کنترل ارگاسم با امکانات موجود (۱)

1399/09/23

من و شیوا همیشه با هم پورن میدیدیم. چند وقتی بود عاشق پورنای کنترل ویبراتور شده بودیم که روی گوشی وصل میشد. ولی نه پول داشتیم که ویبراتور بخریم نه میدونستیم اصلا کجا میفروشن. ولی یه روز شیوا پیشنهادی داد که بهتر از فیلمای پورن بود به نظر من.
اون روز مامان بابای من رفته بودن بیرون و مثل همیشه شیوا اومده بود خونمون تا با هم درس بخونیم. همیشه با هم درس میخوندیم و تقریبا تو هفته پنج روزشو حداقل با هم بودیم. هم شیطونیامونو میکردیم و هم درس میخوندیم. هردومون شاگرد زرنگ بودیم و نمره هامون برامون مهم بود. اون روزم مثل همیشه اول درسمونو خوندیم و بعدش شیوا پیشنهادشو مطرح کرد.‌

  • میگم سارا! نظرت چیه کنترل ارگاسمو امتحان کنیم؟
  • چه جوری؟ ما که ویبراتور نداریم؟
  • فکر اون جاشم کردم.
    اولش فکر کردم الکی میگه و چیز خوبی از آب در نمیاد. ولی اشتباه فکر میکردم‌. شیوا به سمت کتابخونه ی گوشه ی اتاقم رفت و رمانی رو که مشغول خوندنش بودم برداشت. نشونم داد و پرسید: وسط همینی دیگه؟
    با تکون سر تایید کردم. چشمکی زد و موهاشو دلبرونه به یه طرف ریخت. عاشق وقتی بودم که موهاشو یه ور میریخت، بدجور دلمو میبرد. دختر خیلی خوشگلی بود، سفید و خوش هیکل. باسن و سینه ی رو فرمی داشت و اصلا شکم نداشت. البته من بیشتر از اندام جنسیش، صورت قشنگشو دوست داشتم. چشماش خیلی با روح و روانم بازی میکرد. انقدر محوش شده بودم که نفهمیدم کی اومد پیشم و دستمو گرفت کشید.
  • سارا!!! کَری مگه؟ یه ساعته دارم صدات میکنم. میگم پاشو کارمونو بکنیم تا مامان بابات برنگشتن.
    با کمک شیوا که دستمو میکشید بلند شدم و بعد لباشو بوسیدم، گفتم: انقدر تو دلبری حواس برای آدم نمیمونه! بعد از لباش مستقیم به سراغ موهاش رفتم و عمیق بو کردمشون؛ بوی شامپوی همیشگشیو میداد. عاشق بوی شامپوش بودم، یکی از شامپویی که استفاده میکرد خریده بودم و شبا قبل از خواب بوش میکردم. یکم احساس میکردم پیشمه.
  • سارا! قشنگم!
  • جانم؟ جانم؟
  • تو که از موهای من سیر نمیشی حالا یه دقه بیخیال شو. بیا به فانتزیمون برسیم.
    بعد رمانو به دستم داد و گفت: برو بخواب رو تخت و شروع کن به خوندن.
  • فانتزیت این بود؟!
    با دست هلم داد و گفت: حالا تو برو!
    با تعجب نگاهش کردم و تسلیم به سمت تخت رفتم. با همون لباسام روی تخت دراز کشیدم؛ یه تاپ تنم بود با یه شلوارک. رمانمو باز کردم و از جایی که باید میخوندم، شروع به خوندن کردم. ولی مگه کنجکاوی میذاشت چیزی بفهمم؟ نگاهی به شیوا که هنوز وسط اتاق واستاده بود کردم، با قیافه ای شیطون به وسط پاهام نگا میکرد. یعنی چه کار میخواست بکنه؟
  • به من نگا نکن. بخون!
    پشت چشمی نازک کردم و به خوندن ادامه دادم. ولی واقعا هیچی نمیفهمیدم، احساس میکردم به جای خطای کتاب صورت شیوا رو دارم میخونم. یکم بعد شیوا به سمتم اومد. آروم آروم شلوارکم رو درآورد. موهاش روی رونم کشیده شد و یه چیزی تو عمق وجودم لرزید. موهای ابریشمیش… انگار داشت با مو نوازشم میکرد. فکر کردم اول پاهامو میبوسه و دلبری میکنه بعد میاد سراغ تاپم و بعد لباس زیرم، ولی بدون هیچ بوسه یا دلبری ای شورتمو درآورد. با تعجب زیر چشمی نگاهش کردم. اخم ملایمی کرد و گف: بخون! سرمو تکون دادم و دوباره به خوندن تظاهر کردم. شیوا شروع به خوردن آلتم کرد. من که از قبل یکم تحریک شده بودم با خوردنش رفته رفته آماده تر شدم. احساس میکردم هر لحظه ممکنه ارضا بشم. شیوا تند تند میخورد و کلیتوریسمو به لب و زبونش میکشید. منتظر بودم ارضا شم که یهو از خوردن دست کشید. با شیطنت نگام کرد و پرسید: خب تعریف کن!
  • چیو؟
  • تا الان چی خوندی؟ چی شد؟
    تازه بازیش دستم اومد. یاد پورنی که یه هفته پیش با هم دیدیم افتادم، توش زنه در حالی که ویبراتور توی آلتش بود باید ورزش میکرد و پارتنرش با ریموت ویبراتورو کنترل میکرد. شیوا داشت همون بازیو با من میکرد، میخواست در حالی که تحریک میشم کتاب بخونم. ولی آخه کتاب کجا… ورزش کجا… تازه اون ویبراتور لعنتی که دائم روشن نبود، الان شیوا یکسره مشغول خوردن آلت من بود. آهی کشیدم و تصمیم گرفتم زود تسلیم نشم، گفتم: تو که داستانشو نمیدونی برای چی میپرسی؟ اصلا مگه نگفتی از این رمانه خوشت نمیاد؟

ادامه...

نوشته: Sara


👍 15
👎 4
34601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

781495
2020-12-13 00:22:36 +0330 +0330

از تعمیرگاه هندل میگرفتین میزدین جا دستی میچرخوندین همونکارو میکرد!! 😀

2 ❤️

781625
2020-12-13 22:42:17 +0330 +0330

لامصب دلم خواست خاست شیوار خیلی ناب باید باشه یا اینایی ک دور بر ما هستن تخمی ان یا شما ایران نیستی

0 ❤️

846212
2021-12-04 17:43:23 +0330 +0330

خیلی خلاصه بود امیدوارم قسمت بعدی مفصلتر باشه 😎

0 ❤️