کردن دختر عمو همبازی بچگی

1400/05/24

سلام رفقا اسمم محسنه 19 سالمه و داستان واس دوماه پیشه از خودم بگم وزنم 90 هست و قدم 183 و یکم اضافه وزن دارم قیافم هم معمولیه.

پیش مقدمه :داستان از قراره که من و دختر عموم که اسمش مبینا بود چون که خونه شون نزدیک ما بود زیاد رفت امد داشتیم و همیشه باهم بازی میکردیم هردو تک فرزند بودیم اون یک سال از من بزرگ تر بود من اون دوران چهارده سال و اون پونزده سالش بود «عجله نکنید داستان اصلی واس دوماه پیشه» خلاصه اون دوران یادتون باشه از اب خوردن راحت تر پیدا کردن و دیدن سوپر بود بخاطر همین توسط رفقا همیشه زیاد سوپر میدیدیم یکی از دوستان که لپ تاپ داشت یه بار گفت که من خیلی سوپر دارم و بخاطر همین رم دادم بهش و پر سوپر کرد و همیشه تو لپ تاپ خونه رم و میزاشتم و کارم شده بود این و جق زدن بخاطر همین خیلی زود به بلوغ رسیدم .

مقدمه اصلی :داستان کم کم ازونجا شروع شد که من یه بار که با مبینا تنها بودم طبق معمول مشغول بازی «البته قابل ذکره که مادرش و پدرش همیشه سرکار بودن و بخاطر همین بود ما میرفتیم پیشش که تنها نباشه» خلاصه طبق معمول با مبینا تنها بودم و به فکرم زد که فیلم هارو یه بار نشونش بدم فردا به مادرم گفتم که میخوام با مبینا تو لپ تاپ بازی کنم با هزار تا زور و التماس رم و لپ تاپ رو اوردم بهش گفتم بیا فیلم ببینیم و گذاشتم براش «که بعدا متوجه شدم بلع خانم چون از ما بزرگ ترم بود شنیده بود همچین داستانایی رو » گذاشتم فیلم هارو دیدیم چند تاشو که کیر که نه دودول راست شده منو دید و گفت میشه درش بیاری ببینم منم در آوردم و از لون هم خواهش کردم در بیاره وقتی کسش دیدم خیلی خوشم اومد کوچولو و تر تمیز اون دوران کم کم ییاد گرفته بودیم که باهم بازی میکردیم ولی نه دیگه بازی عادی 😂 من واس اونو میمالیدم اونم واس منو من واسش می‌خوردم اونم واسم جق میزد و همینطوری بود برنامه تا یکسالی همینطوری بود خیلی همو دوست داشتیم من شده بود شونزده سالم و اونم هفده بود بدنش قشنگ رشد کرده بود یه بدن تو پر نه چاق نه لاغر ممه هاش تقریبا 70 کونش هم خیلی بزرگ نبود ولی رو فرم بود دیگه قشنگ یاد گرفته بودیم سکس رو ولی بازم نمیکردمش و نا گفته نمونه که اون نمیزاشت خودمم میترسیدم ولی از اندامش خیلی لذت می‌بردم همیشه ممه هاشو واسش می‌خوردم و لا پستونی میزدم حال میکردم خلاصه یکم بزرگ شده بودیم و دیگه خانواده هامون کم کم سعی داشتن از هم مارو جدا کنن و من از رفتار مادرم می‌فهمیدم که دیگه نمیزاره تنها برم پیش مبینا و میرفتم باهام میومد و دیگه فرصت هیچ کاری نشد یکی دوبار هم که موقعیتش شد و تنها بودیم مبینا نزاشت و گفت بزرگ شدیم و فلان و…

