کون سعید

1396/02/12

دقیق یادمه روز عروسی دختر عموم بود اواخر تابستون 73پیش ترها از سعید و مون دادنش یه چیزهایی فقط از هم ردیف های خودم شنیده بودم اون موقع کلاس سوم راهنمایی بودیم و هردو مون تو عروسی دعوت داشتیم من بخاطر قوم و خویشی و سعید هم با پسر عموم دوست بود البته تو اون سالها و سن ما بیشتر برای بازی و علی الخصوص مسخره بازی می رفتیم عروسی .یه دوربین اکانت از دائیم دست من بود دقیق اسمش یادم نیست ولی هرچی بود یه صدوده آخرش داشت سعید خیلی التماس کرد که دو سه تا عکس ازش بندازم فیلم دوربین هم واسه خودش داستانی بود فکر کنم 25تایی بود یا 36تایی بخاطر اینکه روستا بودیم و دسترسی محدود همچنین پول کمیاب ارج قفلی داشت این دوربین و عکس دائیم هم که چندسالی از خودم بزرگتر بود بهم یاد داده بود که در مواقعی که گیر افتادی تو رودربایستی چجوری فلاش بزنی و عکس نندازی که طرف فکر کنه عکس ازش انداختی ولی عکسی در کار نباشه اخرشم بگو فیلم سوخت و خلاص .
خلاصه سعید اصرار و التماس پشت التماس که از منم عکس بنداز و منم که شکارچی اینجور شکارهای تپل بهش گفتم که بیا بریم یه جای خلوت تا ازت عکس بندازم ولی شرط داره القصه به همین بهونه کم مونده بود که بکنیم که یهو یه مزاحم سررسید و نشد . دوسال بعد من سال دوم دبیرستان بودم و دیگه نمی تونستم بخاطر طولانی بودن مسیر و نبودن سرویس هرروز مسیر روستا تا شهر رو برم و برگردم و ناچار دنبال یه هم اتاقی که خونه بگیریم تو شهر روزهای اول سال بود و در به در دنبال یه بچه خوشگل که اتفاقا یکی از رفقا گفت با سعید خونه بگیر اونم داره دنبال هم خونه میگرده دردسرتان ندم با اینکه فکر نمی کردم قبول کنه بخاطر اون روز عروسی ولی در کمال ناباوری قبول کرد یه چند روزی دنبال خونه بودیم و بالاخره یه خونه پیدا کردیم بعد کلی مصیبت قرارداد بستیم و یه مقدار اسباب و اثاثیه مورد نیاز رو فراهم کردیم و بالاخره یه روز جمعه مستقر شدیم یادش بخیر اون روز و اون شب چه شبی بود واقعا برای من مثل شب،عروسیم بود شب چندتا سیخ کباب از رستوران نزدیک خونه گرفتیم و تو اتاقی که کرایه کرده بودیم کنار چراغ والور خوردیم کم کم هوا رو به سردی میرفت تلویزیون هم نداشتیم و بخاطر خستگی روز تشک رو انداختیم که زودتر بخوابیم قلب من مثل قلب یه گنجشک میزد از شدت هیجان تصمیم خودمو گرفته بودم باید گربه رو دم در حجله می کشتم تا بتونم برای همیشه تو آغوشم داشته باشمش نیم ساعتی از خوابیدن نگذشته بود که حس کردم سعید خوابه آروم آروم خودمو کشیدم بغلش و چسبیدم پشتش سعید دقیق هم قد و وزن من بود ولی بدنش نرم وسفید با یه کون تپل و جیگر اون به خاطر اینکه از اول کشاورزی نکرده بود خوشگل و مامان مونده بود ولی من در عوض تموم سگ دو های عالم رو زده بودم . یواش یواش شلوارشو کشیدم پائین تا سرزانوش شلوار و شرتشو پائین آوردم و از خودمو هم همینطور کیرم که حالا از این موفقیت جونی گرفته بود قد علم کرده بود و دائم دستور حمله صادر میکرد آروم آروم نزدیکش شدم و یه تف به آرومی کف دستم کردم و به سرکیرمو و کون سعید مالیدم اصلا تا این لحظه تکونی نخورد کیرمو به آرومی گذاشتم بین لمبه هاش که هنوز بعد بیست سال داغیش رو یادم هست وبه آرومی بین لمبه هاش می کشیدم شاید ده بار نکشیده بودم که آبم اومد و همون در سوراخش ریختم دیگه مطمئن بودم که بیداره و خودشو زده به خواب به دوسه دقیقه نرسیده دوباره راست کرده بودم ولی سعید همون جوری خواب بود بدونه حرکت روی شانه چپش بی حرکت مونده بود و پشتش به من آروم آروم کیرمو دوباره به وسط پاش مالیدمو و خیسی منی چند دقیقه قبل رو حس کردم با همون خیسی کیرمو خیس کردم و گذاشتم در سوراخ کونش با یه کم فشار و جابجا کردن بالاخره سر کیرمو فرو کردم تو کون سعید یه مقداری خودشو کشید جلو ولی من که دیگه تو اوج شهوت بودم با دست راستم شکمش رو گرفتم و بیشتر چسباندمش به خودم حالا دیگه مطمن بودم که بیداره پس با یه فشار تا ته جا دادم تو کونش که ناله ای کرد و گفت چکار میکنی کونمو پاره کردی گفتم بخواب عزیزم بخواب و ناله کن که دیگه از حالا به بعد زن منی قربونت برم گفت لااقل صبر کن شلوارمو دربیارم گفتم همین جور که کیرم تو کونته در بیار با انگشت پاش شلوار خودش و منو درآورد و گفت آخرش به آرزوت رسیدی نگذاشتی یه شب بگذره گفتم دیگه طاقت نداشتم سعیدم از امشب به بعد اسمت سعیده است نه سعید دیگه زن منی و شروع کردم همون جور که میکردم بوسش کردن و اونم سرشو برگردوند و لب تو لب شدیم دیگه کیرم روان روان در حال حرکت بود تو کونش و کیر اونم سیخ سیخ شده بود و منم براش با دست میمالیدم اونم ناله میزد که برای بار دوم هم آبم اومد همزمان از سعید هم اومد آبم رو تو کونش ریختم و روش ولو شدم دوتا بدن که بعد ده پانزده دقیقه در تاریکی اتاق لخت روش افتاده بودم و هنوز کیرم تو کونش بود بهش نفس نفس زنان گفتم کی بیدار شدی گفت از اولش بیدار بودم و منتظر بودم ببینم کی شروع میکنی گفتم این چندین بارته که کون دادی گفت برات قسم بخورم اولین بارمه گفتم پس میگفتن که تا حالا خیلی ها کردنت گفت نه دروغه تو اولیش هستی حالا اگه بخوای کسی دیگه رو اضافه کنی نمیدونم و به آرومی هق هقی زد و اشکش سرازیر شد گفتم چته چرا گریه میکنی گفت نامردی نکنی منو کونی همه کنی وابروم رو ببری .گفتم نترس من فقط واسه خودم میخوامت تو باید قول بدی از این به بعد تحت هیچ شرایطی به کس دیگه ای ندی فقط مال من باشی . لامذهب جوری طنازی میکرد که من با یه دختر چهارده ساله اشتباه میگرفتمش . برعکس من که کیرم کلفت و سیاه و نخراشیده بود اون یک دول داشت تا کیر دولی سفید و نازک و کوتاه و آبی کم . ولی بدنی نرم ودنبه ای و سفید مثل برف . چشماش قهوه ای روشن موهای خرمایی روشن که به بور میزد بعد کلی اشک دوباره لبهاش رو به لبهام نزدیک کرد و گفت بازم میخوای گفتم آره عزیزم و با این طنازیش دوباره کیر ما راست شد . یه جوون شانزده ساله روستایی که به یه مرد بیست و پنج شش ساله بیشتر میخوردم بدن ورزیده و قوی و یه کون که حرف نداشت پاهاش رو تو شکمش جمع کرد و گفت اینبار از جلو بزن رو شکمش افتادمو و از جلو کیرمو تو کونش جا کردم بخاطر گشاد شدن راحت رفت داخل و همون جور که میکردم لبهام تو لبش بود و زبون هم می خوردیم دیگه دولش راست نشد و هر وقت لب نمیاد فقط ناله هایی میکرد که هر کدومش واسه تخلیه یه لیتر آب منی از آدم کافی بود القصه اون شب اول سه بار کردمش و سعید از اون شب شده بود یه زن واقعی واسه من در مدت دوسالی که باهم بودیم یکبار نداشت لباس بشورم یا غذا بپزم یا خونه تمیز کنم مثل یک زن واقعی کارها رو میکرد و هر وقتم اراده میکردیم حال وهول بود تا اینکه باباش تو یه شهر دیگه باید سرکار میرفت و از هم جدا شدیم . کم و بیش سالی یکی دوبار همدیگه رو می دیدم و تا میرسید میداد تا من رفتم سربازی و اونجا متوجه شدم که چه گناه بزرگی کردم و نمیدونستم . توبه کردم و بعد خدمت هم دیگه اینکار رو نکردم البته دیگه کم پیش اومد سعید رو ببینم ولی یکی دوباری هم که دیدمش توی روستا فقط به حال و احوال گذشت و یه نخ سیگار به نشانه حسرت روزهای گذشته الان که تقریبا سی و هشت سالمه و زن و بچه دارم از اون کارهام بیشتر از پیش پشیمونم ولی چه کنم که هیچ کاری نمیشه کرد . کاش هرگز اتفاق نیافتاده بود تاوان سختی دادم به خاطرش تا حالا . پیشنهاد میکنم نکنید از اینکارها که عاقبتش خیلی سخته.

نوشته: کاوه


👍 1
👎 5
9415 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

593184
2017-05-02 20:18:53 +0430 +0430
NA

ﻋﺮﺽ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺳﺘﺎﺕ ﻛﻴﻮﻧﻮ ﺩﺍﺩﻱ ﺣﺎﻟﺸﻢ ﺑﺮﺩﻱ ﺍﺻﻼ ﺗﻨﮓ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻧﻴﻮﺭﺩﻱ ﺍﻳﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺭ ﻛﺴﺸﺮﺍ ﭼﻴﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﻴـﮕﻲ؟
ﺣﺎﻻ ﻛﻴﻮﻥ ﺩﺍﺩﻱ ﻧﻮﺷﻪ ﺟﺎﻧﺖ ﻭﻟﻲ ﻧﮕﻮ ﻣﻦ ﻛﺮﺩﻣﺶ
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﻋﻜﺎﺳﻲ ﺗﻮ ﻛﻴﻮﻧﺖ
ﻣﻴﻜﺮﻭﻓﻦ ﺣﻤﻴﺪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻲ ﻧﮋﺍﺩﻡ ﺗﻮ ﻛﻴﻮﻧﺖ
ﺯﺑﻮﻧﻪ ﻋﺎﺩﻝ ﻓﺮﺩﻭﺳﻲ ﭘﻮﺭﻡ ﺗﻮ ﻛﻴﻮﻧﺖ
ﺧﻼﺻﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺩﻡ ﺗﻮ ﻛﻴﻮﻧﺖ

1 ❤️

593186
2017-05-02 20:21:14 +0430 +0430

خوب دوسال زدی،الان توبه،،

0 ❤️

593277
2017-05-02 23:19:48 +0430 +0430

دو سال کون یارو رو غار علیصدر کردی ، حالا میگی پشیمونی؟
حتما پشیمونی چرا کم کردی آره؟
حالا حواست به پسر خودت باشه یهو با یه کاوه ای رفیق و عیاق نشه و دو سال کون مفت بده

0 ❤️

593314
2017-05-03 06:51:11 +0430 +0430

نکنه یه کیر کلفت حسابی ترتیبتو داده وخیلی زجر کشیدی که حالا پشیمون شدی
چرا اون وقتا که حال میکردی پشیمون نشدی

0 ❤️

593328
2017-05-03 09:05:53 +0430 +0430
NA

horny.girl ﺍﺧﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺯﻳﺎﺩ ﻭﺭﺍﺟﻲ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺯﺑﻮﻧﺶ ﺩﺭﺍﺯﻩ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﻴﺮﻩ ﺩﺍﺧﻠﺶ
ﻓﻜﺮ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺻﺪﺍﻱ ﻛﻴﺮﻳﺶ ﺗﻮ ﻛﻴﻮﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺑﻴﺎﺩ ﺍﻣﺎﺭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻛﻴﻮﻧﻪ ﺍﻳﻨﻮ ﺑﺪﻩ
(dash)

0 ❤️

593350
2017-05-03 10:44:21 +0430 +0430

بدان و اگاه باش که
اولا اگر بجای کون کونک بازی به درس و مشقت میرسیدی، هم املات بهتر بود، هم انشات…
دوما اگر توبه‌ت قبول نشده باشه، پسر سفید و تپلی خواهی داشت…

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها