کلید

1397/03/08

تازه با مائده آشنا شده بودم . زن یه اطلاعاتی کسکش به اسم رحیم که همه از دستش شاکی بودن ولی هیچکی تخم نداشت بگه . همه تو روش چاکرم مخلصم میگفتن تا رد میشد تازه فحشای عمه ننه ای بارش میکردن . از این ملت بوقلمون صفت متنفر بودم . رسما میدونستن همین تن لش آمار بچه هاشونو به اطلاعات و عقیدتی سپاه میده و براشون مشکل درست میکنه ولی خایه نداشتن حتی اعتراضی بکنن . اعتراض پیشکش , حداقل دیگه محلش نذارن . جوری جلوش خم و راست میشدن انگار نون شبشون دست اینه . وقتی هم که میگفتی چرا اینکارو میکنین جواب میدادن این تو نظامه بالاخره یه جایی گیر میکنیم کارمونو راه میندازه . تو دلم به سادگیشون میخندیدم . اگه قرار باشه مشکلی که واسشون پیش بیاد همین نسناس واسشون درست کرده ولی کو درک و فهم . وقتی دست جمعی جمعه ها مثل بز راه میفتن به سرپرستیش میرن نماز جمعه و با وضو برمیگردن انگار تو مدینه و دوش به دوش پیامبر اکرم دارن راه میرن . بعضی از اهالی محل راحت سه برابر این مادرجنده سن داشتن . سنی نداشت که رحیم نهایت 26 یا 27 سال .