داستان اصلی:سال ها گذشت من با هیچ دختری ارتباط نداشتم ولی هر روز به یاد مبی جق میزدم شده بود هیجده سالم و داشتم میرفتم تو نوزده تو همون سال واسش خاستگار اومد چند تا ولی رد کرد ولی یکی شون رو بله دادن یک سالی طول کشید ازدواج کردن ما نوزده بودیم اونم بیست چند ماهی میشد رفته بود دنبال خونه زندگیش منم در جق یه یاد اون به سر میبردم ارتباط خوبی هنوزم باهاش داشتم و داداش صدام میکرد و همیشه پیش من حتی جلو شوهرش راحت میگشت و حجاب جلو من براش اهمیتی نداشت منم میدونستم جیک و پیکش رو یه روز بهم پیام داد شب بود ساعت یازده واسم عادی بود چون همیشه حرف میزدیم گفت خیلی هوس مشروب کردم و گفت از وقتی متاهل شدم دیگه نتونستم بخورم و این حرفا چون شوهرش شرکت بود سه روز در هفته رو تو شرکت میموند واس کار بهم گفت این هفته یک شنبه رضا «شوهرش» میره شرکت میتونی بیاری با هم بخوریم گفتم اره چرا که نه ولی اصلا فکر بدی راجبش نداشتم چون متاهل بود خلاصه چند روزی گذشت یک شنبه شد من صبح پا شدم یه حموم رفتم خودمو تر تمیز کردم رفتم به کارم رسیدم تا ساعت چهار مغازه بودم بعدش فروشنده میومد ساعت چهار رفتم خونه اماده شدم ماشین برداشتم رفتم از یکی از دوستان محترم ساقی 😂 یه عرق خوب گرفتم شراب هم داشتم خودم برداشتم رفتم خونه شون زنگ درو زدم باز کرد رفتن بالا دیدم یه دامن مشکی رنگ پوشیده بود که بالای سینه هاش طوری بود و قشنگ چاک سینش مشخص میشد با یه شلوار جذب که اسماش رو سر در نمیارم واقعا رفتم تو باهاش روبوسی کردم نشستم چایی و تنقلات و اینا اورد خوردیم شامم یه مقدار سبک زدیم ساعت تقریبا نه بود عرق هارو رفتم اژ ماشین اوردم پیک و اینا همه چی تا بیارم آماده کرده بود آوردم نشستیم شروع کردیم به خوردن خودم شراب میخوردم خیلی مست نشم ولی واس اون عرق میریختم پیک هم سنگین میریختم خوب مست شه حال کنه چند پیکی خوردیم یکم سرش گرم شده بود سرش تکیه داده بود به شونه من چاک سینش قشنگ داشتم میدیدم بدنش مثل قدیم بود سینه های 75 و بدن تو پر سفید و قیافش خوشگل بود خدایی چشم و ابرو مشکی ام بود دیگه تموم 😂 یه دفعه خیلی طلبه شدم یکم باهاش ور برم چند پیک دیگه سبک ریخت تو همون حالت خورد یه دفعه خرف انداختم گفتم مبی یادته بچگی هامون چه داستانایی داشتیم گفت اره یادش بخیر البته به زور حرف میزد مست مست شده بود هینطوری بحث رو کشیدم سمت بچگی اروم دستش رو گرفتم شروع کردم نوازش کردن هیچ واکنشی نشون نداد دستش نوازش میکردم دامنش استیناش کپتاه بود کم کم اومدم رسیدم به بازوش همینطوری میمالیدم براش یهو گفتن محسن گفتم جان گفت میشه یکم ماساژم بدی منم از خدا خواسته اوکی دادم بهش خوابوندمش زمین یه متکا هم دادم بهش گذاشت زیر دستش شروع کردم از گردن مالش میدادم میومدم پایین یه کم که ماساژ دادم رسیدم به کونش دست نزدم رفتم پاهاش رو کامل ماساژ دادم دوباره اومدم از کمر وقتش بود یچی بپرونم به هدف نزدیک شم گفتم عزیزم این سوتینت یکم اذیت میکنه درش بیار راحت باشیم گفت خو خودت درش بیار من سختم میشه منم سریع دامنش دادم بالا سوتینش رو در اوردم خدایی بدنش هنوز سفید و بدون حتی یک مو و یک لک بود همونطوری دیگه دامنش ندادم پایین لخت ماساژش دادم خوشش اومده بود «البته بگم خیلی خوب ماساژ میدم چون پدرم تو این کار وارد بود منم یاد گرفته بودم» رسیدم به کونش دستم گذاشتم رو کونش شروع کردم ماساژ دادن اروم گفت اخییش من گرفتم ماجرا رو رفتم بالا سعی کردم اروم اروم شلوارش رو در بیارم همراه ماساژ یکم شلوارش دادم پایین باورم نشد شرت تنش نبود منم یکم ماساژ دادم تا نصفه اومده بود پایین که یهو خودش دستش انداخت تا زیر کونش کشید پایین کفت ببخشیدا واس تو هم زحمت شد گفتم نه عزیزم ولی دیگه دیوونه شدم دبدم یه کون سفید رو فرم بدون ختی یه گرم چربی جلوم لخت بود یکم ماساژ دادم بعدش گفتم عزیزم برگرد جلوت هم یکم ماساژ بدم برگشت شلوارش نصفه نیمه از جلو اومده بود پایین بالای کصش مشخص بود سوتینش رو کامل دراوردم شروع کردم مالیدن سینه هاش خوشش اومده بود کم کم چشاش بسته شده بود فهمیدم بد جور حشری شده مالیدم اومدم تا پایین رسیدم به کوصش دستم کردم تو شلوار دستم خورد به کصش یکم خودشو جمع و جور کرد گفت اونجا دیگه نیاز نیست فهمیدم داره مثلا ناز میکنه گفتم نه عزیزم اتفاقا اصل ماساژ همینجاست دستم تو شلوارش بود اروم کصش لمس کردم خیس خیس بود معلوم بود خانوم از اول چی میخواست همینطور میمالیدم اه و نالش در اومده بود شلوارش کشیدم پایین سرمو کردم لای پاش کصش سفید و تپل بود بدون مو معلوم بود خودشو اماده کرده بود شروع کردم به خودن اه و ناله اش تبدیل شده بود به جیغ ولی حزف خاصی نمیزدیم بعد سه چهار دقیقه خوردن گفت بسه محسن بکن دارم دیوونه میشم کیرمو دراوردم تقریبا هیجده سانت بود گذشاتم داخلش نه تنگ بود نه گشاد همینکه کذاشتم یه اه بلندی کشید شروع کردم به تلمبه زدن کصش عجیب بود واقعا داغ داغ بود طاق باز میکردمش پاهاش رو شونه هام بود بعد سه چهار دقیقه تلمبه زدن ابم اومد سریع کشیدم بیرون پاشیدم رو شکمش دستمال بهش دادم خودشو یکم تمیز کرد و پاشد سروع کرد به ساک زدن کیرم که دوباره راست شد نزدیک ده دقیقه ساک زد لعنتی عالی ساک میزد لبای قرمزش از بالا می‌دیدم دیونه میشدم بعد ده دقیقه ابم اومد ولی نخورد گفت که خوشش نمیاد با دستمال خودمونو تمیز کردیم و پاشدیم باهم رفتیم حموم.

