کلبه

1401/04/11

تموم روز های سخت و پر از استرس کنکور بالاخره تموم شد مدت ها قبل برنامه ریزی کرده بودم بعد کنکور فقط تفریح کنم و حسابی خوش بگذرونم و خستگی این چند سال درس خوندن و رها کنم بره
قبل اینکه نتیجه ها رو اعلام کنن یک هفته بعد از آزمون به همراه پدر و مادرم به سمت یکی از روستا های شمال کشور رفتیم به دور از شهر و تو دل طبیعت بکر و هوای مطبوع اونجا یه کلبه رو برای ۳روز اجاره کردیم نزدیک کلبه ما یه اسطبل بود که خالی بود و اونجا لوازم کشاورزی و کاه و وسایل دیگه نگهداری میکردن یکم دور تر هم یه پیرمرد تنها زندگی می‌کرد که همسرش چند سال قبل فوت شده بود و پسرش هم توی شهر مشغول به کار بود و خانواده تشکیل داده بود این آقا هم از طریق همین کلبه اجاره دادن کسب درامد میکرد صبح رو با صدای خروس و عطر خوش طبیعت  از خواب بیدار میشدیم و نون داغ و صبحونه رو تو ایوان میخوردیم و بعدش میرفتیم تو شهر و خرید میکردیم و کلی خوش میگذشت ناهار رو یا رستوران میرفتیم یا خودمون یچیزی درست میکردیم دور هم میخوردیم به همین روال فاصله بین روستا تا شهر هم حدودا یک ساعت بود
روز دوم رفته بودیم پاساژگردی تا غروب طول کشید خریدمون و حسابی خسته شده بودیم بابام بیرون منتظر بود و من و مادرم مشغول انتخاب کردن شلوار برای من بودیم انتخاب کردیم و اومدیم بیرون رفتیم شاممونو خوردیم و برگشتیم کلبه حسابی خسته بودیم و زود چشممون گرم شد و نفهمیدیم کی خوابیدیم حدودا ساعت ۱۱ شب بود حس کردم ینفر داره در میزنه بابامو صدا زدم بره ببینه کیه خواب بود
بیرونو نگاه کردم دیدم یه مرد جوان حدودا ۳۵-۴۰ساله پشت به در وایساده
در رو باز کردم که خودش رو پسر صاحب کلبه معرفی کرد و گفت که ماشینتون رو جای بدی پارک کردید لطفا بیاید جابجا کنید
منم هول شدم گفتم پدرم خوابه خودمم رانندگی بلد نیستم سوییچ رو میارم شما جابجا کنید
قبول کرد و سوییچ رو عجله ای پیدا کردم و بردم براش بیرون کلبه منتظر بودم که بیاد و ماشین رو که جا به جا کرد اومد و گفت که ببخشید مزاحم خوابتون شدم شبتون بخیر منم شب بخیری گفتم و تو دلم یه فحش ابدار بهش گفتم و رفتم خوابیدم
فرداش که روز آخری بود اونجا بودیم و قصد داشتیم بریم به سمت تبریز خونه یکی از اقوام مامان و بابام صبح زود بیدارشده بودن و رفته بودن !
بیدار که شدم دیدم نیستن ترسیدم فورا زنگ‌ زدم بهشون گفتم کجایین چرا رفتین منو جا گذاشتین
که دیدم دارن میخندن
مامانم گفت دخترم ماشالله بزرگ شدی ترس نداره که از کلبه بیرون نرو اگه رفتی هم جای دور نرو ما اومدیم تا تو شهر چیزی نپرس سوپرایزه
و گوشی رو قطع کردن
دو هزاریم افتاد عه بابا تولدمه یادم نبود چرا
از طرفیم دلخور بودم ازشون که منو نبردن
با بی حوصلگی یکم کیک و آبمیوه خوردم و ارایش ملایمی کردم لباسامو پوشیدم و کوله پشتیمو برداشتم رفتیم بیرون کلبه قدم بزنم
رسیدم نزدیکای اسطبل پشت یه تخته سنگ بزرگ نشستم و دنبال گوشیم تو کوله گشتم که یهو چشمم به سیگار سناتور شرابی افتاد که گوشه کیفم جا خوش کرده بود
احتمالا اخرین باری که با دوستام کافه رفتیم و فاطی بهم تعارف کرد و قبول کردم و گفتم بعدا میکشم یادم رفته بود بر دارم و تو کیفم مونده بود
هوس کردم الان تو این هوا و این موقعیت کسی هم نیست بکشم ولی فندک نداشتم پس بیخیالش شدم و لعنتی به فاطی فرستادم (فاطی بیچاره) اهنگ پلی کردم و چشمامو بستم و هوا رو عمیییییق نفس کشیدم یه دقیقه از آهنگ گذشته بود صدای کوبیده شدن در اسطبل رو شنیدم
هراسان برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم کسی نیست
گوشی و برداشتم گذاشتم تو کیف و رفتم سمت اسطبل در رو دست زدم دیدم بازه اروم باز کردم در رو رفتم داخل اما کسی نبود یکم سرک کشیدم وسایلو نگاه کردم نشستم رو کاه ها هوای تو اسطبل گرم تر از بیرون بود و روسری و مانتومو دراوردم گوشیمم دراوردم سلفی رو وا کردم چندتا عکس سلفی گرفتم
عکسارو دونه دونه نگاه کردم بدک نشده بود تصمیم گرفتم یدونشو ادیت کنم و استوری کنم در حال ادیت بودم که پشت سرمو زوم کردم دیدم یا خدا
همون پسر دیشبی پسر صاحب کلبه پشت سرمه
یه جیغ کوتاه کشیدم بلند شدم پشت سرمو نگاه کردم دیدم بله خودشه با یه رکابی و شلوارک اومده بود تو اسطبل
گفتم ببخشید من من فقط اومدم
حرفمو قطع کرد گفت بله دیدمتون اشکال نداره اگه میخواید من ازتون عکس بگیرم
