کاکولدی فرهاد (۳)

1401/03/06

...قسمت قبل

سلام مجدد . ببخشید که ارسال این قسمت کمی طول کشید ، و اما ادامه ماجرا :
خب وقتی که حسن همه ابشو تو کس زنم خالی کرده بود نمیشد دیگه اعتراضی کرد اگر هم اعتراض میکردم چیزی عوض نمیشد اینقدر هردوشون داغ و شهوتی بودن که خود مهناز هم اصلا ناراحت نبود که اب حسن توی کسش ریخته شده ، وقتی بهشون نگاه میکردم انگار من غریبه بودم اونجا . حسن چنان روی بدن ناز زنم خوابیده بود و کیف میکرد و مهنازم بغلش گرفته بود من احساس میکردم زیادی هستم و باید اونجا نمیبودم . خلاصه حسن بعد از چند دقیقه ای که روی مهناز خوابیده بود و داشت از زنم لب میگرفت و پستوناشو میخورد و حرفهای سکسی به زنم میزد که خوب گائیدمت ؟ کستو گائیدم جون خوب کس و کونی داری و میخام بازم بکنمت مهنازم اصلا به من نگاه نمیکرد و داشت با مرد غریبه کیف میکرد همچنان کیر حسن توی کس زنم بود اینقدر فشار و هیجان دیدن گائیده شدن زنم روم زیاد بود که بی اختیار خم شده بودم و داشتم لای پاهاشونو میدیدم . لعنتی حسن مرد تو پر و قوی بود کمرش پهن و پاهاشم قوی و کمی پشمالو کیرش توی کس زنم انگار دلش نمیخواست بخوابه همچنان کلفت بود دیدن کیر کلفت تو کس زنم خیلی خیلی لذت بخش بود برام . بلاخره حسن خان رضایت داد که از روی زنم بیاد پائین و کیرشو از کسش کشید بیرون وای لامصب ابش وقتی کشید بیرون از کس زنم جاری شد ، دیدن اب سفیدش بازم منو دیونه تر کرد . حسن بهم نگاه میکرد و میخندید بهم و داشت با پستونای زنم بازی میکرد و روکرد بهم گفت کیف کن جاکش کیف کن زنتو چطوری برات گائیدم ، منم مشتاقانه بهش نگاه میکردم و یه لبخند رضایتی روی لبم نشسته بود انگار با زبون بی زبونی داشتم ازش تشکر میکردم که بهتر از من زنمو گائیده . مهناز هیچ بهم نگاه نمیکرد و فقط همه حواسش به حسن بود . مهناز دستشو برد رسوند به کیر کلفت و نیمه شق حسن و هی باهاش بازی بازی میکرد و جون جون میگفت برای حسن جغ میزد . انگار سیر نشده بود از حالی که زیر این کیر نسیبش شده بود . حسن هم دیگه بهم محل نزاشت و اونم مشغول لاس زدن و عشق و حالش با زنم شد . مهناز هی دم گوش حسن میگفت وای کیرتو بخورم کیرتو میخوام عاشق کیرت شدم و اینارو چنان با شهوت تمام به حسن میگفت که اگر کیرش هم خوابیده بود شق میشد . کیر حسن از حرفهای زنم دوباره داشت سفت و سیخ میشد توی دستای زنم . مهنازی که میدیدم با زنی که عقدش کرده بودم زمین تا اسمون فرق میکرد چنان شهوتی از خودش به نمایش گذاشته بود که واقعا برام عجیب بود انگار دفعه اولشه که سکس کرده . خلاصه کیر حسن خان را دوباره شقش کرده بود حسن هم خر کیف بود ، حسن موهای زنمو گرفت توی دستش و یه تابی بهش داد و کنترل سر مهناز را به دست گرفته بود و سر مهناز را اورد پائین روبروی کیرش گرفت و منظورش این بود که کیرمو بخور مهنازم مثل گربه داشت کیر حسن رو لیس میزد و کم کم کردش توی دهنش هرکاری که میکردن برام پر از هیجان و لذت بود انگار داشتم یه فیلم سکسی زنده میدیدم . مهناز ساک میزد و حسن ناله میکرد مهناز با ولع ساک میزد و گاهی هم یه نیم نگاهی بهم میکرد و دوباره همه حواسشو میداد به کارش دیگه حساب و کتاب زمان از دستم در رفته بود و فقط همه هوش و حواسم به دیدن کارهای این دوتا بود فقط میدونم اینقدر حسن سر مهناز را روی کیرش