سلام اسم من مسعوده والان ۳۸سالمه میخوام خاطره کون دادنم در سربازی رو در سال ۸۳براتون بگم من زمان سربازیم مویی تو بدنم نبود صورتمم عین بدنم الآنم کم مو هستم ولی زمان خدمتم مثل ۱۴ساله ها بودم ولی علاوه بر این عوامل عامل اصلی به باد دادن کونم کون برجسته وطاقچه ایم بود سال ۸۱ اعزام شدیم و آموزشیمونم مراغه بود از همون دوران آموزشی فهمیدم که برای سالم نگه داشتن کونم کار دشواری پیش رو دارم از سربازا گرفته تا گروهبانها وحتی کادری ها چشمشون دنبال کونم بود وهر روز متلک میشنیدم به هر حال آموزشی رو تموم کردم وموقع تقسیم افتادم مرند که به تبعیدگاه معروف بود از همون روز اول ورودم به گروهان آزارهای جنسی سربازای دیگه شروع شد همون هفته اول به یک سرباز کرد سر انگشت کردنم درگیر شدم و اضافه خدمت خوردم تا اینکه ولی که اهل خوی و روستایی وار بود وکشتی گیر بود باهام دوست شد از این و اون شنیدم تو گروهان ترتیب چن نفرو داده بود ولی برای اینکه تو یگان اذیت نشم بهش اعتماد کردم من مثل سایر آش خورا کف خواب بودم وتخت نداشتم ولی منو برد پیش خودش ولی کاری به کارم نداشت و راحت تو تختش میخوابیدم دیگه من و اون و همسفره هاش که بچه خوی و ارومیه بودن رفیقای صمیمی شدیم چن نفر از تبریزی ها هم بودند همشهریهای خودم تو گروهان ولی چون مثل ولی با عرضه نبودند نرفتم سراغشون دیگه هیچ کس جرات دست درازی بهم رو نداشت تا اینکه اواخر سال ۸۲ به تسوج اعزام شدیم توی تسوج که اطراف شبستر هست ارتش یک زمینی داره که قراره پادگان بشه و گروهان ما برای نگهبانی اعزام شد به این شهر کوچک اونجا هفته ای یک بار مارو میبردند حموم عمومی تسوج بچه ها یا تو عمومی میرفتند یا نمره منم از ترس کونم هیچ وقت تو نمره نمیرفتم تو عمومی هم بدن لخت و بی موم با کون بزرگم بچه ها رو حشری میکرد تا اینکه اوایل فروردین ما رو بردند حموم من با ولی نشسته بودم پشت ۹۱۱همش تو این فکر بودم که یجوری بپیچونمش و باهم نریم تو یه نمره ولی نشد حس میکردم رفته تو نخم اجازه نداد جیم شم گفت مسعود بیا اینجا کمی مردد شدم ولی تا جمال سور که اهل بوکان بود اونم اومد تونمره خیالم راحت شد ولی متاسفانه جمال رفت بیرون من موندم و ولی ولی هم بدون هیچ ابایی لخت مادرزاد شد ولی من شورت پام بود ولی گفت مسعود جان چرا خجالت میکشی تو یه مردی شور ت و در بیار ولی گفتم روم نمیشه من همینجور حموم میکنم گفت برو زیر دوش رفتم اومد چسبید بهم و گفت برگرد پشتتو لیف بکشم برگشتم دستشو بردو دوش رو بست واز پشت کیرشو چسبوند به کونم بر گشتم دیدم کیرش شقه شق شده یه کیر کلفت ۱۷ ۱۸سانتی با رگهای برجسته گفتم ولی چیکار میخوای بکنی؟گفت مسعود بذار یه حالی باهات بکنم اون کون قشنگت منو کشته کلی قسمم داد گفتم ولی من همسفرتم نون نمک همو خوردیم خودتم میدونی من اهل این کارا نیستم گفت مسعود جان میدونم تو کونی نیستی فقط میخوام لاپایی بکنمت مطمئن باش کونیت نمیکنم فقط یه ذره لاپایی خلاصه اونقدر اصرار کرد تا راضیم کرد دراز کشیدم کف حموم شورتمو تا زانو کشید پایین قبل از گذاشتن کیرش لای رونهام کونمو بوسید و گفت پسر میدونی چقدر به عشق این کونت جق زدم همینجور داشت کیرشو لای رونهام جلو عقب میکرد گفت مسعود خودتم حال میکنی؟با این که خوشم میومد ولی جوابی ندادم شامپو رو ور داشت و خالی کرد لای کونم گفتم چیکار میکنی مگه میخوای بکنی توم؟گفت فقط سرشو میکنم تو نترس بازم از اون اصرار و از من انکار چون نمیخواستم کونی شم یه دفعه هلم داد و خوابید روم منم مثل یک دختربچه بی دفاع بودم و چاره ای جز تن دادن به خواستش نداشتم لای رونهام رو باز کرد کیرشو تا گذاشت توم انگار کونم جر خورد سریع دستشو گذاشت جلو دهنم تا مبادا داد بزنم درد شدیدی حس میکردم و تنها کاری که میکردم پاهامو به زمین میزدم گفت سرشو میذارم ولی آروم آروم همش رو کرد توم وقتی سر کیرش خورد به پروستاتم دیگه درد از یادم رفت چنان لذتی سراسر وجودمو گرفته بود که نگو تو عمرم همچین لذتی نبرده بودم ولی تو کارش وارد بود فهمید لذت میبرم و تقلا نمیکنم دستشو از دهنم ورداشت یواش یواش کیرشو عقب جلو میکرد منم حال میکردم یه دقیقه نشد از شدت لذت آبم با فشار اومد وریختم کف حموم و بی حال شدم بعد چن دقیقه انقباضات کیرشو دور مقعدم حس کردم بله ولی هم ارضا شد و تمام آبشو ریخت تو کونم اونم بی حال شد وهمینجور روم بود کیرش کم کم خوابید و از کونم کشید بیرون منم پا شدم کلی منو بوسید گفت ممنون مسعود تو عمرم همچین کونی نکرده بودم قسمش دادم به کسی نگه اونم دمش گرم به هیچ کس نگفت بعد یک ماه ترخیص شد رفت منم برج ۳ترخیص شدم درسته کونمو بعد ۱۸ماه که به سختی سالم نگهش داشته بودم به باد دادم ولی از حق نگذریم لذت کون دادن به چیز دیگست.
نوشته: مسعود
فقط همان یک تجربه را داشتی شما؟ الان دوست نداری فاعل داشته باشی؟
بچه بیا پایین کصشر نگو سرمون درد گرفت بابا
شامپو ریخت و کرد توت؟
و تو هیچیت نشد؟ تهش با لذت ارضا شدی؟
آفرین حالا بیا پایین
من سربازی معاف شدم کاش میرفتم دوست دارم این لحظات رو 😍
خوب نوشته بودی. به نظرم واقعی بود. لطفا فقط دو تا چیزو بگو اول اینکه آیا بازم بعدش به ولی یا به هر کس دیگه ای کون دادی؟ و دوم اینکه الان در چه وضعیتی هستی؟ زن و بچه داری، کون میدی؟ کون میکنی؟
داستانت خوب بود فقط با شامپو کون دادن واقعا قابل درک نیست ، یعنی کون از شدت سوزش پاره میشه ، انصافا کی با شامپو و صابون کون میده؟؟ اینش یکم کس شعر بود ، آب دوش حموم میره تو کونت میسوزه چه برسه به شامپو ، حتی ژل های لوبریکانت هم حساسیت زا هستن گاهی اوقات !
فکر کردی پروستات یه دکمه است کیرش رسید به پروستاتت ارضا شدی ؟
کشسعرم تعاونی میشه؟
شامپو ریخت توت از تو دهنت حباب صابون اومد بیرون مگه بچه بودی همه اش تو تختش تو بغلش بعد هم میگی کاریت نداشت ریدم به کون قلمبه ات و داستان کیریت
کاش بیشتر رو نوشتن کار میکردی،
کلیت داستانت خوبه، ولی اگه بهتر مینوشتی خیلی جذابتر میشد
امیدوارم تو نوشته های بعدی بهتر بنویسی