تشکر کردم و گفتم نه ممنون دیگه باید برم اومدم برم که قدماشو تند کرد اومد جلوتر از من در رو گرفت گفت میشه چند لحظه باهاتون صحبت کنم
سرمو انداختم پایین گفتم بله حتما که یهو چشمم به شلوارک براومده‌ش افتاد
فهمیدم که بله اقا سیخ کرده
عقب عقب رفتم اونم میومد جلو تر
تا جایی که من خوردم به دیوار اسطبل و اخ کوتاهی گفتم یهو دستشو انداخت دورم گفت خوبی؟
منم حالشو وضعیتشو که دیدم اصن قند تو دلم آب شده بود و بدجوری هوس کیر افتاده بود به جونم
چشمامو بستم و لبمو گاز گرفتم گفتم اره خوبم یکم سرم گیج میره یهو با دو تا دستش انداخت زیر پام بغلم کرد منم خودمو شل گرفته بودم از اسطبل اومد بیرون نمیدونستم میخواد کجا بره برامم مهم نبود چون میدونستم حالا حالاها مامان بابام نمیان که دیدم رفت پشت اسطبل و کلید از جیبش دراورد انداخت به در پشتی اسطبل یه اتاقک کوچیک اونجا بود با چندتا لیوان و قوری و یه فرش و پتو
منو گذاشت زمین و چراغشو روشن کرد و درو بست و کلید کرد کل بدنشو انداخت رو من و لباشو چسبوند رو لبام زبونشو مینداخت دور زبونم و با لباش لبامو میمکید دستش رو سینه هام بود و اروم ساعت گرد مالششون میداد
کل وجودم حرارت گرفته بود و حسابی داغ شده بودم حتی سفتی کیرشو از رو شلوار لی هم میشد حس کرد به حدی بزرگ شده بود و سفت شده بود
تو یه چشم به هم زدن تاپ و سوتینمو با هم از تنم در اورد تو چشام زل زد و سرشو برد پایین و با تموم وجود نوک سینه هامو میمکید انگار روحمو داشت خارج میکرد از بدنم غرق لذت بودم لای پام خیسه خیس شده بود پشت گردنم و موهام همه خیس عرق شده بود اروم اروم از سینه هام بوسه زد رفت سمت شکمم اروم زیپ شلوارمو باز کرد و شلوارمو کشید پایین و در اورد منم خودم کفشامو تند تند دراوردم و رکابیشو از تنش دراوردم هیکل خوش فرمی داشت و این منو بیشتر تحریک میکرد
شلوارمو که دراورد شورتمو میکشید لای کسم و با شورتم بازی میکرد مثل نخ دندون میکشیدش لای کسم انقدر شهوتی شده بودم نبض زدن کلیتوریسمو میتونستم حس کنم و صداش تو گوشم میپیچید
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم افتادم روش شلوارکشو دراوردم شورتشم باهاش دراومد
اوف چه کیری بود با دریاچه ای که لای پام درست شده بود نشستم روش و عقب جلو میکردم و کلاهک کیرش به کلیتوریسم میخورد و منو بیشتر تحریک میکرد همینجوری سرعتمو بیشتر کردم و اه و ناله میکردم اونم جون جون گفتناش شروع شده بود یهو گوشیم زنگ خورد عجله ای گوشیمو پیداکردم دیدم بابامه صدامو صاف کردم گفتم جانم بابا کجایین گفتش که ما تو راهیم داریم برمیگردیم چیزی لازم نداری
تشکر کردم و گفتم نه ممنون و قطع کرد و لعنتی به شانسم فرستادم
دیدم وقت تنگه و کسم توش جنگه
گفتم منو ارضا کن میخوام برم الان خانوادم میرسن
گفت ای به چشم دوباره منو دراز کرد رو فرش و جفت پاهامو داد بالا و یه لیس ابدار کشید وسط شیار کسم که همون کافی بود تا چشمام بره اون دنیا
بی وقفه زبونشو تو کسم میپرخوند و صداش بلند شده بود و منم بی اختیار نوک سینه هامو فشار میدادم هی میک زد و میک زد و میک زد و لیس تا بالاخره پیچ و تابی به کمرم دادمو همونجا ارضا شدم
اومدم روم و لب گرفتیم و لبای همو میخوردیم دوباره سینه هامو خورد که دیدم رونم خیس شده
نگاه کردم دیدم کیرش خورده به پام و خیسی بخاطر اون بوده
دوباره کرم به جونم افتاد و دهنمو گذاشتم رو کیرش
تا اونجایی که میتونستم جا دادم بره تند تند براش ساک میزدم و با دستام دورشو حلقه کرده بودم که یهو سرمو با دو تا دستش گرفت و محکم تلنبه میزد تو دهنم یهو کل آبشو خالی کرد تو دهنم و یه آه بلند کشید و بی حال افتاد
دهنمو پاک کردم سر و وضعمو مرتب کردم بدو بدو اومدم بیرون رفتم تو کلبه که حدودا یک ربع بعدش مامان و بابا با یه کیک تولد یونیکورنی و یه باکس کادو اومدن
کلی خوشحال شدم و بغلشون کردم و ازشون تشکر کردم
دور هم کلی خوش گذروندیم و کیک خوردیم و عکس گرفتیم و حاضرشدیم که کم کم بریم به سمت تبریز نصف کیک مونده بود مامانم گفت برم و به صاحب کلبه بدم که اون بخوره چون میمونه و خراب میشه
قبول کردم رفتم تو کیک رو بدم که محمد پسر صاحب خونه رو دوباره دیدم خجالت کشیدم تو چشماش نگاه کنم سرمو بالا گرفت و لبامو بوسید و ازم تشکر کرد شمارشم بهم داد و گفت این خطش خاموشه و زنش اطلاعی نداره خودش بهم زنگ میزنه من بهش زنگ بزنم که شمارمو داشته باشه قبول کردم و زود برگشتم و رفتیم راه افتادیم به سمت تبریز زیبا