بگذریم ازش بریم سر ناموسش . حتما شما هم آماده شدین که شدیدترین گایش رو بر زنش اعمال بدارم . عارضم خدمت انورتون که این مائده خانوم ما از این خانومای آفتاب مهتاب ندیده هستش . البته تا قبل ازدواج با این بیناموس . بعدش چنان مهتاب بالانسی رو کیر آدم میزد که انگشت به کون میموندی . یعنی با اون هیکل ظریف زنونه و باسن گرد و ممه های اناریش که الهی قربونش برم کارایی میکرد که میگفتی الانه از وسط جر بخوره . چشماشو که سگ میکرد دلت میخواست درسته قورتش بدی . ای کیرم دهن خودت و هفت جد و آبادت رحیم واسه کوسی که گیرت امده . شایدم همین باشه که اینجوری رم کرده . کاه و یونجش زیاد شده مادرمرده که اینجور زده به سرش و جفتک میندازه . دارم برات رحیم خان جوری کوس و کون خانومتو برات یکی کنم کف کنی .
بریم سر داستان اصلی . یه روز که این رحیم رفته بود ماموریت و همیشه ماموریتاش یا سوریه بود یا لبنان و هر دفعه هم سه الی پنج روز طول میکشید . منم تو اون مدت میرفتم پیش مائده و البته هر وقت خودش وقت میداد میرفتم و اون کوس و کون بلورین رو آبیاری میکردم . داشتم میگفتم ی روز رحیم رفته بود ماموریت و مائده زنگ زد که بیا کوسم آتیش گرفته شیلنگ آبپاشتو وردار بیا . از تعبیرش خندم گرفت . گفتم جوووون الان میام میندازمش به جونت و خندیدم . اونور هم مائده داشت وای وای میکرد پشت تلفن و میگفت بیا که مردم . تلفنو قطع کردم و مثل اسبی که سوارش با چوب هویج گرفته جلوش و اینم میدوئه تا به هویجه برسه میدویدم سمت خونه رحیم . قربونت برم رحیم که باز رفتی ماموریت . اوف چی داری میگی خاک بر سر ؟ قربون صدقه رحیم میری ؟ کیرم دهنت رحیم هر روز برو ماموریت سیر کردن مائده بامن . جلدی رسیدم مائده دروباز کرد با کله رفتم تو . همون جلو در شروع کردم باز کردن دکمه های پیراهنم و مائده هم که فقط با یه پیراهن مردونه جلوم بود کمکم میکرد و دیگه من لباسامو ول کردم برای اون و دکمه های پیراهنشو با خشونت پاره کردم و سینه های اناریش افتاد بیرون . نامرد فقط همون پیراهن تنش بود . افتادم به جون سینه هاش و مثل وحشی ها میخوردم . اینقد هول بودم که نمیدونستم لب بگیرم ازش یا ممه هاشوو بخورم یا کوسشو بلیسم یا بزنم رو لمبرای کون ژله ایش یا رونای صاف و خوش تراششو بمالم . خدایا هیچکی رو مثل من مستاصل نکن بر در یار . گفت چخبرته وحشی ؟ جایی نمیرم که دونه دونه . بعد از رو میز یه لیوان آب داد بهم و گفت بیا بخور . هر دفعه ما این بساطو داریم . آبو که خوردم یکم آتیشم فروکش کرد ولی الان نوبت اون بود . نشست رو زمین و با حرص خاصی کمربندمو باز کرد و کیرمو که از لای شورتم افتاده بود بیرونو بدون اینکه دست بزنه با دهن چید انگار داره از درخت با دهن گیلاس میخوره . دهن گرم و حرکت زبونش خیلی سریع کیرمو جوری شق کرد که لبه های شورتم دیگه داشت اذیتم میکرد . خواستم به زور کیرمو از دهنش بکشم بیرون که با یه حالت تهاجمی بهم فهموند گه میخوری از دهنم بیرون بکشیش . همیشه عاشق خوردن کیرم بود . میگفت رحیم نه کوسشو براش میخوره و نه میزاره این کیر رحیمو بخوره . میگه قباحت داره زن آدم از این کارا بکنه . کسکش مادرجنده . نمیدونم وقتی میره لبنان و سوریه و بقیه کشورا و با پول بی زبون این ملت براش 4 تا 4 تا دختر صیغه ای هم میارن به اونا هم همینو میگه یا تا دسته میزاره دهنشون . بعد جالبه نمیزاره زنش کیرشو بخوره ولی تا دسته کون مائده رو میگائید . مائده بنده خدا یبار بهم گفت این تا یه بار از جلو بکنه سه بار از عقب میکنه . بعد کیرشو ندیدی که . مثل سر گوشتکوب میمونه . هرقدر خدا از طول به کیرش نداده عوضش 10 برابر کلفتی داده بهش . بعد فکر کن یه کیر 12 یا 13 سانتی ولی از مچ دست کلفت تر بره تو کونت .
شورتمو یکم کشیدم اینور که لبه شورت کیرمو اذیت نکنه . مائده حالا حالا ها دست بردار نبود و تا نزدیکیای ارضا شدن و تغییر حالتم پیش نمیرفتم ول نمیکرد . اینبار ولی نمیدونم قضیه چی بود اصلا حتی نزدیک ارضا شدن هم نمیشدم و حدود 20 دقیقه ای بود که داشت میخورد که خسته شد و دستمو گرفت برد تو اتاق خواب . اونجا بود که خوابید به پشت و منم ساک جانانه ای رو که برام زده بود تمام و کمال جبران کردم و نقطه ای از کوسش نبود که نمکیده و نلیسیده ول کرده باشم . بعد از اینکه کوسش و دهن و چونه من از آب کوسش حسابی خیس شد پاشدم و کیرمو فرستادم تو کوسش و خوابیدم روش . البته قبلش با دستمال دور دهنمو پاک کردم , از آب کوسش رو دهنم چندشش میشد . خوابیدم روش و شروع کردم تلمبه زدن و 5 دقیقه نشد که ساک زدنای طولانی قبل از دخول اثر کرد و ارضا شدم . کیرمو درآوردم و کاندومو مملو از آب کیر رو ورداشتم و گره زدم انداختم تو جیب شلوارم که با خودم ببرم که آثار جرمی باقی نمونه . خواستم کیرمو پاک کنم که کیرمو