چند سال اشتباه (۲)

1401/04/02

...قسمت قبل

سلامی دوباره خدمت دوستان بریم که قسمت دوم این داستان رو داشته باشیم
قبل از شروع قسمت دوم چندتا نکته بگم که بعضی دوستان گفتن مگه میشه دختر شب ساعت یک از خونه بزنه بیرون و پدر و مادرش بی خبر بمونن والا واسه من اتفاق افتاده و شده
و نکته دیگه اینکه من سعی کردم توی داستان به حاشیه ها کم بپردازم و به مرور که جلو میریم شما نکات بیشتری از اون خونواده و روابطشون باهم بدستتون میاد.
خب بعد از چندماه رابطه من و فاطمه و دیدن هم توی راهرو خونشون و سکس از عقب، دیگه واسه رفتن به خونشون حرفه ای شده بودم.
دیگه فصل زمستان رسیده بود هوا زودتر تاریک میشد و قرارهای ما از ساعت یک و دو شب رسیدن به دوازه شب چون پدرومادرش زودتر میخوابیدن، یک شب زمستونی سرد من رفتم پیش فاطمه و رفتم توی راهرو اینقدر هوا سرد بود که من با کاپشن و شال و دستکش رفته بودم ولی داشتم از شدت سرما میلرزیدم .
طبق معمول توی راهرو بودیم و اینقدر سرما اثر گذار بود که لرزش دستام قطع نمیشد،چند دقیقه ای گذشت فاطمه بهم گفت بیا بریم توی اتاق من.
گفتم من جرائت نمیکنم بیام حداقل اینحا اگه کسی بیدار بشه تو میری توی دستشویی و من فرار میکنم میرم بیرون کسی متوجه نمیشه، هرچی از من انکار از اون اصرار بالاخره راضی شدم از راهرو وارد هال میشدی یکطرف اتاق خواب پدرومادرش بود و بعد دوباره یک راهرو به سمت حیاط خونه بود. سمت دیگر راهروی حیاط اتاق خواب فاطمه بود، و بعد از اون قسمت شاه نشین هال بود و بعد دوباه آشپزخانه که روبروی اتاق فاطمه بود.خودش اول وارد هال شد و به سمت اتاقش حرکت کرد،منم پشت سرش کفش هامو گرفتم به دستم و رفتم رسیدم به اتاقش این فاصله رفتن و رسیدن به اتاق اینقدر برام طولانی شده بود که هرچی میرفتم تموم نمیشد. کاملا بازی کردن قلبم توی سینمو حس میکردم،آروم نمیگرفت. وارد اتاق شدم در رو پشت سرم آروم بستم یه گوشه اتاق پراز وسیله بود کفش هامو زیر یکی از همون وسیله ها که یک کمد بود گذاشتم. کاپشنن،دستکش و شال رو هم در آوردم و گذاشتم همون گوشه اتاق، رفتم سمت فاطمه وسط اتاق وایستاده بود بغلش کردم بهش گفتم دختر تو چقدر نترسی من قلبم داره کنده میشه، گفت نترس مثل روز اول که اومدی توی راهرو واست عادی شد این هم واست عادی میشه، گفتم خب پدر مادرت چی اگه بیدار بشن چکار کنیم،گفت:خیالت راحت،اونا اگه بیدار بشن فقط میرن دستشویی سمت اتاق من نمیان.
بالاخره آروم شدم و همونجا نشستم و فاطمه هم کنارم نشست و گرفتمش توی بغلم،وقتی توی بغلم میگرفتمش کلا یادم میرفت که کی هستم کجا هستم بدجور بهش وابسته شده بودم.
همینجور توی بغلش شروع کردم لبهاشو خوردن و اونم همراهی میکرد، ایندفعه دیگه هیچ عجله ای نداشتم چون آب از سرم گذشته بود،جایی رفته بودم که هر اتفاقی واسم میوفتاد خودمم نمیدونستم بعدش چی میشه.
پس شروع کردم کم کم سینه هاشو مالیدن واسه اولین بار بود که اینقدر دقیق سینه هاشو میمالیدم سینه های تقریبا سایز ۷۵ ،دست کردم زیر تی شرتی که پوشیده بود و ازاونجا دستمو بردم زیر سوتینش و مالیدم یه حس واقعا جذاب و باورنکردنی داشتم، هموینجور لب تولب بودیم و دستم روی سینه هاش بود، چند دقیقه ای گذشته بود که بهش گفتم بزار لباستو دربیارم،تی شرتو کشیدم بالا و از تنش درآوردم محو بدن سفیدش شده بودم بهم گفت چته!چی شدی!
گفتم اولین باره اینجور با دقت میتونم ببینمت .
دوباره شروع کردیم لب گرفتن و منم از پشت سوتین رو باز کردم.
اون هم معطل نموند شروع کرد باز کردن دکمه های پیراهنم، بعد از اینکه پیراهنمو باز کرد من شلوارشو گرفتم و کشیدم پایین و فقط یه شرت پاش بود و چسبیدم بهش و دوباره لب تو لب شدیم هرچی از لبهاش میخوردم سیرنمیشدم، کم کم از لبهاش جدا شدم و رفتم سمت گردنش، با ولع خاصی شروع کردم لیس زدن گردنش و اینجا بود که کم کم صداش دراومد.
همنیجور گردنش رو لیس میزدم و میومدم پایین تر و رسیدم به سینه هاش جفت سینه هاشو میخوردم و لیس میزدم کاملا سفت شده بودن و نوکشون سیخ شده بود. از سینه هاش اومدم به سمت شکمش کم کم دیگه صدای آه و ناله اش بیشتر شده بود. و رسیدم به شرتش از روی شرت، کسشو بومیکشیدم و آروم با زبونم میکشیدم روش،دیگه طاقت نیاوردم و شرتش رو از پاش کشیدم بیرون،یه کس کوچولو صاف و سفید افتاد جلوم، شروع کردم به لیس زدن، و خوردن چوچولش ، آروم آروم از پایین تا بالای کسشو لیس میزدم و کم کم شروع کردم به بالابردن سرعتم فاطمه هم با دستش پست سرمو گرفته بود باموهام بازی میکرد ،دیگه نزدیک بود ارضاء بشه و وهی پاهاش رو تکون تکون میداد و اینطرف اونطرف میکرد منم هرچی میتونستم سرعتمو بالاتر میبردم، و با انگشتامم هم اطراف کسشو میمالیدم.