«دوستان شرمنده طولانی شد خواستم با جزئیات کامل گفته باشم که اما اگری توش نباشه الان روخوانی نکردم ولی الان میرم یه بار هم روخوانی میکنم که بدون غلط باشه موقع خوندن راحت باشید مخلص ✌️ »

نوشته: محسن


👍 9
👎 30
47501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826177
2021-08-15 00:25:26 +0430 +0430

شرکت 24 ساعته نداریم شرکت صبح باز میشه تا عصر! اینی که میگی شوهرش یا پرسنل کلانتری بوده فهمیده به زنش نظر داری چند شب با لاتای محل انداختت کنج بازداشتگاه یا آتش نشون بوده خرطومی شیلنگ خرجت کرده!! 😀


826181
2021-08-15 00:34:22 +0430 +0430

دامنشو دادی بالا سوتینشو باز کردی؟😐😳
داداش میدونی دامن چیه اصن؟


826183
2021-08-15 00:35:52 +0430 +0430

یک خری داستان نوشت اگه واقعی باشه موظب زنت باش

3 ❤️

826193
2021-08-15 01:01:45 +0430 +0430

اسم لباسا عوض شده یآ من نمیدونم دامن چیه
یکی مارو از بلاتکلیفی دربیاره
عجب گیری افتادیم ها