نوشته شده توسط : شکوفه

نوشته: شکوفه


👍 12
👎 8
21001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

882582
2022-07-02 01:19:17 +0430 +0430

اون قسمتش که گفتی: تو یه چشم به هم زدن تاپ و سوتینمو با هم از تنم در اورد… واقعا شیرم شق کرد در حدی که رگ هاش زد بیرون ، چون خودم عین وحشی ها پاره میکنم

0 ❤️

882587
2022-07-02 01:24:02 +0430 +0430

به منم بده

0 ❤️

882617
2022-07-02 03:39:12 +0430 +0430

فقط خیلی فخر فروشی کردی

1 ❤️

882627
2022-07-02 05:23:55 +0430 +0430

هوفف حوصلم پوکید

0 ❤️

882628
2022-07-02 05:30:51 +0430 +0430

کیر کلفت ۲۰ سانتی میخامم کونم گشادو بزرگه. سوراخم میخاره بدجور🔥🍑

0 ❤️

882685
2022-07-02 17:06:35 +0430 +0430

چی بگوم والله هرچی هیچی نگوم بهتر تا ی چی بگوم…دیالگ صمداقا در فیلم صمد در راه اژدها،منطق داستانت مث منطق فیلمای سکسی بود ،مثلا تعمیرکار لباس شویی میاد خونه خانمه ،بعد ب جای تعمیر زنه رو میکنه،ب نظرم فانتزی بود اینی ک نوشتی،

0 ❤️

882687
2022-07-02 17:14:33 +0430 +0430

خاکبرسر جندت کنن.این مرحله برای برازرز هم قفله.بعد امثال تو جامعه رو به گه میکشید و ادعاتونم میشه.و خاکبرسر اون متاهلی که خیانت کرد ب زنش و باید چوب تو کونش کرد

0 ❤️

882694
2022-07-02 18:55:33 +0430 +0430

باز هم افسانه بود 😬

0 ❤️

882708
2022-07-02 21:32:09 +0430 +0430

وقتی یکی پشت کنکوریه انقدر جنده اس که میره تو طویله زیر مرد زن دار میخوابه
وای به حال وقتی که سنش بره بالا تر و تو جامعه ول بچرخه
واقعاً چه لذتی داره لقمه دهنی یکی دیگه رو خوردن؟! کیر کمه مگه؟!
تک شاخ یونیکورنِ کیک تخمی تولدت تو کون خودت و هرچی لاشیُ خیانت کاره

0 ❤️

882713
2022-07-02 23:25:20 +0430 +0430

امیدوارم کنکور قبول نشی چون هرجا رفتی اونجا رو تبدیل به حوزه علمیه میکنی

0 ❤️

914594
2023-02-11 04:22:21 +0330 +0330

عالی

0 ❤️