نوجوون هایی بودیم که تازه به سن حشریت رسیده بودیم همه بد تو کف بودیم ولی گرایش من فرق داشت پسری هستم سفید با موهای بور موهای سرم طلایی و عاشق این شده بودم که با یک پسر سکس کنم باسن خوبی هم داشتمو عاشق باسنم هستم بین دوستام همیشه کسی که وسط میبود من یودم و همه بهش میخندیدن اسم مامانمو یاد گرفته بودن و چون اونم خیلی خوشگل بود همیشه بهم تیکه مینداختن ولی برای من اهمیتی نداشت .

همشه دلم میخواست بدم ولی خب میترسیدم خیلی میترسیدم تا داستان میرسه با جایی که علی مصطفی دوتا پسر ۱۶ ساله باهم داشتیم تو پارک قدم میزدیم پارک نزدیک خونمون بود علی به مصطفی گفت حاضری صد تومن بهت بدم برام بخوری که شوخی میکرد مصفی گفت صد تومن میدم همینجا بکشی پایین علی هم جوگیر شد پشت بوته کشید پایین پارک خلوت بود اون با کیرش بازی میکرد مسخره بازی درمیاورد مصطفی میخنید ولی من حواسم به کیر اون رفته بود واقعا خیلی بزرگ تر من بود یه جورایی میخ شده بودم که علی موضوع فهمید شروع کردن تیکه انداخت چی شد دلت خواست بعد اومد پیش من نشست ازش پرسیدم نه ولی چقدر بزرگه اون دوتا میخندیدن

نشستیم تو چمنا گفت دلت میخواد دست بزنی گفتم نه اصلا گفت کسی نیست که دستش بزن کیرش تو شلوارش بزرگ بود وسوسه شده بودم با اصرار های اون دستمو گذاشتم روی شلوارش میترسیدم کسی بیاد ولی طرفای ظهر بود گرمای کیرش خوب بود گفت دستتو بکن توش شرتم مصطفی فقط میخندید دیگه خودش دستمو کرد تو شرتش دستم دور کیرش حلقه شد یه اخ گفت ادامه داد چه دستای ظریف نرمی داری قرمز شده بود گفت بیا بریم دستشویی پارک گفتم نه اصلا ولی اونا منو زور کردن که بریم علی هی دست به کونم میزدو من دستشو پس زدم رسیدیم دم دستشویی گفتم علی بزار برم بخدا میترسم گفت کاری نمیخوایم بکنیم که کسی هم که نیست فقط میخوام ببنیش چند ثانیه منم حرفشو قبول کرد مصطفی دم در ایستاد که کسی نیاد ما رفتیم توی دستشویی که علی سریع کشید پایین یکم پشم داشت گفت دستش بزن کیرش کلفت بود منم دستش زدم گفت خشک اخه تف بزن دستت تف زدم به دستم.

دورش حلقه کردم گفت اخ الهی من فدای تو سکسی با اون مامان سوپر کست بشم از حرفاش خوشم میومد گفت تو هم نشون بده گفتم نه بسه بریم خواهشا گفت دو دیقه وایسا دیگه تا الا لختمو کسی ندیده بود گفت اخ چه کیر کوچولویی خندید بعد برم گردونند گفت وایی کون سفیدی داری چسبوندم یه دیوار دستشویی اصلا زورم بهش نمیرسید گفتم نکن علی توروخدا کیرشو میمالید به باسنم چنگ میکرد گفت خفه شو مگرنه بدون شلوار میندازمت بیرون ترسیدم تف زد سر کیرشو گذاشت در سوراخم بدون هیچ مقدمه ای داشت هل میداد توش خیلی درد داشت میگرفت دلم مسخواست جیغ بزنم اصلا فکر نمیکردم انقدر درد داشته باشه تا کلشو کرد توم عقب جلو میکرد دهنمو گرفته بود اشک از چشام میریخت از ترس داد نمیزدم خیلی طول نکشید که تلمبه هاش سنگین شد روی کونم ابشو ریخت گقت چقدر خوبی تو … گفتم خیلی نامردی علی گریه میکردم گفت من میرم بیرون بعد چند دیقه بیا که کسی نفهمه منم گوش دادم داشتم ولی پشت بندش مصطفی اومد تو گفت چطوری کونی گفتم نه مصطفی توروخدا اذتم نکن دلش به حالم سوخت گفت اگه کیرمو بخوری کاریت ندارم .

مجبورم کرد زانو زدم کیر اون کوچیک تر بود سفید اروم زبونمو زدم بهش مزه بدی میداد گفت زود باش علی حالا عصبانی میشه ها گفت زبونتو بده بیرون دادم بیرون اروم اروم کرد دهنم سرمو گرفت گفت وایسا عادت کنی گفت چقدر حال میده خورد عقب جلو کرد تو دهنم نگه میداشت دندون که میزدم میزد تو سرم اونم بعد چند تلمبه داشت ابش میومد ولی دیر کشید بیرون لبم پر اب کیر شد سریع رفت بیرون کونم خیلی میسوخت رفتم صورتمو شستم اونا رفته بودنکلی خونه گریه کردم اصلا تجربه اولم خوب نبود خیلی ناراحت بودم
باز شانسم گفت تا عصر خونمون خالیه و کسی نفهمید دوش گرفتمو خوابیدم
عصری دیدم همه دوستام بهم تیکه میندازن ماجرای من علنی شده بود رفتم از خونه بیرون پیششون عین احمقا اونها منو انگشت میکردنو هی میخواستم باز منو ببرن علی هم با مصطفی مثل اینکه قله کوه رو فتح کرده با خنده تعریف میکردنو به من نگاه میکردن …

نوشته: فم بوی