سلام دوستان محترم
از اینکه حوصله میکنین و داستان سکسی منو میخونین بسیار سپاسگزارم و دوست دارم کامنت های شما را بخونم میدونم چون من خانم هستم مودبانه برخورد میکنین
من سهیلا هستم 42 سالمه و حدود 12 سال که ازدواج کردم شوهرم از نظر هیکل و قدو قواره خیلی قابل قبوله ولی متاسفانه مقابل زنی مثل من حشری و هات بسیار ضعیفه نه که اصلا سکس نکنه ولی جوابگوی من نیست متاسفانه بچه دار نشدیم که لا اقل سرم گرم بچه هام بشه تنهایی بیشتر ازارم میداد کلاسهای مختلف اعم از موسیقی خیاطی ارایشگری را گذراندم ولی علاقه به کارکردن نداشتم زیرا که نیاز مالی نداشتم شوهرم گرم کار بود زود از خانه میرفت و دیر میامد دوسال پیش خانه را عوض کردیم ودر شمال شهر تهران اپارتمان سه خوابه خریدیم و ان چی که من دوست داشتم و میخواستم برای خانه شوهرم کوتاهی نکرد تو ساختمان جدید یک خانواده طبقه بالای ما بود که پدر و مادر با یک دختر 30 ساله زندگی میکردن بعد از مدتی با دختر خانم که اسمش لیلا بود خیلی صمیمی شدیم خانواده لیلا میدیدن که اکثرا من تنهام مانع ارتباط ما نبودن و دوست داشتن یجوری سر لیلا گرم بشه تا از تنهایی در بیاد بهمین خاطر اکثرا لیلا خانه ما بود و خیلی با هم صمیمی شده بودیم تو صحبت هایمان فهمیدم که با مردی چند سال پیش ازدواج کرده بود بعلت معتاد بودن شوهرش ازش طلاق گرفته ویک حالتی داشت که از ازدواج یجورایی متنفر بود و اصلا تصمیم به ازدواج نداشت حتی دو سه کیس هم بوده که جواب رد داده بود
یک روز با هم در رابطه با سکس صحبت میکردیم که بر گشت گفت تو که مشگل نداری احساس منو نمیتونی درک کنی شبها بغل شوهرت میخوابی و هر موقع هم خواستی سکس میکنی وقتی وضع و حالم را در رابطه با سکس گفتم برگشت گفت تو که بدتر از منی. خلاصه دیگه چون همدرد بودیم خیلی وقتها درد دل میکردیم این جا بود که این سایت شهوانی را بمن معرفی کرد من هررور سایت را چک میکردم و از داستانهای سکسی که نوشته میشد میخواندم و لذت میبردم البته نا گفته نماند که گاهی اوقات یجورایی راه سکس غیر اصولی را را نشان میداد که ادم وسوسه میشد البته من و لیلا بعضی موقع شیطونی میکردیم و تو انترنت دنبال طرف مورد اعتماد میگشتیم یکبار لیلاپیشنهاد ماساژور را داد که جوانهایی هستند میان تو خانه ادمو ماساژ میدن میتونیم اگر اهل حال بود باهاش سکس هم بکنیم ولی من دلم رضا نمیداد
یک شب داستانی در سایت شهوانی خواندم که صاحب خانه با کارگر نظافتچی سکس میکنه برام جالب بود و میتونه بدون درد سر باشه خیلی براش فکر میکردم که یکبار هم با لیلا در میان گذاشتم بدش نیامد پرسید چگونه کارگر را پیدا کنیم گفتم راهش را داستان مورد نظر نشان داده روزها گذشت یک روز لیلا یک فیلم سکسی اورده بود که با هم نگاه کردیم خیلی حشری شده بودیم یک مقدار با کس همدیگه ور رفتیم تا بنونیم ارضا بشیم تا حدودی اروم شدیم ولی کافی نبود عصر بود لیلا رفت و شوهرم امد یک مقدار عشوه امدم بلکه شب یک سکسی با هم داشته باشیم موقع خوابیدن خیلی باهاش ور رفتم کیرش همچنان شل و ول بود اصلا انگار نه انگار که زن بغلشه خلاصه یک مقدار اعصبانی شدم تو دلم گفتم من تلافی این کار تو را میکنم برگشت گفت فردا سه چهار روز مسافرت میرم و خوابیدمن هم که خوابم نمیبردخیلی فکر کردم که این بی حرمتی را باید تلافی کنم