7 ❤️

826200
2021-08-15 01:23:11 +0430 +0430

نمیدونم چرا اینا سنشون میگن نمیتونم بقیش بخونم😂😂😂😂

3 ❤️

826204
2021-08-15 01:36:06 +0430 +0430

سمت شما به تاپ میگن دامن دیــــــــوث؟

3 ❤️

826207
2021-08-15 01:46:44 +0430 +0430

گفتی که بابا مامانش سرکار بودن بعد شما می‌رفتید پیشش تنها نباشه
اولا تو که گفتی باش تنها میشدی؟
دوما یعنی برا اینکه دخترشون تنها نباشه معمولا و طبق معمول پسر نامحرم همسنشو میفرستن پیشش؟ مث اینه خونتو بدی به شاه دزد
«دیگه قشنگ یاد گرفته بودیم سکس رو ولی بازم نمیکردمش»بدون دخول سکس رو قشنگ یاد گرفتید؟ دکترای سکسولوژی و تجربه هزار تا سکس بر روح و جانت الهام شده لابد
گفتی وقتی ۱۷ سالش بود خلاصه یکم بزرگ شده بودید و خونواده هاتون سعی میکردن جداتون کنن؟ دختر ۱۷ ساله دیدی اصن کسخل؟ ۱۷ ساله ها بچه دارن برادر.همین مبینا جونت دو سه سال بعد از ابن ماجرا شوهر کرد. هلیا که قمه میکشید زیر ۱۷ بود
«ارتباط خوبی هنوزم باهاش داشتم و داداش صدام میکرد و همیشه پیش من حتی جلو شوهرش راحت میگشت و حجاب جلو من براش اهمیتی نداشت.منم میدونستم جیک و پیکش رو یه روز بهم پیام داد شب بود » یعنی این متن رو میشه ازش تست کنکوری طرح کرد که متن بالا چند عدد پارادوکس دارد. اخه کسخل ارتباط خوب در صورتیکه قبلا میکردیش؟ داداش و لخت کنارت؟ ارتباط خوبی داشت بعد بهت میگفت داداش؟ داداش بعد حجاب براش مهم نبود جلوت و راحت میگشت؟یه روز بهت پیام داد شب بود؟ بیا خودم چندتا از پارادوکسارو در اوردم برات
شرکتای داستانم همه ۲۴ ساعته ان. ژاپن زندگی میکنی لابد
بهش نظر نداشتی ولی صبحش رفتی حموم خودتو تمیز کردی؟ تنها حالت ممکن اینه که پول نداشتی گفتی به ساقی کون بدی تا عرق بده بهت
سینه هاش مث قدیم ۷۵ بودن؟ قدیم که ۷۰ بودن عمویی
دامنشو دادی بالا سوتینشو دراوردی؟ ممه هاش تو شورتش بودن؟
بابات ماساژور بود تو هم یاد گرفتی؟ در این صورت یا خودت کونی هستی یا بابات یا هردو بی غیرتید و بگن مادر و همسرتونو ماساژ میدادید. اگه بابات روت انجام داده یادگرفتی پس کونی هستی اگه تو برا مشتریا بابات انجام دادی هردو کونی هستید
«شلوارش نصفه نیمه از جلو اومده بود پایین بالای کصش مشخص بود سوتینش رو کامل دراوردم شروع کردم… پایین رسیدم به کوصش دستم کردم تو شلوار دستم خورد به کصش» شلوارش پایین بود کصشم کامل جلو چش و در دسترس بود بعد تو دست کردی تو شلوارش تا کصشو بمالی؟
وقتی ۱۷ سالش بود نمیداد میگفت زشته بزرگ شدیم اما شوهر که کرد شوهرشم از لحاظ جنسی مشکلی نداشت دیگه میداد؟
برا امشب کافیه. بیشتر از ان ایراداتو نمیگیرم😂
نکته مثبت داستانت هم غلط املایی بود که خیلی کم داشت

6 ❤️

826214
2021-08-15 02:22:59 +0430 +0430

چرا آخر همه داستان ها ، زوج ها با هم میرن حموم 🤔🤔

3 ❤️

826222
2021-08-15 04:55:14 +0430 +0430

بی ناموس، یجوری میگی اون دوران که انگار داری از قبل از انقلاب حرف میزنی؛ ۵ سال پیش بوده دیگه!
با رخصت از محضر بزرگان شروع میکنم:
کیرم پس کله‌ی کیریت، از دامنش چاک سینه‌هاش معلوم بود؟ دامنشو تا گلو کشیده بود بالا مگه شل پدر؟! من روح اونی که اولین بار تو شهوانی داستانشو با ماساژ نوشتو گاییدم که تو هر مزخرفی که میخونیم یه بخش ماساژ داره! آخه بی غیرت، تو طرفو کصمال میکردی؛ اونم دست به کیر بوده واست، بعد الان بهت میگه داداش؟! داداش عنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من تئوری پس ذهنتو گاییدم کیری مقام قرمدنگ! تو همین الان ۱۴ سالته و حقیقت داستان اینه که شوهر دختر عموت تو لپ‌تاپت پورن دیده، گفته یا کونت میذارم یا به خانوادت میگم که در حقیقت اونی که داده حضرتعالی هستی؛ این داستانم از حرص دلت نوشتی کونی‌بچه؛ برو من خارتو گاییدم خارکصده بی غیرت

