کوتاه خانوادگی (۱)

1399/12/01

صبح زود بود باید میرفتم مدرسه. از خواب بیدار شدم رفتم سمت دستشویی(درب ورودی به دستشویی وارد میشدی و یک درب دیگه کنار ورودی بود سمت راست که درب حمام بود). دیدم چراغ دستشویی روشنه ولی توجه نکردم چون خواب الود بودم. وارد شدم که برم دست و صورتم رو بشورم دیدم صدای اب میاد درب حمام باز بود چشم که انداختم به سمت حمام چشمام داشت از حدقه میزد بیرون خواهرم رو دیدم که لخت زیر دوش بود اون نفهمید من وارد شدم چون زیر دوش بود (اون دو سال از من بزرگتر بود و واقعا دختر زیبایی بود و اینکه رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم) . من تو چند ثانیه اندازه چند ساعت یا چند روز نگاهش کردم . زیباترین چیزی بود که تا اون موقع میدیدم . نمیدونستم چیکار کنم نه میتونستم روم رو برگردونم و نه اینکه چیزی بگم فقط داشتم نگاهش میکردم. پوست سفیدی که با وجود ابی که از دوش روی اون میریخت درخشش خاصی گرفته بود سینه های خوشگل گرد کوچولو با نوک پستانی که انگار با دقت خاصی گرد نقاشی شده بود اون کمی لاغر بود و رانهای لاغری هم داشت با وجود این جلوه بینظیری به بدنش داده بود . با اینکه پاهاش جفت بود و لپهای کسش به خوبی دیده میشد ولی بین رونهاش و زیر کسش یک فاصله کوچکی بود . بدنم میلرزید قلبم تند تند میزد . اصلا به هیچ چیزی نمیتونستم فکر کنم فقط نگاهش میکردم. یکدفعه کمی جلو امد و سرش رو از زیر اب بیرون اورد. چشمهاش رو باز کرد دید من جلوش ایستادم . دستش رو ناخود اگاه روی سینه هاش گرفت و گفت اینجا چیکار میکنی؟ من هم بدون اینکه لحظه ای چشم ازش بر دارم گفتم اومدم دست و صورتم رو بشورم . ندیدم که تو حمامی . بعد سریع رفتم بیرون . به سمت اتاقم و فقط داشتم تمام اون لحظه هایی رو که دیدم رو با خودم مرور میکردم که مبادا چیزیش رو فراموش کنم.

اون صحنه ها هیچوقت از یادم نمیرفت. دیدم کمی نسبت به خواهرم عوض شده بود احساس خوب تری بهش پیدا کرده بودم دوست داشتم بیشتر بهش نزدیک بشم و اینکه بیشتر بهش توجه میکردم مثلا بیشتر بدنش رو نگاه میکردم یا از هر فرصتی استفاده میکردم تا به بدنش دست بزنم و اگه اتفاقی قسمتی از بدنش رو لخت میدیدم یا میتونستم به اونها دست بزنم اون لحظه و اون روز احساس بی نظیری بهم دست میداد و کل روز خوشحال بودم . هیچ چیز برام با ارزشتر از این نبود. خوبی که داشت این بود که کلا ما رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم و از دعواهای خواهر برادری کلا خبری نبود و پدر و مادرم هم محیط ارومی رو درست کرده بودند که کلا همه ما همدیگه رو دوست میداشتیم و رابطمون خیلی خوب بود . همین باعث میشد که نه خواهرم و نه پدر و مادرم به این رفتار من شکی نکنن. من اصولا شبها قبل خواب نیم تا یک ساعت میرفتم پیش خواهرم و با هم کلی صحبت میکردیم و بعد میرفتم تو اتاقم و میخوابیدم. یکی از همون شبها وقتی که رفتم تو اتاقش دیدم که یک دامن کوتاه و یک تی شرت تنشه. کلی بهش نگاه میکردم یواشکی. از شبهای خوبم بود . کلی از دیدنش لذت میبردم . موقع خواب که شد اومدم تو اطاقم . خواستم بخوابم ولی باز صحنه های حمام و بعدش اون دامن کوتاهش و اون پاهای خوشگلش میومد جلو چشمام اون شب عجیب بود اصلا نمیتونستم بخوابم . کیرم میلرزید یه حس عجیبی داشتم برگشتم و کیرم رو به تخت فشار دادم ولی حالم بدتر میشد. خواستم کیرم رو بمالم دستم رو بردم تو شلوارم بزرگ شده بود و داغ حس خوبی داشتم ولی یه چیزی تو سرم میگفت پاشو برو اونجا. بعد بیخیال مالیدن شدم. با خودم فکر کردم که چه حالی میده برم تو اتاقش پیشش بخوابم و بعد کمکم بدنشو بمالم و حتی لیسش بزنم. ولی کمی بعد میگفتم دیوونه اون خواهرته اگه سوتی بدی ابروت میره و یا اینکه اگه عصبانی بشه یا به مامان بگه یا هزاران فکر بد دیگه. ولی چند لحظه بعد باز حالم بد میشدو کیرم سیخ میشد و میگفتم هر چی بادا باد برو ببین چی میشه . اون هم تو رو دوست داره بعیده کار اشتباهی بکنه که ابروت بره. به هر حال نتونستم طاقت بیارم و نیمه های شب یواشکی رفتم تو اطاقش خواب بود . چراغ خوابش روشن بود و نور خیلی کمی داشت. اروم اومدم دم تختش . به بغل خوابیده بود و پشتش به من بود. یک ملحفه تا روی شکمش کشیده بود . با ارومترین شکل ممکن دستم رو بردم که اون ملحفه رو بکشم کنار تا بتونم پاهاش رو ببینم . فکر میکنم سرعتم یک سانت تو هر ده دقیقه بود. صدای قلبم رو میشنیدم و با هر نفسی که میکشیدم احساس میکردم بازدمم با داد خارج میشه. ملحفه رو گرفتم و با ارومترین و نرم ترین شکل ممکن کشیدم کنار. یواش یواش تا جایی که تونستم پاهاش رو ببینم بیشتر کشیدم کنار تقریبا تا بالای رونش معلوم شد . دیگه بیشتر ادامه ندادم نشستم و نگاهش کردم . خدای من . رونهای خوشگل لپ کونش تو شورتی که پوشیده بود جلوه بینظیری داشت . کیرم داشت میترکید حس خیلی خوبی داشتم. دیگه دیدم بهتره برگردم حالم هم خوب نبود رفتم تو اطاقم زیر پتو اون لحظه رو مرور کردم و دستم رو از رو شلوار به کیرم گرفتم . قبل از اینکه دستم رو زیر شلوارم ببرم همه شورتم خیس شد. ابم اومده بود . احساس میکردم واقعا باهاش سکس کردم . با همون لذت خوابیدم.(ادامه دارد)

نوشته: اشکی


👍 26
👎 7
88801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

792628
2021-02-19 00:59:31 +0330 +0330

ایشالا بابات میفهمه یکی از همین شبا میاد بالاسرت لذت سکس خانوادگی رو میچشی!! 😁


792670
2021-02-19 02:17:54 +0330 +0330

رونای پاش تو کونت

3 ❤️

792718
2021-02-19 12:31:33 +0330 +0330

نکن دادا،نکن بچه جون،عاقبت نداره به فاک میری،اون موجود خواهرته،هم خونته،عزیزترین کسته😡😡😡😡

1 ❤️

792767
2021-02-19 22:12:08 +0330 +0330

تخم پدرت نیستی تو کوله حرامی

1 ❤️

792770
2021-02-19 22:29:27 +0330 +0330

این تعابیر فقط اینده ایران رو خرابتر میکنه شما حساب کن یک بچه 16ساله بخواهدبیاد اینارو ریز بریز وجز به جز بخونه!فاجعهای توراهه

1 ❤️

792773
2021-02-19 22:53:38 +0330 +0330

دیس لایک به تابو

0 ❤️

792776
2021-02-19 23:00:02 +0330 +0330

ننویس بیشرف

0 ❤️

792868
2021-02-20 07:14:20 +0330 +0330

ببینین بعضی وقتها خواهره خودشم دوست داره و کرم میریزه تو اون شرایط هم اگرچه بهت حق نمیدم ولی ناراحتم نمیشم ولی وقتی که یک پسر میره سروقت خواهری که هیچ گناهی نداره خیلی ناراحت میشم

تو اسمت برادره ، برادر من هم اسمش برادره حتی اگر تو ذهنش همچین فکری از سرش بگذره و تصور کنه که با من کاری کرده خودش رو مجازات میکنه که حتی تو ذهنش فکر لذت بردن از خواهرش گذشته واقعا برادر با برادر چقدر فرق داره
من هیچوقت کنارش احساس ترس و دلنگرانی نداشتم زمانیکه پیشم هست احساس میکنم تو دنیا کسی نمیتونه بمن صدمه ای بزنه چون داداشم کنارمه و مراقبم هست و ناخودآگاه بودنش احساس امنیت بهم میده

1 ❤️

792929
2021-02-20 18:53:53 +0330 +0330

ممنون ازت داداش…خیلی خوب نوشتی…ببین میگن حررفی ک از دل برآید لاجرم بر ددل نشیند…حکایت نوشته های شماست …متشکرم ازت…امیدوارم دنیا ب کام ت باشه عزیز …

0 ❤️

793008
2021-02-21 01:24:35 +0330 +0330

ریدی

0 ❤️

793053
2021-02-21 04:57:16 +0330 +0330

ادامه بده♥️

3 ❤️