سلام من جواد هستم و 21 سالمه این داستان بر میگرده به 6 7 سال پیش وقتی من تازه چشم و گوشم باز شده بود…
من یه خواهر زاده دارم که اسمش یلداست و 1 سال از خودم بزرگتره قیافه زیاد جذابی نداره ولی از اون دخترای لوس و به قولی بازه و با همه راحته … وقتی بچه بودیم من خیلی سربه سرش میگزاشتم یادم نرفته وقتی 7 سالم بود از این لوس بازیاش عصبانی شدم و یه کنده چوب ورداشتم زدم تو سرش!!! لامصب هیچیش نشد!!!
خلاصه وقتی داشتم برای دیپلم میخوندم اون داشت برای کنکور میخوند و کاپیوترم نداشتند میومد خونه ما منم از هر فرصتی استفاده میکردم تا چند تا فیلم نشونش بدم ولی کار سختی بود … این داستانیی که توشون پسره راحت به دختره فیلم نشون میده یا بر عکس رو خوندم بهتون بگم همشون دروغه چون وقتی پای عمل برسه میفهمین چقدر کار سختیه و ریسکییه… یکی دو ماه گذشت و به روزهای کنکور نزدیک شدیم … توی اون روزها کمتر به درسهاش میرسید و بیشتر میرفت با بابا نه نه ش باغ رضوانی باغ پرندگانی جایی خوش گزرونی … یه روز اومدند خونه ما و منم فرصت رو غنیمت دونستم و یه آمریکن پای 3 که از قبل آماده کرده بودم روبهش نشون بدم فیلم بسیار داغ و سکسی!(که لختکی تو خیابونا میدویدند)
خلاصه اولش خیلی میترسیدم … نه خیلی لوس بود میترسیدم بره به مامانش بگه آبروم بره … ولی گفتم بزار یه نقشه بکشم … هنوز نیومده بود توی اتاقم منم ورداشم همون فیلمو گزاشتم و مانیتور رو طوری چرخوندم که هرکس وارد اتاقم بشه بالافاصله ببینه(الان که فکرشو میکنم میبینم چه حماقتی کردم!) شانس ما خودش اولین کسی بود که اومد توی اتاقم … من یه آیینه خیلی بزرگ روبه روی در ورودی دارم که هر کس میاد توی اتاقم اول خودشو توی آیینه یه براندازی میکنه و میره اونم اومده همین کار رو بکنه که چشمش افتاد به مانیتور منم مثلا حواسم بهش نبود و سریع فیلمو قطع کردم اونم یه تبسمی کرد و گفت: چی بود؟! چی بود؟!
منم گفتم به توچه برو بیرون… اونم با صدای کمی گفت: از اون فیلما داری؟!!! … قلبم داشت میترکید … گفتم به کسی نمیگی؟ - نه نمیگم … -آره کلی فیلم دارم … یه خورده ش رو همون موقع براش گزاشتم همون صحنه ای که پسره از تو پنجره میره تو اتاق دختره و با هم حال میکنند ولی نامرد یه خورده که دید از اتاقم رفت بیرون … خیلی ترسیدم گفتم حالاست که میره میگه. سریع تمام فیلمها رو با یه نرم افزار مخفیشون کردم محض احتیاط
اقا ساعت 11.30 دقیقه شب شد و خبری نشد دیگه خواهرم داشت میرفت که یلدا گفت من شب و اینجا میمونم!!! اونام اول مخالفت کردند ولی کلی ناله و التماس که آخرش خواهرم راضی شد و گذاشت یلدا بمونه
هنوز لباساش رو در نیاوارده بود با یه مانتو کوتاه و شلوار جین تنگ اومد توی اتاقم گفت بزار منم خواستم یه خورده سربه سرش بزارم گفتم شرط داره! گفت چی!! چه شرطی؟! … گفتم باید بهم لب بدی؟!!(بچه بودم دیگه) کلی براش توضیح دادم که بابا لب دادن چیه و چجوری باید انجامش داد!! اونم از من بچه تر و نفهم تر فرق من با اون این بود که یلدا هنوز چشمو گوش بسته بود…
