کباب نکوبیده! (۲)

1399/09/29

...قسمت قبل

لقمه اول ، دوغ ، لقمه دوم ، بازم دوغ و به همین شکل ادامه میدادم از شدت گرسنگی مزه غذا رو احساس نمیکردم فقط مثل قحطی زده ها غذا رو میخوردم،از صبح داشتم توی گرمای عذاب آور آشپزخونه بکوب کار میکردم.
صندلی کنار کشیده شد،سرمو بلند کردم پریسا(فتحی) رو دیدم که غذاشو گذاشت رو میز و نشست و گفت :

  • خب آقا امیر علی گوشی نو مبارک ،ببینم چی خریدی؟
    -والا دیروز گوشیم جا موند تو رختکن برگشتم که برشدارم دیگه نشد که برم 🙂
    انگار یه سطل آب یخ ریختن رو سر پریسا و گفت :
    +یعنی چی که نتونستی بری؟
    دور و برم رو نگاه کردم دیدم زن جمالی(حسن) پشت کانتره و گفتم گوشتو بیار جلو تا در گوشت بگم:
    +اومدم گوشیو بردارم که دیدم دارید نکوبیده سیخ میگیرید
    -منظورتو نمیفهمم
    +منظورم اینه وقتی میخوای بدی کِر کِره رو بده پایین ، دفعه بعدی ممکنه زن حسن باشه نه من ، اون موقع کون جفتتونو پاره میکنه

    پریسا به شدت شوکه شده بود و توی همون حالت هیچ حرفی نزد و دو سه دقیقه نشست دوتا قاشق خورد و بعد بلند شد و گفت باقی غذامو تو بخور معلومه خیلی گشنته.
    منم از خدا خواسته و گشنه ، تمام و کمال جفت غذا هارو خوردم نوبت من هم نبود که بمونم بشورم و تمیز کنم ، رفتم سمت رختکن که لباس عوض کنم که دیدم پریسا لباس عوض کرده و آماده رفتنه.
    +امیر علی صبر کن تا ایستگاه باهم بریم
    -باشه ولی براچی؟
    +میخوام باهات در مورد اتفاق دیروز حرف بزنم
    _باشه حتما
    توی فاصله ی بین این مکالمه و خروج از رستوران ،تمام مدت یا به این فکر میکردم که یعنی میخواد چی بهم بگه؟یا صحنه های دادن و لخت شدن دیروزش میآمد جلوی چشمم.
    زدیم بیرون ،بعد از دو سه دقیقه سکوت یه دفعه گفت:
    +یعنی چی میشه؟
    -چی میخواد چی بشه؟
    +میخوای به زن حسن بگی؟
    -نه مگه مرض دارم یا فضولم؟
    +البته که نیستی ، ولی مطمئنم یه خواسته ای در عوض این نگفتن داری!
    -نه اشتباه میکنی من هیچ خواسته ای ندارم ازت
    +داری دروغ میگی
    -میتونی باور نکنی ، ولی کص دادن تو به من مربوط نیست من فقط دیروز نگاه کردم و لذت بردم ،برام تفاوتی با یه فیلم سوپر نداشت
    اینجا بود که پریسا اون روز برای بار دوم شوکه شد!میدونستم که اگه بگم آره باید به منم بدی فردا جمع میکنه میره و دیگه نمیاد سر کار ،و اونم پیش خودش اینجور حساب کرده بود که من همون روز قصد کردنشو میکنم ، برا همین شوکه شد؛ مجبور بودم اعتمادشو جلب کنم و بهش آرامش خاطر بدم که هیچکس نخواهد فهمید!
    از چهرش معلوم بود که خیالش راحت شده ، یه لبخندی روی لبای زیباش بود که این زیبایی رو دوچندان کرده بود،این موقع بود که رسیدیم به ایستگاه و من باید راهمو جدا میکردم .
    ۱۰ الی ۱۵ روزی گذشت و من دیگه به هیچ شکلی به روش نیاوردم،کم کم مطمئن شده بود که من به هیچکس نمیگم،ساعت دور بر ۳ بعد از ظهر بود که سفارشا کم شده بود و سرمون خلوت شده بود ، مشغول کشیدن غذا برا خودم بودم که یکی زد روی شونم
    +امیر علی میشه یه خواهشی کنم؟
    -بله بفرما
    +امروز نوبت ماعه که بمونیم ظرف بشوریم
    -اره خب میدونم
    +اگه میخوای تو امروزم برو ، من خودم تنهایی ظرفارو میشورم
    :) یه لبخند زدم بهش و فهمیدم که دوباره چه اتفاقی میخواد بیفته ،چون یکی دو نفر دیگه اونجا بودن و نمیشد رُک حرف زد گوشیم رو برداشتم و بهش پیام دادم :
    میشه منم بمونم تماشا کنم؟
    بعد از ۱۵ دقیقه جواب داد :
    اگه اونقدر میتونی مراقب باشی که حسن نبینه تورو باشه بمون ولی همون دفعه قبلم وقتی اومد دید کرکره تا نصفه بالاس کلی عصبی شد حالا دیگه خود دانی آقا امیر…
    بهش گفتم که باشه اگه حس میکنی نمیشه برام فیلم بگیر،هوس کردم کون خوش فرم و اون ممه های زیبات رو دوباره ببینم؛ خوند ولی جوابی نداد.
    شب حدود ساعت ۱۰ بود که دیدم پیام داده و یه فیلم فرستاده
    و نوشته که 《معذرت ؛ از سکسم با حسن نتونستم فیلم بگیرم ولی فعلا به همین راضی باش》
    هم تعحب کرده بودم و خوشحال بودم ،یه جورایی داشت بهم چراغ سبز نشون میداد،فیلمو باز کردم و دیدم حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه فیلمه، پلی رو زدم و فیلم شروع شد.
    یه داشت سینه هاشو میمالید و نوکشون رو نیشگون میگرفت
    آه آه میکرد و گاهی انگشت وسط خودشو رو داخل دهنش میکرد، دوربین رو برد سمت کسش ، موهای کصش رو نزده بود ولی مقدارش زیاد نبود، دور کسش سیاه بود ؛ سیاهی و مو در مقابل چیز زیبایی که میدیدم هیچ بود؛کسش مثل غنچه بود لبه هاش از هم فاصله داشت و مقداری پوست اضافه داشت ، داخل کصش قرمز بود؛ دستش رو گذاشت روی کسش و شروع به مالیدن کرد ، انگشت وسطش رو به سرعت داخل کسش میکرد و بلند بلند آه میکشید، بعد از مدتی دوربین رو به دیوار تکیه داد و به حالت نیمه نشسته قرار گرفت ؛یه خیار برداشت و داخل کونش کرد، خیار رو به سرعت داخل میکرد و در میاورد در این حال ناله میکرد و میگفت کیرت باید بره این تو نه خیار ! کونمو باید پاره کنی .
    خیار رو از کونش در آورد و نشست رو به روی دوربین ؛لای پاهاشو باز کرد ،از کسش آب بود که روانه فرش میشد ،خیارو کرد تو کسش ،وباز شروع کرد به تند تند حرکت دادن خیار ، خیاره نسبتا بزرگ بود ، اندازش جوری بود که تا نصفه داخل کونش میرفت، ولی این کس🤤معجزه بود هر دفعه تمام و کمال خیارو می بلعید ، ناله میکرد و میگفت این کس نباید باید خیار گاییده شه این کس کیر میخواد باید نکوبیده بره داخلش؛ در همین حال ظاهرا ارضا شد و گوشی رو برداشت و دوربینو سمت صورتش گرفت خیارو کرد تو دهنش و چند بار لیسش زد و ویدیو رو قطع کرد
    نمیدونم این ویدیورو برای من ظبط کرده بود و منظورش از این که کیرت باید بره تو کسم من بودم یا این ویدیو رو از قبل برای کس دیگه ای تهیه کرده بود و الان برای من فرستاده بود، در هر صورت هیچوقت ازش نپرسیدم

ادامه...

دوستانی که از اسامی مستعار قبلی شاکی بودن،اسامی رو تغییر دادم ؛
ارادتمندتون

نوشته: Chief


👍 21
👎 5
32001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

782402
2020-12-19 01:03:22 +0330 +0330

درسته میگن داستان نباید زیاد طولانی باشه ولی نه دیگ انقدر کوتاه😂همینطوری پیش بره فک کنم 3،4 قسمت دیگم داری

1 ❤️

782495
2020-12-19 15:20:32 +0330 +0330

خوب بود ولی بی نهایت کوتاه بود تا اومدم راست کنم تموم شد ضد حال خوردم خیر نبینی 🤣🤣🤣🤣

1 ❤️

782500
2020-12-19 15:56:15 +0330 +0330

اوکیه ، قسمت سومش رو سریعتر بزار ببنیم چیکار کردی آخرش

0 ❤️

782505
2020-12-19 17:52:50 +0330 +0330

خیار اول کرد تو کونش! بعد کرد تو کصش! بعد کرد تو دهنش! خدانشناس اینا چیه می‌نویسی 😑😂
من هیچ‌، من نگاه به خیارِ توی بشقاب رو به روم…

2 ❤️