جووون، من یبار یکی رو تو لونه کفترهای داییم ساعت ۷ صبح گرفتم سنش کم بود و کون گرد و خوش فرمی داشت کمرش باریک بود اووووف ،داییم شش صبح میرفت مدرسه معلم بود چون از روستا میرفت اون وقت صبح میرفت ک برسه… خلاصه رفتم تو اول ماچش کردم گفتم نترس بابام اینا و داداشم و خانواده پایین خوابن اگه صدا کنی میگیرنت و تحویل پاسگاه میدنت (حتی فکرشم نمیکرد ما از شیراز اومده باشیم روستا سر بزنیم به دایی، واسه دعوت کردن خانواده نامزد داییم) بدون اینکه حرف بزنه دستمو کردم تو شلوارش از رو شورت ، کون نرم و صاف و گردی داشت فقط وقتی کامل دیدمش یه ذره مو داشت که خیلی کونشو قشنگ کرده بود فکر کنم ۲۱ سالش بود همزمان لباشو بوس میکردم فهمید داستان چیه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد اسمش مسعود بود بچه که بود بیشتر دیده بودمش… اونم تند تند نفس میکشد خوابوندمش کف لونه کفترا که تقریبا پاهاش میخورد به دیوار رفتم روووش دوزانو و یه تف انداختم لاپاش یه تف دم سوراخ دستشو گذاشت رو سوراخ که یعنی لاپا بزن من چیزی نگفتم گذاشتم لاپاش از داِغی کیرم آه کشید خوابیدم روش و گردنشو میبوسیدم و میمکیدم آروم اه میکشید منم میگفتم جوووون و لاله ی گوشش و میخوردم بلند شدم رو دوزانو و کیرمو در سوراخش میمالیدم چیزی نمیگفت یه ذره فشار دادم دستشو آورد جلو سوراخ و کیرمو گرفت … جونِ شاهین نه!
گفتم اروم و دستشو پس زدم و ادامه دادم نمیخوای تحمل کنی یعنی؟!.. چیزی نگفت و من یه فشار و یه ذزه درمالی خودشو کشید جلو گفت تروخدا شاهین… سرش که رفت تو سوراخ یه اوخ آروم گفت و ادامه داد آرررروم …جواب دادم چشششم عشقم… با یکم زور و فشار و خواهش رفت تا نصفه تو سوراخ تنگ و دآغ و سبزه ی آقا مسعوووود… وااااای پسر حشر نابودم کرده بود افتادم روش دستمو بردم زیر سینه هاش و تا ته کردم تو و همین که گردنشو خوردم از درد کاملا برگشت کیرم باصدا از کونش بیرون اومد حالا روبرو هم بودیم چشم تو چشم یه خواهشی به همراه غرور تو چشماش بود کیرم رو مالیدم به کیرش که نیمه راس بود باز خوابیدم روش زبونمو کردم تو دهنش ببینم عکس العملش چیه که خوشبختانه خورد، آفتاب کامل بالا اومده بود و باید عجله میکردم چون مادر زود بیدار میشد و حتما کارهای خونه دایی رو انجام میداد شایدم به کفترها غذا بده!!! ترسیدم اما وقتی با خودم گفتم اصلا بالا پشت بوم نمیاد دلم قرص شد… رشته افکارم یا دستهای سرد مسعود روی باسنم پاره شد… لبو ادامه دادیم تو لونه کفترا هوا گرم شده بود درو نیمه وا کردم و گفتم بچرخ… تو چشمام نگاه کرد،
حالا کامل کیرش سفت و شق شده بود و لای پاهام بودیه ذره خیسش کردم با آب دهنم و گذاشتم لاپاهام و اونم چشاشو بست از لذت با دست باهاش ور رفتم و چرخوندمش خیلی راااام بود چون دستام زیرش بود داگیش کردم خودم داگی دوس ندارم خیلی … ولی عاشق کردن دمر هستم … با کیرش داشتم ور میرفتم و تلمبه میزدم حس کردم کیرش سفت شده و ممکنه بریزه آبش، تا ته کردم برای بار سوم، چون اول که داگی شروع کردم تا ته کیرمو فشار دادم باز خودشو کشید جلو … این دفعه که خودشو جلو کشید خودمو انداختم روش پاهامو تو پاهاش قفل کردم تا جایی که میشد ، شلوارکم با شلوار اسلش نیمه گشادش نمیزاشت قشنگ بچسبم بهش و کامل جذب شیم بهم … دستمو از کیرش کشیدم و سینه هاشو قفل کردم گردنشو بوس میکردم و ریشمُ میکشیدم به گردن صاف و خوشمزش به دَهُمین تلمبه تو حالت دمر نرسیده بود که با فشار توش خالی کردم سعی کرد نزاره دید فایده نداره شل شد نفس نفس میزدم تو گردنش معلوم بود خوشش میاد با کتفش صورتمو فشار میداد سمت گردنش تو گوشش شهوانی و آروم به صورت زمزمه گفتم دیگه مال منی خدا تورو به من داده چشماشو به علامت تایید از سر خجالت بازو بسته کرد به پهلو خوابوندمش همونطور نزاشتم کیرم از توش در بیاد ، لذت بردنش رو حس میکردم، براش جق زدم و هی بوسش میکردم سینه هاش رو با یه ذره جابه جایی میمکدیم و باز نمیزاشتم کیرم از توش دربیاد وقتی سینه هاش رو میخوردم درحالی که با کیرم که یکم شل شده بود تو سوراخش تلمبه میزدم کف لونه کفترا ارضا شد. بوسش کردم خاکاش رو تمیز کردم و تشکر کردم و رفت شب که بابام چندتا خزبزه تازه از خوده کشاورز سر زمین خریده بود دوتاش رو بردم دادم به مسعود وقتی منو دید خجالت کشید بهش گفتم پنج شنبه بریم برات یه جفت کفتر بخرم خوشحال شد کلی حرف زدیم وقت خداحافظی بوسش کردم و گفتم مال خودمی سرخ شد و اونم اروم بوسم کرد تو دلم انگار قند آب میکردن… تا اخر تابستون جمعا ۸ بار دیگه کردمش…
نوشته: شاهین 70
من کیرم تو تک تک سلولای مغزت اون از شروع داستانت که مث این یارو چندشه تو تبلیغ عالیس یهو ظاهر شدی با یه جوووون. اینم از داستان تخمیت.
تا اونجاش که گفتی کف قفس کفتر خوابوندمش با تلقین و تصور و کمی وازلین کردم تو کونم ولی دیگه از اونجا که گفتی خوابوندمش کف قفس کفترا و گردنشو میخوردم و گوشاشو میمکیدم و اینا دیگه هیچجوره تو کونم نرفت، کلا ننویس دیگه
خوش بحالشون تو این داستانا همه ی سوراخ کونا تمیز و پاک و مطهر هستن و احتیاجی به مقدمات و تمیزکاری ندارن.
همینجوری بدون کاندوم میکنن تو سوراخ هم.
نه کثیف کاری میشه نه بویی میاد و نه هیچی. خدا زیادش کنه
تا الان کف لونه کفتر رو دیدی؟؟ اگه دیده باشی میفهمی پر از عن و شاش و آب و پس مانده غذاس که با هم مخلوط شده. امکان نداره کسی بتونه کف لونه کفتر بخوابه
دوس داشتم همین جوری که گفتی خواهر تو از کوون میکردم !
با اینکه داستانت یه جاهاییش غیرواقعی بود مثل همین که کف لونه کفتر دراز کشیدید و سکس کردید که بقیه هم گفتن، اما در کل توصیف هات از لحظات سکستون خیلی خوب بود. البته اینکه اون یارو به عنوان یک پسر 21 ساله خیلی منفعل بوده و راحت واداده رو میذارم به حساب اینکه احتمالا خودشم دوست داشته ولی کاش درباره خودتم یه کم اطلاعات میدادی که چند سالته و چطور تونستی به این خوبی غافلگیرش کنی و بهش مسلط بشی؟ در کل قلمت خوبه اگر یک مقدار روی منطق داستان بیشتر کار کنی و یه ویرایش دیگه بزنی، احتمالا عالی میشه.
قاطی کردی یکبار دیگه متن بخون ببین منطقی است
کف لونه کفترا معمولا محل مدفوعشونه
گفتم که در جریان باشی
اصلا تا به حال لونه کفتر دیدی؟
شاهین؟نهایتا جوجه رنگی باشی
ايييي كيرم تو dna سلولاي مغز جقيت
جاكش ساعت ٧ صب دهنت بو گوه ميده زبونتو كردي تو دهن اون بخت برگشته اونم ازت لب گرفته؟!
اونم كف لونه كبوترا تو عن كفترا خوابيديد و باهم عشق بازي كرديد🤢
يعني كون اورانگوتان بزاري بهتر از اينه
ديگه هم ننويس كله كيري
سامعلیک
اولا دیس بهت دادم شد14 تا دوما راسش بگو تورونبردنند به سعله کفتر ا سر پشتبوم کفترنشونت بدن نس ناس ما رو … گیر آوردی بعد رفته بودی کفتر دزدی توخرپشته ترتیب تو دادن کف قفس کثیف پر عن وفضله کفتر اگه همچین چیزی شده باشه که کل هیکلت میشد کتافت کفتر .آق پسر ریفیق مون خوب فرمایش کردن جوجه رنگی هستی نه شاهین افتاد .
سنش کم بود 21 سالش بود! بچه کونی اسکل گیر آوردی؟ 21 ساله دیگه ترشیده وقت زن گرفتنشه اون وقت میگی سن پایین بود.
خوبه باز محتوای داستانت کفتر بود
با این حساب اگه داییت عقاب داشت یحتمل با سر میرفتی تو کونش 😂😂😂🤦🏻♀️
خدا تورو به من داده…
خدا الان با عصبانیت شماره موبایل جبرئیل رو گرفته از ته جیگر داره سرش داد میزنه که برو زمین به این عوضیا بگو مگه من کون کشم؟؟؟؟؟؟؟؟ 😬 😒 😬