کون امیر پسر همسایه و سر رسیدن مامانش

1395/10/19

من سپهر 24 سالمه و مجردم و این اتفاق که امسال برام افتاده رو میخام براتون بنویسم . امیدوارم که خوشتون بیاد . دوساله که مغازه دارم و یه مغازه سوپر مارکت کنار مغازمه که صاحبش یه مرد چهل ساله ولی معتاد که خیلی اخلاق خوبی داره ولی به خاطر مواد همیشه مغازه رو میبست و خیلی وقتا جنساش خراب میشد و اکثر جنساش تاریخشو تموم بود و دیگه همه مشتریهاشو از دست داده بود . بعضی وقتا زنش و پسرش امیر میومدن درو باز میکردن و تو مغازه بودن. تا اونجایی که میتونستم کمکشون میکردم و هواشونو داشتم . زنش خیلی زن متشخص و سر و سنگین بود و داخل یه خیاطی کار میکرد و مواقعی که مجبور میشد میومد مغازه رو باز میکرد پسرش که اسمش امیر بود و حدودا 15 سالش بود دیگه بیشتر میوند و مامانش به من گفته بود که هواشو داشته باشم و مواظبش باشم و امیر هم دیگه تابستون شد و اومد بچسبه به مغازه و خداییش خیلی هم کاسب خوبی بود و من امیر خیلی با هم رفیق شدیم و از صبح تا شب پیش هم بودیم و بعضی وقتا ناهار کنار هم بودیم و یه پسر همسایه داشتیم که پسر صاحب مغازه امیر بود و همیشه میومد تو مغازه امیر میشست و همسن امیر بود یه روز یه مشتری تو مغازه بود خواستم برم پول خورد از امیر بگیرم خیلی سریع رفتم تو مغازه امیر که دیدم محمد پسر همسایه پشت یخچاله و محمد داره براش ساک میزنه تا منو دیدن دست پاچه شدن و محمد شلوارشو کشید بالا و امیرم رنگش پرید و زبونش بند اومد و منم گفتم که همه چیو دیدم و سریع اومدم مشتریمو رد کردم رفت و تا رفتم مغازه امیر دیدم محمد رفته بود امیرم خودشو زد به اون راه و میخاست بگه که چیزی نشده بود از اون روز به بعد تصمیم گرفتم بکنمش . دیگه کمتر میومد مغازه من و همش داخل نشسته بود تا اینکه یه روز ناهار اوردم و گفتم امروز بیا با هم ناهار بخوریم و اومد داخل مغازه من و همینجور که داشتیم ناهار میخوردیم سر صحبتو باز کردم و از اون روز پرسیدم ازش که داشتی با محمد چیکار میکردی که سریع گفت داشتم محمدو میکردم بش گفتم ولی تو نشسته بودی و داشتی براش ساک میزدی که گفت نه من داشتم کونشو بوس میکردم و اخرش قبول نکرد و میگفت که به کسی نگم .کیرم بلند شده و شهوتم رفته بود بالا که بش گفتم کیرتو در بیار ببینم و که خجالت میکشید و نشستم کنارش و یه کم دست کشیدم به کیرش و دکمه شلوارشو باز کردمو کیرشو کشیدم بیرون و یه کم مالیدمش کیرش شق شدو دیگه چیزی نمیگفت و منم کیرمو از سلوار کشیدم بیرون و بش گفتم تو هم کیر منو بمالون و اونم شروع کردو کمکم پرو شدو کیر منو خیس کرد و دو دستی میکشید به کیرم بلند شدم وایسادم روبه روش و سرشو گرفتم کشیدم رو به کیرم دیدم بون مخالفت شروع کرد به ساک زدن و چند دقیق ای ساک زد بعدش برش گردوندمو کونشو قنبل کرد طرفم و لی هر کاری کردن نزاشت بکم داخل و لاپایی زدمش و ابمو ریختم رو کونش و از اون به بعد کارمون شده بود سکس و حرفای سکسیو و تا فرستی میش میومد ساک میزدو اگه فرصت داشتیم شلوارو میگشید پایین و لاپایی میداد. چند وقتی گذشت و یه روز که خونه امیراینا خالی بود رفتیم خونشون که طبقه بالای پدر بزرگش زندگی میکردن و لخت لخت شدیم و یه سری لاپایی کردمش و اونم میخاست ناهار درست کنه من رفتم داخل حمامشون و لباس زیرای مامانشو دیدم توی یه تشت ریخته بودن و یه کم نگاه کردمو پوشیدمشون و اومدم بیرون امیر تا منو دید خیلی ناراحت شد و من زدم به شوخی و رفتم یکی از شلواراشو بلوزشو هم پوشیدمو یکم مسخره بازی در اوردم و با اسرار لباسارو در اوردم و دادم پوشید و واون لباسا تنش بود و داشتیم غدا میخوردیم و همین که سفره رو میخاستیم جمه کنیم و ظرفارو برد تو اشپز خونه همونجا انداختمش رو کابینتو شلوارشو کشیدم پایین و یه کن دست کشیدم رو شرت مامانش که پوشیده بود و از کنار شرتش خط کونشو لیس میزدم بوی شرتش داشت دیونم میکرد و زبونمو درست میکشیدم روی سوراخش که اونم خیلی حال میکرد و سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش و هر جوری بود بود کله کیرمو زدم داخل و به یاد مامانش میکردمش اونم هر چی التماس میکرد و ناله میکرد ولش نکدم تا اب کیرم اومد و ریختم تو کونش کیرمو کشیدم بیرون و نشستم و با سوراخش ور میرفتم و اب کیرایی که تو کونش بود میومدن بیرون و میمالیدم به شرت مامانش و لی تا اسم مامانشو میوردم ناراحت میشد و میگفت نگو . همیجوری که تو اشپز خونه داشتیم حال میکردیم و در خونه قفل بود دیدیم مامان امیر کلید انداخت رو در و دید باز نمیشه شروع کرد به در زدن که ما هم از ارس نمیفهمیدیم چیکار کنیم تا اومدیم لباس بپوشیم و خودمونو جمع کنیم 5 دقیقه ای طول کشید و مامان امیرم هی در میزد . بالاخره در باز کردیم و اومد داخل و خیلی عصبانی بود که ما در دیر باز کردیم و به همه چیز مشکوک شده بود همش میپرسید چیکار میکردین و ما هم نتونستیم جواب درست حسابی بدیم و متوجه شد که داشتیم کار خلاف میکردیم و ما که رنگمون پریده بود و جوابی نداشتیم که بگیم به من گفت شما برید خونتون تا من میدونم با امیر چیکار کنم . من اومدم و تا فردا خبری از امیر نشد و فردا ساعت 10 صبح بود که مامان امیر اومد مغازه رو باز کرد و منو صدا زد که برم . خیلی با ترس و خجالت رفتم تو مغازه و تا منو دید گفت دستت درد نکنه همین طور هوای امیر و داشتی و منم که از قبل فکرانو کرده بودم که چی بگم . گفتم داشتیم سیگار میکشیدیم و اونم سریع گفت نمیخاد دروغ بگی امیر همه چیو بهم گفته و نن دیگه سرمو انداختم پایینو 0یزی نگفتم و گفت برو که دیگه نمیخام ببینمت و منم اومدم داخل مغازه نشستم و تا چند روز امیر نمیومد فقط مامانش میومد مغازه و توی این چند روز یه سری اتفاقا افتاد و الان با مامان امیر رابطمون برقرار شده ولی قول گرفته که سمت امیر نرم و خودش هر موقع که بتونه بم حال بده و این داستان خیلی طولانی شده و ادامشو توی داستان دیگه ای مینویسم.

نوشته: سپهر


👍 5
👎 20
111709 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

572803
2017-01-08 02:42:00 +0330 +0330

اول
کیرم توت

0 ❤️

572810
2017-01-08 04:53:47 +0330 +0330

avayel ro khob omadia adam bavar mikard, ya mitounest yetori bavar kone behesh, vali akharash dg kharab kardi azizm,

0 ❤️

572825
2017-01-08 08:30:17 +0330 +0330

خدايي خودتون اين مزخرفات و ميخونين خندتون نميگيره
راستي شربت البالو چي شد؟
فرست:|

1 ❤️

572852
2017-01-08 11:11:29 +0330 +0330

سعی داشتی طبیعی بنویسی ولی معلومه کس گفتی

0 ❤️

572875
2017-01-08 13:55:47 +0330 +0330

گرو.ه گی تل زدم هرکی خواست پی ام بده لین.ک بدم…

0 ❤️

572952
2017-01-08 23:18:19 +0330 +0330
NA

مادر به خطا ! طرف ده بار گفته با لباسای مادرم کاری نداشته باش! تو دهن اون پدر مادری که معنی مادر رو نشون تو ولد زنا نداد
ن. الان با مادر امیر دوستی؟!!! مادر خودت چی؟!

1 ❤️

573026
2017-01-09 16:17:32 +0330 +0330

همش پدر ها تو داستان نیستن ?
کس اون مامان خوشگله ات که کس گفتی?

1 ❤️

573125
2017-01-10 00:10:13 +0330 +0330

مادر به خطا از دادن خودت توبچگی هم بنویس
خااک تو.سرت 24 سالته هنوز دنبال کون بچه مردم هستی!!!

0 ❤️

767427
2019-05-14 20:57:29 +0430 +0430

بالایی خیلی چندشی

0 ❤️

829050
2021-08-30 15:28:13 +0430 +0430

بیماری …حتما برو روانکاو…

0 ❤️