سلام اسمم یاسینه و۲۶سالمه مسافرکشم این داستان که میخوام بگم دروغ نیست و یه روز داشتم دنبال مسافر میگشتم یه خانوم دیدم دنبال تاکسیه سوارش کردم بردمش تو راه بودبم بهش گفتم خانوم کجا بریم گفتبریم فلان جا تو راه بودیم که دیدم واقعا اندامش زیباست خیلی هم خوشگله و من مثل این پسرایی نیستم که بگه قدم چنده شماره سوتین طرف چنده بگذریم داشتیم تو راه میرفتیم گفت شما همیشه مسافر کشی میکنید گفتم بله چرا گفت خب من دیگه تاکسی نمیگیرم اگه شما بیایید من زیاد فکر نمیکردم بخواد بده اخه با پسرش بود پسرش تقریبا ۱۰ سالش بود گفت دنبال سرویس هستم برای پسرم گفتم چشم شماره ام رو دادم بهش و گفتم میام رسیدم به مقصد پیاده شد و رفت روز بعد گفت از امروز بیایی دنبال پسرم همونجا و از ساعت ۷ بیایید منم گقتم چشم و قطع کردم و هر روز پسرش رو میبردم و شد یک ماه من قرداددبستم باهاش ماهیانه فلان تومن میگیرم و رفتیم و بعدا متوجه شدم پسره باباش معتاد بوده مامانش طلاق گرفته و یک بار یه جشنی بود به من تبریک گفت منم شوکه شده بودم و جوابش رو دادم و هر روز sms بازی میکردیم تا اینکه sms های عاشقانه میدادیم و …
یه روز داشتیم باهم smsبازی میکریدم که واقا هم همدیگرو دوست داشتیم و از من بعد رسوند پسرش دعوت کرد برم خونه اس منم رفتم خونه ی بزگی نبود ولی کوچیکم نبود رفتم داخل یه لباس قشنگ پوشیده بود که تاپ سفیدشم معلوم بود ورفتم نشسته ام که گفت چند وقته کمرم خیلی درد میکنه رفتم دکتر پماد داده پسرم سهیل هم بلد نیست خو بماله وبلند شد رفت شربت درست کرد و گفت تلویزیون ما انتش خرابه گفتم درستش میکنم و رفتم درستش کردم و بعد تموم شدن کار واقا همدیگه رو دوست داشتیم که بغم کرد منم بغلش کردم و اروم بوسیدمش و جدا شدیم گفتم پمادت رو بیار اورد و اول گفت یکم ماساژم بده منم داشتم ماساژ میدادم که دیدم خیلی داغه و پماد رو برداشتم پیرهنش رو دادم بالا و سروع کردم به مالیدن پماد و شوارش رو یکم زدم پایین و خیلی سفید بود یکم خط کونش معلوم شد دیگه روم باز شده بود وپیرهنش رو در اوردم و گفتم کثیف میشه عزیزم گفت باشه درش اوردم سوتین نبسته بود و کمرش رو فقط میدیدم و کم کم کیر ۱۹سانتی رو میمالیدم به کونش و ساپورت شو در اوردم و کیرم درست لای پاهاش بود خیلی اب از کسش اومده بود روشو برگردوند و چشماش رو بسته بود و کس خوش فرمش موهاش تازه داشت در می اومد و کیرم رو بردم یکم جلو عقب کردم به کس خوش تراشس و تا خر فرو کردم چشماش رو باز کرد یه جیغ بلند کشید و گفت یواش بلند شو دیگه گفتم باشه و بلند شدم شروع کردمخوردن کسش و اه اهش در اومد بود گفت بکن تو در اورم گذاشتم وسط پاهاش کیرم رو محکم عقب جلو میکردم که دیدم از حال رفت و تکون بزرگی خورد و منم محکم تر میزدم با صدای لرزان گفت بسه منم بس نکردم و محکم تر زدم ابم داشت میومد که تا ته کردم توکسش گفتم بچه میخوام و ارضا شدم بعد اون ماجرا ۶ بار دیگه کردمش و الان ازدواج کردیم و سه تا بچه داریم با سهیل و از زندگی مونم راضی هستیم و اسمش رو هم نمیگم ببخشید طولانی شد خدا فظ
نوشته: کیر کلفت
دوست دارم خودت بخونیو با وجدانت یه کامنت واسه نویسنده بزاری
ﻧﺎﻣﻮﺳﻦ ﻣﺎﺭﻭ ﭼﻲ ﻓﺮﺯ ﻛﺮﺩﻱ ﻃﺮﻑ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺑﭽﺸﻮ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻮ
حماسه شربت…
دیگه وااااقعا داره آلرژی زا میشه…
عح…ننویسین ملجوقین…
دلم براي شربت توداستاناتنگ شده بود كه بعدمدتهاشربت هم اضافه شدبه داستان فقط انتن تلويزيون جديدبوداقايون داداشم حق نشرانتن محفوظه كسي خواس ازش استفاده كنه بياداازشوازمن بگيره وگرنه شاكيتون ميشم شوخيم ندارم
دادا اون لحظه از عملیات که داشتی عقب جلو میکردی و طرف یه تکون به قول خودت بزرگی خورد کیرت قولنج نکرد ؟
کمه کم باید رگ به رگ شده باشه !
تکون بزرگ یعنی مثلا از تو هال رفت تو اتاق بعد تو هم همینجور میزدی ؟؟
لطفا مسافر کشای جقی نیان تو این پیج داستان ننویسن،مرسی،اَااه
ینی هرکی میاد اینجا شربتو که بدون شک خورده
بقیه ام دیش و انتن درست کردن
این پماد و درد و درمانم هست
فک کنم سال ۱۳۰۰ اتفاق اوفتاده هر چند اونموقع یکم احساسیتر از این کُس کن حرفهایی سکس میکردند و تکون کوچیک میخوردند
خيلي كسشر بود كير پادشاه عربستان تو كونت با اون دودول ٦ سانتيت ببخشيد طولاني شد خدافظ
کسکش جقی تو اصلا میدونی تو چه بازه زمانی باید سکس داشته باشی تا حامله بشه???کسپیتال
بیا یه سانت از مال من هم برا خودت سر راست بشه بیست سانت…
اسمش رو نمیگم خعلی باحال بود…
یعنی آخرین نفس هاشو که میزد چشماش رو باز کرد و گفت بچه میخوام بچه کونی… بعد دوباره از حال رفت… ?
کیر کلفت زدی حرف مفت همه هم معمولاً همون ساعت یه مشکل تو بدن شون پیدا میشه و باقیه ماجرا ازدواج میکنید و همه چی گُلُ بلبل تموم میشه میره ما رو هم خر فرز کردی خر خودتی
تکون بزرگی خورد؟ واقعا که چقدر هم مرام گذاشتی واسش<< با صدای لرزان گفت بسه منم بس نکردم و محکمتر زذم>> لعنتی تو خود صادق هدایتی
اولین دیسلابک به این کستان
فکر میکنم به فهم و شعورم توهین شده با خوندن این داستان.