کیمیا

1399/08/08

سلام این خاطره یکی از بهترین خاطرات زندگیمه. طولانیه ، به بزرگی خودتون ببخشید ولی عین واقعیته سال ۹۲ بود و خوشحال از اینکه ۱۸ سالم شده و قاطی آدم بزرگام یه هیکل معمولی یه قیافه معمولی تر داشتم سال اخر متوسطه بودم و بخاطر دعواهای همیشگی با بابام دنبال کار واسه عصرا میگشتم که بعد مدرسه برم سرکار . کارم همین بود ۶ ماه این کار ۶ ماه اون کار و راه میبردم خودمو. یه اگهی دیدم تو روزنامه واسه کافی شاپ یه باشگاه بدنسازی بود. دوست داشتم کار کردن تو همچین جائیو مخصوصا این باشگاه که یکی از بهترین باشگاه های شهرِ و خیلی معروف.

رفتم پیش صاحب کافی شاپ و مصاحبه کاری ،معلوم بود ازون هفت خط های روزگاره خلاصش از فرداش شروع به کار کردمو خیلی زود اوکی شدم و خیلی ازم راضی بود و بعد از دو ماه ۴۰۰ گذاشت رو حقوقم…بگذریم خیلی با هم جور شده بودیم و ۳-۴ ماهی گذشته بود و پام به دور همی ها و باغ رفتناش با خر مایه های باشگاه باز شده بود وضع پدرم که بنگاه دار بود و مادری که ارایشگر بود اصا بد نبود ولی اونا خیییلی لولشون بالا بود اصا عشق و حالاشون متفاوت بود.

داستان اصلی اونجا شروع میشه که یه شب ساعت ۱۲ ک کار تموم شد اومد دنبالم که برسونتم خونه و گفت بزار ببینم این دختره که شمارشو فلانی داده پایس یا نه یادمه یه نمه برف ریزی میومد و زنگ زد و دختره ادرس داد بیا فلان جا رسیدیم محل دیدم یه دختر ریزه میزه سفیییییید با یه تیپ خفن اومد و من رفتم عقب که بشینه جلو دور دور کردیمو سر صحبت باز شد و…۶۴ی بود و ۱۰ سااال با من اختلاف سنی داشت تو دلم میگفتم دهنت سرویس اشکان چی تور کردی روزا میگذشت و هرشب یجا بودیم و مست میکردیمو خوش میگذروندیم اشکان و کیمیا به من میگفتن پسرم🤣 بخاطر اختلاف سنی ۱۰-۱۲ سالشون با من دیگ اونقدی صمیمی شده بودیم که همه عشق و حالا منم پایه ثابت بودم و شبایی که زودتر برنامه میکردن میگفتن کافی شاپو جمع کن و بیا بهترین روزا میگذشت و کیمیا که اهل ساری بود ماهی یبار میرف که به مامانش سر بزنه از کیمیا بگم که خیییلی خفن خوشگلو خوشتیپ بود و فقط قدش یه نمه ریز میزد اینجا با دوستش که اونم ارایشگر بود سالن زده بودن و وضعشم خوب بود و دو نفری خونه داشتن دوستش مخالف این بود که اشکان بره اونجا و واسه همین گشتیم یه خونه گیر اوردیم که این دوتا همخونه شدن کیمیا رفت ساری و برگشت و دو سه شب بعدش برنامه کردیم و وسط پیک زدن و ورق بازی کردن دیدم داره با تیکه با اشکان حرف میزنه اشکان گفت چته چرا اینجوری شدی و گفت فکر کردی من خرم من نبودم کس اوردی ترتیب دادی جای لوازم ارایشام بهم خورده کاندوما کم شده و گلایی که جنده ها واست اوردنو زیر تخت پیدا کردم در کسری از ثانیه همه چی خراب شد… نادرم نه گذاشت نه برداشت گفت خوب کردم تو هم مث یکی ازونایی و برو گمشو ا خونم بیرون کیمیا گفت منو برسون‌ خونه دوستمو منم بلند شدم و بردمش و تو راه تماما داشتم آرومش میکردم که یه فکری تو سرم جرقه زد

