کون دادن به خواهر ناتنی

1399/12/03

سلام
متنی که خدمتتون ارائه میدم در قالب داستان هست و واقعیت نداره…
اسمم نیما در حال حاضر ۲۴ سالمه ساکن تهران علاقه بسیار زیادی به روابط فتیش،ارباب و برده و سکس با شیمیل ها دارم که دوست دارم مفعول باشم…
پدرم بعد از اینکه مادرم و طلاق داد با زنی به اسم مینا ازدواج کرد تازه از شهرستان اومده بود و همسایمون بودن من تنها فرزند پدرم بودم و مینا هم یه دختر به اسم کتایون داشت،کتایون ۳ سال بزرگتر از من بود یکم دختر شیطونی بود با هم رابطه خوبی داشتیم من بعضی وقتا کتی صداش میکردم بعضی وقتا هم بهش آبجی میگفتم زیاد درسش خوب نبود و مثل من علاقه ای به درس خوندن نداشت.
من بعد از اینکه به زور دیپلم گرفتم دانشگاه قبول نشدم و بعد از یه مدت علافی رفتم سربازی آموزشی تهران بودم ولی بعدش از شانس بد افتادم بیرجند و حدود دوسال سربازیم طول کشید تو این مدت وقتی مرخصی میومدم خونه میدیدم کتی رفته رفته تیپ و قیافه ش عوض میشد زیاد به خودش میرسید به بهانه های مختلف از خونه میزد بیرون من میدونستم دوست پسر داره چون آمارشو در آورده بودم ولی به روش نمی آوردم.
سربازیم که تموم شد کتی خیلی عوض شده بود و دیگه اون دختر شهرستانی چشم و گوش بسته نبود لحن حرف زدنش نوع لباس پوشیدن و رفتارش کاملا تغییر کرده بود هر موقع دلش میخواست میرفت بیرون شب دیر میومد خونه به حرف هیچکی ام گوش نمیداد .
خونه ما بزرگ بود و سه خوابه یه اتاق بابام و مینا داشتن من و کتی هم هر کدوم یه اتاق جدا داشتیم تو خونه ظاهرا حجابشو پیش من رعایت میکرد و همیشه رو سرش شال یا روسری مینداخت.
من همیشه اون و به چشم خواهر میدیدم و تو این چند سال هیچ فکر بدی درباره ش نکرده بودم ولی این رفتاراش و نوع لباس پوشیدنش تو خونه و بیرون خونه نگاه منم نسبت بهش عوض کرده بود و همیشه اینجوری خودم و توجیه میکردم که تا وقتی من هستم چرا با غریبه ها باشه …یه مدت زیر نظر گرفته بودمش تا این که یه بار که دنبالش افتادم و تعقیبش کردم دیدم با یه پسره رفتن داخل یه خونه دیگه مطمئن بودم که کتی با اون پسره یا شاید با پسرای دیگه هم سکس داره…
اولین بار که خیلی توجهم و به خودش جلب کرد تو خونه تنها بودیم وقتی داشتم از کنار اتاقش رد میشدم دیدم در اتاق نیمه بازه و رو تخت خوابیده وسوسه شدم برم و نگاش کنم با احتیاط رفتم تو دراز کشیده بود رو تخت و خوابش برده بود کتی قیافه معمولی داشت ولی اندام خیلی قشنگ و سکسی داشت و حالا با ۲۵ سال سن قشنگ بدنش جا افتاده شده بود مثل همیشه تیشرت و دامن کوتاه تنش بود و موهاش مشکیش ریخته بود رو صورتش کمی تحریک شده بودم خیلی دوست داشتم تا کسی نیومده برم سمتش ولی جراتشو نداشتم دوست داشتم برم و پاهای نازشو ببوسم آخه خیلی به این کار علاقه داشتم تو عالم خیال دوست داشتم برده ش بشم و هر کاری خواست باهام بکنه حواسم پرت کتی شده بود که پام خورد به لیوانی که رو زمین بود لیوانم خورد به تخت کتی بیدار شد تا اومدم به خودم بجنبم من و دید که دارم نگاش میکنم سرم و انداختم پایین و مردم از خجالت سریع از اتاق اومدم بیرون…
دیگه رفته بودم تو نخش و مدام به یادش خودم و خالی میکردم به بهانه های مختلف خودم و میمالیدم بهش اونم چیزی نمیگفت میدونست که من رفتارم باهاش عوض شده ولی بهم رو نمیداد تا پررو نشم.
من از موقعی که یادم میاد همیشه حس مفعول بودن و دوست داشتم ولی گی نبودم و به کون دادن به همجنس علاقه ای نداشتم تو سربازی از اونجایی که قیافه خوشگل بدن نرم و بی مویی داشتم خیلیا تو کفم بودن ولی هیچ موقع دم لای تله ندادم برعکس عاشق روابط میسترس و اسلیو ، سکس با دوجنسه ها بودم همیشه تو اینترنت این نوع سکس هارو دنبال میکردم تا حالا به کسی کون نداده بودم ولی با خودم زیاد ور میرفتم وسایل مختلفی مثل خودکار …خیار نازک …تو سوراخم کرده بودم همزمان با این کار جلق میزدم و اینجوری لذتش برام چند برابر میشد توی تخیلم خیلی دوست داشتم این نوع رابطه رو با کتی تجربه کنم ولی به نظرم غیرممکن میومد …
یه روز زمستون که تو خونه تنها بودم تو سایتای سکسی چرخ میزدم حسابی آمپرم رفته بود بالا یه فیلم پورن نگاه میکردم که یه زن میانسال با کیرمصنوعی یه پسر نوجوون و داشت میکرد خیلی خوشم اومد تو اون لحظه با خودم همزاد پنداری میکردم و به جای اون زنه مینا زن بابام و تصور میکردم که با کیرمصنوعی داره من و میکنه همینطور که خودم و انگشت میکردم همزمان جلق میزدم من به خیال اینکه کسی خونه نیست در اتاق و نبسته بودم خیلی تحریک شده بودم چشمام و بسته بودم تو حال خودم نبودم آبم اومد ریختم تو دستمال کاغذی بیحال رو تخت افتادم یکی دو دقیقه بعد بلند شدم رفتم دستشویی خودم و تمیز کردم وقتی برگشتم دیدم کتی نشسته رو تخت من و گوشیم تو دستشه جفت کرده بودم آخه فکر میکردم خونه نیست با تعجب رفتم سمتش و گفتم آبجی کی اومدی من فکر کردم خونه نیستی اونم که داشت با گوشی من ور میرفت با یه لبخند تمسخرآمیزی بهم نگاه کرد اولش میخواستم واسه اینکه بی اجازه اومده تو اتاق و گوشیم و برداشته دعواش کنم بعد تازه یادم افتاد که از تو فایل فیلمای پورن خارج نشده بودم بدجوری گند زده بودم ولی این همه ماجرا نبود کتی گوشی و گرفت سمتم همون فیلم و نشونم داد بدون رودربایستی و با خنده گفت با این داشتی جلق میزدی؟ از این فیلما خوشت میاد؟ این جور سکس و دوست داری؟منم هاج و واج داشتم نگاش میکردم و متعجب از اینکه از کجا میدونست داشتم جلق میزدم به تته پته افتاده بودم اولش اومدم انکار کنم که گفت داشتم یواشکی نگات میکردم تازه این اولین بار نیست که چند بار دیگه دیده بودم وقتی تنهایی چیکار میکنی داداش جون…
هیچ حرفی واسه گفتن نداشتم سرم و انداخته بودم پایین گوشی و داد دستم و از اتاق رفت بیرون …چند روزی روم نمیشد تو چشاش نگاه کنم آبروم پیشش رفته بود کتی هم هی سر به سرم میذاشت سر غذا خوردن پیش بابامینا میگفت بخور داداش یکم ضعیف شدی بخور جون بگیر آخه تو فعالیتت زیاده بعدش آروم پوزخند میزد و از اینکه آتو دستش داده بودم خیلی راضی بود حسابی داشت تحقیرم میکرد بهم میگفت چاقال انگشتی یه بار که باهاش تنها شدم اومدم حالشو بگیرم گفتم من میدونم که با چند تا پسر دوستی و خونشون میری اگه بخوای اذیتم کنی به مامان بابا میگم خودم دیدم مطئنم که تا حالا صد بار بهشون…این و که گفتم داد زد سرم و گفت صد بار چی ؟ دادم بهشون آره خوشم میاد به تو چه چاقال دوست دارم برو به هر کی میخوای بگو هیچ جوره کم نمی آورد خیلی لاشی شده بود هر حرفی میزد خجالتم نمیکشید …
یکی دو روز گذشت مثلا با هم قهر بودیم ولی من پاپیش گذاشتم و رفتم عذرخواهی کردم یکم باهاش شوخی کردم تا خندید از این ور اون ور حرف زدیم قرار شد اتفاقاتی که بینمون افتاده رو هیچکی نفهمه و قول دادیم نه من چیزایی که در موردش میدونم و به کسی بگم نه اون …تا اینکه برگشت گفت نیما همیشه از اون فیلما میبینی ؟ منم که دیگه باهاش راحت بودم گفتم آره خیلی دوست دارم گفت تا حالا سکس کردی؟ گفتم نه گفت گی چی؟ گفتم نه تا حالا با هیچ کس نبودم گفت این چیزا که میگم بین خودمون باشه ها ولی من سکس داشتم …بهش گفتم با کی؟ گفت با دوست پسرم البته همدیگه رو دوست داریم میخوایم با هم ازدواج کنیم. گفتم اوهوم چند لحظه سکوت بینمون بود گفت چرا هیچی نمیگی منم که دیدم از علایقم خبر داره گفتم من دوست ندارم کسی و بکنم لذتی واسم نداره همش دوست داشتم بدم بعد گفتم کتی تا حالا کون دادی؟ گفت آره چطور؟ گفتم هیچی همینجوری…گفت تو چی؟ گفتم نه من که با هیچکی تا حالا نبودم ولی دوست دارم تجربه کنم …ولی از همجنس بدم میاد دوست دارم با جنس مخالف باشه…کتی که میدونست من دقیقا ازش چی میخوام بازم خودش و زده بود به اون راه هی میگفت یعنی چی بیشتر توضیح بده منم دیگه نمیدونستم چجوری بهش بگم گفتم اون فیلم که تو گوشیم دیدی یادته ؟ اونجوری… کتی که دیگه نمیتونست خودش و به کوچه علی چپ بزنه گفت آهان سکس با استراپون…جالبه چطور شد به این سکس علاقه پیدا کردی گفتم خوب دوست دارم دیگه خیلی برام جذابه با من و من گفتم دوست دارم به یه زن یا دختر کون بدم تو خونه دیلدو هم دارم ولی هیچکس نیست که بتونم این کار و باهام بکنه…کتی هیچی نمیگفت احساس کردم ناراحت شد گفتم ببخشید نباید این حرفارو بهت میزدم کلا فراموشش کن اونم بدون اینکه چیزی بگه بلند شد رفت …
چند روز بعد بابام اومد گفت یکی از اقوام مینا زن بابام تو شهرستان فوت کرده باید برن اونجا من که مسلما نمیخواستم برم کتی هم گفت دوست نداره بره آخه فامیل دورشون بود ساعت ۷ یا ۸ غروب بود که حرکت کردن رفتن گفتن شاید اومدنشون دو سه روز طول بکشه …از این که با کتی تو خونه تنها بودم حس خوبی داشتم بارها و بارها پیش اومده بود که با هم تو خونه تنها باشیم ولی این بار قضیه فرق میکرد شام و خوردیم کلی ظرف نشسته تو ظرفشویی بود کتی گفت من میرم ظرفا رو بشورم دیدم بی انصافیه کمکش نکنم گفتم کمکت میکنم تو بشور من آب میکشم شروع کردیم شونه هامون چسبیده بود بهم کتی چند سانت قدش از من بلندتر بود عطر خوش بویی به خودش زده بود خیلی احساس خوبی داشتم از اینکه این قدر بهش نزدیک شدم چند بار عمدا وقتی میخواستم ظرفارو بذارم تو آب چکون دستم و میزدم به سینه هاش اونم هیچی نمیگفت همه چیز داشت خوب پیش میرفت دوست داشتم بغلش کنم و ببوسمش ولی روم نمیشد…
ظرفا رو که شستیم ساعت حدود ۱۱ شب بود کتی گفت من خوابم میاد میرم بخوابم رفت تو اتاقش منم کمی حالم گرفته شد کمی با گوشی مشعول شدم کمی تلویزیون نگاه کردم ولی همش تو فکر کتی بودم رفتم رو تخت دراز کشیدم خوابم نبرد یادش افتادم داغ داغ بودم یه دل سیر جلق زدم و خودم و خالی کردم کمی گذشت اصلا خواب به چشام نمیومد همش تو فکرش بودم بلند شدم از اتاق اومدم بیرون خونه تقریبا تاریک بود رفتم سمت اتاقش نور لامپ تیر برق از پنجره یکم اتاق و روشن کرده بود کتی دمر خوابیده بود یه دامن کوتاه با یه تیشرت نیم تنه پوشیده بود طوری که کمرش و پاهاش لخت بودن کیرم نیم خیز شده بود رفتم طرفش بی اختیار صورتم و بردم سمت کف پاش پاهاش و بو کردم بعد لبم و گذاشتم رو کف پاش و بوسیدم به این کار ادامه دادم تا اینکه زبونم و کامل میکشیدم کف پاش و لیس میزدم از خودم بیخود شده بودم نمیدونستم چیکار دارم میکنم انگشتای پاش و کردم تو دهنم داشتم میک میزدم خیلی حال میداد کیرم دوباره سیخ شد البته زیادم بزرگ نبود و تو حالت راست ۱۲ یا ۱۳ سانت بیشتر نیست دیگه واسم مهم نبود که کتی متوجه بشه یا نه دلم و زده بودم به دریا بعد رفتم سراغ رون پاهاش و شروع کردم به لیس زدن احساس کردم کتی بیداره و خودش هیچی نمیگه چون آروم صدای ناله هاش و میشنیدم و همین من و پرروتر میکرد داشتم وحشیانه پاهاش و لیس میزدم که کتی بلند شد از جاش گفت چته نیما چیکار میکنی چرا نمیذاری بخوابم گفتم ببخشید دست خودم نبود شرمنده بعد بی اراده دستاش و گرفتم تو دستم و بوسیدم دوست داشتم بازم این کار و بکنم تند تند دستاش و میبوسیدم بعد خم شدم روی پاش و بوسیدم و گفتم معذرت میخوام که بیدارت کردم نمیدونستم چیکار دارم میکنم خیلی حشری شده بودم نمیتونستم ازش دل بکنم ولی وقتی اون راضی نبود لذتی برام نداشت خواستم برم که دستم و گرفت من و کشید سمت خودش دستم و گرفت تو دستش لبش و گذاشت رو لبم و یه بوسه داغ از لبم گرفت یه دونه آروم زد تو گوشم و با خنده گفت تو که نذاشتی بخوابم عوضی حالا میخوای بری؟راستی گفتی دوست داری به دخترا کون بدی آره گفتی استراپون داری؟ منم که اصلا باور نمیکردم این حرف و بزنه با خوشحالی گفتم آره بیارم؟ گفت برو بیار کارت دارم…قبل از اینکه برگردم پیشش رفتم دستشویی و حسابی باسنم و تخلیه کردم و با فشار آب کاملا سوراخم و تمیز شستم باورم نمیشد داشتم به آرزوم میرسیدم…
اومدم تو اتاق لامپ و روشن کرده بود رفتم سمتش دیلدو رو نشونش دادم زیاد بزرگ نبود در حدود ۱۵ سانت قطرشم معمولی بود گذاشت رو میز اومد و پشتم قرار گرفت با دستاش دو طرف شونه هام و گرفته بود از پشت چشبید بهم دستاشو آورد روی شکمم و سینه هام و باهاشون بازی میکرد خیلی بوی خوبی میداد تیشرتم و از تنم در آورد حالا فقط یه شلوار ورزشی تنم بود دوباره از پشت بغلم کرد دو دستی باسنم و گرفت و فشار میداد تو همون حالت هولم داد سمت دیوار رون پاش و میکشید لای پاهام و سینه هاشو فشار میداد به پشتم یه لحظه لختی شکمش و پشتم حس کردم آخه تیشرتش جوری بود که نیم تنه بود و شکمش بیرون بود تو اون لحظه بی اختیار آه گفتم و دراز کشیدم رو تخت اومد روم دراز کشید پشت گردنم و بوسید گرمای لبهاش و خیلی دوست داشتم تو اون لحظه احساس دختر بودن داشتم از اینکه کتی من و کامل در اختیار گرفته بود احساس لذت داشتم.
بلند شد شلوارم و شرتم و از پام در آورد نشست روم کونم و تو دستاش گرفت و از هم باز کرد بلند شد یه کرم آورد دور سوراخم میمالید و همزمان داشت سوراخم و باز میکرد اول با یه انگشت و بعدش دو انگشتی داشت سوراخم و باز میکرد خیلی لذتبخش بود کمی تو اون حالت تو سوراخم عقب جلو کرد کاملا خودم و سپرده بودم به دستاش و تسلیمش بودم احساس کردم سوراخم داره باز میشه چون زیاد اذیت نمیشدم…
دوباره بلند شد لباساش و در نیاورد موهاش و با کش بست تا مزاحم کارش نشه دیلدو رو از روی دامن بست دور کمرش کمی از کرم به دیلدو زد و چربش کرد از دوباره سوراخم و با کرم چرب کرد قبل از اینکه برگردم و کونم و طرفش کنم یه نگاهی بهش انداختم تصور اینکه میخوام به خواهر ناتنیم کون بدم داشت دیوونم میکرد با التماس بهش گفتم تورو خدا من و بکن دیگه طاقت ندارم قمبل کردم اومد پشتم قرار گرفت دیلدو رو از پشت گذاشت لای پام همینطور که داشت دیلدورو بین پاهام عقب و جلو میکرد آروم اومد در گوشم گفت آماده ای بکنم؟ با اشاره سر گفتم شروع کنه سر دیلدو رو تنظیم کرد رو سوراخم یه فشار داد یه لحظه تمام وجودم پر از درد شد حس کردم دارم از وسط جر میخورم در گوشم گفت طاقت بیار این درد و همه وقتی اولین بار کون میدن میکشن الان خوب میشه یکم دیلدورو بی حرکت تو کونم نگه داشت دوباره خم شد روم با لباش تنم و میبوسید و با دستاش نوازشم میکرد دوباره دیلدو رو کرد توم آروم فشار داد گفت هر موقع درد داشتی بگو گفتم باشه فقط قول بده آروم بکنی با لبخندی گفت خیالت راحت باشه بیشتر از همون قد که باز شده بودم فرو نمیکرد و تا همونجا آروم عقب جلو میکرد و با هر بار عقب و جلو کردن خیلی آروم آخ میگفتم اونم در جواب من و بعد از هر آخی که میگفتم جون میگفت بعد شروع کرد باهام حرف زدن ببین چقدر خوب شد داره راحت میره تو کونت و در میاد راست میگفت حرکتشو تو کونم قشنگ حس میکردم شروع کرد تعریف کردن ازم از کون تر و تمیز و بدون مو و کردنی بودنم و اینکه تو باید دختر میشدی و اشتباهی پسر شدی حرفاش خیلی تحریکم میکرد همزمان داشت کمرم و با دستاش نوازش میکرد شروع کرد با هربار کمر زدن بیشتر فرو کردن دردم میومد ولی یه لذت بی نظیر و وصف نشدنی تمام وجودم و گرفته بود این درد و خیلی دوست داشتم تو همین حس و حال بودم که متوجه شدم کتی تمام دیلدورو کرده توم و تا ته میرفت تو کونم و برمیگشت گفت جون داداش چاقال من دیدی بازت کردم الان کل کیرم توی کونته من از اینکه کل دیلدورو کرده بود توم و حرفایی که میزد خیلی حشری شده بودم بهش گفتم محکم منو بکن آبجی خیلی حال میده گفت جون دوست داری؟ الان پارت میکنم تو دیگه مال منی فدات بشم من پای راستش جلوی من رو زمین قرار گرفته بود سرم و خم کرده بودم داشتم انگشتاشو لیس میزدم…
چند دقیقه ای تو اون پوزیشن بهش کون دادم بهد از روم بلند شد گفت برو سمت میز آرایش دیلدو رو دوباره با فشار کرد تو واز پشت چسبید بهم اولش بازم یکم درد داشت ولی بعدش خوب شد دوباره همون درد لذتبخش و دیلدویی که تو کونم عقب جلو میشد درست حس زنی رو داشتم که داره به شوهرش میده خودم مفعول بودم و کتایون که روم تسلط کامل داشت و در اختیارش بودم تا هر کاری که دوست داشت باهام میکرد روم و برگردوندم سمتش نگاهش میکردم در حالی که یه دستشو انداخته بود رو شونم لباش و داشت گاز میگرفت تو چشام زل زده بود و با حالت تحریک کننده ای داشت نگام میکرد مشغول کردن من بود معلوم بود اونم حسابی خوشش اومده بود و داشت لذت میبرد هر بار که تو کونم تلمبه میزد خیسی شکمش که حالا عرق کرده بود پشتم حس میکردم و سینه های گردش که مدام به کمرم میخورد وسط تلمبه زدناش یه اوف ناز میگفت مدام قربون صدقه م میرفت دیگه اندازه دیلدو واسم عادی شده بود و از شدت لذت داشتم بلند آخ و اوخ میکردم .
کتی تلمبه هاش و محکم تر و سریع تر میزد بهم گفت جوری میکنمت که معتاد کون دادن به من بشی خیلی دوست داشتی بکنمت مگه نه؟ دوست داشتی برده من بشی مگه نه؟ داری به خواهرت کون میدی؟ حال میده دوست داری خوب دارم میکنمت یا نه ؟ جوووووون چه کونی دارم میکنم تو فقط باید بدی …حرفاش داشت روانیم میکرد کیرم داشت منفجر میشد شروع کردم به داد زدن که سریع دستشو گذاشت جلو دهنم مکث کرد شروع کرد به بوسیدن من هر دو عرق کرده بودیم واقعا حس فوق العاده ای داشتم دوست داشتم ادامه بده بهم گفت برو رو تخت داداش جنده من به پهلو دراز کشیده بودم اومد یه دستشو از زیر گردنم رد کرد دیلدورو گذاشت رو سوراخم شروع کرد با قدرت تمام تو کونم تلمبه زدن انگشتشو کرده بود تو دهنم داشتم براش ساک میزدم حسابی منو تو مشتش گرفته بود هیچ اراده ای پیشش نداشتم تو عمرم همچین لذتی رو تجربه نکرده بودم لباش و گذاشت رو لبم شروع کرد به خوردن اونم بدجوری حشری شده بود داشتم با دندوناش لبامو پاره میکرد با دستش شروع کرد واسم جلق زدن دو سه بار که عقب و جلو کرد آبم با فشار تو دستش خالی شد تنم داشت میلرزید جون نداشتم هنوز دیلدو رو از کونم بیرون نیاورده بود احساس میکردم کل بدنم داره تیر میکشه کتی دیلدو رو از کونم درآورد بیرون احساس درد زیادی تو سوراخم میکردم خیلی ضعف کرده بودم کتی رفت از یخچال واسم آب میوه آورد خوردم اصلا جون نداشتم بهش گفتم بغلم کن از پشت چسبید بهم منو داشت نوازش میکرد و میبوسید که تو بغلش خوابم برده بود تا صبح تو بغلش خوابیدم …
امیدوارم از داستان خوشتون اومده باشه اگه مورد پسند بود بهم بگید تا ادامه شو براتون بنویسم…

نوشته: نیما


👍 38
👎 18
102001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

792994
2021-02-21 00:57:12 +0330 +0330

من نمیدونم اینا واقعا چرا میخوان ملتو بیغیرت کنن باشه کونی به خواهرت دادی الان واقعا خس غرور ترو گرفته بابا باریکلا جایزه کونی سالو باید به تو داد مریض جنسی 🤮 👎

4 ❤️

792999
2021-02-21 01:10:25 +0330 +0330

نتیجه ای که از این داستان میگیریم! نزاریم بابامون زن دوم بگیره! بچه هاش چه پسر چه دختر کونمون میزارن!! 😁


793004
2021-02-21 01:18:24 +0330 +0330

من که خیلی حال کردم😍😍

1 ❤️

793030
2021-02-21 02:16:53 +0330 +0330

نخونده دیس
اخه کون دادن به خواهر
کون دادن به خواهر ناتنی
باز کردن کون خواهر ناتنی یه چیزی

1 ❤️

793031
2021-02-21 02:18:16 +0330 +0330

ینی تو این تهران هیشکی نیس کون مارو بکنه .مردیم از حشریت

0 ❤️

793111
2021-02-21 14:33:42 +0330 +0330

کاش خواهرم منو اینجوری میکرد ❤️ 💋

1 ❤️

793925
2021-02-26 19:25:28 +0330 +0330

چشات روشن

0 ❤️

795400
2021-03-05 18:52:40 +0330 +0330

نیما جان دفعه قبل درمورد دختر خالت نوشته بودی فکر کنم ادامه اون داستان رو بی زحمت بنویس این داستانتم جالب بود به کس شعر هایه بچه ها گوش نکن اکثر کسایی که اینجان هنوز فکر میکنن سکس فقط برا خالی کردن آب کمره

1 ❤️

795796
2021-03-07 21:23:44 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

856568
2022-01-31 09:49:56 +0330 +0330

حتما ادامش رو بنویس😈

1 ❤️

880940
2022-06-22 14:06:21 +0430 +0430

ن نمیدونم اینا واقعا چرا میخوان ملتو بیغیرت کنن باشه کونی به خواهرت دادی الان واقعا خس غرور ترو گرفته بابا باریکلا جایزه کونی سالو باید به تو داد مریض جنسی

0 ❤️