چند دقیقه ای گذشت باحالت نفس نفس زدن بهم گفت که دیگه بسه، دیگه بسه از جون افتادم.
من از بین پاهاش اومدم بالا گرفتمش توی بغلم،
فاطمه سریع شلوار منو درآورد و بادستش شروع کرد با کیر شق شده ام بازی کردن، همینجور بازی میکرد میمالیدش،دیدم نمیره واسه خوردن خودمم بهش اصرار نکردم گفتم به پشت بخواب،
خوابید؛واقعا اولین بار بود اینجوری میدیدمش! یه کون تقریبا گنده یه کمر باریک،موهای بلند که تا پشت کمرش اومده بود، رفتم بین پاهاش نشستم و کیرمو تنظیم کردم بین پاهاش و شروع کردم آروم عقب جلو کردن، بین پاهاش هنوز لیز بود یکم که جلو عقب کردم، و یه تف انداختم روی سوراخش، کیرمو گذاشتم دم سوراخش و آروم آروم شروع کردم فشار دادن،چند دقیقه ای گذشت که کیرم کامل رفت توی کونش، خودمو کامل انداختم روش و شروع کردم گردنشو لیس زدن، برمیگشت سمتم و لباهاشو میخوردم و شروع کردم تلمبه زدن ، وقتی کیرم کامل میرفت توی کونش یه آه بلند میکشید، بهش گفتم عزیزم یواش امکان داره بیدار بشن، گفت درد دارم.گفتم تحمل کن ،دوباره تلمبه زدم و کم کم سرعتمو بالا بردم و تند تند تلمبه میزدم از درد سرشو کرده بود توی بالش و بالش رو گاز گرفته بود موهاشو گرقتم توی دستم وتملبه های آخر رو سریع تر زدم و آبم اومد و توی کونش خالی کردم و همنجور روش دراز کشیده بودم کل بدنمون خیس عرق بود چند دقیقه ای روش خوابیدم و کیرم از کونش اومد بیرون و بلند شدم با یه دستمال کاغذی خودمو تمیز کردم و فاطمه هم تمیز کردم بلند شد یه دستمال گذاشت بین پاهاش و شورتش رو پوشید. همینجوری وسط اتاق گرفتمش توی بغل لبشو بوسیدم و شروع کردم لباس پوشیدن،فاطمه هم لباس هاشو و پوشید وگفت اول من از اتاق میرم توی راهرو بعد تو بیا.
کفش هامو برداشتم و آروم آروم رفتم سمت راهرو، این مسیر اتاق تا راهرو بازم نفس گیر بود. به راهرو رسیدم فاطمه گفت برو من پشت سرت در رو میبندم و خودمم میرم دستشویی، من بیرون رو نگاهی انداختم کسی نبود توی اون سرما مرغ پر نمیزد.
برگشتم بوسیدمش و از در زدم بیرون ورفتم به سمت ماشین که برم خونه.
ممنون از دوستانی که وقت گذاشتن و این قسمت داستان رو خوندن
بازم ادامه داره و جریان های خیلی جالب تری پیش میاد
مخلص همگی

نوشته: ALOSHON


👍 9
👎 1
11501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

881024
2022-06-23 02:06:30 +0430 +0430

سيهدير

0 ❤️

881137
2022-06-23 15:12:02 +0430 +0430

زیر شلوارش فقط یه شرت پاش بود؟جل الخالق.آخه ماها زیر شلوار هفت هشت تا شلوارو شلوارک و شرت دیگه هم میپوشیم😂😂

1 ❤️

881378
2022-06-25 01:05:30 +0430 +0430

داستان زیاد میخونم!
احساس میکنم پاراگرافی که حس جنسیه طرفین رو انتقال دادی، کپی بود!!!
توی ژانر داستان مامان دیده بودمش…

1 ❤️