سلام; اول یه بیوگرافی از خودم بدم و بعد ماجرا رو براتون تعریف کنم. من شراره هستم. الآن که خاطرم رو مینویسم 27 سالمه. قدم 167 سانته و وزنم 57 کیلو. چهره ام به نظر خودم و شوهرم خوشگله. قبل ازدواج ورزش میکردم و برای همین, هیکلم کاملأ باربی بود. سایز ممه هام 75 هست. نوکشون قهوه ای و دورشون صورتیه. کوسم فقط یه خط باریکه و تا حشری نشم اصلأ چوچولم بیرون نیست. خیلی هم تنگه. کوسم تنگه, چون شوهرم ماهی یه بار منو از کوس میکنه و در عوض کونم که زمان مجردیم فوق العاده خوش استایل بود, الآن شده طاقچه. یا به قول محمود شوهرم بغچه. میگه: کونم بغچه نگهداری از کیرشه. سوراخشم گشاده. کونم گشاده, چون برعکس کوسم که ماهی یه بار کیر میخوره, کون بیچارم تقریبأ هر شب کیر میخوره. بگذریم’ بریم سر خاطرمون.
3 سال پیش, یه روز عصر که داشتم از باشگاه میرفتم خونه, یه پسره بهم گیر داد و سواره و پیاده پشتم میومد. این تعقیباش یه هفته ای ادامه پیدا کرد و خلاصه یواش یواش مخم رو زد. جوری هم زد که سره یه ماه آشنائی کاملأ عاشقش شده بودم. القصه; ماه دوم وقتائی که خونشون خالی بود میرفتم پیشش و کلی لب و لوب بازی میکردیم. ماه سوم اون ممه و کوسم رو میخورد و منم براش ساک میزدم. ماه چهارم هرکاری کرد به بهونه باکرگیم, کونم بذاره بهش ندادم. ولی فهمیده بودم عاشق سکسه خشنه. آخه وحشیانه تو دهنم تلمبه میزد. و اما بالاخره ماه هفتم اومد خواستگاریم و خیلی زود تو ماه هشتم ازدواج کردیم. شب عروسیمون بعد از کارناوال عروسی برای ماه عسل رفتیم شمال. یه ویلا شمال رزرو کرده بودیم و به محضه اینکه رفتیم توش, منو چسبوند به دیوار و شروع کرد لبام رو خوردن. بعد دامن لباس عروسم رو کشید بالا و دستش رو کرد تو شرتم. انقدر کوسمو مالید که ارضاء شدم. بعدش لباسای دامادیشو تند تند درآورد و لخت مادر زاد شد. بزور منو که هنوز بیحال بودم نشوند رو زمین و یهو کیرشو تا ته کرد تو حلقم و همونجوری نگهش داشت. وقتی بعد مدتی کیرشو کشید بیرون ناخواسته استفراغ کردم. ولی اون دست بردار نبود. دوباره و دوباره کیرشو تا خایه هاش میذاشت تو دهنم و اول یه کم نگهش میداشت و بعد وحشیانه تلمبه میزد. چاره ای نبود. انگار صدای التماسام رو نمیشنید. خلاصه بعد نیم ساعت که دهنم رو بد جوری گائید, موهام رو گرفت و منو کشون کشون برد تو اولین اتاق خواب. وحشیانه لباس عروس رو از تنم کند. شورت و کورست حریر سفید تنم بود. اونا رو دیگه درنیاورد. بلکه تو تنم پارشون کرد. ازش ترسیده بودم. از عجزم لذت میبرد. بلندم کرد و به شکم پرتم کرد رو تخت. سریع خودشم خوابید روم و تا بخوام بفهمم چی شده, کیرشو که نمیدونم کی چربش کرده بود, تا خایه گذاشت تو کونم. چشمام سیاهی رفت. از درد جیغه بنفش کشیدم. خواستم پاشم که نمیذاشت. مجبور بودم بزور بهش کون بدم و درد رو تحمل کنم. اما چه تحملی؟! انگار با اره برقی داشتن از وسط نصفم میکردن. بعد ساعتی آبش اومد و ریخت تو سوراخ کونم. فکر کردم: وای خدا رو شکر. دیگه تموم شد. ساده بودم. تموم؟!
ویلامون دوبلکس بود. طبقه پائین هال, آشپزخونه, پذیرائی و 3 اطاق خواب داشت و طبقه بالا 4 اطاق خواب داشت و 2 تا حموم و توالت. باور کنید یه هفته, همه جای ویلا, حتی تو حیاطش و البته همه مدل پوزیشن, و نه هر شب که شبانه روزی بزور منو از کون میکرد. به طوری که وقتی بعد یه هفته برگشتیم تهران, به معنی دقیق کلمه, نه میتونستم راه برم, نه بشینم و نه حتی وایسم. فقط میتونستم بخوابم. که در اون حالتم, با دست جلوی دهنم رو میگرفت که صدام بیرون نره. میخوابید روم و بازم کونم میذاشت.
الآن حدودأ 2/5 سال از ازدواجم میگذره. همونطور که قبلأ گفتم’ تو این مدت تقریبأ هرشب محمود فجیعانه منو از کون میگاد. سوراخ کونم نسبتأ گشاد شده. ولی هنوزم درد میکشم. کون دادن رو دوست ندارم, ولی مجبورم. شبا بزور کونم میذاره. حسابی که کرد و آبش اومد, تازه بابت کاراش ازم عذر میخواد. راستش; شاید ازش طلاق بگیرم. خیلی دوستش دارما. ولی خب چه کنم؟! چیکار کنم که دیگه سوراخ کونم زخم شده. واقعأ دارم آسیب میبینم. برام دعا کنید یه تصمیم عاقلانه بگیرم.
مرسی که خاطره و درددلم رو خوندید.

نوشته: شراره