کون دادنم به عمو سعید و امیر رفیق شهوانی (۱)

1401/07/04

سلام، من اسمم امیده 25 سالمه ورزشکارم و دو تا ورزش رزمی کار میکنم سعی میکنم خیلی به خودم برسم از سن هشت سالگی شروع کردم چون خیلی اصولی کار کردم فرم بدنم واقعا خوبه (چه نوشابه ای باز کردم واسه خودم) و متاهلم الان قصد دارم داستان های سکسی زدنگیمو در چند پارت براتون شرح بدم خیلی خیلی عجیب و جذاب برای علاقه مندایی که دوست دارن این تیپ داستانا پیشنهاد میکنم دنبال کنید قول میدم لذت ببرید و سعی میکنم زیاد داستان رو نچرال همون چیزی که بوده تعریف کنم براتون شاید یکم طولانی باشه اما چون خیلی ماجرا های عجیب داره خوشتون میاد…

وقتی نوجوون بودم حدود سن 13 سالگی تابستونا که مدرسه تعطیل میشد خیلی زیاد خونه عمم اینا میرفتم تنهایی چند روز پیششون میموندم و با پسر عمم حمید کلی بازی میکردیم، خونواده ما و عمم اینا و مادر بزرگم تو مشهدیم و بقیه فامیلا همه شهرستان زندگی میکنن و شاید سالی یکی دو بار بیشتر نمیان مشهد هر وقتم میان میرن خونه مادربزرگم اینا میمونن و بچه ها باز میان خونه عممون علتشم اینه که خونه عمم اینا همیشه سرگرمی های زیادی داشت کامپیوتر و سگا و خلاصه سرمون گرم میشد از همه مهمتر شوهر عمم (عمو سعید) که پایه بازی های ما بود میرفتیم ماه رمضونا بعد افطار توی فنس فوتبال و شبا هم میرفتیم پشت بوم خونشون خیلی با صفا بود میخوابیدیم .

عمو سعید ما خیلی ادم شوخ و باحالی بود و ازون هفت خط ها بود بر عکس عمم که خیلی مذهبی و جا نماز آب کش بود( یعنی در حدی که اهنگ تبلیغات تلویزیون رو قطع میکرد چون معتقد بود که حرام گوش کردن بهش کاری ندارم هر کس اعتقاد خودشو داره قطعا باید احترام گذاشت) ، بعضی وقتا ما که از پای کامپیوتر پا میشدیم عمو سعید میرفت با کامپیوتر کار میکرد واقعا هم هنرمند بود با نرم افزار پینت یه طراحی هایی میکرد که الان با فتوشاپم نمیتونی اونا رو درست کنی ادم عجیبی بود یکی دوبار وقتی کسی پیشش نبود عمه هم میرفت دوره قران و … داره عکسایی سوپر نگاه میکنه ولی خیلی من اون موقع ها به اون صورت درک نمیکردم واقعا کلا چشم و گوش بسته بودیم خیلی.

یه شب بعد از کلی بازی من حمید و عمو سعید رفتیم پشت بوم برای خوابیدن پشت بوم خونشون خیلی جالب بود تنها راهش از یه نور گیر وسط اتاق پشتی طبقه بالا خونشون بود باید یه چهار پایه فلزی میزاشتی و نردبون و میزاشتی روش تا برسی به پنجره ای که راه پشت بوم بود خود همین پروسه بردن وسایل برای خواب به اونجا برای ما بازی بود …