خلاصه ازش لبو گرفتم وااای چه لبای ناز و نرم و گرم بود… چه حالی داد خودمو مخصوصا همونطوری که نشسته بود روی صندلی پهن کردم روش و دستم رو گزاشتم رو سینه اش رو لب رو محکم ازش گرفتم اونم ناراحت شد و گفت چه خبره؟! اروم تر له شدم!! فیلمو بزار
اقا فیلمو گزاشتم باید قیافه ش رو میدیدن … تعجب و شهوت از چشماش میبارید … وقتی دیدم اون کاملا غرق در فیلمه منم دستمو آروم گزاشتم روی رونش و رسوندم تا بالای رون نزدیک کسش … نامرد پاهاشو گزاشته بود رو هم نمیشد راحت دست رو به بهشتش رسوند … دیدم فهمید که من میخوام چیکار کنم گفت نکن و رفت از اتاقم بیرون گرفت خوابید…!!نمیگم که خودتون بفهمید من چه حسی داشتم اون موقع
خلاصه رفت تا فردا صبح که من منتظر بودم بیاد توی اتاقم و چند تا فیلم سوپر براش بگزارم حال کنه … ساعت 11 صبح زیبای خفته از خاب بیدار شدند و امد توی اتاقم !!! لباساش!!! یه شلوارک تقریبا با یه پیراهن آستین کوتاه تنگتر که بدن نما بود تنش بود اومد توی اتاقم … اومد با صدای کمی گفت: فیلمو بگزار ببینیم… منم نامردی نکردم و گفتم شرط داره!!! گفت چه شرطی باز؟!! گفتم دراز بکش روی تختم تا بهت بگم!! اونم گفت: اگه بخوای زیاده روی کنی میرما!!
دختره لوووس ننر … گفتم شرطش اینه که سینه هات رو بمالم … اونم دید چاره ای نداره گفت : همینجور که نشستم 5 ثانیه بمال اگه بیشتر شد میرم به همه میگم چی رو کامپیوترت داری… گفتم باشه بابا ولی بعدش باید لبم بهم بدیا وگرنه فیلم بی فیلم برو به هرکی میخوای بگو
16 17 سالش بود ولی سینه هاش بزرگ و تپل بودند وقتی از زیر پیرهن دستم خورد به نوک پستونش حس کردم خیلی بزرگ شده فهمیدم حشری شده بود … لب رو گرفتم ولی این دفعه محکم طوری که پهن شد روی تختم عصبانیت از چشماش شده بود بیرون خندیدم و سریع رفتم پای سیستم فیلمو گزاشتم یه فیلم سوپر مشتی
آقا حشرش زده بود بالا طوری که اومد نشست رو صندلی بقل دستم زل زد به مانیتور منم همینطور که میرسید به جاهای حساسش دستمو آروم میرسوندم به کس نازش یه خورده نگاه کردم دیدم شلوار تنگش کمی رنگ عوض کرده نگو لامصب کسش خیس شده بود … یلدا غرق در فیلم بود که منم آروم شروع به مالیدن کسش کردم من یه خورده صندلیم رو کشوندم اونورتر که یلدا بیشتر به مانیتور نزدیک بشه و حواسش بره توی فیلم و منم کارمو بکنم … واااااااای چه حسی بهم دست داده بود شما باید جای من میبودید توی سن 15 16 سالگی دستم به کس یه دختره ناز و ملوس خورده بود و حال میکردم صدای بلند گوها کمی زیاد بود و منم کمشون کردم و صدای آه و اوهشو شنیدم که بسیار آروم و بیصدا ناله میکرد … وقتی فیلم به جاهای باریکش رسید در عین ناباوری دستشو گزارشت روی دستم و محکمتر دستمو به کسش دااااااااااغ و خیییییسش ملید اولش حالم بهم خورد ولی بعد صدای ناله ش رو که شنیدم بیشتر تحریک شدم … بعد از چند ثانیه آه ناله دیدم دستمو کشید و گفت بسه دیگه!! بهش گفتم الان کسی خونه نیست مامنم رفته بیرون میخوای کستو برات بلیسم تا بیشتر حال بیای؟
گفت نه دیگه لوس نشو . فقط چندتا از این فیلمهاتو بریز روی فلشم تا ببرم خونمون گفتم : زرشک بیا تا بریزم حالتو کردی حالا میخوای مارو به گا بدی؟! گفتم باید بزاری بلیسم کستو گفت : نه فقط بمال اگه میخوای!!!