قاپید و اون یه ذره آبی که سر کیرم بود رو قشنگ لیسید و تمیز کرد . منم چندشم شد . الان حالشو درک میکردم وقتی دهن و چونم از آب کوسش خیس بود چه حالی داشت . ارضا شده بودم ولی تن و بدن چشم نواز مائده نمیذاشت کیرم بخوابه . بعد یکم لب گرفتن و مالش کیرم دوباره شق شد . کاندوم بعدی رو هم کشیدم رو کیرم و راند بعدی . اینبار که دیگه از اون تنش اولیه کاسته شده بود و منم کنترلم بیشتر شده بود و به این زودیا ارضا نمیشدم انواع پوزیشن های مختلف رو امتحان کردیم . سگی , گربه ای , بزی , خری , شتری و کلیه حیوانات باغ وحش . شنیده بودم بعضی زنا دوس دارن بهشون فحش بدی وسط سکس ولی مائده نوبر بود . میگفت به رحیم فحش بده . فحش مادری بده بهش . بعد که فحش میدادم انگار تازه داشت جیگرش حال میومد . سر این قضیه هر دفعه خندم میگرفت و مائده ناراحت میشد باید کلی کسلیسیشو میکردم . حتی به بارم عکس مادر رحیم رو آورد گفت وقتی ارضا شدی باید آبتو بریزی رو عکسه . یعنی تا این حد . خلاصه بعد از اینکه کلیه پوزیشن های حیوانی رو رو مائده انجام دادم ارضا شدیم و افتادیم روهم . یه نیم ساعتی همونجور روتخت استراحت کردیم تا اینکه مائده بلند شد گفت وایسا یه چیزی بیارم بخوریم انرژیمون تحلیل رفته . منم که همیشه از لخت بودن بدم میومد پاشدم و شلوار و زیرپیراهنیمو پوشیدم و رو تخت نشستم منتظر امدن مائده که یهو با صدای چرخوندن کلید تو در ورودی خونشون نفسم بند امد . قطعا کونم میزاشتن . لباسمو قاپیدم و رفتم جلو پنجره اتاق . بازش کردم . خونه رحیم تو یه ساختمون سه طبقه بود که اینا طبقه دوم بودن و کوچه پشتی که پنجره اتاق میخورد روش یکم کورس داشت و از ارتفاع طبقه دوم کم میکرد ولی باز هم 2 متری میشد که با احتساب پنجره میشد 2 متر و نیم .ساعت 2 و نیم بعد از ظهر بود از شانی خوبم و کوچه خلوت . پرنده پر نمیزد.فکر کردم بپرم پایین شاید پام بشکنه. پام میشکست بهتر از این بود که از کون اعدامم کنن . بدون اینکه تردیدی به دلم راه بدم از پنجره پریدم تو کوچه و الفرار. خداروشکر پام نشکست. اصلا نفهیمدم چجوری رسیدم خونه . انگار کسی داشت دنبالم میکرد . مسیر خونشون تا خونه ما پیاده نیم ساعت میشد ولی جوری دویدم تا خونه که 5 دقیقه هم نشد . کلید انداختم رفتم تو خونه رسیدم دم هال خواستم کفشامو دربیارم که متوجه فاجعه شدم . کفشام ؟ کفشامو خونه رحیم جا گذاشته بودم . همونجا دم در ورودی هال وا رفتم . تموم شد . هرچی مائده بهم حال داده بود قرار بود رحیم از کونم بکشه بیرون . حس میکردم چند تا سکته کیری پشت هم زدم . عرق سردی وسط ستون فقراتم و رو شقیقه ها و فاصله مابین تخمام و سوراخ کونم نشست . همه چی تموم شد . گوشیمو خاموش کردم و رفتم تو خونه و چند روز افتادم تو جام . هرچی مادرم میگفت چته جواب نمیدادم . میگفت بریم دکتر میگفتم نه . خودشون میان منو میبرن . میگفت کی میگفتم عزرائیل . مادرم بنده خدا فکر میکرد زده به سرم . یه چند روزی گذشت دیدم نه خبری نیست . محله هم امن و امانه . بیرون نمیرفتم ولی خوب اگه اتفاقی میفتاد بالاخره مامان بابام چیزی میگفتن مخصوصا با حال غیرعادی من . روز پنجم بالاخره دل به دریا زدم و گوشیمو روشن کردم . کلی پیام تماس از دست رفته داشتم که چند تاش مال دوستام بود و حدود 10 تاش هم مال مائده . تاریخش مال همون روز و دو روز بعدش بود و دیگه نداشت . یکم برام عجیب بود . لباس پوشیدم و از خونه زدم بیرون . نه خبری نبود . دوستام زنگ زدن و خراب شدن گوشیم رو بهانه خاموش بودنش کردم و دست به سرشون کردم . غروب که شد مائده زنگ زد .دوباره استرس گرفت منو. جواب ندادم . دوباره زنگ زد بازم جواب ندادم که پیام داد کجایی مردم از نگرانی چی شد غیب شدی ؟ اینبار خودم زنگ زدم جواب داد با دادو بیداد که کجا رفتی غیب شدی کلی ترسیدم خیال کردم جنی شدم یا دزدیدنت چی شد ؟ گفتم بابا مگه رحیم برنگشت از ماموریت ؟ مگه رحیم نیومد خونه ؟ که یهو مائده زد زیر خنده و گفت آها یادم نبود بگم . تو یکی از 4 نفر بکنمی . یکی هست که اون دیگه کلید خونه رو داره و هر وقت میاد کلید میندازه اون روز هم قرار بود غروب
بیاد که سبرش لبریز شده بود. قرارشو یه هفته قبلش گذاشته بودیم . گفتم 4 نفر بکنت ؟ گفت رحیم مادرجنده هر سری میره ماموریت خارج کشور اینقد کوس میکنه که وقتی برمیگرده تا یه هفته طرف من نمیاد اونوقت من نباید کوس بدم ؟ تازه وقتی به غیر شوهرم دادم چه فرقی میکنه یکی باشه یا 10 تا .
همیشه فکر میکردم چه خفنیم که زن یه اطلاعاتی رو میکنم ولی نگو خودش دلش میخواسته بده و الا 100 تای منو به پشمش هم حساب نمیکرد . همیشه هم فکر میکردم کی هستم که تونستم یه همچین لعبتی رو تور کنم ولی نگو یکی هست که اون رسما کلید خونه رو داره . راست گفتن که دست بالای دست , بسیار است .

