چند تیر

1397/05/29

یادت می آید آن روز را؟
دست در دستم در تاکسی شور اشتیاق آن را داشتیم هرچه زودتر برسیم
برسم به آن آغوش گرمی که چندین ماه انتظارش را میکشیدم
گفتی بشین راحت باش چیزی نمیخوای؟
همین که خودت باشی کافیه
شالمو درآوردی و سرتو رو گردنم گذاشتی
گرمی نفس هات بهترین حس دنیا رو بهم داد
تا این که دستت را بردی به انجایی که دلم نمیخواست
البته دلم همه چیزرو با تو میخواست اما هیچوقت فکر نمیکردم که تو بدون بوسه و معاشقه ای این کارو بکنی
مانتومو دراوردی و بعد از یه نگاه سرسری رفتی سراغ شلوارم تو همون دو دقیقه دو تیر به قلبم زدی داشت حس فوق العاده ام به بدترین حس دنیا تبدیل میشد…
انگار چشمات به جز شهوت چیز دیگه ای نمیدید
معلوم بود از حست از رفتارت شهوت غلبه کرده بود بر حسی که داشتیم…شاید هم داشتم…
بدون هیچ اجازه ای شلوارم را دراوردی و به نصفه نرسیده رفتی سراغ شورتم
حداقل منتظر بودم بعد از دیدن شورتم با نگاه به سوتینم بگی چه ست خوشگلی…اما معلوم شد اصلا به سوتینم هم توجه ای نکردی…
سرتو رو شورتم گذاشتی دوست داشتم بهم تجاوز میکردن اما این رفتارارو از تو نمیدیدم
وایسادی و بی توجه به همه چی کمربندتو شل کردی و کیرتو از بالای شلوارت دراوردی
به روی شورتم مالیدی
برای اولین بار بود که ازت میترسیدم
برای همین دستمو گذاشتم رو سوراخ کوسم
مطمن بودم این اخرین دیدارمونه
بگذریم که توی تاکسی به این که بگویی بذار بزنم تا برای همیشه مال خودم بشی هم فکر کرده بودم
حتی دوست نداشتم باهات حرف بزنم مطمن بودم قبل این که به خونه برسم شمارمو برای همیشه عوض میکنم
منی که با صدایت کوسم خیس خیس میشد الان کنارت بی حس بی حس بودم
و تو بجای احساس درونت پر از شهوت
گفتی دستت را بردار مقاومت کردم اما فایده ای نداشت اب دهنتو به روی کیرت انداختی و بر روی سوراخ کوسم
گفتم من دخترم رویاهایم را خراب نکن
گفتی باشه و با کوسم بازی کردی
اما بازی دست خودمو ترجیح میدادم تا بازی کیر تورو
گفتم نکن
با لحنی عصبی گفتی تو نمیکنم دیگه کم حرف بزن
دید چیزی عایدش نمیشه گفت برگرد…
فقط دوست داشتم هرچه زودتر تموم بشه برگشتمو بدون لحظه ای درنگ یه بالشت زیر کمرم گذاشت و کیرشو روی سوراخ کونم جا داد
هنوز تو نرفته بود از دردش میترسیدم
اب دهنتو خالی کردی روی سوراخ کونم و با فشار میخواستی همه شو تو کونم جا بدی
بزرگ نبود اما برای بار اول هرچیزی باشه درد داره…
اصلا به گریه هام توجه نکردی و همینطور فشار میدادی تا نصفه رفت تو
فکر کنم به قصدت رسیدی و شروع کردی به تلمبه زدن…
تلمبه که چه عرض کنم دوبار عقب و جلو
و بعدش ابتو ریختی تو دستوو به سمت دستشویی حرکت کردی
با اون همه درد ترجیح میدادم تو خیابون گریه کنم تا پیش تو…
و قبل از این که در دسشوییو باز کنی صدای در ورودی خانه دوستتو شنیدی…
کاش میفهمیدی
سکس هم حرمت داره
#خیالی

نوشته: محسن خیالباف


👍 2
👎 1
7543 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

712113
2018-08-20 20:48:29 +0430 +0430

برچسب اروتیک چرا…؟!

0 ❤️

712142
2018-08-20 22:26:07 +0430 +0430

بد نگفتی

0 ❤️

712623
2018-08-23 08:13:57 +0430 +0430

وااااااوووووو

0 ❤️