فردا ش شوهرم رفت مسافرت من هم یک مقدار کارهامو کردم به لیلا زنگ زدم امد خانه مه و چون با هم باز و راحت بودیم جریان را باو گفتم گفت خوب چکار میکنی گفتم تو صبر کن یک فکرهایی دارم انروز گذشت ولی ارام نیستم با خودم نقشه میکشم گفتم اگر زنگ به شرکت بزنم که برام کارگر نظافتچی بفرستن یه موقع طرف را نپسندم یا تو باغ نباشه ممکنه تو شرکت بو کنه خوب نیست باین فکر افتادم که برم سر چهارراه که کارگر های ساختمان برای کار میایستن یکی را انتخاب کنم و پول زیادی بدم میشه جورش کرد ضمن اینکه نه میشنسه نه شماره تلفن داره و برای اوردنش هم دور قمری میزنم که خانه را خوب بلد نباشه صبح از خواب بیدار شدم و صبحانه نخورده لباس پوشیدم رفتم البته محلی که کارگرها میایستن یک مقدار از خانه دورتر بود با خودم فکر میکردم که جوانش را بردارم بیارم یا سن بالا باین نتیجه رسیدم که سن بالا حدود 40 سال بهتره رسیدم سر چهارراه ایستادم چند نفرشان امدن که کارگر میخواهی ما هستیم تو بین انها یک مرد معمولی ولی بچه شهر نبود بان گفتم بیا سوار شو امد سوار شد گفتم کارم ساختمانی نیست برای نظافت میخواهم گفت اتفاقا تجربه این کار را دارم خیلی هم خوشحال شد مزدش را پرسیدم مبلغی گفت که گفتم من بیشتر میدم ولی کار خوب میخواهم خلاصه دور چرخاندم اوردم خانه اتاق را نشان دادم که لباس عوض کن بیا صبحانه بخور یک شلوارک و تی شرت هم بهش دادم گفتم این ها را بپوش گفتم دست صورتتو بشور بیا صبحانه . داشت صبحانه میخورد بحرف گرفتم دیدم متاهله یک بچه داره و در شهرستان هستن هر دو شه ماهی میره سر میزنه یک کم هم حرف را باز کردم که نیاز جنسی را در تهران چکار میکنی سرش را انداخت پایین گفت خوب دیگه …
صبحانه را خورد پنجره های اشپز خانه را لوازم دادم تا پاک کنه رفتم اتاق خواب رو تخت دراز کشیدم دیدم کسم خیس شده راهی نیست فقط کیر میخواهد یه خورده هم ور رفتم بلند شدم یک شلوارک استرچ نازک بدون شورت پوشیدم و یک تی شرت چسبان هم تنم کردم جلو اینه وایستادم خیلی تابلو بود
البته بگم قدم 168 و وزنم 75 کیلو سینه 85 دارم که میشه گفت تپلم کونم هم قمبلی است
وقتی هم که این شلوارک و تی شرت را میپوشم کونم از عقب و کس و سینه هام از جلو بیرون میزنه با همین فرم و با عشوه زیاد اشپزخانه رفتم دیدم مشغوله تا منو دید چشماش چهار تا شد گفتم چایی میخوری گفت بلی دستتان درد نکنه چایی ریختم پشتم باو بود یک کم هم کونمو قمبلتر کردم برگشتم دیدم نگاهش بمنه و کیرشو جابجا میکنه من هم چایی را دادم به بهانه دستمال را از زمین بردارم دولا شدم و مدتی ماندم تا حشری بشه چون تو صبحانه خوردن راحت صحبت میکردم تقریبا بو برده بود رفتم که بگم بیاد چایی بخوره به بهانه چک کردن شیشه ها خودمو بهش ملوندم و کون نرم و ژله ای خود را مالوندم به کیرش بعد که جدا شدم بزرگ شدن کیرش از شلوارک معلوم بود گفتم چایی را خوردی بیا این کمد را تو اطاق خواب جابجا کنیم گفت رو چشمم رفتم تو اطاق دمر دراز کشیدم تا بیاد وقتی امد لحظه ای همانجور ماندم گفت خانم کدام کمد را میفرمایین برگشتم و بلند شدم کمد را نشان دادم خودم رفتم کمد را گرفتم گفتم بیا گفت شما بیایین اینور من بردارم گفتم اخه من میخواهم وسایل روش نیافته تو بیا از پشت من کمد را بگیر تا امد کونمو گذاشتم بغلش با حرکت دورانی که تقریبا لای کونم بغلش بود و کیر راست شده اش تو کونم بود گفتم یک کم محکمتر گفت باشه کیرشو فشار داد گفت خانم خوبه گفتم اره که خوبه من که خوشم میاد تو چی ؟ گفت خیلی عالی است گفتم پس کمد را ول کن بغلم کن وقتی دستاشو رو شکمم اورد و بغلم کرد کونمو قر دادم گفتم خوشت میاد گفت خانم دارم دیوانه میشم اجازه میدی سینه هاتو بگیرم گفتم باشه جفت سینه هامو میمالوند کیرش هم لای کونم بود حال میکردم برگشتم دیدم کیرش راسته راسته داره شلوارکو پاره میکنه دستمو کردم داخل شلوارک وای وای چه کیری اصلا نمیومد که همچین کیری داشته باشه شلوارکو در اوردم کیرشو بوس کردم و گذاشتم تو دهنم تا حالاکیر باین کلفتی و خوشگلی ندیده بود کیرشو از دهنم در اوردم و شلوارکمو در اوردم به پشت رو تخت خوابیدم عجله داشتم که کیر تو کسم بره پاهامو بردم بالاگفتم بیا کسمو جر بده پرسیدم اسمت چیه گفت ابراهیم گفتم ابی جون کیرتو تا ته بکن تو کسم سر کیرشو با اب دهن ترش کرد و کلاهک کیرشو به چوچولم مالید کرد تو کسم خیلی داغ بودم گفتم تلمبه بزن محکم بکن داشتم ارضا میشدم گفتم اب کیرتو بریز تو کسم که من داشتم ارضا میشدم که حس کردم کسم داغ شد گفتم بریز قربونت برم در نیار تا کیرت تو کسو بخوابه باور کنید تا حالا ای چنین کسی نداده بودم خیلی حال کردم

