سلام من یه دختر خاله دارم که الان ازدواج کرده و من هم همینطور قبل ازدواج من اون به من زنگ زد و گفت که منو دوست چند وقتی با هم حرف زدیم اما من چون خودم کس دیگه ای رو دوست داشتم بیخیال دختر خاله شدم و با دوست دخترم ازدواج کردم و بعد چند سال سال دختر خالم که اسمش رو به عنوان مستعار میزارم عسل اون هم با یکی از دوستان من ازدواج کرد… چند سالی گزشت و ما تو مهمانی ها همش تو نخ هم بودیم و به هم نگاه میکردیم البته اون بیشتر…قضیه از جایی شروع شد که یه روز در مغازه بودم که موبایلم زنگ خورد اول نشناختم بعد فهمیدم که اونه یکم منو سر کار گزاشت و بعد چند تا تیکه خودشو معرفی کردگفت که شوهرش رفته مسافرت ونیستش و کار خیلی واجبی با من داره و خواست که من فوری برن خونش اولش ترسیدم ولی بعدش گفتم باشه میام تا یک ساعت دیگه …
خلاصه رفتم سر کوچه ماشین رو پارک کردم با ترس رفتم اینم بگم چون احتمال همه چیز میدادم دو تا قرص خورده بودم …در رو زدم رفتم تو خونه دیدم خیلی عادی با من دست داد و نشست …شروع کرد از زندگی که چقدر مشکل داره و اون دیوث کتکش میزنه اونو و اصلا باهاش ارتباط نداره تعریف که منم گوش میکردم تا جایی که به خاطر لجبازی با من زن دوست من شده اومد تو بغلم و چسبید به من شروع کرد به گریه که من لبم رو گزاشتم رو لباش و ارومش کردم اینم بگم که هیکل سکسی داره و سفید هم هست و اینو میدونم که خیلی کیر دیده…
خلاصه انقدر تو بغلم بود که جفتمون حشری شدیم گفت بریم رو تخت چون دوست داشت من شوهرش باشم رفتیم رو تخت خوابیدیم منو لخت کرد شروه کرد به خوردن من کلی منو لیس زد منم همش سینه هاشو میخوردم تا اینکه خواستم شلوارش رو دربیارم گفت پریود هستم خیلی حالم گرفته شد .رفت کرم اورد و گفت میخام از کون بکنی یکم برام ساک زد شروع کرد به لیس زدن کیرم هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز بتونم اینجوری بکنمش گزاشتمش لبه تخت قمبل کرد لب تخت وقتی کون سفیدش جلوی چشمام بود داشتم میمردم از شهوت یکم کرم زدم به سوراخش با انگشتم سوراخش زو مالیدم تا اماده بشه خیلی حال کرده بود همش میگفت بکن تو عشقم من جزو ارزوهام بود که بتونم لخت ببینمش چه برسه به اینجای کار که داشتم کونش رو میمالیدم اخ که چه کون سفید و نازی وایسادم پشتشو کردم تو کونش یکم که تلمبه زدم دیدم وحشی شده انگار که بعد چند سال تازه داشت حال میکرد انقدر زدم رو کونش و تلمبه زدم که جیغش رفت رو هوا میگفت تا حالا کون نداده اخه خودش میگفت کیر من نرمال هست اما کیر اون عوضی غیر عادی بزرگه واسه همین بهش حال نمیده همینجور که تو کونش کرده بودم از پشت سینه هاشو میمالیدم که ابم اومد و کلش رو ریختم تو کونش رفتم خودم رو شستم اومدم
از اون روز به بعد هر وقت اون دیوس میرفت مسافرت یا جایی من میرفتم و کلی حال میکردیم یا اون میومد تو دفتر من کلی حال میکردیم اینم بگم یک بار تو مسافرت در حالی که همه بودن بردمش تو حیاط ویلا و سرپایی یه حالی کردیم که بعدا مینویسم خودش میگفت شوهرم همش دونبال زنهای مردم هست و اصلا با من کاری نمیکنی البته من هم دوست دیوس خودم رو خوب میشناسم …الان چند وقت که دیگه کاری باهاش نکردم چون میخاد بچه دار بشه و میگه دیگه با هم سکس نکنیم و فقط با هم بریم بیرون و در ارتباط باشیم…امیدوارم خوشتون اومده باشه … در اخر اینو بگم که من اصلا از اون خوشم نمیومد و فقط به خاطر نفرتی که از خانوادش و اون شوهرش دارم میکردمش
نوشته: پویا
اینو ولش کنید تازه از تیمارستان آوردنش ازوجناتش معلومه دوباره باید برش گردونن اونجا
بچه ها گوشی گالکسی اس 7کسی نمیدونه چنده الان :)
دختر خاله ات راست میگفته که شوهرش دنبال زنای دیگه اس.اون دنبال زن تو بوده تو که از خونه میزدی بیرون اون میرفته خونت میزده تو کس زنت.
نمیدونم چرا لحن داستان اصلا به یک ادم بالغ نمیخوره؟!
تا دو تا قرص رو خوردی بقیه کس شعرات جنابعالی رو نخوندم . برو پی تیله بازی بچه جون
همون اول داستان گفتی اون بیشتر تا آخرشو خوندم…یه چند ماهی بود این از شر چرت و پرت راحت بودیما!
خوب بود کوتاه و داستان
بابا از کس کردنت بگو همش شد تعریف و… (dash)
تازه كارا از من به شما نصيحت هيچ وقت اين مس شرا رو باور نكنيد !!! هيچ وخت هم اين كس شعرا رو رو فاميل هاي خودتون انجام نديد چون ابروتون ميره !!
اينا همش تخيلاته يه مغز پريوده جقيه ✋
کصکش عوض حروم زاده بی ناموس دیگه کسشر ننویس مادر جنده ی خواهرکسده
واقعا خجالت نكشيدى ازتخيلت استفاده كردى واوهام وارزو هاتو نوشتى
به جان خودت و همه جد و آبادت و اطرافیانت،داستانت سراسر اوهام و خیالات است. قسم به همه جان کس و کارت، اصلاً تا حالا نه سکس داشتی نه از نزدیک زن دیدی!! فقط احتمالاً چند بار ترتیبت رو شوهر دختر خاله داده که برات عقده شده. نیازی نیست که بیایی از عقدههای درونیت ما را مطلع سازید.