سلام سلام دوستان اسمم مستعار (احسان ) ۱۹ سالمه قدمم ۱۷۵ وزنمم ۷۵ این داستان برمیگرده ب سال ۹۷ ک من ۱۶سالم بود از خودم بگم ی پسر ام ک خیلی خوشگلم نه اینکه بگین اعتماد ب نفسو اینا تو مدرسه همه دنبال این بودن ک ب کونم دست بزنن یا ازم لب بگیرن همشونم میگفتن چقد تو خوشگلی تو مدرسه کونم شده بود جای انگشت پسرا ولی ب هیجکس کون نداده بودم خب من بزرگ شده بودم و فک میکردم دیگه ب اون جذابیت نیست و حتی دیگه ب رفیقام اعتماد میکردم و واقعیتش از ی دوستم ی چیزی میخاستم ک هر بار بهش میگفتم میگفت بیا بریم خونمون بت بدمش منم باور میکردم گفتم الان بزرگ شدم دیگه میتونم از خودم مواظبت کنم و شاید اصن کسی بم کار نداشتا باشه اسم رفیقمم رضا بود گفت بیا ی جا بریم خونمون بت بدمش خلاصه اومد با موتور سوار موتورش شدم منو برد خونشون گفت تو اتاق منتظر باش الان میارمش خلاص منتظر بودم ک دیدم اومد تو اتاق درو بست ی چاقو تو دستش بود گفت احسان خیلی وقته تو کفتم یا میزاری بکنمت یا بد میبینی گفتم من از جاقو نمیترسمو اینا ک گفت ازت فیلم میگیرمو پخش میکنم خلاصه من فیلم ترسیدم ک بگیره ب هر حال نشون بده ابروم بره اولش دلم نازک شد بعدش گفتم بیا یبار بده برو خلاصه دلهره داشتم همینجوری ک گفت شلوارتو در بیار در اوردم اومد منو برد توی اتاقش رو تخت کیرشو در اورد گفت بخورم منم گوش ب فرمان کیرشو کردم تو دهنم
نمیدونم چرا خوشم میومد حالت شصتو نه شدیم انگشت میکرد تو کونم ک ب زور میرفت کونمو لیس میزد ک حال میکردم با زبونش از طرفی ام کیرشو کرده بودم تو دهنم داشتم میخوردم خیلی حال میداد اخه کلفت بود از ی طرفی ام اون اه نالش رفته بود رو هوا همش میگفت جونن بخورش تو کونی منی کونمو همش با دست میزد کونم عین لبو قرمز شده بود یهو گفت بیا بقم رفت بقلش لبشو گذاشت رو لبو لبو همو میخوردیم با دستشم کونمو باز کرد کیرشو کرد تو کون گنده ام ک صدام رفت بالا لبمو محکم گرفت و خورد ک صدام نره بالا میگفت جون بلخره کونی من شدی کونی هیچ کس نتونست فتح گنه من کردم جونم زن خودمی منم خوشم اومده بود یکم دیگه کیرشو فشار داد این دفعه ی اه کشیدم ک باعث شد بیشتر حشیدی بشه با اون کیر گندش بیشتر فشار داد و دیگه تا خایه کرده بود تو کون م چن دیقه گذاشت تو کونم ک کونم جا باز کنع ولی زبونش تو دهنم بود خیلی خوشم اومده بود انگار واقعا زنش شده بودم لبمو ازش جدا کردم گفتم رضا گفت جونم گفتم عاشقتم شوهرم منو بکن من فقط کونی توام زن توام گفت جونن زن خودمی خودم فقط میکنمت گفتم اره بکن بقیه عرضشو نداشتن تو ک داشتی دیگه فقط واستو ام خلاصه کیرشو عقب جلو کرد ک احساس لذتم میکردم گفتم یکم تند تر تند ترش کرده بود تلبمه هاش تا خایه تو کونم بود همش عین جنده ها اههه اههه میکردم ک باعث شد بیشتر حشری بشه یهو گفت ابم داره میاد گفتم بریز توش سفت بقلم کردو با تمام فشار آبشو ریخت تو کونم همینجوری تو بغل هم ولو شد بعدش هردومون خابیدیم عصری از خاب بیدار شدم دیدم رضا خابه گفتم شوهرم خوبی بیدار شد بوسم کرد گفت عصر بخیر خانومم گفتم من دیگه باید برم گفت باشه لباسامو پوشیدم اون چیزیم ک میخاستم نداد چون الکی بوو ولی در عوض کلی عشقو پول بم داد و منو تا خونمون رسوند ازون ببعد فقط ب اون دادم ک اگه خاستین اون داستانارو هم تعریف کنم و اینگه اگه غلطی املایی اگه داشتم ببخشید دوستون دارم
احسان

نوشته: احسان