فرداش دائم چت میکردم باش و میگفتم برگرد و …میخواستم ببینم قهرش چقدر جدیه وقتی فهمیدم همه چی تمومه رفتم تو نقش گفتم بیا ببینمت شبش رفتم بیرون و شروع کردیم حرف و حرف و حرف وسط حرفام گفتم کیمیا من عاشقتم چون با اشکان بودی نتونستم ابراز علاقه کنم وگرنه جونمم میدم واست و از روز اول عاشقت شده بودم گفت احمق چرا چیزی نگفتی به من گفتم دوست دختر دوستم بودی چی میتونستم بگم؟ دم دمای عید بود که نادر رفته بود شمال و کلید خونه دستم بود صحبت کردمو قرار شد بیاد خونه که چنتا پیک بزنیم بخاطر انتقام…خنک شدن دلش…یا هرچی دیگه که بود اومد و دیدم از همه روزا خوشگلتر و قشنگتر آرایش کرده شب بود و شروع کردیم پیک زدن و به جایی رسیدیم که سخت میتونستم دست و پامو کنترل کنم بدون هیچ حرف اضافه ای رفتم جلو و لباشو بوسیدم هیچی نگف ک هیچ شروع کرد لب پایینمو خوردن با ناز و ادای زیاد چند دقیقه ای فقط لبای همدیگرو میخوردیم و بغلش کردمو پرتش کردم رو همون تختی که تا چنروز قبل با یکی دیگه میخوابید هر ثانیش بهترین سکس عمرم حساب میشد از بالا تا پایینشو لیس میزدم تک تک انگشتاش پاش رونش کس و کونش سینه های ۷۰ ش معرکه بود این دختر فقط تنها حرفی که گفت این بود که یجوری بکن که تموم شبایی که رو این تخت بودمو یادم بره و فقط تو بیای تو فکرم به لطف تاخیری که خورده بودم نیم ساعت تموم میکردمش انقدر خورده بودمش که یه ریز ناله میکرد عاشق این صحنه شدم که التماسو تو چشاش میدیم سرشو با دستاش گرفته بودو میگفت بکن توش لامصب بعد از نیم ساعت دو بار ارضا شده بود و رضایتو تو چشاش موج میزد صبح که بیدارشدم هنوز خواب بود که کیرمو گذااشتم تو کسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت لعنت به تو که سیر بشو نیستی تمام اون یه هفته ای ک رفیقم مسافرت بود عین هر شبش برنامه مست کردن بود و سکس… انقدر راحت شده بودیم و حال میکردیم که میگفت حتا فکرشم نمیکردم با کسی که ۱۰ سال ا خودم کوچیکتره هم میشه خوش گذروند با کیمیا همه جا سکس داشتیم خونه… ماشین… استخر باغ… میرفتیم بام شهر نصف شب(میگف سکس تو هوای آزاد🤣)،فانتزیش بود هرجا هس سلامت باشه و یادش بخیر❤ کیمیا یه فرشته ای بود که فقط ۴-۵ ماه مهمون زندگیم بود و بعد از تسویه حساب با دوستش برگشت شهرشون و همیشه یادش تو ذهنمه…❤ ********

نوشته: D1995


👍 5
👎 2
22001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

774798
2020-10-29 17:32:47 +0330 +0330

رفتم پیش صاحب کافی شاپ و مصاحبه کاری ،معلوم بود ازون هفت خط های روزگاره خلاصش از فرداش شروع به کار کردمو خیلی زود اوکی شدم و خیلی ازم راضی بود…

تنها قسمت راست کستانت همین بود که اگر به دقت خونده بشه همه چیز رو توضیح میده!! 😁

3 ❤️

774805
2020-10-29 17:51:46 +0330 +0330

نوش کیرت😉😉😉

0 ❤️

774817
2020-10-29 19:26:45 +0330 +0330

نادر بکن خودت بود مجلوق خان؟

0 ❤️

774848
2020-10-30 02:04:37 +0330 +0330

پر از غلط املایی بود . داستان درون مایه خاصی هم نداشت . هیچ جاییش خوب پرداخت نشده بود . منکه دیس میدم

0 ❤️

774868
2020-10-30 04:09:30 +0330 +0330

گه میخوری دهه هفتادی هستی دهه شصتی میکنی جاکش

0 ❤️

774924
2020-10-30 19:05:43 +0330 +0330

شبهای روشن…:کشورای دیگه هم میخوان زمان بخرن. پس این همه فوتی برای چیه؟

1 ❤️

775062
2020-11-01 05:51:31 +0330 +0330

این بود آرمان های عمام؟؟؟
امیدش به شماها بود🙄🙄🙄

0 ❤️