سلام . آیلین هستم .19 سالمه و میخوام خاطره ی زندگیم رو واستون بنویسم . شاید طولانی بشه …
10 سالم بود که از یه مغازه ای زیاد خرید میکردم . صاحب مغازه باهام خیلی جور بود . بعد از مدتی هی بهم میگفت دستتو بزن به اینجای شلوارم . محکم بزن ببینم چقدر زور داری و منم اینکارو میکردم تا یه بار کیرشو در آورد و گفت بهش دست بزن منم زدم و نمیفهمیدم ینی چی … تا اینکه یه بار تو آسانسور بودم و باید 6 طبقه بالا میرفتم اینم اومد . بغلم کرد دستش رو برد زیر لباسم و سینه هامو محکم فشار داد و یه دستشم از رو شلوار رو کسم بود . اعصابم خورد شد . این کارا شاید 1 دقیقه طول کشید … اما ذهنیتم نسبت به مردا عوض شد … گذشت تا رسیدم به دبیرستان . وارد مدرسه ای شدم که هیشکی رو نمیشناختم .همون روزای اول خیلیا اومدن طرفم شاید چون تیپم با همه فرق داشت و پسرونه بود . با دختری دوس شدم که خیلی خوشگله . سال دوم چند تا کلیپ لب گرفتن لزا رو دیدم و از اونجا داستان ما شروع شد … چند باری از هم لب گرفتیم و سینه های همو میخوردیم .این کار تا 2 سال ادامه داشت و من هیچ تمایلی به پسرا نداشتم … تا اینکه پیش دانشگاهی اولین سکس رو داشتیم . اینو بگم سکسون در حدی بود که باکره بمونیم . اولین بار رفتم خونشون تنها بود . پیرهنشو در آوردم و بدن لختشو دیدم . کس سفیدی داشت … نشستم و شروع کردم به لیس زدن و ور رفتن با کسش . اونم هی سرم رو تو کسش فشار میداد . خیس خیس بود و تموم صورتم خیس شده بود .بعدش اون از شهرمون رفت و هروقت میومد چند باری سکس داشتیم و دفعات بعدی کسامون رو به هم میمالوندیم و زبونم رو میکردم تو کسش … اما من خوشم نمیاد کسی با من از این کارا کنه . تو این یه سالی که از شهرمون رفت با دختره دیگه ای دوس شدم … رابطه ای نداشتیم فقط دست همو میگرفتیم . حتی بوسمم نکرده بود تا اینکه یه بار بعد از کلاس گوشه ی لبم رو بوسید . فهمیدم اینم اهلشه … منم چند ماهی بود با کسی نبودم و خیلی نیاز داشتم . یه بار اومد خونمون و تنها بودیم . چند دقیقه ای لب گرفتیم … بعد منو چسبوند به دیوار و گردنمو میبوسی میدونس حساسم و بیشترش میکرد … رفتیم رو تختو لب دادن ادامه داشت . دستشو بردم زیر لباسم و گذاشتم با سینم ور بره … حالم خیلی بد شد … اولین رابطه ی جدی ما بود . دفعه ی بعد یه لباس یقه باز پوشیده بود . با زبون تا بالای سینه ش رو لیس زدم … دستم رو بردم زیر لباسش و سینه های خوش فرمش رو مالوندم … حالش حسابی بد شده بود . خم زمان لب میدادیم و بعد دستم رفتم سمت کسش … داغ داغ بود … یکم نوازشش کردم . خواهش میکرد بس کنم … چند ثانیه ادامه دادم و دیدم داره خیس میشه … با چند دقیقه لب گرفتن کارو تموم کردیم … حس میکردم به دوستم خیانت کردم … تصمیم گرفتم دیگه با هیچ دختری نباشم تا با پسری آشنا شدم … خوشگل بود و خیلی سکسی… چند باری رفتیم بیرون و گفت بهم لب بده … 10 باری لب دادیم … از سینه ام خوشش میومد گفت بزار دست بزنم منم گذاشتم … یه بارم یقه ی لباسم باز بود دستشو برد تو و با نوک سینم ور رفت … و اون یکی دستش رو گذاشت رو کسم … میخواست ببره تو که نذاشتم … بهش وابسته شدم و اونم همش حرفای عاشقونه میزد تا اینکه یهو عوض شد … نه زنگی نه اس ام اسی … گفتم حتما دلشو زدم … منم مغرور بودم و نمیخواستم پی گیرش شم … الان 3 ماهی هست ازش خبری ندارم … از پسرا یه سوالی دارم . به نظرتون چرا باهام اینکارو کرد ؟؟ این شد که الان باز هم از پسرا بدم اومده …
نوشته: آیلین
1 اگه قرار باشه با یه بشکن از جنس مخالف بدت بیا که دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه ! من خودم 100 بشکن از 10000 تا دختر دیدم و باز عاشقشونم ، دست خودم نیست مجبورم می فهمی :دی
2 رابطه فقط mf و دیگر هیچ ! حالا نه چون شمائی mff … اصلا با تخفیف ویژه و آف و حراج پایان فصل mfff دیگه کمترم را نداره اصرار نکن
این ff که رابطه نیس زنگه بابا
زیاد خودتو ناراحت نکن بفکر خوتو زندگیت باش به قول دوستمون نباید با یه بشکن از جنس مخالف بدت بیاد برو خوش باش.اونم حتما یه دختر دیگه پیدا کرده خودت که میگی سکسی بود،حتما اون دردش سکس بوده برو خوش باش
به زنان نيست بر عهد وفا كردنشان
چاره اي نيست جز كردن و ول كردنشان
حقيقته درست مثل كار من كه با ننه جندت كرم كسسسسس ننه تو و ادمين و خميني
تو دختری؟!! این چی بود؟! گزارش یک قتل؟! تاریخ آل لزیه؟! نه واقعا…؟!!
حالا دوست داری لز باشی چرا بيخود عیب رو پسر مردم میذاری؟! دیگه این کارا بهونه نمیخواد…
ادمین کونی!داستان منو بعد از 4/5 ماه هنوز منتشر نکردن
بعد داستان تخمی اینو منتشر کردن!
سوای فحشها,این بچه ها راست میگن…ضمنا,دختر تو سنی نداری,زندگی خیلی جدیتر و همزمان یه وقتاییم خیلی مسخره تر از ایناست که بخوای اینقدر سخت بگیری…اینقدر موردا,چه خوب و چه بد برات پیش میاد که اونموقع به خشکی و سخت بودن الآنت میخندی.از زندگیت و سن کمت لذت ببر و بزار زندگی رو با همهء خوب و بدش کشف کنی…همیشه تو هر کاری اعتدالو رعایت کن و مواطب خودتم باش,یادت نره که آدما اکثرا فقط به منافع خودشون فکر میکنن…اینا نصیحت نبود,فقط توصیهء دوستانه ست…اما داستان…ساده,خشک,تلگرافی … مثل حال روحیت,که کاملا هم منتقلش کردی بود…مرسی
شهوانیم قاط زده مدتیه… دوبار آپ شد,نمیشه دومیشو پاک کرد! ناچارا اینو گذاشتم music2 برای خالی نبودن عریضه biggrin
حال نکردم با داستانت