بعد از ظهر رفتم سر چهارراه یک کارگر 40 ساله بنام ابراهیم برای نطافت اوردم که اگر راه بده با او سکس کنم از انجایکه تپل بودم و با پوشیدن شلوارک استرج نازک بدون شورت و تی شرت چسبان که تمامی برجسته گیهام اعم از کون . کس و سینه هامنمایان بود و با عشوه و نازی که براش کردم به بهانه کمد را گرفتن کون ژله ایم را بغلش گذاشتم و کیرش راست شد از انجاییکه من تشنه کیر بودم سریعبرای ارضا کس دادم و انصافا جرم داد و خوب خوب ارضا شدم بعد به ابی گفتم برو دوش بگیر تا نهار که سفارش دادم بیاد و نهارتو بخوری گفت اخه من حوله ندارم گفتم من میدم گفتم خودتو تمیز بشور تمام شدی بگو حوله بدم
ان رفت دوش بگیره که نهار سفارشی را اوردند و گفتم قبل از نهار من هم دوش بگیرم بعد نهار بخوریم من هم لخت شدم وارد حمام شدم دیدم زیر دوش خودشو میشوره رفتم بغلش کردم و کیرشو نگاه کردم دیدم کیر شیو شده و خرطومی اویزانه دستم گرفتم یک کم ملوندم نیمه راست شد همه اش با کونم ور میرفت و برم گردوند که از عقب کیرشو کونم بماله من هم که از خدامه کون بدم گفتم زنتو از کون میکنی؟ گفت اره ولی این کون کجا و ان کون کجا گفتم چطور گفت که کون تو تپل و خوش فرمه روش بشه نشه گفت دوست دارین از کون بکنمت گفتم خیلی دوست دارم ولی کیرت خیلی کلفته گفت میخواهین وازلین بزنم و یواش میکنم که اذیت نشی گفتم پس برم کرم بیارم اوردم کونمو با کرم اماده کرد من هم کیر نازشو کرم مالی کردم گفت دولا ششو لپ های کونتو بگیر لاشو باز کن من هم اینکار رو کردم کلاهک حوشگل کیرشو با سوراخ کونم میزان کرد وقتی سر کیرش داخل کونم شد لذت سکس را با یک کم درد داشتم گفتم ابی جون تو فشار نیار من خودم کار را انجام میدم اولا یک کم صبر کردم تا درد کاملا برطرف بشه چون هم کونم وهم کیر ابی جون کرمی بود با یک قر کون دو سه سانتی از کیرش داخل کونم شد که ابراهیم از ته دلش جوووووووون گفت گفتم چیه ابی جون گفت بهترین کونی که میکنم خیلی لذت داره حال میده یواش یواش کیرشو تا خایه هاش تو کونم جا دادم کونمو چسباندم به شکمش و گفتم ابی ذره ای از کیرت نباید بیرون بمونه ابی هم با تکون خاص کیرشو کاملا تو کونم جا داد لذت دنیا را میبردم گفتم ابی جون با کسم بازی کن که هر دو تا باهم ارضا بشیم گفت خانم جون اب کیرمو تو کونت خالی کنم گفتم اره عزیزم ابتو بریز تو کونم شروع کرد با کسم بازی کردن و تلمبه زدن و من هم مونمو قر میدادم که هر دوتا تو حال بودیم که داد ابی در امد که جوووووون ابم میاد طوری با لذت گفت که من هم ارضا شدم و گرمی اب کیرشو تو کونم حس کردم گفتم ابی جون همه ای کیرتو بریز تو کونم گفت باشه یک کم تحمل کردیم و کیرشو در امرد وای کیرش از کونم سرازیر شد که با دستم بهلپ های کونم مالیدم و یک بوس جانانه ابی را کردم و از بابت سکس ازش تشکر کردم واقعا تو عمرم مثل امروز از سکس لذت نبرده بودم دوش گرفتیم امدیم بیرون و نهار را خوردیم پول خوبی دادم و شماره تلفنش را گرفتم گفتم این راز بین خودمان بمونه باز هم تماس میگیرم با تشکر خداحافظی کرد و رفت
البته ماجرا را فرداش به لیلا تعریف کردم و قرار شد یک برنامه خوب سه تایی هفته بعد داشته باشیم که حتما ان ماجرا را هم برایتان تعریف میکنم
قربون همه شما

نوشته: سهیلا