مراقب باش
دوباره لبمون تو هم قفل شد و مثل قحطی زده ها لب هم میخوردیم از یکم فاصله گرفتم سریع لباس هاشو از تنش درمی اوردم ولی اون عجله ای نداشت فقط باسن و کمرمو نوازش میکرد کامل بالا تنش لخت کردم فقط مونده بود اصلی کاری عینک افتابیش
متوجه تردید من شد و با نفس زدن گفت: لازم نیست عینکم برداری و چشمامو ببینی
با این حرفش دوباره به خودم فحش دادم میدونستم با اینکار ناراحتش کردم سریع عینکشو برداشتم و به چشمای سرخش نگاه کردم و بهش گفتم:من عاشقتم همه جوره دوست دارم
با این حرف دوباره موج شهوت قوی بین ما ایجاد شد منو با دستش بلند کرد و روی میز ناهار خوری خوابوند با یک حرکت کل لباسمو پاره کرد و سمت گردنم هجوم برد و شروع به بوسیدن و لیسیدن گردنم کرد منم بی اختیار اه کشیدم و از شهوت و برخورد بدنش بهم لذت میبردم ولی هنوز کامل نشده بود میدونستم منتظر چراغ سبز منه
به سختی و با نفس زدن گفتم:عشقم کل هفته منتظر امروز بودم شروع کن من امدم
از روم بلند شد و با چشماش منو نگاه کرد لبخندی زد و چشماش سرخ تر شد و دوباره به سمت گردنم هجوم برد نه برای بوسیدن یا لیسیدن بلکه برای خوردن غذا
با گازی که از گردنم گرفتم شهوت و درد باهم یکی شدن بی اختیار اه بلند گفتم سرشو محکم گرفتم تو دستم و به سمت گردنم فشار میدادم بعد چند ثانیه ازم فاصله گرفت و با دستش دهنشو پاک کرد و بهم گفت:خونت خیلی خوشمزه است به زور ازش سیر میشم دوباره روم خم شد و در گوشم با لحن خاص خودش بهم گفتم حالا باید جایزه ات بدوم شروع به بوسیدن گردنم تا سینم کرد یک سینمو تو دستش گرفت و اون یکی با زبونش میخورد من از خودم بی خود شده بودم صدای شهوتم تو کله خونه بود بعد خوردن سینم منو دوباره بلند کرد و به سمت اتاق خواب برد و منو گذاشت رو تخت بدون هیچ وقفه ای روی من خوابید دیگه تحمل نداشتم دستمو دراز کردم و شلوارشو دراوردم و بهش فهموندم میخوام باهاش یکی بشم اون پیام منو گرفت سریع شلوار و شورتم در اورد چند دقیقه به کصم نگاه کرد و لبخند زد با لبخندش استرس هام از بین رفت کل وجودم شهوت گرفت
اون متوجه شهوتم شد و به سمت کصم هجوم برد و شروع به خوردن کصم کرد جیغ بلندی زدم و با دستم سرشو گرفتم و به کصم فشار میدادم دیگه هیچ کنترلی روی خودم نداشتم و فقط داشتم لذت میبردم و حس کردم دارم ارضا میشم بلند بهش گفت:داری ارضام میکنی.سریع از خوردن کصم دست برداشت اومد سمت صورتم و مشغول لب گرفتن ازم شد
بعد از چند دقیقه که مطمئن شدم از ارضا شدن فاصله گرفتم با دستم کیرش گرفتم و سمت کصم بردم گوششو بوسیدم و گفتم بیا وقت هدر ندیم اونم منو نگاه کرد دوباره ازم لب گرفت و کل کیرش با یک ضربه داخل کرد بلند اخ گفتم ولی اون توجهی نکرد و محکم تلمبه میزد میدونست از اینکار لذت میبرم از درد همراه شهوت ولی باید لذتم کامل میشد سرش گرفتم و به سمت گردنم بردم خودش فهمید چی میخوام و دوباره گردنم گاز گرفت و هم زمان با تلمبه زدن خونمو میخورد داشتم از عماق وجودم ارضا میشدم از شهوت و همراه درد اونم اینو فهمید سرعت تلمبه زدن بیشتر کرد صدا من و برخورد بدنامون کل خونه رو گرفته بود و هردو هم زمان ارضا شدیم
روی من افتاد و از گردن من فاصله گرفت با دستش دهنشو پاک کرد و با نفس نفس زدن بهم گفت عاشقتم
منم تموم انرژی که برام مونده بود جمع کردم و بهش گفتم دوست دارم
منو بغل کرد و درگوشم با خنده گفت:کسای زیادی تجربه خوابیدن با یک خوناشام ندارن خنده ام گرفت و یک بوس به لبش زدم خودم تو بغلش تنظیم کردم و با نوازش از شدت خستگی به خواب رفتم

