از زمانی ک عروسی کرده بودم…یه حال اساسی
نکردم…شوهرم همیشه ی خدا به زور راست میکرد
بعدم قبل از اینکه ارضا بشم اون ارضاء میشد
دیگه حالم از این مدل سکسای مسخره بهم
میخورد…واسه منی ک تا قبل از عروسی با هزار
نفر سکس داشتم اینا کافی نبود
یه روز رفتم یه مغازه لباس زنونه فروشی…از
اونجایی ک صاحب مغازه خیلی خوشگل بود گفتم
بزار شانسمو دوباره امتحان کنم…شاید گرفت و
تونستم یه حال اساسی بکنم…یه پیرهن کوتاه
انتخاب کردم ک تا رونم رو میپوشوند و از بالا
هم کاملا تا پایین خط سینم باز بود…تو اتاق
پرو بودم ک یه فکر شیطنت امیز به سرم زد
به پسره گفتم ببخشید میشه زیپ این لباس رو
واسم ببندید؟اونم ار خدا خواسته
اومد…البته اون بیچاره داشت سعی میکرد که
زیاد منو لمس نکنه مبادا من بهم بر
بخوره…خبر نداشت من از شدت حشر کس
تپلم…تپل تر شده بود…دیدم اینجوری فایده
نداره باسنمو دادم عقب که بخوره به
کیرش…اونم ک حساب کار اومد دستش از پشت سینه
هامو گرفت
بهش گفتم وای اقا چرا زیاده روی میکنی من فقط
خواستم زیپ پیرهنمو ببندی؟همینو ک گفتم تند
برم گردوند و شروع کرد به خوردن لبام…من ک
تو فضا بودم…یهو صدای مشتری اومدو تند رفت
و من موندم و یه کس خیس و حسرت حالی ک نتونستم
بکنم…

نوشته: کس توپولی