1 ❤️

826229
2021-08-15 06:44:09 +0430 +0430

حضور دوست عزیزم عارضم که
این حقیر ، در عالم واقعی خیلی بددهن هستم
تا جایی که میتونم ادعا کنم ،
چند تا از فحشهای خیلی تاثیر گذار ،
که شدیدا ، مورد پسند هموطنان عزیزمون واقع شده و
به عناوین مختلف ، توسط احاد امت همیشه در صحنه ،
در جامعه ما به کاربرده میشه
ساخته و پرداخته ذهن بنده هست
اما
باکمال تاسف و تاثرو شرمندگی
به دلایل متعددی ،
در فضای مجازی از فحاشی شدیدا پرهیز میکنم

با امید که ، بنده رو بخاطر این معذوریت ببخشید

چون احساس کردم ، اگر فحش ندم ،
ممکنه ، شما دچار یاس و نا امیدی بشین

ناچارا، خدمتتون عرض میکنم

کککککککییییییررررررررمممممم
داده ، گوسفندارو؟

شما خودت زحمت بکش
عمق فاجعه رو دریاب
و
نکات مثبتش رو ، برای خودت جدا کن و ببر

0 ❤️

826235
2021-08-15 08:49:10 +0430 +0430

خیلی تخمی نوشتی

0 ❤️

826236
2021-08-15 08:59:55 +0430 +0430

اه شهوانی هم شده پر بچه 10.11 ساله 🤮

1 ❤️

826252
2021-08-15 12:04:11 +0430 +0430

دامنشو دادی بالا سوتینشو دراوردی؟؟؟!!! 😐

0 ❤️

826274
2021-08-15 16:32:11 +0430 +0430

داداش نوشتنی که دو دستی جق میزدی، پر از غلط بود، حداقل موقع رو خوانی بی خیال جق میشدی که حواست جمع باشه دوباره پر از غلط نباشه.
با هیچی کاری ندارم اون جنده خانوم چند سالش بود که سوتینش و ممه هاش افتاده بود تو شرتش و برای باز کردن سوتینش باید دامنش رو میزدی بالا؟؟؟

1 ❤️

826295
2021-08-15 23:18:46 +0430 +0430

اخه کونی که یک گرم چربی نداشته باشه، کون میشه؟ 😂
باقی کسشعرهات هم که طنز بود یا فکاهی بود.
ایول باز بنویس. روحمون شاد شد. دمت گرم. 😂

0 ❤️

826333
2021-08-16 01:50:38 +0430 +0430

کجای دنیا سوتین رو زیر دامن میپوشن ؟😳بعد میگن داستان نیست و خاطرس
عمو جون کسشعر مینویسی حداقل از یکی بپرس که راهنماییت کنه

0 ❤️

826350
2021-08-16 02:22:28 +0430 +0430

دقت کردید اینایی که این کس شعرا رو مینویسن، موقعی که به اوج داستان میرسه چقدر غلط املایی بهم میزنن، یکی بهشون بگه دیوث دستتو از رو کیرت بردار تا راحتتر بتونی بنویسی، بعد از جق هم ریتم داستان کند میشه و معمولاً فاز اخلاقی میگیرن. بقیه قضایا رو هم که دوستان زحمتشو کشیدن و گفتن

0 ❤️

826395
2021-08-16 06:41:23 +0430 +0430

خواستم حسابی از خجالتت در بیام بخاطر چرت و پرتایی که نوشتی،اما دیدم توی نظرات دوستان حسابی مالوندنت به دردیوار. پس من از کل داستان صرف نظر میکنم و خلاصه میگم که کیرم تو همون استیکرهایی که گذاشتی توی داستانت.

0 ❤️

826473
2021-08-16 19:43:10 +0430 +0430

جقی بیناموس که میگن تویی ها😂😂😂

0 ❤️

826608
2021-08-17 03:21:25 +0430 +0430

محسن جون اون دوست بابات نبود که بهت ماساژ زدن رو یادت جوجو کونی شرکت میرفت سه روزه مگه شوهرش آنگولا بود چاقال بعد تو نوزده ساله جقی همیشه مشورب بهت میدن 😂

0 ❤️