سلام دوستان این قضیه ای که میخوام تعریف کنم جز حقیقت نیست و هنوز هم دارم انجام میدم …
برمیگرده به سال ۹۰من با دختری آشنا شدم و رفاقت ما خیلی صمیمی شد و خیلی باهم سکس میکردیم هرجفتمون حشری بودیم بعدش این دوست دخترمن تو یه خانواده خیلی راحتی داشتم به قول ما اروپایی بودن …
حتی مادرشون هم خیلی شهوتی و هات بود اسم دوست من فاطمه بود که یک خواهر داشت که با یکی از دوستان من ازدواج کرده بود اون دوست منم خبر داشت که من با خواهرزنشم رفیقم کلا خبر داشت خواهرزنش چه دختر جنده ایی هستش …
یادمه یکبار که به فاطمه زنگ میزدم جواب نمیداد یک هفته ای شدوفهمیدم با یه پسر دیگه هم هستش …
اما ماجرای من ازاینجا شروع میشه که من تو اینستا متوجه شدم سمیرا خواهرفاطمه تو اینستا دنبال کننده منه بعدش همیشه استوریای منو چک میکرد تا یک روز با خودم کلنجار رفتم و بهش پیام دادم اون فکر میکرد که من نشناختم کیه و شروع به صحبت کردیم و بعد ازچندروز که پیشنهاد دوستی دادم باخواهش و تمنا قبول کرد…کم کم بعد ازیه مدت فهمیدیم که واقعا عاشق همدیگه شدیم و دیگه وقتایی که محمد شوهرش میرفت سرکار من میرفتم خونشون با سمیرا عشق حال میکردیم …
یادمه دقیقا روزعاشورا محمد دخترشم برد بیرون که برن هییت که من وسمیرا باهمانگی خودمون رفتم خونه چی بگم ازبدن سمیرا که واقعا بی نظیره جوری که هرکی ببینه دیونه میشه و ازهمه مهمتر اون عاشق سکس من بود خداروشکر کیر کلفتی دارم و توی تایلند داخلش ساچمه کار گذاشتم بخاطر همین هرکسی که به من بده به هیچ وجه ول کن من نیست برگردیم سرموضوع که داخل خونه سکسمون رو ازصبح عاشورا شروع کرده بودیم نزدیکای بعدازظهر گفتم من برم بیرون خرید کنم که سمیرا گفت باشه تو همین حین حاضر شدن بودم که زنگ در خورد وگفت محمده وای خدا نصیبه هیچ کسی این لحظه رو نکنه ازترس داشتم میمردم که سمیرا گفت فرار کن برو بالا پشتبوم که من اومدم فرار کنم گیر کردم و محمد وقتی منو دید گفتم بخدا من اومده بودم پیش فاطمه منتطر اون بودم که جلوی من یدونه خوابوند تو گوش سمیرا بعد به منم گفت برو گمشو نبینمت یادم نمیره چه روزه بدی بود داشتم عشقمو ازدست میدادم خیلی حالم بد بود دوماهی ازسمیرا خبر نداشتم تااینکه با یه خطی بهم پیام دادوباز عشقمون رو ادامه دادیم تا یکسری به سمیرا گفتم دلم برای سکست تنگ شده اونم گفت همینطور که صحبتامون به سکس کشیده شد که یکباره گفت محمد ازتو ازم میپرسه که توبا نیکان سکس داشتی یانه من گفتم عاره اونم الان هروقت میخواد بامن سکس کنه همش اسمه تو رو میاره وپیشنهاد داده که تو رو بیارم خونه جلوش سکس کنیم اینو گفت من ترسیدم گفتم حتما نقشه ای کشیده برای تلافی که سمیرا هم با من هم عقیده بود تا اینکه حدود دوماهی همش درمورد این صحبت بود که گفتم اگه یبار گفت بگو بیاد امشب به من بگو من آمادگیشو دارم که با سمیرا هماهنگ کردیم که گفت امشب آمادگیشو داشته باش گفتم قضیه چیه گفت که محمدروراضی کردم من تو یه اتاق باشیم اونم تو یه اتاق که من خوشحال شدم وقبول کردم واون شب هم رفتم واوکی بود همه چی تا مدت ۶ماهه که یک شب یدفعه سمیرا به منگفت مشروب بگیر همین الان بیا خونه که من مشروب رو گرفتم و راهی خونه سمیرا ومحندشدم ولی وقتی دروزدم و دیدم محمد درو باز کرد شوکه شدم و ترسیدم روم نمیشد لباسامو عوض کنم با هزارمکافات چراغ رو خاموش کردن و من تویه نورکم لباسامه عوض کردم و با یه شرت وبا یه حلقه ای نشستم یخورده که مشروب خوردیم که سمیرا طبق عادت همیشه من لباساشو درمیوردم و ماساژمیدادم بهش گفت محمد مهدی انقدر ماساژ خوب بلده حرفه ای که ازمن خواست که جلوی محمد ماساژ بدمش وقتی لباساشو دراوردم وخودمم لخت شدم وقتی دیدم محمد دارو مارو نگاه میکنه خیلی شهوت رفته بود بالا من روغن رو روی بدن سمیرا خالی کردم و شروع کردم به ماساژ بعددیدم که محمد خودش بهم میگه تورو خدا زنمو بکن که منو رو گرفت وصورتمو برد سمت کصه سمیرا وگفت بخور وحتی خودش کیرمو روغن میزد و فرو میکرد تو کص سمیرا الان جوری شده که نمیتونیم عادی سکس کنیم حتما باید سکسمون سه نفره باشه وگرنه اصلا حال نمیده بهمون و الان خداروشکر مدت ۳ساله این رابطه پایداره و امیدوارم یروزی همتون این نوع سکس رو تجربه کنه وافعا بی نظیره ببینی عشقت زیر کیر کسه دیگه داره حال میده 😍😍😍😍
نوشته: m…zzz
محمد کلید خونه خودشون رو نداشت که زنگ در رو میزد؟؟بعد چطوری اومد تو؟یعنی سمیرا صبر نکرد فرار کنی بری پشت بوم زرتی در رو باز کرد؟
محمد اومد تو یه یا الله هم نگفت که یه وقت حاضر نباشین و اون وارد شده باشه؟مچ زنش رو با تو گرفت ولی جریان با یه سیلی و یه برو گمشو تموم شد؟اونم از طرف مردی که مذهبی بوده و بچه اش رو برده هیأت!!!