خیییلی تعجب کردم و از خدا خواسته چندتا فیلم سوپر گزاتشم و هدفون رو گزاشتم تو گوشش که بیشتر حال کنه منم پررو پررو از زیر شلوارش شروع به مالیدن کسش کردم اولش نمیزاشت ولی من سماجت کردم و به زور دستمو کردم تو شرتش!!!واااااای چه قدر کسش داغ و پر مو بود نرم و احتمالا لزیز
تو کمتر از 15 ثانیه ارضا شد و دستم خیس از مایع لزج کسش … دیدم خودشو همینطوری که روی صندلی بود ول کرد روم بدن گرم و نرمش منو بد جوری شق کرده بود بعد از 10 ثانیه بلند شد و رفت بیرون ولی شلوارش ضایع بود … بهش گفتم کجا میخوای بری با این شلوار خیس؟!! که اونم گفت وای حالا چیکار کنم … منم زرنگ بوودم بهش گفتم یه راه حل 3 سوته برای خشک کردن شلوارت بلدم ولی شرط داره!!! دیگه سرخ کرده بود گفت : بسه دیگه لوس شدی
گفتم میل خودته برو بیرون ولی مادرم تا 5 دقیقه دیگه میادش … اونم با بی میلی گفت: چه شرطی گفتم اگه نه گفتی دیگه راهت نمیدم توی اتاقما؟!!! اونم گفت باشه فقط دست مالی لب اینا توش نباشه هرچی دیگه باشه قبول …
هه هه هه فکر کرده خیلی زرنگه بهش گفتم: همینجا همین الان شرت و شلوارت رو در بیار و بده به من نه نگیا!
اونم یه خورده بهم زل زد گفت: هاااا برو بیرون … گفت: میخوای چیکار کنی؟ گفتم نترس کاریت ندارم مگه نمیخوای شلوارت خشک بشه سریع ها اونم مونده من میخوام چیار کنم سریع شرت و شلوارش رو در آورد وااااااای چه کوووون چه کسی لامصب کون خییییییلی گنده ای داشت ولی حیف که دست نیافتنی بود کسش پر مو و تپل
منم شلوار رو شورطش رو رو بخاری اتاقم آویزون کردم و گفتم بفرما تا دو دقیقه دیگه خشک و تمیز تحویل بگیر
اونم خیلی عصبانی شد گفت نامرد اینو که خودمم بلد بودم .!!!خلاصه تمبونش خشک شد و رفت خونه داداشم شب که خواهرم اومد خونمون چند تا فیلم بهش دادم و دیگه ندیدمش که بیاد توی اتاقم و بهم بی محلی میکرد ولی من یکی دلم خنک شده بود دختر لووووس و ننری مثل اون رو تا این حد اذیت کردم
ببخشید که طولانی شد
نوشته: جواد
عالی بود پسر بلا خوب کردی با این دختر لوس. ولی حیف که نکردیش. مرسی از داستانت نفس ها در سینه حبس…
کسشعری بیش نبود و سرو تهش هم معلوم نبود کی به کی بود
کسه خواهر زاده ی لوس رو باید پاره کرد
داستانت هم خیلی کیریه کیری بود
خوب کس کش تو اینهمه اونو مالوندی وارضا کردی خودت
مثل دست خر وایستادی ونگاهش کردی ؟
تحریکم نشدی؟
ارضا هم نشدی؟
کیره رستم جون تو دهنت کدوم کس ننه ای
یه دختر و ارضا میکنه که حالشو بگیره؟
ریدم تو موخت!!!
کاری به داستان ندارم…ولی دختره لوس اذیت کردن خیلی حال میده.
آخه الان آدم برینه به هیکلت میگی چرا میرینین بهم…آخه جقی اون داشت واسه کنکور میخوند 16-17 سالش بود توام 15-16 سالت بود لابد دو تاتونم سوم دبستانو جهشی خوندید جقی؟؟؟از فرط نخبگیته که هنوز فعل گذاشتن رو گزاشتن مینویسی…اون کامپیوتر تو کونت بچه جقی…اون آمریکن پای تو کونت…اون سکانسی که گفتی برای سیزن پنجه نه سه…
…ننویس جقی…آخه من بهت بگم خواهرتو فلان زیر ساختای ذهنیت متلاشی میشه پسرم…نکن اینکارو…به جق راضی باش…نکن این کارو…با خودت و خواهر و مادرت این کارو نکن…ننویس…ننویس…خب؟؟
داستان که منطبق بر واقعیت بود و طنز جالبی داشت ولی خواهر زاده؟
تخم خرمالو خواهرزاده؟
خرمالو تو کونت ننویس…
کیان عجب نابغه ای هستی!
هیچوقت پای یه داستان اینقد نخندیده بودم!
خدا شادت کنه رفیق!
“سلام من جواد هستم و 21 سالمه این داستان بر میگرده به 6 7 سال پیش وقتی من تازه چشم و گوشم باز شده بود…”
از همین اول اشتباه نوشتی دیگه ؛ درستش اینه :
سلام من حروم جَلقی هستم 21 سالمه و این کُسنوشته بر میگرده به دوران مُجتَـلقیه من و تازه جَلقوز شده بودم . . .
“این داستانیی که توشون پسره راحت به دختره فیلم نشون میده یا بر عکس رو خوندم بهتون بگم همشون دروغه”
جون من راست میگی ؟
پسر تو چقد زرنگی خوبه خرگوش نشدی ، اگه با این مغز مُـجلقت نمیگفتی دورغه من فکر میکردم راسته ؛
ممنون که مارو از ابهام در آوردی اُجلق !
“منم فرصت رو غنیمت دونستم و یه آمریکن پای 3 که از قبل آماده کرده بودم روبهش نشون بدم فیلم بسیار داغ و سکسی!(که لختکی تو خیابونا میدویدند)”
اول برو اسمشو یاد بگیر پسر جون ؛ آمریکن پای نه و ( شادی های آمریکایی)
دومأ این فیلم واسه پسرهای مُجتلقُ لمَغزی مثل تو بسیار داغ و سکسیه ؛ میدونی چرا ؟
چون تو هنوز شاشت کف نکرده عمو جون !
“اومد توی اتاقم گفت بزار منم خواستم یه خورده سربه سرش بزارم گفتم شرط داره! گفت چی!! چه شرطی؟! … گفتم باید بهم لب بدی؟!!”
خـُب دیگه به مرحله ای وارد شدی که باید به روش (لُغت نامه ی خایه رُستمی) نقدت کنم.
مَجلوقه جَـلقوک
پسر ه ی مُجتلقُ لمَغز
پسره ی جَلقوز ه مُجلق !
پسره ی جالق و مالق !
پسره ی جولقکُ لجَلق !
پسره ی مَـجلوق ُ لجالِــق!
پسره ی جُلـقَـکُ لسَر !
پسره ی جَــقَــل !
پسره ی جَـقول !
پسره ی جَلوق !
پسره ی جُـلقَـک !
پسره ی جَــلاق !
مردک ه اُجـلِــق !
مردک ه یَجتَلقون !
مردک ه اُجتَلق !
مردک ه جَلیق !
مردک ه جَلیق و مَلیق و نَلیق !
مردک ه جاقل و جالق !
پسره ی اُجـلُق !
پسره ی جَلقـون !
پسره ی جلقولیست !
پسره ی جَلقو نویس !
پسره ی مُجلق و لمغز !
پسره ی مُجلاق !
پسره ی جَـقو !
مردک ه مُـجلیق !
مردک ه إجلیق !
مردک ه جَـلَـق مَـغزی !
این عکس رو هم برای درک بیشتر خوانندگان محترم از نویسنده این داستان قرار میدم:
! این عکس مُتحرک است پس تا کامل شدن صبر کنید !
پارسا جان کوچیکتم داداش - همیشه مشعوف و مسرور و مخدون باشی … :love:
من نميدونم اگه اين کامپيوتر اختراع نشده بود، نصف اين سوژه ها از کجا ميخاست بياد…
مهندس ، چرا تکاور چند وقته نيستش? پياماش رو نميبينم…
رستم خان
دمت گرم وآتشین
خوب زدی تو راگوز این مرتیکه مجلیقه
زدی خواهرمادرشو پیوند دادی
ایول اینارو باید خشکه گ. . . .د
منم دلم برای تکاور جون تنگ شده
داداش تکاور کجایی حالت چطوره داداش ؟
یه خبری از خودت بما بده
راستی کسی از کفتار پیر خبری داره؟
شير جوان خوشحالم که از کامنتم خوشت اومده ؛ انشاله اگه خدا مارو هم یاری کنه دهن همه ی این جلقی ملقی هارو سرویس میکنم !
ahb_90 ممنوم داداش ، همیشه خندون باشی … . . .
ساحل جان و داداشیر عزیز
تکاور حالش خوبه ولی یه کاری پیش اومده که یه هفته ای نیستش
بعد ازونم فک نمیکنم زیاد بتونه بیاد
کفتارم یه مشکلی واسش پیش اومده،سعیمو میکنم که بتونم کمکی بهش کنم
رستم خان دادا 1 دونه باشی اونم واس نمونه باشی…
دستت طلا
فقط دادا میشه ترجمه این لغاتیو که گفتیو واسمون بذاری؟
hiwaknm44 داداش ما مخلصیم ، بله اگه خدا بخواد با کمک پارسا جان میخوام به ثبت جهانی برسونم فرهنگ لغت و … 8)
داش جیمز چادویک الطاف شما همیشه شامل حال من بوده ، والا خدا شاهده فقط به عشقه بچه های گــُلی مثل خودت میام اینجا کامت میزارم . . . .
چشم ترجمه لغات رو هم قرار میدم ;)
88009925 نوکرم داداش ، همیشه غرق در خنده باشی !
خداییش خجالت نمیکشی؟آخه به تو هم میگن آدم؟3خط بیشتر نخوندم.کیرم تو چشم وگوشت که 6-7 سال پیش باز شده بود.گمشو.
مرسی دادا رستم
خدا از کامنت گذاری کمت نکه :)
خییییلی مخلصیم
ولی خودمونیمااااااااااااا
عاشق اون عمل سانسوریشنتم دادا
خوب ابرو داری کردی واس نویسنده که تو حموم جلقیدنشون سانسور کردی
خیییییییلی مردی
دمت اتشین
:bigsmile:
من نوکرتم عزیز دلم ، دیگه دُرسته این مردک ه جَقو نویس جَلقیه ولی خُب اگه تو روایت تصویری جلق زدنشو نشون میدادم یه جورایی آبرو کُل پسرا میرفت … واسه همین مجبور شدم اون صحنه رو سانسور کنم 8)
به تو هم میگن دایی.حلال زاده هم که به داییش میره اونم از تو حشری تر فیلم سکسی میخواد مادر کونی بگو بره موی کسو کونشو بزنه هرومزاده.تو هم برو کونتو بده کونی.
بابا حالا این یه کس شعری نوشت اینقدر اذیتش نکنین فقط این بچه خوشگل ما ها رو اسکل فرض کرده. کیر خر خود خر نوکنت یه جا
آقای … رستم واقعا متن وپاورپونتتون البته اگه درست گفته باشم زیبا بود واقعا ممنون وخسته نباشی برای شما دوست غزیز و تشکرصمیمانه ازدیگردوستان که باکامنتهای قشنگ و… اوقات قشنگی رو برای همه رقم میزنن وتشکراز نویسندگانی که باتخیلات فانتزیشون باعث رونق این دست نوشته ها میشن دست همه شمادرد نکنه قربان همه ی شما عرفان
بچه بازی بود. اولش خوب ولی وسطش ریدی…کارخانه گوشی سامسونگ گلگسی اس تو با کارگران ماهر و نیم ماهر تو کونت. ننویس…
خاک برسرت خواهرزادته کسی باخواهر زادش این کارو میکنه؟دلت خنک شد؟ها؟
بابا ایول لغت نامه خایه رستمی رو میگم کم کم مهندس گل پسر داره پیر میشه چون دیگه حال نقد کردن رو نداره درست میگم پارسا جان؟ولی هیچی جای نقدهای مهندس گل پسر رو نمیگیره
تکاور نیست
من دلم براش تنگ شده :(
داستانت نامردی بود دیگه ننویس
فقط میتونم بگم خواهشا برو جقتو بزن بیخیال داستان
خایه های رستم خوب گاییدتت مرتیکه جقی
داش مصطفی منم بعضي وقتا گرفتارمو وقت نقد كردن ندارم؛ديگه پيرمون نكن!
تازه اول جوونيمه! :lol:
داستان لبخند داشت
ولی کامنتا قهقهه داشت
من نمیدونم بعضی دوستان مشکلشون با سامسونگ گالکسی اس چیه که راه به راه حواله کون این نویسنده ها میکنن.
آخه آدم چیز به این بیستی رو میذاره تو کون این یارو که خودشو خاندانش سرجمع یه پاپاسی نمی ارزن؟
داستان یه کم طنز بود به دلم نشست تا حدودی ولی بهرحال احتمال مجتلق المغز بودن(لغت نامه خایه های رستم) نویسنده به استناد عکس های منتشر شده از ایشان رسما" ثابت شده است. بدین ترتیب این نویسنده که تخم خرمالو خواهرزاده(تخم شناسی مهندس گل پسر) شناخته شده است به اشد مجازات در سایت جلقانی، ببخشید شهوانی محکوم گردیده است.
امضا: آیت الله فلان
تاریخ: ده دوازده روز قبل از نگارش داستان(نمیشه؟ چطور واسه شاهین نجفی شد حالا واسه این نمیشه؟ لا تبعیض لطفا")
اجرای حکم:
مقداریش در کامنتهای بالایی انجام شد میمونه بقیش.
تابلوی ورود ممنوع را در کونش بگذارید
یخ قطبی تو کونش بذارید
پس از آن مواد مذاب آتشفشانی
در پایان از کون دارش بزنید!
اجازه عزاداری هم داده نمیشود!!!
آقا چیکار به ته دیگ ماکارونی داری شما؟؟؟
ای بابا
از طرف من از پدر و مادرت تشکر کن .حقا این اسم برازنده شماست
erfan123_52 مُخلص آقا عرفان هم هستیم ، همیشه خندون باشی داش …
و اما taymer : داداش شما لطف داری به ما خیلی مُچکرم !! اما من همیشه گفتم که داش پارسا اُستاده منه ! من کجا و پارسا کجا ، من در برابر پارسا جان مثل کاه میمونم در برابر کوه !
داش lapayi همیشه مشعوف و مسرور باشی عزیز دل …
TOMCAT TOMCAT : داداش ما کوچیک شمام هستیم ، باعث افتخاره که از کامنت من خوشت اومده !
خيلي هوس كرده بودي كيرحوالت كنن كه اين كس شعرهاروتلاوت كردي؟چيزي حواله نميكنم تا خمار بموني.چون كس مغزي كيرم تو مغزت.بازم بنويس!
اول اینو بگم که خاااااااااااااک تو اون سرت کونی عقب مونده
تو که به خواهر زادت رحم نمیکنی آدمی ؟
تخم آلبرتو ساسی
تخم گاورنر
ریل T16 بال پهن تو کونت ننویس
جک 3Stage ایتالیایی تو کونت ننویس
واقعاً آدمایی مثل تورو باید خشک خشک کرد
اونم به وسیله پیش کسوتهای سایت
یا شایدم همون دوستای خالی بندت که 30 سانت کیر دارند
یه کیر جقی و چشمای کون آخوند بین و حشری شو هم داره داستان مینویسه … خواهر زاده دیگه چه سیقه ای که آخوندا هم توش موندن.!!!
خوب شدداستانتونخوندم.ازنوشته های بچه هافهمیدم که یه جقی بیش نیست.چندباربهت گفتم جق نزن.نکن اینکارهارو.واست خوب نیست.اخه کامیون بابارتوکونت ننویس.چرابه مغزکیریت فشارمیاری.گناه داره عزیزم.فقط بهت میگم بیاکیرموبخورتاابشوبریزم رومغزت تاخوب شی که مزخرف ننویسی.کسکش
آخه کیر تمام موجودات علم بره تو مغزت با این داستان تخیلیت. آخه کونی 7 سال پیش فلش چند گیگ داشتیم که همه فیلمارو تونستی توش جا بدی خواهرزاده کسخولت ببره نگاه کنه. مجلوق مفلوک. برو ذهن بقیه رو خراب نکن حشر زده
ایول به خایـه های رُستم عزیز. واقعا حال کردم.
سگ ناقص الخلقه برینه تو دهنت، دیگه ننویس
تیرآهن تو کونت، ان مخلوط با سیمان تو کونت، توء بی شرف به سفلیس مغز مبتلا شده، خواهرزادهتو ارضا کردی که حالشو بگیری عنتر؟
کیر تو روحت سالوادور سیلیتسا تو فارسی وان همه رو کرد تو اون خونه ولی دیگه مثل تو کیری نبود بره دختر خواهرشوو دستمالی کنه کیر تو آمال و ارزوهای کوچیک و بزرگت کیر بابانوئل تو عقلت کسووووووو
شبها زود بخواب تا صبح این هذیان هارو واسه بقیه تعریف نکنی
به تو هم میگن ادم؟؟؟واقعا که حیووووون به تو شرف داره.