خلاصه بعد اینکه رفتیم بالا از شدت خستگی و زود خوابمون برد و غرق خواب شدم بعد از چند دقیقه دراز کشیدن فک میکنم یک ساعتی خواب بودم که یهو احساس کردم یه اتفاقی داره میوفته و برای اولین بار در زندگیم داشتم با چنین چیزی رو به رو میشدم. خیلی بد دوهزاریم جا افتاد. من بین عمو سعید و حمید(پسر عمم) خوابیده بودم، احساس کردم دستای بزرگ و سنگینی داره به ماساژم میده (من عادت دارم به شکم میخوابم همیشه از بچگی ) اما این ماساژه برام عجیب نبود چون واقعا دوست داشتم بعد اون همه خستگی که از صبح داشتیم یه ماساژ خوب واقعا میچسبه مخصوصا اون دستای سنگین و بزرگ عمو سعید اینش عجیب بود که چرا شلوار و شرتم پام نیست هر از گاهی هی دستشو میبرد لای پاهام و باسنم و میگرفت و فشار میداد ولی اولش اینقد خسته بودم حتی چنین چیزی کامل خوابمو بهم نزد ولی عمو سعید دید که چشمام باز شد و باهاش چشم تو چشم شدم سریع شرتمو پام کرد و خودشو به خواب زد و منم به روی خودم نیاوردم و خوابیدم. اما دوباره دیدم شروع شد این دفعه شرتمو کامل در آورده بود و داشت وسط کونمو میلیسید زبون میزد یه نفس عمیـــــق کشیدم چشامو باز کردم به محضی که دید بیدار شدم و هیچی نمیگم حشرش ده برابر شد والا خودمم اونجوری که اون میخورد خوشم اومده بود، کمرمو گرفت کشید سمت خودش زانو هام رو زمین بود باسنم رفت جلوی صورتش خودمم خوابیده ولی برای اولین بار مزه شهوت رو داشتم میچشیدم یه لرز عجیبی همه ی وجودمو گرفته بود عمو سعید میخواست سوراخمو پاره کنه همش میلیسید و زبون میزد و منم اصلا شل شده بودم از بس کیف میداد. اون شب به همین بسنده کرد و تموم شد گرفتیم خوابیدیم .

ولی از فردا هر بار منو یک گوشه گیر میاورد حسابی می مالوند و کون منو باهاش بازی میکرد . دستمو میزاشت روی کیرش و میگفت باهاش بازی کنم منم باهاش بازی میکردم اما هیچ وقت کیرش تکون نمیخورد همش خوابیده بود . اینقدری به این کار اعتیاد پیدا کرده بودم هر وقت می دیدمش به یه بهونه ای میکشوندمش یه گوشه خونه و حسابی کیرشو میخوردم و ازش میخواستم با کونم بازی کنه اصلا مجنون شده بودم لذت وحشتناک عجیبی داشت. این رابطه من اینقدر زیاد شد که یک شب طرز فجیهی سوتی دادم و عمم فهمید و دیگه اون رابطه به طور کامل قطع شد و باعث شد دیگه خونه شون نرم از بس که خجالت زده شده بودم، البته این رابطه شاید 3 سال ادامه داشت. و من کاملا یک مفعول تشنه ی کیر شده بودم چون هر دفعه میرفتم و انگشتشو میکرد تو کونم من این عدم وجود کیرشو حس میکردم و دنبال ارضا کردن خودم بودم . همش دنبال سایتای سکسی و فیلم سوپر و اینا شدم .

یه روز خونه خودمون بودم و خونواده همشون رفته بودن شهرستان و منم به خاطر مدرسه ام مشهد مونده بودم و خونه خالی این دوری عمو سعید باعث شده بود وقتی تنها میشدم خودم با خودم ور میرفتم و از خودم با گوشی عکس میگرفتم و میدیدم و با همون عکسا حال میکردم و میرفتم تو اینترنت دنبال سایتای سکسی که شروع جاده خاکی من از اینجا بود فک کنم 16 سال بیشتر نداشتم تایم دقیقش همین حدودا بود با سایت شهوانی مواجه شدم لحظه لحظه اینا شو یادم نمیره اینقد هیجان داشتم دیدم یه سایت پر از عکس های گی و سکسی چند ساعت داشتم عکسا رو میدیدم و حسابی حشری شدم و رفتم داخل انجمن و همین جور که وب گردی میکردم فروم گی ها رو دیدم و باز کردم دونه دونه همه فاعلا و مفعولا جمعشون جمع بود منم رفتم یک اکانت ساختم و عکسامو تو یک تاپیک گذاشتم شاید 10 دقیقه نشده بود 80 نفر پیام دادن نمیدونستم کدومو جواب بدم اینم بگم چون کارم کارای کامپیوتری بود این وبگردی و واسم خیلی ساده بود همه ای دی تلگرام میگرفتن و میومدن اونجا چت میکردن قربون صدقه اندامم میشدن وای خیلی تحریک کننده بود و از طرفی اون حس ترس و لرز دوباره وجودمو گرفته بود ولی دلمو زده بودم به دریا جون نمیتونستم اصلا جلوی خودمو بگیرم داشتم منفجر میشدم. شاید ازون 80 نفر با 70 تاشون حرف زدم اما دلم یکیشونو گرفت اسمش امیر بود خیلی با کلاس حرف میزد تحصیل کرده بود و عکس بدنشو فرستاد ازین فیتنس کارای خوش گل بود سنش ده سال از من بزرگ تر بود متولد 64 اگر اشتباه نکرده باشم.