چقدر قابل قبول بود.!!!من که به شخصه قبول کردم داستان واقعی بود.
الحمدلا خدارو صد هزار مرتبه شکر، سکستون با یه مرد هیئتی هنوز ادامه داره! خداروشکر!!! خوبه که هموز کمی اعتقادات باقی مونده!
تایلند چیکار گذاشتی؟
ساچمه؟ اونوقت موقع سکس تیراندازی هم میشه کرد با ساچمه هاش؟ یا فقط باهاش گنجشک میشه زد؟
نویسنده داستان یه پسر کونی هستش که سر کس کونشو به باد داده و آرزوی اینو داره بره تایلند زیردوجنسه ها بخابه
کاری به سه نفره چهار نفره یا بیشتر ندارم😂😂
فقط جان من جریان ساچمه چیه🤣🤣🤣
میگم یعنی الان آهن ربا بزاری کنار کیرت بلند میشه؟😂😂😂
با اختلاف تو یک سال اخیر چقدر خندیدم دهنت سرویس ساچمه من برم تا مارو نکردی بخوابم😂😂😂😂😂
تو تایلند تو کیرت ساچمه کار گذاشتن؟؟؟تفنگ بادیه؟؟
پس فاطمه چی شد؟
اصل داستان اینه که میکِشوننش تو خونه، محمّد، مهدی، محمّدمهدی، نیکان، پوریا، صفدر، نعمت، تقی، اصغر، قدرت، حاجایّوب و سالار منتظرش بودن و به نوزده روش تایلندی، دور سوراخ کونش ساچمه کار گذاشتن.
در اصل با تفنگاشون بهش شلّیک کردن و…
الان هم وقتی دستشوئی میره، خشابگذاری میکنه.
تمام تفنگها و گلولهها حوالهت بادا ابله بیسواد
نیکان ؟مهدی ؟
حالا کدومش !؟
دروغ گو کم حافظه هستا 😂
یه سوال. این وسط نیکان چیکاره بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 😛
خودت فهمیدی چی نوشتی؟ که تاکید میکنی جز حقیقت نیست؟؟؟
میگی با دختری دوست بودی که خیلی سکس میکردین و خواهرش هم با دوستت ازدواج کرده ولی چطوری بعدش تو اینستا باهم اشنا شدین؟ بخدا که جز پهن چیزی تو جمجمعه ات نداری
شیشه هم میزدی والا اینقدر توهم نداشت راستشو بگو چی زدی؟
اره انشالله خدا نصیب همه مسلمین عال بگرداند .اجرتون با حوریان بهشتی .التماس دعا .انالله واناالله راجعون .صلوات
کونی ساقیت کیه؟؟؟؟؟
خودم خونشو گردن میگیرم
این چه کصشعری بود تفت دادی ننه خراب🍆🍆🍆
قوه تخیل تخمی داری
طرف روز اول زده زیر گوش زنش بعداز۶ماه گفته بیازنم و بکن
کسخل درست بنویس
من دیگه رد دادم
ساچمه توکیرت کارگذاشتی؟؟ مگه تفنگ بادیه؟؟ جل الخالق مگه میشه؟ مگه داریم؟
یعنی اصلا حوصله مچ گیریت رو ندارم. چهارخط نوشتی چهارصدتا دروغ توشه که نشون میده چقد کسشعر نوشتی
اینا اثرات زیاد دادنه داداش کمتر بده کمتر جق بزن کمتر فکر و خیال می کنی
ببخشید کیر شما ساچمه سایز چند میخوره ؟مردک متوهم
فكر ميكنم تو تايلند تو كونت رو پر ساچمه كرده باشن، مثل تفنگ سر پر!😂😂😂
مهدی جون فیلم دیدی رو دیدی دیدی ریدی کونی تو با کی بودی نیکان کونی بود اینطوری کل خاندانت هم اهل فن بودند نکنه شهرنو زدید آدرس بده ما هم بیام راستی شلوار راحتی هم با شماست یا باید خودمون بیاریم بالاخره ما که نفهمیدیم رسمتون چیه لطفا اطلاع رسانی کن نیکان جون مهدی کون
کص گفتی ای کص گفتی