نویسنده : کیرمرد(dickerman)


👍 35
👎 2
3234 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

690674
2018-05-29 23:44:28 +0430 +0430

ای جان
بسی مسرورمان نمودی
لایک ۷ تقدیمت باز ای آتش گاییش کن هویجی

1 ❤️

690688
2018-05-30 00:49:07 +0430 +0430

خسته نباشی دوست عزیز مثل همیشه عالی لایک

1 ❤️

690708
2018-05-30 03:19:42 +0430 +0430

نکن کیوان جان نکن بترس ازروزیکه این جماعت سلاخ توواژن مبارک همسرشون دوربین مخفی کارگذاشته باشن!!ولی شهرباصفای دلت ابادخیلی چسبیدپسرحاجی شدی رفت!!لایک طلایی

1 ❤️

690712
2018-05-30 04:36:12 +0430 +0430

داستانت منو یاد ایران انداخت که احمدی نژاد به خودش افتخار میکرد که ایرانو گاییده ولی حسن با کلیدش روشو کم کرد
لایک 9

2 ❤️

690725
2018-05-30 06:27:00 +0430 +0430

اسنوفلیک عزیز و مهربون مرسی که همیشه کامنتات دلگرمم میکنه و خوشحالم که تونستم بار غم رو از رو دوشت برای چند ساعت هم که شده وردارم . خدا نکنه خفه بشی دوست خوبم

میس سمای عزیز خوشحالم خوشت امده و نظرت نسبت بهم عوض شده . مرسی بانو

هپی سکس عزیز که همیشه مهر و محبت دلم رو گرم میکنه . ممنونم ازت و لطفت همیشه پایدار

کریزی اباوت تیتز گرامی ممنون از محبتای همیشگی و بی ریات . مرسی عزیزم ایشالا تیتز هایی نصیبت بشه که واقعی کریزیت کنه دوست مهربون

هزارویک شب گرامی ممنون از لطف بیکرانت و نصیحت های بجا و خوبت . چشم حتما . حق با شماست باید از این جماعت کفتار صفت پرهیزید . ممنون دوست خوبم

ماهان امیر عزیزم تعبیر خیلی جالبی از داستان درآوردی . خودم هم بهش فکر نکرده بودم اصلا ولی انگار حق با شماست . راستی اون 4 نفر بکن دیگه کیان ؟ لابد سوریه و روسیه و لبنان و چینن . هاهاهاها . ممنون از دقت نظر و نقد خوبت .مرسی عزیزم

1 ❤️

690727
2018-05-30 06:52:55 +0430 +0430

اوووف . خندیدم ها . دمت گرم و دلت شاد

1 ❤️

690731
2018-05-30 07:27:59 +0430 +0430

خوب بود
بسی خندیدیم ?
لایک

1 ❤️

690734
2018-05-30 07:31:48 +0430 +0430
NA

واااای مردم از خنده دکت گرم کیر مردددددددددد
گیلاس خوردن با دهن 🙄
یکی از چارتا بکنم 🙄 🙄

1 ❤️

690755
2018-05-30 10:13:08 +0430 +0430

دمت گرم
زنه اين اطلاعاتيهارو بايد رسماً از كون گاييد
منم با دختر يك اطلاعاتي رابطه داشتم تو كرج
يادش بخير اخرسر هم به يكي شوهرش دادن كه پنج شش سال از شوهرش بزرگتر بود

1 ❤️

690757
2018-05-30 10:13:33 +0430 +0430

لذت بردم

1 ❤️

690766
2018-05-30 11:11:47 +0430 +0430

اوکومای عزیز دم شما هم گرم و غمتون کم . همیشه شاد و پیروز باشید

سیمپر گرامی خوشحالم که لبخندو به لبتون مهمون کردم

خیلی مخلصم شدوی عزیز و مهربون . همین شما دوستای خوب هستین که بهم انرژی مضاعف و دوچندان میدین . مرسی عزیزم

ایمان جیگر عزیز ممنون از کامنت خوبت . بعضیاشون البته نه همشون ولی خوب دید جامعه نسبت بهشون خیلی بده و بهتر از این انتظار نمیره

مسترکیربندری خوشحالم که خوشتون امده از داستان . مرسی دوست گرامی

1 ❤️

690778
2018-05-30 13:42:05 +0430 +0430

عرض شود که دهنت سرویس، بدون اغراق بهترین حشرپرداز سایتی!

1 ❤️

690809
2018-05-30 17:12:11 +0430 +0430

قشنگ بود لذت بردم
لاااایک

1 ❤️

690823
2018-05-30 19:01:27 +0430 +0430

بانو ایول عزیز خوشحالم که داستانم تونسته لبخندو به لبات بیاره همیشه شاد و خندان باشی دوست خوب و مهربانم .

اسکلت عزیز ممنونم از انرژی مثبت و نظرات راهگشات اینکه نظر شما رو جلب کنم یعنی خیلی کارم خوب بوده . لطفتون پایدار دوست نازنینم . ممنون

امیرخان گرامی ممنون کامنتتون بسیار روحیه بخش بود . خیلی ارادتمندم قربان

0 ❤️

690833
2018-05-30 20:05:51 +0430 +0430

پسر های داستانات چقدر بد شانسن 🙄 دیر خوندم حال و هوای طنز نداشتم
لایک19 به قلمت
هشتگ مرد فرغون دار بزنم؟ ?

1 ❤️

690837
2018-05-30 20:28:06 +0430 +0430

سپیده عزیز مرسی فدات شم همیشه بهم لطف داری . پسرای داستانم راستش بدبیارن بیشتر تا بدشانس بدبختا .
هشتگ فرغون هم بندازین دنبالم از این به بعد با سامیو روح بییمار . همینم کم مونده 🙄 🙄 🙄 🙄 🙄

0 ❤️

690987
2018-05-31 04:19:21 +0430 +0430

الهی آمین( واسه اون کیری که حواله دهان رحیم کردی)
خودشون میان میبرن 🙄 🙄 🙄
دمت گرم اول صبی باعث شدی اخمام وا بشن.
امثال رحیم داستان اینقدر نامرد و نالوطیند که اکثراً زنهاشون ازشون متنفرند.چندتایی اونمدلی میشناختم.
حرم و حریم ایران سوریه نیست،بلکه دریای مازندرانه که اونو دودستی تقدیم روسها کردند.
مثل همیشه عالی دیکرمن عزیز.قلمت پاینده دوست گرامی

1 ❤️

691030
2018-05-31 07:41:09 +0430 +0430

دیکرمن عزیز…باز هم هنر قلم گردانیتو در حیطه طنز به رخ کشیدی…دست و دل مریزاد رفیق

1 ❤️

691031
2018-05-31 07:53:54 +0430 +0430

بیست و سومین سپاس تقدیم تو باد

1 ❤️

691033
2018-05-31 08:20:04 +0430 +0430

لاست مون عزیز ممنون . راستش دوستان بهم لطف دارن و اولین نمونه های طنز درواقه نوشتاری بودن که از سالهای بسیار دور در دسترس مردم بوده نمونش هم کلیات عبید زاکانی و حکایتهای پندآموز سعدی که بعضا طنز روانی داشت و داستانهای بهلول و ملانصرالدین و امثالهم بود . موفق باشید دوست گرامی

پیام اس ای عزیز ممنون از لطفت . همیشه بهم انرژی مثبت میدی دوست خوب و مهربانم . ممنون

پدیدار عزیز ممنونم . همیشه مهر و محبتتو نثار این حقیر میکنی . بعضی وقتا از تعاریفت خجالت زده میشم دوست خوبم من در اون حد نیستم اصلا . مرسی

0 ❤️

691105
2018-05-31 14:44:08 +0430 +0430

بسیار عالی بود بی شک بهترین طناز سایت شما هستی دوست عزیز لایک بیست و چهارم تقدیمت

0 ❤️

691833
2018-06-03 20:40:06 +0430 +0430

سنداد عزیز ممنون عزیزم من لایق این عنوان نیستم عزیزم شما لطف دارید . ممنون

0 ❤️