بهم گفت :میترسی ؟
گفتم :اره
گفت :یه خواهش کنم ازت ؟
گفتم بگو … گفت هر کی بهت پیام میده رو دیگه جواب نده و از شهوانی بیا بیرون
یه لحظه جا خوردم که مگه اون میبینه من با کیا دارم چت میکنم ولی گفتم باشه و واقعا هم اومدم بیرون و همه رو پاک کردم و بهش پیام دادم
براش چند تا عکس از بدنم فرستادم تو اون سن بدنم هنوز هیچی مو نداشت صاف صاف بود، داشت قاطی میکرد باورش نمیشد خیلی خوشش اومده بود مشخص بود
گفت حاضری یه بار همو ببینیم فقط برای آشنایی بریم بیرون و بعدم میارمت خونتون بعد برو فک کن اگر ازم خوشت اومد نظرتو بگو…
قبول کردم و قرار گذاشتیم …
سریع رفتم یک لباس تنگ خواهرمو که حالت اسپورت داشت پیدا کردم و پوشیدم که مثلا جذاب دیده بشم یه تیشرت سفیدم داشتم و موهامو مرتب کردم واقعا خوشگل ماچ کردنی شده بودم بعد اومدم بیام بیرون از خونه دیدم خیلی ضایس با این تیپ رفتم یک کاپشن خلبانی داشتم مشکی بود یه شلوار لی هم پوشیدم روش که تابلو نباشه میرم بیرون در و همسایه ببینن زشته با این قیافه … رفتم سر قرار واستادم و با یکم تاخیر امیر رسید با یک پژو آردی معمولی اما یک تیپ خیلی سکسی و یک عطر خیلی خاص و مردونه و بازو های دم کردش داشت دیوونم میکرد بهش گفتم میشه یکجای خلوت بری واستی اونم فک کرد من چراغ سبز دادم رفت یک کوچه خلوت واستاد مگس پر نمیزد منم تا رسید شروع کردم کاپشنمو در آوردم بنده خدا فک کرد من میخوام لباسامو در بیارم اونم میخواست تی شرتشو در بیاره گفتم تو چرا تی شرتتو در میاری گفت مگه نمیخوای شروع کنیم گفتم نه بابا لباسامو میخوام عوض کنم جلو خونه با این لباسا خجالت میکشیدم اینا پوشش بود میخوام تو این لباسا منو ببینی بعد وقتی شلوار لی رو در آوردم اومد جلو و لبامو بوسید یک دستی کشید لای رونای پام و گفت دوست داری بریم طرقبه گفتم اره بریم اتفاقا تو شهر نباشیم بهتره یهو آشنایی کسی میبینه.

رفتم تو راه هی بازوشو میگرفتم و دستمو به پاهاشو کیرش میزدم واقعا شهوت همه وجودمو گرفته بود خیلی وقت بود با عمو سعید رابطه نداشتم تشنه کیر بودم ، یک فرقی که داشت کیرش خیلی کلفت و دراز بود حشرم واقعا زده بود بالا کمربندشو باز کردمو کیرشو درآوردم وقتی دیدم حیرت زده شدم شروع کردم به خوردن کیر امیر اما یه چیزش جالب بود انگار وقتی کیرشو میخوردم یه آرامشی توی چشماش بود و لبخند میزد و با یه دست فرمون گرفته بود با یه دستم صورتمو نوازش میکرد، خیلی پسر آروم و خوش اخلاقی بود واقعا کنارش احساس آرامش بهم دست میداد با اینکه برای اولین بار باهاش روبه رو شده بودم ترس داشتم ولی ته دلم رسیدیم طرقبه و رفتیم رستوران شام خوردیم و گشتیم و باهم صحبت کردیم یجورایی از هم دیگه خوشمون اومد و بهم گفت دلم میخواد فقط با من باشی و دیگه توی شهوانی نری گفتم شهوانی رو برای دیدن فیلم و عکساش بیشتر میرم گفت من منظورم اینه که سمت کس دیگه نری گفتم باشه

خلاصه اومدیم بیرون از رستوران و رفتیم تو یک کوچه خلوت که یکم راحت با هم باشیم و اگر شد سکس کنیم که ما که رفتیم تو کوچه چند نفر دیگه اومدن و نشد کاری کنیم و برگشتیم منو گذاشت خونه و خودشم رفت بهش گفتم خودم بهت خبر میدم اومدم خونه دیدم دارم دیوونه میشم بهش زنگ زدم گفتم خونمون خالیه میتونی بیای پیشم گفت اره الان میام اصلا باورم نمیشد ده دقیقه نشد زنگ زد به گوشیم گفت تو آدرسم کجا بیام ، منم هول شدم گفتم چه زود رسیدی بیا زنگ فلان در و بزن باز میکنم بیا طبقه دوم در باز میزارم از شهوت داشتم میترکیدم یدونه از شرت های خواهرمو پام کردم رفتم بقیه لباسمو با سرعت در اوردم انداخت تو کمد روغن و همه تشکیلاتم گذاشته بودم کنار تخت که اومد شروع کنیم …
وایییی در و باز کرد اومد تو در و بستم و چسبیدم بهش چه لذتی داشت حتی نذاشتم بیاد بشینه همون دم در شروع کردم به خوردن لباشو اونم که اون صحنه رو به رو شد گل از گلش باز شد دو تا لپ کونمو گرفت یه فشاری داد وایی دستاش منو یاد عمو سعید مینداخت همین که فشار داد باسنمو پاهام شل شد اونم همونطور دستش رو باسنم بود بلندم کرد و پاهامو دور کمرش قفل کردم شروع کردم به خوردن لباش خیلی امیر هم خوشتیپ بود هم خوشگل قلبم داشت هزارتا میزد.
بهش گفتم تو اتاق بریم همه چی هست …

همونطور تو بغلش بودم و برد منو رو تخت اتاق انداخت و شروع کرد به در اوردن لباساش عجب بدن هیکلی داشت تمام عضله ها و ماهیچه ها شو میتونستم بشمرم اینقد بدن کات و سکسی داشت شرتشو در نیاورد و اومد بغلم کرد گفتم میشه کونمو بلیسی اونم گفت با کمال میل عزیزم و شروع شد وای خدا داشتم میمردم بعد مدت ها دوباره اون لذت سکس با شوهر عمه زنده شد با هیجان صد برابر بیشتر ایندفه بعدی که اون لیسید کونمو گفت حالا نوبت منه بیا بخورش تو ماشین خوب نمیتونستم ببینم هوا تاریک بود اما وقتی تو اتاقم یک بکن خیلی سکسی امده جلوی صورتم میگه بخورش کیرشو زیر نور از تو شرتش کشیدم بیرون فهمیدم توی چه درد سری افتادم تا به حال کیر به اون گنده ای ندیده بودم کیرعمو سعید فقط دیده بودم که همیشه خابیده بود مال خودمم خیلی بزرگ نبود وقتی دیدم گفتم خیلی کیر بزرگیه ها اونم گفت مال خودته عشقم چندتا میک از سرش زدم دیدم اب غلیظ بی رنگ یه ذره از سر کیرش داره میاد بیرون به صورتم مالیدم پاک شد این دفه کردم تو دهنم چند ثانیه براش ساک زدم که کیرش خورد به گلوم و سرفه کردم گفتم نمیتونم خیلی بزرگه گفت اشکالی نداره برگرد بکنم گفتم آروم فقط گفت باشه ، به شکم خوابیدمو اون نشست روی رونم قشنگ به کونم تسلط داشت و وزنش چون از من خیلی بیشتر بود هیچ راه فراری نداشتم اونم روغن رو برداشت و لپای کونمو باز کرد و ریخت رو سوراخم یکمم مالید به کیر کلفتش همیشه خودم انگشت میکردم اصلا درد نداشت و برای همینم زیاد نمیترسیدم کیرشو یکم مالید در سوراخم منم قمبل کردم تا کیرش تنظیم شه با سوراخم یذره فشار داد و کله کیرش اروم اروم کرد تو کونم واااااییی از اینجا به بعد دیگه داشتم روانی میشدم چون دیگه اینا تجربه جدید بود عمو سعید هیچ وقت با کیر منو نکرده بود. سر کیرش همین طوری هی داشت فشار میداد گفتم یکم عقب جلو کن چون یکم هنوز داخلش خشکه روغنی نشده اونم در آرود و دوباره کرد تو ایندفه یکم کیرش راحت تر رفت تو ولی خیلی لذتش بیشتر شد داشتم دیوونه میشدم که کیرشو یکم بیشتر فشار داد از شدت درد کیرشو بزور از کونم کشیدم بیرون میخواستم از درد گریه کنم خیلی درد بدی بود گفت چی شد گفتم پاره شدم فک کنم دارم میمیرم از درد میشه از روم بلند شی گفت نه باید کون بدی گفتم توروخدا نمیتونم قول میدم دفه ی بعد بزارم بکنی الان نه تو رو خدا گفت پس لا پایی گفتم باشه و اونم دیگه داغ کرده بود خوابید روم و تف کرد لاش پام و تلمبه زد داشتم دیووونه میشدم چه کیفی میداد حدود 10 دقیقه ای داشت لا پایی میزد که یهو ابش اومد و رخت لای پاهام خدای من این چه حس عجیبی بود دیگه تا به حال اب کمر ندیده بودم نه حتی مال خودمم آبم نیومده بود تا اون سن یک چیز خیلی خاص بود برام ابش که اومد چند دقیقه بغلم کرد یهو تلفنش زنگ خورد ساعت فک کنم 1 نصفه شب شده بود مامانش بود گفت کجایی و کی میای اونم گفت اومدم بیرون با یکی از دوستام الان میام. تلفن و قطع کرد و یک لب گرفتیم از همو گفت من باید برم بهش گفتم من نمیام دم در خودت برو درم ببند هنوز آبش روی پاهام بود و تمیز نکرده بودم از تعجب انگشت زدم یک مقدارشو بو کردم خیلی دوست داشتم بوی خاصی داشت کردم تو دهنم و خوردمش خیلی خوشم اومد اما حس میکردم کار کثیفیه بقیه شو رفتم حموم شستم و دوش گرفتم و خوابیدم …
فرداش بعد مدرسه اومدم رسیدم خونه دیدم تو کوچه مون واستاده زهر ترک شدم گفتم این تا آبرو منو نبره ول کن نیست تحویلش نگرفتم و سریع رفتم تو خونه و در و بستم رفتم گوشیو برداشتم هر چی به دهنم اومد بهش گفتم و تهدیدش کردم اگر یک بار دیگه این دور و برا ببینمت به پلیس میگم و از این سلیته بازیا اونم گفت باشه دیگه نمیام و خدا فظ

اما وای از ذهن مریض و معتاد سکس با همجنس من… ادامه داستان پارت بعدی
*-
اگر خوشتون اومد دوست دارم نظرتون رو در باره داستانم بدونم و اگر فک میکنید میشه بهترش کنم راهکار بدید
راستی اونایی که فحش میدن هم کون لقتون من واسه دل خودم اینا رو مینویسم اگر دوست ندارین نخونین اجبارتون نکردم.

نوشته: امید


👍 12
👎 3
45101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

896963
2022-09-26 02:24:34 +0330 +0330

عالی نوشتی ولی نگفتی چی شد عمه ات فهمید حدس میزنم عمو سعیدت اونو تغذیه نمیکرده

2 ❤️

897359
2022-09-29 09:52:50 +0330 +0330

لذت بردم ازت

0 ❤️

931655
2023-06-05 21:15:00 +0330 +0330

عجیبه که امیره ۲۰۶ نداشته 🗿

1 ❤️