کون برادر زاده دامادمون

1400/10/17

اول از همه بگم من گی نیستم و به کل از هر نوع همجنسبازی یا همجنسگرایی بدم میاد و حس میکنم همشون فقط به خاطر هوس و ایجاد تنوع و تخلیه جنسی میرن پی این جریانات و اینکه چنتا روانشناس (من میگم روان شناس شما بخون کسخل) میان میگن نه طرف بایسکشواله نمیدونم هیتروسکشواله کیر خره فلانه همشون کسشری بیش نیستند
در کل سعی میکنم از این وزه بازیا کنار بمونم و رابطه سالم و درست درمونی داشته باشم ولی این خاطره رو حیفم اومد اینجا ننویسم راجب کامنتا هم بگم دم همه اونایی ک داستانو دنبال میکنن گرم و اوناییم که فحش میدن خداییش حلالشون باشه چنتا فحش جدید یاد میگیرم بعضیا هم واقعا اندازه دعا به دلم میشینه داستانم مال ۷ سال پیشه و اگ تضاد زیادی داره جای شکی نیس چون سعی کردم هر چی یادم مونده رو بنویسم امیدوارم حال کنین باهاش

یادمه ماه رمضون بود و منم ۱۵ سال بیشتر نداشتم با همسنای خودم جمع میشدیم تو مسجد و شب همش تو کوچه واس خودمون میچرخیدیم و هر از گاهی قایم موشکی هندبالی چیزی بازی میکردیم اکثرا یا همسن بودن یا بزرگتر و زیر رنج سنی ما (۱۵ . ۱۴ به پایین ) راه نمیدادیم ، یه شب که تو کوچه همینجوری جمع بودیم که آرین اومد ( برادر زاده دامادمون ) بهم گفت اگه بشه منم راه بدین با هم بازی کنیم منم گفتم نمیشه و بچه ای (فاز خود بزرگ پنداری گرفته بودم ) برو با همسن خودت بپر و فلان این بیچاره هم همش پا فشاری و التماس میکرد منم قبول نمیکردم که یحو یه فکر شیطانی به سرم زد بهش گفتم به شرطی تو بازی رات میدیم که یدور بهم کون بدی اینم بنده خدا ۱۱ .۱۲ ساله نمیفهمید چی میگم و کون دادن یا کردن چجوریه بهش گفتم تو کاریت نباشه بیا بریم خرابه کوچه پشتی تو فقط به حرفم گوش کن بقیه کاریت نباشه خلاصه اینجوری خر شد و باهام اومد یکی از پسرا هم باهام بود (سجاد) من اینو با خودم بردم خرابه و شلوارشو کشیدم پایین و خودمم کیرمو در اوردم و داشتم انگشتش میکردم و اون خودشو میکشید اونور منم یکم دلشوره گرفتم کیرم راست نمیشد با هزار جور کلنجار اینو انگشت میکردم و خودمم زور میزدم کیرم راست بشه بلاخره راس شد و کون اینو قشنگ تنظیم کردم و یه تف انداختم در کونش و یکی دیگه هم سر کیرم سرشو داشتم حل میدادم که دیدم تنگه کیرم خم شد و برگشت عقب یکم بیشتر لیز کردم اینم گفتم شل کنه و از حالتش خارج نشه قشنگ قنبل موند جلوم بازم جلو سوراخش تنظیم کردم و یه تقه نابی زدم بهش کیرم قشنگ رفت تو دیدم داره خودشو میکشه عقب از شونه هاش گرفتم کشیدم سمت خودم کیرمم ک با اون سایزی ک یادم میاد ۱۲ ۱۳ سانتی میشد تا ته رفت تو یه گرمای خاصی بود توش چون قبل اون هم سابقه کون کونک بازی داشتم ولی این مدلی نبود اونا واسم این طوری نچسبیده بودن خلاصه یکی دو تا تقه زدم اینم خودشو سفت میکرد منم شنیده بودم چجوری ارضا میشن و یا آبت چجوری میاد چنبارم تجربه کرده بودم آرین بازم شروع کرد به التماس منم میگفتم هنو تموم نکردم صبر کن بعد چنتا تقه دیدم یکم‌دارم شل میشم نگه داشتم تو کونش دیدم داره گریه میکنه بهم میگفت به همه میگم بابام میاد همین کارو باهات میکنه من یکم ترسیدم ولی مخم کار نمیکرد چن لحظه دیگه از کونش کشیدم بیرون یه بوی لجن و کیر گوهی تحویل گرفتم ک حالم گرفته شد به زور لباسامو پوشیدم لباس اینم تنش کردم و بهش گفتم تو میشی عضو ارشد ما اگ به کسی نگی و بازم به حرفم گوش کنی اونم با گریه رفت

فرداش واس افطار ابجیم اینا اومدن خونه ما و دیدم ابجیم همش میخواد منو بکشه یه گوشه ولی من اعتنا نمیکردم ولی آخرش منو گیر انداخت و یه سیلی مشتی بهم زد و گفت تو کون آرین گذاشتی منم ترسیدم و داشت گریم میگرفت انکار کردم یکی دیگه زد زیر گوشم گریم گرفت و گفتم اره و گوه خوردم نباید میکردم ابجیم گفت به بابا و مامان نمیگم ولی بار آخرت باشه الان من جواب برادر شوهرمو چی بدم گفتم پیگیر نباش منم چن روز از خونه بیرون نمیرم از سرشون میفته همین جوری هم شد ولی یه روز که رفتم بیرون از بغل خرابه رد میشدم‌ که دیدم سجاد بهش میگه اگ بهم ندی به همه میگم که به فلانی‌ کون دادی ارینم گریه میکرد ولی دیدم داره شلوارشو در میاره سجادم شلوارشو در اورد و کیرشو لای پاش بازی میداد من اینو دیدم بازم دلم خواست ک بکنمش واس همون رفتم بالا سرشون گفتم منم کون میخوام سجاد گفت نوبت من تموم شه بیا منم نشستم پیششون و به سکسشون نگاه میکردم و کیرم در مرز انفجار بود سجاد تموم نشده کشیدمش کنار و بدون سلام و علیک چپوندم تو کون آرین یکمم عصبی شده بودم ک کونده میری به بابات میگی کون دادم میان منو کتک میزنن منم کونتو اینجوری باز میکنم بازم زد زیر گریه من ک تموم کردم حرصم گرفت شلوارشو برداشتم و با خودم بردم و بهش گفتم حالا برو خونه کونتو نشون بده و فرار کردم چن ساعت دیگه باباش اومد دم در ما و با بابام دعوا کرد و منو دوتایی کتک زدن و رابطه خونوادگیمون سست شد ولی دیگه پی اش نرفتم

نوشته: Yusuf


👍 4
👎 17
39001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

852049
2022-01-07 06:57:11 +0330 +0330

اینقدر از دهن لقی بدم میاد که حد نداره…ادم باید مثل تو با جنبه باشه …از نه سالگی داری به اخوند محلتون میدی …اونم کجا؟ تو فضای داخلی زیر منبر …نه آخی گفتی نه گریه کردی /

8 ❤️

852053
2022-01-07 08:12:49 +0330 +0330

من به هیچ وجه قصد فحش دادن ندارم، پاراگراف اول این داستان که فقط همان را خواندم، مصداق کامل بی شعوری است. این را فقط برای عزیزانی که دنبال مثال برای بی شعوری می گردند و این داستان را هم می خوانند نوشتم. بی شعوری را در اینجا برای فحش به کار نبردم با نویسنده هم کاری ندارم. اما پاراگراف اول یک مثال بسیار خوب از نوع تفکر بی شعوری هست. خوش باشید.

7 ❤️

852057
2022-01-07 09:08:21 +0330 +0330

کسشعر تویی با اون معز خرابت بی ناموس
چرا نگفتی اخر داستان باباش کونت گذاشت ؟ ترسیدی بقیه کونت بزارن چاقال …؟
کسشعر اون تربیتته حرومی …

3 ❤️

852068
2022-01-07 10:33:22 +0330 +0330

دست ننت درد نکنه با این جونوری که پس انداخته😂

1 ❤️

852081
2022-01-07 13:52:49 +0330 +0330

اگه قرار بود برای بیشعوری و نفهمی و گاو بودن یه سمبل و نماد بسازن قطعا تصویر تو بهترین نماد بود

2 ❤️

852135
2022-01-07 20:50:02 +0330 +0330

چه جوان‌هایی که مخلصانه در مساجد کون دادن و مرد میدان شدن. در همه‌ی ادوار تاریخ مساجد نقش بزرگی در کون کونکی داشتن 👌

3 ❤️

852143
2022-01-07 21:14:01 +0330 +0330

از همون نظریه بسیار علمی و کیری ،تخماتیکی ات اول افسوس خوردم چرا چنین آدمهایی با چنین عقلی که تمامش در ماتحتت هست فهمیدم یا واقعا هستی یا که پستی

1 ❤️

852322
2022-01-08 19:49:07 +0330 +0330

😂

0 ❤️

854734
2022-01-22 10:49:05 +0330 +0330

کیرمو فقط دوس دارم بکنم تو کوس پشمیه مامانت و کون تنگ خواهرت.جوووووون ناموس تو گاییدن داره

0 ❤️

872393
2022-05-05 17:12:21 +0430 +0430

بندازم تو کون تو
با این داستانت

0 ❤️

872516
2022-05-06 08:44:30 +0430 +0430

خوب بود کاش سن و سال رو یکم بیشتر میگفتی که برای خواننده جا نیوفته بچه کم سن و سال رو پاره کنن.

0 ❤️