بالا و پائین کرده بود که یه عالمه اب دهن مهناز ریخته بود روی تخمهای حسن و مهنازم تقریبا حالت کبودی داشت از بس کیر کلفت حسن تا ته حلقش فرو رفته بود همه موها و صورتش اشفته و بهم ریخته شده بود . راستش اون لحظه اصلا به این فکر نمیکردم گوشیمو دربیارم و ازشون فیلم بگیرم و فقط داشتم از دیدنشون لذت زیادی میبردم . یکمی که حسن دهن زنمو اینطوری گائیدش و کیف کرد موهای زنمو رها کرد و گفت جنده امروز مال خودمی دوست دارم اینقدر بگامت که نتونی راه بری مهنازم که فکر نکنم از حرفهای حسن چیزی فهمیده باشه چون اینقدر حالش خراب بود و نفس ونفس میزد سرفه میکرد که هیچی نمیفهمید حسن رو کرد به من گفت کس کش ببین زنتو چجوری میکنم ؟ اینو همچین با حرص و طمع و خشم میگفت که راستش ترسیده بودم که بلائی سر زنم نیاره ولی هیچ کاری ازم بر نمیومد جز نگاه کردن کل ماجرایی که در حال وقوع بود برای همین ساکت نشسته بودم و فقط نگاهش میکردم حسن هم با یه افتخار و غروری که بهش دست داده بود پیروزمندانه منو به پشمای کیرش هم حساب نمیکرد چه برسه به اینکه ازم حساب ببره ، واقعا حس تحقیر شدن هم گاهی شگفت انگیز و مهیج میشه برای ادم و من هر لحظه منتظر یه اتفاق جدید بودم . حسن رفت پشت مهناز قرار گرفت مهناز دمر خوابیده بود زمین یعنی ولو بود حسن بازم شروع کرد چک زدن روی کون زنم و مهناز با سیلی که به کونش میخورد اهی میکشید و حسن هی محکمتر سیلی میزد چنان میزد که صداش توی خونه میپیچید دیگه مهناز با هر سیلی که نوش جان میکرد جیغش در میومد کون سفیدشو کاملا قرمز کرده بود به رونهاشم میزد و اونارو هم تا زانو هاش قرمز کرده بود حسن کمر مهناز رو گرفت اورد بالا قمبلش کرد یکمی دهنشو چسبوند به کس مهناز و کسشو براش خورد که مهناز اه میکشید و میگفت جوووووووووووووونننننننننننننن جوووووننننننننن قربونت بشم کسکش کسمو بگا ، بگا منو، بگا منو ، بکن منو حسن سرشو از لای کس و کون زنم بلند کرد دوباره نشست پشتش و کیرشو چپوند تو کس مهناز و دوباره داشت کس زنمو وحشیانه میگائید و لذت میبرد گاهی هم کیرشو درمیاورد از قصد محکم میچپوند تو کسش که جیغ زنمو دراورده بود دفع اول فکر کنم بیست دقیقه شایدم بیشتر کسشو گائیده بود تا ابش اومد ایندفعه که ابشم اومده بود دیگه قرار نبود حالا حالاها ارضا بشه و فقط دلش میخواست هرجوری که دوست داره زنمو بگاد نمیدونم چندبار پوزیشن عوض کردن زنم گاهی اینقدر لذت میبرد که از حال میرفت و حسن یکمی ولش میکرد یعنی نمیکردش تا حالش جا بیاد و دوباره میکردش منم کیرم همش توی دستم بود و جغ میزدم فکر کنم منم دوبار دیگه ابم اومد واقعا نمیدونم چقدر طول کشید ، زنم یا زیرش بود و داشت کسش گائیده میشد یا روی کیرش باید بالا و پائین میکرد ولی هرچی بود معلوم بود داره بینهایت حال میکنه با کیر حسن . بد مصب حسن خسته نمیشد انگار هردوشون عرق کرده بودن بوی عرق تنشون اتاق رو پر کرده بود بوی اب کس و عرق بدنهاشون پر شده بود زنم قیافه اش کاملا بهم ریخته شده بود موهاش بهم چسبیده شده بود صورتش سرخ شده بود بدنش خیس عرق بود ولی همچنان داشت روی کیر حسن سواری میکرد و ناله میزد و میگفت اخخخخ جججوووونننن وای جوووننن اخخ کسسسمممم وای کککسسسسمممم ، حسن هم بیکار نبود و دستاش روی پستونای زنم بود میچلوندشون و نیشگون میگرفت تا زنم جیغ بزنه و کیف کنه . بیشرف قرار نبود ابش بیاد و تمومش کنه . یکمی که مهناز دیگه خسته شده بود از سواری روی کیرش مهناز رو گرفت خوابوندش زمین ، بیچاره زنم از خستگی بی حال ولو شده بود و نفس نفس میزد نا نداشت انگار ولی حسن هنوز شارژ بود ، اگر من هم جای حسن بودم و یه همچین زنی یهوئی بیاد و بهم کس بده همینطوری براش خودکشی میکردم و ولش نمیکردم خب و در این مورد به حسن حق میدادم . حسن که انگار اونم کم کم داشت کم میاورد یکمی کنار مهناز دراز کشید تا نفسش جا بیاد من دوتاشونو میدیدم زنم دمر با بدنی عرق کرده و سرخ و سفید و حسن با یه کیر شق و رق و کلفت و رو به هوا که واقعا دیدنش هم لذت داشت ، راستش چند بار این فکر میومد توی سرم که برم جلو و کیرشو براش ساک بزنم ولی نرفتم . یکمی که حالشون جا اومد حسن رو کرد به مهناز گفت چطوری کیف کردی؟ مهنازم گفت وای خیلی خیلی ، حسن گفت قمبل کن کارت دارم مهناز هم که حالش بهتر شده بود براش کونشو قمبل کرد حسن بلند شد رفت از یه کشو یه قوطی اورد فهمیدم که میخاد زنمو از کون بکنه مهنازم داشت نگاهش میکرد و چیزی نمیگفت . اینم بگم که من هنوز نتونسته بودم با مهناز از کون سکس کنم و کونش اکبند بود . حسن گفت جنده خانم دیگه نوبت این سوراخ خوشگلته که برات بازش کنم . انتظار داشتم زنم مخلفت کنه ولی هیچی نگفت . حسن یه نگاهی به من کرد همه نگاه هاش تحقیر امیز و تمسخر کننده بود . حسن نشست پشت کس و کون زنم اول بازم کس گائیده شدشو براش میخورد و سوراخ کونشو هم لیس میزد که مهناز بازم اه و ناله هاش بلند شده بود ، بعد کسشو میخورد و داشت انگشت میکرد تو کونش مهناز هی ناله و اه میکشید . اول انگشت صبابه رو کرد تو کون زنم مهناز دردش گرفت ولی هیچی نگفت هی همینطوری کسشو لیس میزد و انگشتشو تو کونش عقب جلو میکرد دیگه مهناز از این حرکتش داشت لذت میبرد و اه و اوه میکرد حسن انگشت وسطیشو هم به انگشت اولی اضافه کرد و داشت دو انگشتی سوراخ کون زنمو میکرد و هی از کون خوشگل زنم تعریف میکرد و کونشو میبوسید انگشتهاشو درمیاورد و سوراخ کونشو لیس میزد و دوباره دو انگشتی میکرد تو کونش لامصب انگشتهاشم کلفت بود اخه داشتم از نزدیک میدیدم که سوراخ کون زنم چقدر باز شده با همین انگشت کردنهای حسن . جالب بود حسن هی بهم نگاه میکرد و سوراخ کون زنمو میلیسید و انگشتهاشو تا بیخ فرو میکرد تو کون زنم . دیگه مهناز داشت حسابی حال میکرد حسن بلند شد و کیرشو جلوی چشمای من با وازلین چربش کرد و وازلین رو هی میمالید سرتاسر کیرش و به حالت نیم خیز روی کون زنم قرار گرفت و کیرشو گذاشت رو سوراخ کون مهناز و فشار داد توی کونش ، مهناز از درد کونش جیغش رفت هوا و میخواست از زیر حسن در بره که حسن کاملا بهش مسلط بود و با دستهاش شونه های مهناز رو گرفته بود که تکون نتونه بخوره مهناز بیچاره از درد داشت زمینو چنگ میزد و به حسن التماس میکرد که کیرشو از کونش بکشه بیرون ولی حسن گوشش بده کار حرفهای مهناز نبود کیرشو تا بیخ و تا جائی که میتونست کرده بود تو کون زنم ، نمیدونم حسمو چطوری بگم هم ازش دست عصبانی بودم و هم خوشحال انگار اب و اتیش با هم قاطی شده باشند . حسن روی زنم خیمه زده بود و کیرش تو کون زنم بود و زنم داشت از درد گریه میکرد و التماس میکرد مشت میکوبید زمین ولی اینا براش فایده ای نداشت و باید این درد را تحمل میکرد حسن هی اروم اروم داشت تو کون زنم تملبه میزد هر بار کیرش تا بیخ میرفت تو کون مهناز مهناز جیغ میکشید و وقتی تا نصف میکشید بیرون اه میکشید حسن هم خوشحال بود که تونسته بود کون دست نخورده زنمو بگاد . حسن هی حرکتشو تندتر میکرد و دیگه مهناز زیرش فقط اه و ناله میکرد حسن هی ضربه هاشو تو کون مهناز محکمتر کرده بود . سینه های مهناز مثل مشک تکون تکون میخورد با ضربه های محکم حسن تو کونش بدنش و رونهاش و کونش موج بر میداشت و دیدنش هیجان انگیز بود دیگه انگار درد براش عادی شده بود و فقط ناله میکرد و اروم جون جون میگفت حسن هم هی تندتر میگائیدش تا اینکه یهوئی انگار به ارضا برسه یه اههههه بلندی کشید و ابشو تو کون زنم خالی کرد و افتاد روش که مهنازم خوابید زمین و اونم یه اهی کشید هردوشون ولو شده بودن . راستش چنین سکسی که هرگز از عهده من برنمیومد اینقدر سکسشون سنیگین طولانی بود که نمیشه توصیفش کنم شاید من یک سوم از اتفاقائی رو که شاهدش بودم تونستم توضیح بدم همش بکن بکن بود و صدای اه و ناله و شهوت اونم برای چند ساعت شاید باورتون نشه ولی حداقل سه ساعت داشتن با هم حال میکردن . خلاصه بعد از اینکه حسن ابشو تو کون زنمم ریخت و انگار دیگه خیالش راحت شده بود کیرشو از کونش دراورد و خوابید زمین و نفس نفس میزد یه نگاهی به مهناز کردم انگار بیهوش شده باشه چشماشو بسته بود و انگار خوابیده باشه معلوم بود از خستگی بیش از اندازه بیهوش شده . برای همین کاری بهش نداشتم حسن هم چشماشو بست اونم رفت برای استراحت و حال من دیدن داشت که زنمو میدیدم که حسابی که چه عرض کنم فوق العاده گائیده شده بود دیدن بدن خوشگلش و کون قرمز شده شد و ابی که از سوراخ کونش داشت روی چاک کسش سرازیر میشد دیونه کننده بود برام . یکمی اجازه دادم هردوشون استراحت کنند بعد مهناز رو صداش زدم گفتم عزیزم بسه دیگه بلندشو لباستو تنت کن باید بریم ، مهناز با بی حالی گفت بزار بخوابم خیلی خسته شدم گفتم نه بلندشو دیگه کمکش کردم بلندش کردم حسن هم چشماشو باز کرد داشت منو میدید که دارم زنمو بلندش میکنم ف بهم گفت حالا چرا عجله داری خب بزار یکمی استراحت کنه منم انگار برای اولین بار جرات کردم با خشم و عصبانیت به حسن خیره بشم ، حسن هم خندید و هیچی نگفت منم مهناز رو بلندش کردم و داشتم لباسهاشو تنش میکردم بیچاره زنم جونی براش نمونده بود بردمش یکمی اب زدم سر صورتش یکمی حالش جا اومد مهناز توی بغلم بود و هیچی نمیگفت بلاخره کم کم داشت بهتر میشد دیدم حسن یه تیکه کاغذ انداخت توی کیف زنم . مهناز گفت مرسی حسن جون وای دیونم کردی با این کیر کلفتت هیچ وقت اینطوری ارضا نشده بودم حسن هم خندید و گفت شمارمو برات گذاشتم اگر بازم هوس کیر کردی در خدمتت هستم خوشگله . منم هیچی دیگه بهش نگفتم و دست زنمو گرفتم و از اون خونه زدیم بیرون . اصلا نمیدونستم کجای تهران هستیم یکی دوتا کوچه و خیابون فرعی را پیاده اومدیم بیچاره مهناز نمیتونست راحت راه بره همش به من تکیه کرده بود منم دستم دور کمرش بود که نزارم بیافته هم خسته بود هم کسو کونش بدجور گائیده شده بود . بلاخره فهمیدم کجائیم و یه اسنپ دیگه گرفتم و برگشتیم خونه . امیدوارم از خوندن این قسمت هم خوشتون اومده باشه ، فرصت کنم باقی ماجراهای مهناز جونمو براتون مینویسم . خوش باشید .

ادامه...

نوشته: فرهاد


👍 35
👎 13
51601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

876242
2022-05-27 01:41:14 +0430 +0430

ادامه بذه ببینیم چی میشه

0 ❤️

876253
2022-05-27 02:11:49 +0430 +0430

چقدر دری وری نوشتی سه چهارخط خوندم حوصلم نگرفت فکر کردم چطور میشه ی انسان به این درجه برسه؟

1 ❤️

876279
2022-05-27 04:34:45 +0430 +0430

عالی بود ادامه بده

1 ❤️

876307
2022-05-27 09:16:55 +0430 +0430

داستان جالبی بود ادامه بده لذت بردم

1 ❤️

876315
2022-05-27 11:03:24 +0430 +0430

در قسمتهای بعدی مطمئنم که خودتم کونی میشی و زیر کیر بکنهای مهناز جنده میخوابی قرمساق جاکش!

0 ❤️

876329
2022-05-27 14:00:43 +0430 +0430

عالی بود ادامه بده

1 ❤️

876337
2022-05-27 16:10:12 +0430 +0430

کصکش حتی حیونم رو جفتش تعصب داره تو از حیون کمتری

0 ❤️

876345
2022-05-27 17:16:02 +0430 +0430

ترشحات مغزی یک عدد بیغیرت!!!

1 ❤️

876361
2022-05-27 19:20:51 +0430 +0430

تو کصشعراتون هم به زنها احترام نمیزارید
کد م زنی د ست داره جنده خطاب بشه ؟؟؟ فقط تو جهان سوم بکنها مغرور میشن فکر میکنن شاخ غول رو شکوندن بابا اگر زنه نخواد بده که مردا باید تو ترک دیوار بکنن پس یکم بهشون احترام بزارید

0 ❤️

876377
2022-05-27 22:37:12 +0430 +0430

نفر سوم هستم از شیراز / آیدی اینستاگرام nafar_sevom_zojshz

0 ❤️

876386
2022-05-27 23:41:43 +0430 +0430

خیلی عالی بود

2 ❤️

876394
2022-05-28 00:33:32 +0430 +0430

واسه خوندن و سیخ کردن و جق زدن یه عده داستان خوبی هست
ولی از نگاه واقعی و انسانی جای بسی تأسف داره واسه این دسته از افراد که به این حد رسیدن
پلشت خان جاکش قرمساق زیاد خوشت آمده که هیچی نباشی هیچی هیچی زنتم که خودش جنده تمام عیار است که نیازی نیست به توضیح
ولی جاکش از حالا به فکر بردگی باش که هر دفعه از راه برسه تو خونه خودت بهت بگه کسکش بلند شو کسم و کیر بکنم لیس بزن تا بدم بهش بی عرضه دیوث تو که مرد نیستی کونتم چرب کن تا بکنم حال کنه خاک بر سر احمق کونی

0 ❤️

876420
2022-05-28 02:08:38 +0430 +0430

زودتر بنویس. رفتین خونه چی شد؟

2 ❤️

876484
2022-05-28 10:30:24 +0430 +0430

جای من خالی .
کسی نفر سوم خواست از تهران درخدمتم.
فقط زوج های تهران و حومه

0 ❤️

876494
2022-05-28 12:10:34 +0430 +0430

فانتزی جالبیه …خوب بود… منتظر ادامه هستم

1 ❤️

876504
2022-05-28 14:03:46 +0430 +0430

یه سوال تا حالا اسنپ گرفتی؟ اصلا تا حالا گوشی هوشمند داشتی؟؟؟
مگه برای اسنپ گرفتن باید بدونی کجایی؟ خوب مبدا رو میزنی رو لوکیشن خودش نشون میده کجایی دیگه یا میری او مپ میبینی نیازه اونقدر راه بری تا بفهمی کجایی؟؟؟؟؟

0 ❤️

914011
2023-02-07 11:29:43 +0330 +0330

عامو من همون خط اول آبوم اومد! این حسن لاسی چه جونویه مگه!

0 ❤️