نویسنده: گرگمیش


👍 4
👎 9
8601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

812463
2021-05-30 01:31:08 +0430 +0430

شوگر مامی میخام از کرجم 20 سالمه خوشگل خوش قدو بالا و همه چی تموم

0 ❤️

812471
2021-05-30 01:46:23 +0430 +0430

چرت و پرت
نگارش تخمی. غلط املایی بیش از اندازه
ساعت دوازده شب و عینک افتابی؟؟؟
یه شام مخصوص در حالی که میدونستی شام خورده؟؟؟
سر تا پا سیاه پوشیده بود اونم ساعت دوازده شب؟؟؟ مگه اومده بود دزدی؟؟ یا شاید خفاش شب بود؟؟؟

2 ❤️

812487
2021-05-30 04:02:10 +0430 +0430

خوب نبود واقعا نه دیس نه لایک

0 ❤️

812520
2021-05-30 08:33:39 +0430 +0430

اینقد روزای اول عضویتم تو سایت ملا نقطه ای بازی در آوردم که ملت نقطه بذارن ته داستاناشون. بعد الان برا جشنواره هم داستان میدن بدون نقطه؟؟؟ یادش بخیر اون زمانا چقد فحش میدادم به داستانای بدون نقطه. ولی ازونجایی که توی جشنواره ایم و نمیشه خیار حواله کرد … . ازونور ـه کسره هم که نشونه ی بیسوادیه، ازونم میگذریم و چیزی نمیگیم درموردش. چندین جا کلمات جا افتاده یا حروف ربط اشتباه استفاده شده. غلط املایی هم داشت (کص اشتباهه. کس درسته). پیرنگش هم که والا یه اروتیک ساده و کوتاه بود فقط. پیرنگ و خط داستانی نداشت اصلا.

نوشته ای اینقدر کوتاه و بدون پیرنگ، هرچقدر هم فضاسازیش مفصل باشه (که نیست)، بازم نکته مثبتی براش حساب نمیشه. وقتی توصیف زمان و مکان توی رفتار شخصیتا و پیرنگ داستانیش کاربردی نداشته باشن، میشن زیاده گویی بیربط.

داستان اونقدر کوتاه بود که اصلا به شخصیت پردازی نرسید. دونفر معرفی شدن، پریدن روی هم، تموم شد. گفتگوها هم که الی‌ماشالله، در بهترین حالت شاید بشه درحد همون شخصیتا درنظرشون گرفت.

تکنیک و خلاقیتی توی داستان ندیدیم ما. استفاده ش از تم جشنواره هم فقط در همین حد بود که یارو خوناشامه و هر از گاهی یه گازی به گردن دختره میزنه. اروتیکشم چیز جالب توجهی نداشت. (بجز لب گرفتن کار دیگه ای هم مگه کردن؟) بعدشم، دختره چرا باید جلوی ارضا شدنش رو بگیره؟ فک کنم نویسنده پسره و جقی که نمیدونه دخترا سیستم اورگاسمشون با پسرا فرق میکنه. و اگر یکدست بودن رو این درنظر بگیریم که تمومش یه جمله باشه (نقطه نداره که!)، میشه گفت یکدست ترینه. ولی خب یکدستی به این معنی نیست. ساختارشم که گفتم، وقتی پیرنگ نداشته باشه، و صرفا توصیف یه صحنه پورن (اونم به شدت بدون هیجان و خسته کننده) باشه، هیچکدوم ازینا براش تعریف نمیشه.

اصلا داستان خوبی نبود.

3 ❤️

812617
2021-05-30 23:35:03 +0430 +0430

علاوه بر چیزی که دوستان خیلی خوب اشاره کردن(رعایت نکردن علائم نگارشی) بنظرم فانتزی خیلی چیپ و ساده‌ای بود.
عینک رو واسه این زده بود که چشم سرخش رو کسی نبینه؟
مشکل اصلی این بود که واقعا نمیشد به این متن به چشم یه داستان نگاه کرد!
فضا سازی نداشت.
شخصیت سازی نداشت.
خوندن این متن سخت بود.
درک و تصورش سخت بود.
خوناشم رو خوب تصور نکردی!
سعی کردی دارکش کنی و نشد، در کل بنظرم باید خیلی تلاش کنی!
ادامه بده،بیشتر بنویس!
نکته کلیدی برای هرکی که میخواد نویسنده بشه اینه که،نوشتن مثل ورزش حرفه‌ای میمونه.
باید سال‌ها تلاش کنی تا به جایی برسی.
اولین نوشته مثل اولین پاسی میمونه که یک آماتور میده!
موفق باشی!!♥️

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها