چطور بیغیرت ترین شوهر جهان شدم (۳)

1400/12/02

...قسمت قبل

اون آخرهفته رئیسم یه سری کاغذبازی بهم داده بود ببرم خونه انجام بدم و کل شب جمعمو داشتم حساب کتاب میکردم. نوشین دائم غر میزد ولی هی ازش معذرت خواهی میکردم و میگفتم چاره ای نیست و دیگه این هفته اینجوری شده. نوشین یه بار گفت “حالا خیلی پولم درمیاری الکی خودتم پاره میکنی به خاطر رئیست” منم دیدم یه جورایی راست میگه و بهش قول دادم یه کار جدید گیر میارم. فردا شب که کارم تموم شده بود مرتضی بهم زنگ زد. رفتم تو دستشویی و شیر دستشویی رو باز کردم و جواب دادم. با خنده گفت “چطوری بکن اعظم؟ کلاغه خبر رسونده جنده کوچولوی منو نبردی بیرون حوصلش سر رفته” من که تعجب کرده بودم مث احمقا با ترس واسش شرایطمو توضیح دادم. گفت “فردا شب خلوته، با زنت میای سفره خونه تا خودم برات بکنمش” . یکم من و من کردم و گفتم “آخه چطوری میکنیش؟ کجا؟” گفت “تو کاریت نباشه. زنت هرجا من بگم بهم میده… اصن میبرم تو دستشویی میکنمش. خوبه؟ با احمد هماهنگ میکنم. در دستشویی رو قفل میکنم اونم نگهبانی میده. میگم بشونتت پشت کامپیوتر دوربین دستشویی رو بیاره واست ببینی تا کیف کنی. خوبه؟” گفتم “تو دستشویی دوربین دارید؟” گفت “کسخل تو جایی که دستا رو میشورن، تو توالتا که نداریم… زیاد سوال نپرس. با خودش هماهنگ میکنم بهت بگه بیایید اینجا، تو هم که هماهنگی. فردا شب کلی حال میکنیم” و قطع کرد. وای خدا اولین باری بود که با هماهنگی بکن زنم میخواستم سکسشونو ببینم. شبش تا دیروقت از ذوق خوابم نبرد و تو ذهنم فانتزی درست میکردم. دوست داشتم ببینم چطور همچین کاری میکنه.

فردا بعد از ظهرش که از سر کار برگشتم به نوشین گفتم حاضر شو امشب بریم بیرون میخوام اخرهفته رو جبران کنم. گفت کجا بریم آخه؟ گفتم هرکجا تو بگی. گفت “هرکجای هرکجا؟” گفتم آره. خندید و گفت “اگه بگم بریم سفره خونه مرتضی ناراحت میشی؟ آخه قلیوناش خیلی خوبه” گفتم نه عزیزم بریم. گفت واقعا؟ گفتم آره اصلا دوست دارم ببینمش. یه خنده معنی داری کرد که بعدش فهمیدم انگار نباید این حرفو میزدم. رفت تو اتاق حاضر شد و اومد. وای خدا چی داشتم میدیدم. یه شلوار تنگ پارچه ای پوشیده بود با یه مانتوی بلند نازک که تا بالای زانوش بود ولی با تنگی پشتش حسابی کونشو مینداخت بیرون. دکمه بالای مانتوش باز بود و زیرش یه تاپ پوشیده بود که سینه هاشو به هم نزدیکتر میکرد و یکم چاک سینه هاشو نشون میداد. یه گردنبند با سنگ بنفش ریز بین چاک سینه هاشم انداخته بود که یه جورایی به رژ لب و رژ گونش میومد. ارایش غلیظی هم کرده بود و یکم موهاشو ریخته بود تو صورتش. با دهن باز بهش گفتم “خوب خوشگل کردیا. داریم میریم عروسی؟” گفت “نه خب خواستم تیپ اخرهفتمو بزنم دیگه، مگه نگفتی میخوای جبران کنی؟” یه جورایی فهمیدم یعنی بعد اون آخرهفته حق ندارم گیر بدم و رفتیم. تازه با کمک بابام یه ماشین خریده بودم و دیگه هرجا میخواستیم خودمون میرفتیم.

وقتی رسیدیم اونجا همونطور که مرتضی گفته بود خیلی شلوغ نبود. فقط یه خانواده اون اول نشسته بودن و چندتا جوون لات وسط. به نوشین گفتم کجا بشینیم؟ میز روبروی اونا رو بهم نشون داد و گفت اونجا چطوره؟ و رفتیم همونجا بشینیم. موقعی که زنم میخواست کفشاشو دربیاره و روبروی سکوشون خم شد دیدم چهارتایی داشتن کونشو با چشاشون میخوردن. وقتی هم بهشون نگاه کردم یکیشون نگاه خشن و تهدیدامیزی بهم کرد که حساب کار دستم اومد و فهمیدم بهتره حرفی نزنم یهو. وقتی اون پسره که انگار همون احمدی بود که مرتضی گفته بود طعم قلیونو ازمون پرسید و اورد، یه نیم نگاه کردم دیدم همون یارو انگار بدجوری تو کف زنمه هنوز. کل مدتی که نشسته بودیم و زنم پاهای سفید و بدون جوراب و لاک زدشو انداخته بود رو هم و قلیون میکشید و کونش تو معرض دیدشون بود هم حس میکردم نگاهشون رو کون زنمه ولی جرات نداشتم نگاه کنم. یهو دیدم مرتضی اومد گفت “سلام دوستان خوش اومدید، شام چی میل دارید بگم براتون بیارن؟” من که میترسیدم لو بدم که با مرتضی هماهنگم سرمو کرده بودم تو گوشی و تظاهر میکردم مشغولم و بهش نگاه نمیکردم. به زنم نگاه کردم و گفتم “نمیدونم… یه لحظه بذار ببینم” و سرمو انداختم پایین به منو نگاه کردم. نوشین سریع بدون این که حتی منتظر فکر کردن من بمونه گفت “یه سالاد سزار واسش بیارید” مرتضی یه پوزخندی زد و گفت “خودتون چی میل دارید؟” زنم یه نگاه شیطونی بهش کرد و با عشوه گفت “شما پیشنهاد میدید چی بخورم؟” مرتضی گفت “کباب لقمه های خوبی داریم، بهتون پیشنهاد میکنم” که زنم گفت “فقط اگه واقعا گوشتش خوب باشه ها” که مرتضی با پوزخند گفت “گوشت درجه یکه، مطمئن باشید” زنم با عشوه گفت “پس همونو واسم بیارید” و مرتضی هم گفت حتما و رفت. نوشین یه نگاه با افتخار بهم کرد. انگار میخواست بهم بگه “این بکن منه ها. همچین کسی صفرمو وا کرده”

یکم بعد نوشین گوشیشو گذاشت کنار و بهم گفت “عزیزم من با اجازت برم سرویس و بیام” منم گفتم باشه. موقع پاشدنش بازم دیدم اون مرد سکو روبرویی باز چطوری داره اندامشو نگاه میکنه و واقعا حشری شدم. یه حالت بکن و وحشی ای داشت مرده. حتی از مرتضی بیشتر ازش خوشم میومد. وقتی رفت یکم بعدش اون پسره احمد که پیش اون لاتا وایساده بود و باهاشون میگفت و میخندید اومد سراغم. بهم گفت “اقا مرتضی گفت ببرمت فیلمتو ببینی” منم سر تکون دادم و کفشامو پوشیدم دنبالش راه افتادم. منو برد نشوند پای کامپیوتر و صفحه دوربین دستشویی رو بزرگ کرد و بدون این که چیزی بگه رفت. اوه اوه. دیدم زنم زانو زده رو سنگ کف دستشویی و داره کیر مرتضی رو ساک میزنه. اونم تکیه داده بود به اون جایی که دستا رو میشورن و جفت دستاشو ستون کرده بود پشتش. با خودم گفتم وای خدا اگه کسی یهو بره تو دستشویی چی؟ که بعد فکر کردم اونا که انگار دوستای خود مرتضان و از اون نگاهاشون به هیکل زنم و خنده هاشون با خود مرتضی و احمد احتمالا خبر دارن جریان چیه، اون زن و شوهره هم که مگه چقد ممکنه بخوان برن دستشویی؟ تازه مرتضی گفت احمد مواظبه. با این حرفا نگرانیمو کم کردم و سعی کردم از اولین سکس حضوری زنم با مرتضی لذت ببرم. هرچند کیفیت تصویر خیلی خوب نبود و نگاهای اون لاتا هم اذیتم میکرد و نمیذاشت خوب رو حشرم تمرکز کنم.

نوشین بعد از خوردن کیر مرتضی پاشد شلوارشو دراورد و گذاشت کنار سینک دستشویی و شرتشو تا وسط رونش کشید پایین و پشتشو کرد بهش. مرتضی همونطور وایساده شروع کرد تو کسش تلمبه زدن. نوشین دستاشو گرفته بود به در یکی از دستشوییا و یکی از پاهاشو یکم اورده بود بالا تا کیرش راحت تر بره تو. مرتضی هم با دستاش کون گنده زنمو گرفته بود و توش تلمبه میزد. وای خدا چه صحنه ای، کاش من اونجا بودم و به من تکیه میداد موقع دادن بهش. نوشین که انگار گرمش شده بود دکمه های مانتوشو باز کرد و با دست سینه هاشو اورد بیرون. اوف خدایا سینه ها و کونش تو دوربین مداربسته هم عالی بودن. مرتضی رفت سطل اشغالو اورد نوشین یه پاشو گذاشت روش و قشنگ قمبل کرد تا مرتضی خوب کونشو سرویس کنه. همه چی عالی بود، فقط کاش صدا هم داشت. هرچند به نظر میرسید خیلی حرفی نمیزنن. مرتضی فقط تمرکزش رو کردن کس زنم بود و نوشینم احتمالا میخواست زودتر مرتضی رو ارضا کنه تا یه وقت من نرم دنبالش. با خودم فکر کردم یعنی ممکنه نوشین بدونه؟ مثلا مرتضی بهش گفته باشه و باهم منو بازی داده باشن. یا این که مرتضی داره جفتمونو بازی میده و به هرچی میخواد میرسه؟ یه جورایی دوست داشتم حالت اول درست باشه و زنم از احمق فرض کردن و بازی دادن من لذت ببره. وقتی منطقی فکر کنید یا خودتون همچین گرایشایی نداشته باشید به نظرتون عجیبه، ولی ادم دست خودش نیست. من وقتی حشری میشدم فکرای مریض و عجیبی میومد تو ذهنم که منو از شدت حشر تا جنون میکشوند.

یکم بعد مرتضی در دستشویی آخری که فرنگی بود و قشنگ دوربین بهش دید داشتو باز کرد و رفت نشست روش. نوشین قبل این که بره تو شرتشو کامل دراورد و کونشو به سمت در قمبل کرد و یکی با دست خودش زد روش. اوف خدا چه جنده ای بود زنم. رفت از جلو نشست رو کیر مرتضی، جوری که اون کون گندش به طرف در بود. مرتضی شروع کرد با دست کس و کونشو بالا پایین میکرد و توش تلمبه میزد. کف دستش رو کون نوشین بود و کونش اونقد بزرگ بود که نصف کونشم نمیپوشوند. حتی از این فاصله هم معلوم بود. خوب که کسشو کرد نوشین از رو کیرش پاشد و خم شد یکم کیرشو ساک زد و دوباره این بار از پشت نشست رو کیرش. مرتضی دیگه جاش نمیشد و انگار حالا نوشین بود که کار میکرد. مرتضی جفت دستاشو باز کرده بود و گذاشته بود رو دستگیره فلزی کنار توالت و نوشین رو کیرش بالا پایین میپرید. واقعا که دهنش داشت سرویس میشد، نمیدونم چه لذتی داشت که اینطور میخواست این مرتضی رو ارضا کنه. مث یه کارگر هربار زحمت میکشید و به کیر بکناش حال میداد. فک کنم به همون فانتزی زیردست بودن و حرف شنویش مربوط بود. یکم بعد پاشدن دوباره اومدن بیرون و‌ نوشین این بار با پاهای لخت زانو زد کف زمین دستشویی و شروع کرد کیرشو حرفه ای و با اب و تاب ساک زدن. موقع ساک زدن وقتی میخواست به خودش استراحت بده کیرشو از دهنش درمیاورد با دست خایه هاشو میمالید یا کیر مرتضی رو میکرد وسط سینه هاش و با اون سینه های گرد و نرمش واسش جق میزد. اونم سرشو میداد عقب و مث ارباب اونجا وایمیساد و لذت میبرد.

خلاصه همینطور داشتم گاییده شدن سینه های زنم با کیر مرتضی رو میدیدم که دیدم اون مرده که داشت خشن بهم نگاه میکرد و انگار گنده اون لاتا بود با احمد بالاسرم وایسادن. دستپاچه مانتیورو چرخوندم اون طرف و بهشون گفتم جانم. مرده خندید و لپمو کشید و گفت “نمیخواد بترسی عشق داداش، من که دیگه همه چیو میدونم… پاشو بریم یه قدمی بزنیم باهم. چشات درد گرفت اینقد رفتی تو اون لامصب” یه نگاه ملتمسانه به احمد کردم و با پوزخند تحقیرامیزش مواجه شدم. بهش گفتم “آخه خانومم الان میاد” خندید و گفت “خانومت بیس دقیقست تو دستشوییه، معلومم نیست مرتضی تا کی اون تو نگهش داره…بعدم بیاد نمیگه تو چه مردی هستی من این همه وقت نبودم تو صدات درنیومد؟ د پاشو بینم” دیدم راست میگه. میتونستم برم و بگم رئیسم زنگ زده بود کار اورژانسی پیش اومده و باید برم شرکت. اینجوری مشکوک نمیشد که چرا بهش مشکوک نشدم. هر بهونه ای میاوردم بهتر از این بود که بیست دقیقه نشسته باشم اینجا و اون تو دستشویی رستوران بکن سابقش بوده باشه. بدون این که حرفی بزنم پاشدم دنبالشون راه افتادم و رفتیم پشت سفره خونه که یه کانکس بود. با دست زد پشت شون احمد و بهش گفت “تو دیگه میتونی بری احمد جون، منو داداش باهم یکم اختلاط میکنیم و زود میاییم”

احمد که رفت گفت “خب بشین پیشم. از زندگیت با زنت واسم بگو” با خجالت و معذبی گفتم “زندگیمون خوبه دیگه، چی بگم؟” خندید و گفت “واس خاطر همین زنت میاد تو دستشویی سفره خونه کس میده؟” چیزی نگفتم. گفت “شلوارتو بکش پایین ببینم چی داری” من که جا خورده بودم گفتم جان؟ با لحن خشن و اخم گفت “گفتم دودولتو بنداز بیرون” ترسیدم و با دستای لرزون شلوار و شرتمو باهم کشیدم پایین. با دیدن کیرم زد زیر خنده و دوانگشتی گرفتش و محکم کشید و گفت “با این زنتو میکنی؟ بعد انتظار داری جنده هم نشه؟ بذار بکشمش ببینم بلند میشه یا نه” و بعد با خنده پر از نفرت و تحقیرامیزی کیرم که خوابیده بودو محکم کشید. داد زدم و ازش خواهش کردم ول کنه. کیرمو ول کرد و گفت بیا کیرمو بخور. بدون این که منتظر جواب من باشه شلوارشو کشید پایین و کیرشو گرفت جلوم. گفتم “اقا خواهش میکنم بذارید من برم” خندید و گفت “کجا بری؟ تازه اومدی. اگه دوس نداری همینطور کون لخت ببرمت جلو زنت بخورش… بخور میدونم دوس داری” دیدم چاره ای ندارم. دیگه چیزی نگفتم و کیرشو آروم گرفتم و چشمامو بستم و کردمش تو دهنم. بار دومی بود که کیر میخوردم. کیرش تقریبا اندازه کیر اون پسره تو کیش بود ولی اون نرمتر و خوشبوتر از این بود. در حالی که داشت حال میکرد گفت “آها… فک کن زنت ازت خواسته کیرمو بخوری. نمیخوای خانوم خوشگلتو ناراحت کنی که؟ مرتضی یکم که بکنتش ازش خسته میشه و ولش میکنه. بعدش نوبت منه. خوب نخوریش کیرمو بهش نمیدما” محکم با دست کیر بزرگشو گرفته بودم و سرمو عقب جلو میکردم. با این که معلوم بود خیلی ادم بهداشتی ای نیست ولی کیرش خوشمزه بود و حال میداد.

موهامو گرفته بود و میگفت “اها خوبه همینطور کیرمو بخور… مرتضی میگفت پیش زنت که بوده زنگ زده بهت و بهش گفته فک کنه تو اونجایی. دوست داری ما هم باهم همین کارو کنیم؟ فک کن اون زن کون گندتم الان اینجاست. مرتضی که کارش باهاش تموم شه خودم میگیرمش زیر پر و بالم و جفتتونو میکنم، ولی فعلا خودت باید کارمو راه بندازی… آها خوب بخورش… بالاخره این کیریه که قراره زنتو بکنه، باید باهاش خوب صمیمی شی… شرط میبندم زنت با اون لبای قلوه ایش خیلی بهتر از تو کیرمو میخوره. اون موهای بلند و زردشو محکم میگیرم تا بتونه کیرمو تا ته بکنه تو دهنش. با اون حشری که من تو زنت دیدم مطمئنم کیرو با اب و تاب میخوره، نه؟” گفتم “بله همینطوره، مخصوصا کیر و خایه شما رو” خایه هاشو گذاشت رو صورتم و گفت “تو هم خایه هامو دوست داری؟” گفتم بله. گفت “پس این کیر کیر خانوادگیتونه دیگه. ازش خوب مراقبت کن… زنت که غیرتی نمیشه به تو هم بدمش؟” گفتم نمیدونم اقا. گفت “نه دختر خوبیه، هرچی من بگم گوش میکنه… بار بعد که همو دیدیم یادت باشه شرت و‌ کرست زنتو بیاری واسم بپوشی. دوست دارم وقتی کونتو میکنم بتونم فکر کنم زنت شیرین زیرمه” بهش گفتم “نوشین اقا” گفت “حالا هرچی. کیرمو بخور حرف اضافه نزن” شیرین اسم خواهر زنم بود. یکم فک کردم چرا باید اسم اونو اشتباهی بگه؟ یعنی فقط یه اشتباه ساده بود یا شیرینم با مرتضی سر و سری داشت؟ تو همون حالت که کیر تو دهنم بود به خودم گفتم داری خل میشی دیگه و سعی کردم به این چیزا فک نکنم.

بعد مرده پاشد بلندم کرد و محکم زد در کونم و گفت “جون چه کون بی مو و تمیزی. مو درنمیاری یا میزنی کونی؟” گفتم نه به خدا درنمیاد. خندید و گفت “شماها واسه کون دادن ساخته شدید دیگه، همینه. تا حالا چن بار دادی؟” گفتم به خدا هیچی. گفت “کسشر تحویل نده من کونی، تو با دادن زنت جق میزنی و تا حالا کون ندادی؟” گفتم نه فقط یه بار ساک زدم. گفت “جون پس امروز خودم کونتو افتتاح میکنم” و قمبلم کرد و کیرشو گذاشت دم کونم. همونطور که فشار میداد گفت “هیسسس… صدات درنیادا. تحمل کن فقط سرش درد داره. بقیش که بره تو کم کم عادت میکنی. الان اگه زنت بود میگفتم پاهاتو باز کنه تا راحت تر کیرم بره تو کون شوهرش” من از درد سرخ شده بودم و دلم میخواست هرکاری کنم تا کیرشو بکشه بیرون. اون با دستای پرزورش دستامو گرفته بود و کیرشو تا ته جا داد تو کونم. من اشکم دراومده بود و اون تازه کیرش جا افتاده بود و داشت حال میکرد. آروم تو کونم تلمبه میزد و میگفت “جون دارم فکر میکنم الان کیرمو تا ته کردم تو کس نوشین… همین کیری که تو الان نمیتونی جا بدیو بالاخره یه روز تا ته میکنم تو کسش… شب که تو تخت کنارش خوابیدی میام خونتون میندازمت پایین و اون کون تپلشو قمبل میکنم. اول خوب با دست کسشو میمالم، بعدش کیرمو تا ته میکنم توش. تو هم باید مث همیشه با کرده شدن زنت جق بزنی… تا حالا کسی جلو خودت کردتش؟” گفتم نه. گفت “خب من برات میکنمش. سرشو میذارم رو تختت و کسشو پاره میکنم… آره زنت عاشق کیرم میشه”

همونطور که این حرفا رو میزد با اقتدار کونمو میکرد و محکم توش تلمبه میزد. التماس کردم یواش تر بکنه. گفت “خواهش کن ازم. داد بزن. از بقیه کمک بخواه” اروم گفتم خواهش میکنم. محکم زد در کونم و داد زد “گفتم داد بزن تخم سگ” من داد زدم “خواهش میکنم آقا، کونم داره پاره میشه. آخ کمک” و شروع کردم الکی دست و پا زدن. اون که معلوم بود با این کارا حشری تر میشه کونمو دودستی گرفت و محکمتر توش تلمبه میزد. منم این بار بلندتر داد زدم “احمد به دادم برس این داره منو میکنه” با این حرف از پشت زد تو سرم و گفت “این عمته کسکش، من بکن اون زن جندتم… الان زنت داره تو توالت به مرتضی کس میده. ببین چقد لاشی و خرابه که حاضره واسه کیر همچین کاری کنه. اگه درست میکردیش الان اینطوری نمیشد” بعد کیرشو کشید بیرون و با یه دستمال پارچه ای که اونجا بود کیرشو پاک کرد و گفت بیا بخورش. من حسابی به کیرش تف زدم تا یکم تمیزتر بشه و کم کم با بی میلی شروع کردم خوردن. بهم گفت “نترس اندازه جفتتون هست. زنت دست تنها نمیتونه که بالاخره، باید کمکش بخوری… تو سرشو میخوری زنت تهشو. مرتضی میگفت خوب خایه خوریه زنت” من هیچی نمیگفتم و فقط رو خوردن کیرش تمرکز کرده بودم تا زودتر آبشو بیارم و تموم شه و بتونم خودم جق بزنم. همه این اتفاقا خیلی حشریم کرده بود. ازدواج با این زن جنده باعث شده بود هرروزم مثل یه پورن نابی باشه و کیرم همیشه راست باشه. عاشقش بودم.

به اینجا که رسید مرده یهو سرمو محکم گرفت و حس کردم کیرش تو دهنم بزرگتر شد و آبش ریخت تو دهنم. با ناله گفت “بخورش، بخورش… تا قطره آخر ابمو بخور” وای آبش خیلی داغ و تلخ بود. با این که دهنم پرشده بود و داشتم خفه میشدم ولی تجربه جالبی بود. یهو کیرشو کشید بیرون و منم دیگه نتونستم آبشو تو دهنم نگه دارم و یکمش ریخت بیرون. زد تو سرم و گفت “جون… آخ اگه الان زنت بود… اولین باری که بکنمش آبمو میریزم رو صورت تو و زنت باهم تا دیگه زیادی نباشه واست… پاشو پاشو خودتو جمع و جور کن الاناست که دیگه زنت بفهمه داشتی کون میدادی” پاشدم با اون طرف دستماله سر و صورتمو تمیز کردم و لباسامو پوشیدم. گوشیمو که نگاه کردم دوتا میس کال از زنم داشتم. نمیدونستم دقیقا باید چی بگم. کونم خیلی درد میکرد ولی بهم خوش گذشته بود. بهش زنگ زدم و همون فکر قبلیم که رئیسم گفته سریع برم اداره رو گفتم. اونم که حسابی عصبانی بود دوباره طبق معمول کلی لیچار بارم کرد که چرا اینقد خاک تو سرم که رئیسه ازم سواستفاده میکنه و من عذرخواهی کردم و گفتم زود میام. بعدش از همون حیاط طرف کانکس یه در کوچیک به طرف کوچه داشت که باز کردم و رفتم بیرون تا دیگه با مرتضی و احمد و مرده و رفیقاشون روبرو نشم. تا وقتی رسیدم خونه فکر این که این بکن وحشی که حتی اسمشم هنوز نمیدونستم قراره جلوی زنم منو بکنه ولم نمیکرد. واقعا ترسناک بود. اون موقع هنوز نمیدونستم چه چیزایی در انتظارمه و این که کرده شدن زنم توسط اون تازه باید ارزوم باشه.

ادامه...

نوشته: cuckduck69


👍 19
👎 0
57501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

860299
2022-02-21 01:19:49 +0330 +0330

بد نبود
ولی واسه زنت بکن های دیگه اضافه کن تو داستان
حتما سکس گروهی هم اضافه کن

1 ❤️

860310
2022-02-21 02:03:45 +0330 +0330

خوب بود

1 ❤️

860311
2022-02-21 02:16:23 +0330 +0330

چقد دوست داشتم داستانتو. کاش جای نوشین بودم مننننن:(

1 ❤️

860328
2022-02-21 06:24:01 +0330 +0330

این کوسو شعرا چیه مینویسید و میگید بعضیا چه فکرای
مخلوقانه ای دارن ⏳

0 ❤️

860349
2022-02-21 13:45:07 +0330 +0330

داستانت داره جالب میشه از وقتی که خودتم کونی شدی

2 ❤️

860390
2022-02-21 23:02:37 +0330 +0330

بیار تو استخر دو تایی بکنیمش با کیر ۱۷ سانتی کافت

0 ❤️

860395
2022-02-22 00:09:30 +0330 +0330

مثل همیشه قشنگ بود

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها