گاییدن دخترخاله به کمک ماشین لباسشویی

1396/09/01

عمادم
24 ساله، هیکلم معمولیه زیاد گنده نیس ولی سه چهار سالی هس ورزش میکنم.و بدنم خوش فرمه
پوستم سبزه و قد 174
یه دختردایی دارم به اسم نگار که از اول ازش خوشم میومد، یه دخترسفیدپوست با مووهای قهوه ای روشن وقدمتوسط وسینه های خوش فرم و سربالا از من سه چار سالی بزرگتر بود ازدواج کرده بود و بچه داشت
اما من هروقت اینو میدیدم…ناخودآگاه خیره می شدم بهش و فکرای ناجور به سرم میزد…دست خودم.نبود…خودشم بی تقصیر نبود
یادمه اوایل ازدواجش چون خونه مون با هم فاصله ای نداشت هرازگاهی که چیزی لازم داشت و شوهرش ماموریت بود به من میگفت میرفتم براش می خریدم اما وقتی می بردم براش همیشه با لباس راحتی میومد درو باز می کرد…تاپ شلوارک می پوشید که چسب تنش بود…هر دفه هم یه رنگ
رنگهای خاص و خوشگلی هم می پوشید و بهم تعارف میکرد برم داخل و یه چایی باهاش بخورم ولی من روم نمی شد و نمی رفتم…و به همون دید زدن اکتفا می کردم
گذشت…
تا اینکه ما به یه شهر دیگه اومدیم بخاطر کار پدرم و ازش دور شدم…دپرس دیگه داشتم کلا فراموشش میکردم تا اینکه
یه روز یه کاری پیش اومد و رفتم شهرشون…کوله مو برداشته بودم و قرار بود دوسه روزی خونه ی دوستام بمونم با خودم گفتم یه سری هم به نگار میزنم می بینمش…
رفتم و روز اول خونه ی دوستم بودم و درگیر کارام که نشد ببینمش
روز دوم که تو خیابون بودم نگارو شوهرشو دیدم که اینم بگم اختلاف سنیش با شوهرش خیلی زیاد بود…
سلام و احوال پرسی کردیم و گفت باید واسه ناهار بیای خونه مون گفتم نمیشه پیش دوستمم و اینا
گفت دیگه شام جایی قول نده…گفتم چشم
خوش تیپ کردم و واسه شام رفتم خونه شون…شام خوردیم گپ زدیم و بچش کتاب درسیاشو آورد و تو درساش بهش کمک کردم و تا به خودم اومدم دیر وقت شده بود ساعت 2 نصفه شب…خواستم برم نزاشتن و تو اتاق بچه شون سهیل خوابیدم…
دوساعتی نگذشته بود که یه سری سرو صداها شنیدم.انگار داشتن دعوا میکردن
خواستم برم اما روم نشد و خودمو به خواب زدم و یه ساعتی گذشت و ساکت شدن…
خوابم برد تا ساعت هفت
که دیدم نگار اومد و سهیل و صدا زد که بره مدرسه منم بیدار شدم گفت
ببخشید بیدارت کردم عماد جان
شرمنده دیشبم نتونستی بخوابی! گفتم نه…این ج حرفیه خوب خوابیدم…!
سهیل که آماده شد منم پا شدم که آماده شم برم که یه دفه نگار دستمو گرفت برق از چشام پرید…گفت عماد جان بمون صبونه بخوریم باهم…بعد برو
گلوم خشک شد قلبم تند میزد…
گفتم باشه و رفت
روی تخت سهیل خوابم برد تا ساعت 9 یه دفه پا شدم دیدم خونه جقد ساکته…بلند شدم رفتم تو حال دیدم کسی نیس
شوهرشو صدا زدم آقاااا سعید…؟
جوابی نشنیدم یهو
نگار گفت جان…
تو دلم گفتم وای داستان داریم ظاهرا…
رفتم سمت آشپزخونه و دیدم نگار…چه نگاری
با یه لگ ورزشی چسب و یه بلوز نیم تنه خوشگل…موهاشم رها کرده بود روی سینه هاش و شونه هاش…که آفتاب که از پنجره به موهاش میخورد
می درخشید…
داشت صبونه آماده میکنه…تا اون روز کونشو این شکلی ندیده بودم واقعا خوش فرم و خوشگل بود…فهمید خیره شدم بهش
خندید و گفت عمااااد کجایی؟
یهو دلم ریخت گفتم جان ببخشید حواسم نبود…چی شده؟
گفت چی شده؟هیچی برو دست و روتو بشور صبونه بخوریم باهم
رفتم دسشویی کیرم راست شده بود ناجور…دست و رومو با آب یخ شستم و یکم آروم شدم و رفتم سر میز صبونه
شرو کردیم به خوردن و گپ زدن…دلش خیلی پر بود…تا گفتم با شوهرت اختلاف داری نگار؟دستش خورد به شیشه ی مربا و یکم مربا ریخت روی شلوارش
گریش گرفت و شروع کرد به درد و دل کردن و از مشکلاتش گفت…دلم براش سوخت و از جام پا شدم و رفتم پشت سرش شرو کردم به.نوازش کردنش…شونه هاشو می مالیدم موهاشو نوازش میکردم و بهش دلداری میدادم…تا یکم آروم شد…از بالای سرش چشمم خورد به چاک سینش.و دوباره گر گرفتم و رفتم وسایل صبونه رو جم کردم و
رفتم تو حال نشستم و خونه پر شده بود از سکوت…
نگار یهو گفت عماد
میخام لباس بشورم تی شرت و شلوارتو بده بشورم دو روزه تنت کردی کثیف شده
گفتم نه ممنون…گفت بهت میگم لباساتو بیار
هم بیا این لباس شویی رو ببین چ مرگشه همه چیش خارجگی نوشته نمی تونم بفهمم روی کدوم باید روشنش کنم…
دیگه دلو زدم به دریا و رفتم آشپزخونه
یه سبد جلوی نگار بود…که توش فقط دوسه تا سوتین و شرت خوشگل و.خوش رنگ بود…گفتم اینارو میخای بشوری؟ گفت آره…
دست انداخت دور کمرم و تی شرت منم درآورد و انداخت تو لباس شویی
بعدش دست کشید روی سینه هام و و بازوم گفت
فک.نمیکردم بدنت اینقد خوشگل باشه عماد …
به خنده گفتم خب شلوار خودتم کثیف شده دیگه مربا ریخته روش اینم بنداز بشوره
یه خنده ی کوچولو کرد و یهو شلوارشو کشید پایین و درآورد…
شاخ درآوردم…شلوارشو انداخت تو لباس شویی و دست انداخت شلوار منم کشید پایین.و درآورد و انداخت توش و درو بست
شرتشو که دیدم که
کیرم بدجور سیخ شد
یه شرت اسپرت توری فوق العاده سکسی و خوشگل تنش بود که کونش مث یه مروارید می درخشید توش…
مات مونده بودم
که یهو نگار خم شد کلا و گفت. ببین عماد روی کدوم حالت بزارم بشوره تمیز شه
جوری خم شد که کونش چسبید به کیر من…
دیکه طاقت نیاوردم و با دستام کونشو گرفتم و کیرمو چسبوندم بهش و دستم و بردم زیر سینه هاش…
از پشت بغلش کردم و دم گوشش گفتم
امروز یه کاری کنم غصه هاتو فراموش کنی برگشت سمت من و لباشو چسبوند به لبام…
یه لب طولانی و عمیق…
بعدش گفت امروز به آرزوم میرسم
بغلش کردم و بردمش تو اتاق خوابشون و انداختمش روی تخت دو نفره شون
افتادم روش و بلوز و سوتینشو دراوردم وااااااااااااای سینه هاش که افتاد بیرون تازه فهمیدم غافل بودم…شرو کردم به مکیدن سینه هاش و آروم آروم بوسشون کردم و اومدم پایین نافشو بوسیدم و رسیدم به شرتش که خیس بود…
پاهاشو دادم بالا و شرتشو درآوردم
چی می دیدم…یه کس تمییییز و صورتی و نااااز. که انگار دست نخورده زبونمو چرخوندم دور کسش و شرو کردم به زبون بازی که آهش رفت به آسمون
انگشتمو با آب دهن خودش خیس کردم و دادم تو کسش یواش یواش فرو میکردم و در میآوردم به خودش می پیچید از لذت…
یه دستم به سینه هاش بود و یه دستم به کس خوشمزززش اونقد بازی کردم که ارضا شد و شرو کرد به لرزیدن…
چن ثانیه ولش کردم تا به خودش اومد
رفتم دوباره سراغش لب گرفتم و گفتم خوبی عزیزم
گفت
تاحالا هیچوقت اینقد خوب نبودم
منو برگردوند و به پشت دراز کشیدم و شرتمو درآورد و گفت آخ جون…شرو کرد به لیس زدن منم تماشاش میکردم و باموهاش بازی میکردم…
یکم که ساک زد گفتم شیش و نه شیم
برش گردوندم شرو کردیم و مشغول شدیم جفتمون تو آسمونا بودیم دو سه دقه بیشتر نشد که ارضا شدم و آبم پاشید تو دهن نگار و اونم رفت همه رو تف کرد
چن دقه طول کشید تا برگرده منم ارضا شده بودم و حس پشیمونی داشت بهم دست میداد.
اعصابم به هم ریخت و تا خواستم لباس بپوشم برم دیدم نگار اومد داخل اماااااااا
شاخ در آوردم
یه ست لباس سکسی خفن یه ساپورت توری نازک خوشگل که کسش از زیرش معلوم میشد
و یه کفش پاشنه بلند قرمز پوشیده بود و با ناااااز راه میرفت و میومد سمت تخت گفتم نگار چرا یهو؟ اینجوری شدی
گفت میدونم بعد ارضا دوسداری نداری ادامه بدی واسه همین…
حق با نگار بود با این کارش اساسی تحریک شدم.و.انگار نه انگار که ارضا شده بودم کیرم مث سنگ شد
نگار اومد رو تخت و حالت داگی گرفت و منم حشری تر شدم
یه زبون روی کسش کشیدم و ساپورتشو جر دادم
و یه تف انداختم سرکیرم و بی برو برگرد فرو کردم تو کسش که یه جیغ بلند زد دستم و گذاشتم جلو دهنش و شرو کردم به تلمبه زدن…صدای شالاپ شولوپ پیچیده بود تو اتاق
کیرمو دراوردم و برش گردوندم بوسش کردم و پاهاشو گذاشتم رو شونم و شرو کردم به زدن
تصویر پاهای ناز و سفیدش تویه ساپورت توری نازک و کفشای قرمز خوشگلش که روی هوا بود دیوونه کننده بود
محکم تا ته فرو می کردم تو کس لیز و داغش…تصورشم نمیشه کرد…ک چ حالی بود
در حال تلمبه زدن لبام قفل لباش بود که یهو تنش گر گرفت و لرزید و آب از کسش زد بیرون و پاشید روم
نفس نفس میزد و آآآآه می کشید
گفتم خوبی نگار؟
خندید و گفت خفه شوو و دراز بکش
دراز کشیدم اومد نشست روی کیرم
وااااااااای همینکه کیرم یهو تا ته کسش رفت رفتم فضا
سوار من شده بود و انگار اسب سواری می کرد…مث دیوونه ها بالا پایین می پرید و موهاشو این ور و اون ور میداد چه صحنه ای بود… هیچوقت یادم نمیره…
دیگه داشتم ارضا می شدم
همون حالت
بغلش کردم و برش گردوندم و رفتم روش و با تمام قدرت تلمبه میزدم
آآآآه میکشید و میگفت دانیال دوست دارم کسمو جر بده آبتو بریز توش
حسابی حشری شده بود
حس کردم داره آبم.میاد کیرمو درآوردم و آبم.پاشید روی صورتش و دهنش
به دستمال بهش دادم صورتشو پاک کردم
ولی هنوز تموم نشده بود
اومدم پایین زبونمو گذاشتم روی کسش و دوباره شروع کردم به خوردن و دو انگشتی فرو.کردم.تو کس خیسش و بازی دادم
چن تا جیغ کشید و ارضا شد و حسابی بدنش لرزید…چشماشو بسته بود و از لذت به خودش می پیچید
رفتم روی تخت کنارش خوابیدم بغلش کردم نوازشش کردم
بوسش میکردم
یهو چشمم به ساعت خورد 11 شده بود
خیس عرق بودیم.
نگار که حال تکون خوردن نداشت ولی من سریع رفتم یه دوش گرفتم و لباسامو جم کردم خواستم قبل اینکه پسرش بیاد بزنم بیرون
آماده که شدم رفتم دیدم نگار با همون لباس روی تخت خوابش برده و گیج و.منگه
رفتم کنارش کفشاشو درآوردم
ساپورتش و لباسشم همینطور لخت لخت شد…دوباره هوس کردم اما دیگه…نمیشد
رفتم از آشپزخونه آب پرتغال آوردم براش بیدارش کردم یه لب ازش گرفتم
لیوانو دادم دستش
یهو خودشو تو آینه دید
دستشو گذاشت روی کسش خجالت کشید
منم گفتم دوست دارم نگار
خداحافظ…
هیچی نگفت…منم زدم بیرون
نشستم تو پارک چند تا سیگار کشیدم…پشیمون بودم…اما دیگه چ فایده
از اون موقع دیگه ندیدمش…
همین…

نوشته: عماد


👍 21
👎 25
111079 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

662740
2017-11-22 22:26:51 +0330 +0330
NA

Oohh

0 ❤️

662745
2017-11-22 22:47:47 +0330 +0330

دختر خاله شد دختر دایی!
عماد شد دانیال!
چند چندی با خودت برادر؟؟؟

1 ❤️

662750
2017-11-22 22:52:10 +0330 +0330

کونی پس دانیال کی بود؟مجلوق

0 ❤️

662765
2017-11-22 23:45:09 +0330 +0330
NA

خوب بود . ولی فک کنم دانیال بوده که کون خودتو و دختر خالت گذاشته.

0 ❤️

662772
2017-11-23 02:23:40 +0330 +0330

آخه کونیا یعنی چی همتون میگید لرزید و ارضا شد

چرا به پیروی از هم کس میگید،شرط میبندم هیچ کدوم بیشتر ۱۵ سن ندارید و عمرا سکس نداشتید

ویبراتوره؟؟؟؟

5 ❤️

662783
2017-11-23 05:09:21 +0330 +0330

خخخخ ارضا ک شد اب از کوسش پاچید بیرون؟

0 ❤️

662788
2017-11-23 07:32:35 +0330 +0330

اقلا یبار خودت بخون بعد ارسال کن تا کمتر فحش بخوری

0 ❤️

662790
2017-11-23 07:45:37 +0330 +0330

کس نگو مؤمن
شوهرش ترتیب تو داده
به خیال خودت انتقام گرفتی با این کس شهرت
گلابی جنده هم به این راحتی لا نمیده

0 ❤️

662794
2017-11-23 08:14:49 +0330 +0330

شورت اسپرت توری؟؟؟؟؟ شاشیدم تو مخت
اینقدر جقیدی فسفر مغزت بخار شده جقر بدبخت

2 ❤️

662796
2017-11-23 08:21:35 +0330 +0330

بیار بکنیمش

1 ❤️

662808
2017-11-23 10:15:58 +0330 +0330

دوستانی که تصمیم دارید نویسنده شوید
این رسمش نیست
اول بروید حمام و گلنار رو بغل کنید
اگر بازهم خواستید بنویسید اوت موقع به من اعلام کنید تا راهنمایی کنم شما رو
با این وضع نوشتن درآمدی به جز فحش های ابدار ندارید

1 ❤️

662811
2017-11-23 10:28:41 +0330 +0330

نگار پورن استار بود که این همه شورت و ساپورت و سوتین داشت ؟

0 ❤️

662842
2017-11-23 13:35:32 +0330 +0330

بالاخره عماد مقنیه بودی یا دالتون یا همون دانیال دویومندش اجازه بدین قانع نشم بقول غرضی صورت مسعله غلطه الان ماشین لباسشوررری ? نشقش در این گایش کجای ماجرا بود ؟کلا داستانها یا طرف راننده کامیونه یا ماموریته یا طرف ادم نیس بعد یکی که مفشو نمیتونه بالا بکشه یهو با لباس سوپر من و شکم 6پک و اندامی در حد پیییت .برررررد پیت وارد ماجرا میشه شکر خدا همه زنا هم از دم حشری لوله اب شکسته حشری کامپیوتر خرابه حشری لباس چرک دارن حشری و سوپر عن قصه ما رو با الت 35سانتی در اغوش میکشن و همگی هم یه گزینه رو میگن اووووه مااای گاد مال تو از شوهر کچل و بیریخت ما بسیار بزرگتره و چنین و چنان ? اینقمه شنقل پنغل و گری گوری و هیکل و فیس عبدالباسطی وست خیابون کیییان حتمن یکیشون منم بقیم کپی کردن از رو ما طرف چه زن چه مرد قیافش مثل اپاندیس گربه و زن ملوان زبل میمونه بعد چه تعریفایی از خودش نمینموووه ? میری میبینیش میفهمی نسخه چینی اپله با سیستم 1100 ?

1 ❤️

662843
2017-11-23 13:43:09 +0330 +0330
NA

خودش چند وقت بود لباسشوی داشتن ولی نمیدونست باهاش کار کنه گذاشته بود عماد یا همون دانیال بره بهش یاد بده

0 ❤️

662907
2017-11-24 00:23:00 +0330 +0330

عماد بودی یا دانیال؟ ممکنه دانیال شوهر دختر خالت باشه و کونت گزاشته باشه

0 ❤️

662915
2017-11-24 01:05:04 +0330 +0330

از این که تا آخرای داستان رو بدون شربت اومدی بهت افتخار میکنم.

1 ❤️

662930
2017-11-24 06:14:31 +0330 +0330

بمیری عماد

0 ❤️

662972
2017-11-24 13:59:25 +0330 +0330

این داستان های کلیشه ای ره جمعش کنید یعنی که چه اخرتا شوهر سن بالا پسر خاله ی مسافر ارزوی چندین ساله منم عاشقت بودم

0 ❤️

662989
2017-11-24 19:56:33 +0330 +0330

عماد کرد یا دانیال؟ یاعماد هر دوتا تون را کرد؟

1 ❤️

663144
2017-11-25 23:30:24 +0330 +0330

عزیزم عمادجون یادانیال جون دخترخالت یا دخترداییت لرزشش چند ریشتربود؟!??

1 ❤️

663196
2017-11-26 12:37:14 +0330 +0330

دختر برای دوستی لطفا پروفایلمو بخونین

0 ❤️

663209
2017-11-26 15:55:29 +0330 +0330

جق اجازه نمیده که دروغ رو مخفی کنی ای ملجوق کس مشنگ

0 ❤️

668121
2018-01-06 06:52:27 +0330 +0330

چرا کسشعر،تا وسط داستان راست بود یهو خالی بندی، رفتی پشت سرش موهاشو نوازش کردی مالیدیش، اخه چرا کسشعر تو روت نمیشد باهم دست بدین بعد یهو این جرعت ازکجا اومد ،دیگه نخوندم

0 ❤️

682872
2018-04-19 17:26:02 +0430 +0430

داستان خوبی بود
دختر خاله و دایی هم به کنار
ولی دانیال این‌وسط وی بود؟؟؟

0 ❤️

694791
2018-06-16 03:22:26 +0430 +0430

گاییدن دختر خاله به کمک ماشین لباسشویی ؟! :| ماشین لباسشوویی دست و پا دراورد کمکت کرد بکنیش دمش گرم عجب ماشین لباسشویی خیری دارین بفرستش بیاد منم کمک کنه می خوام یکیو بکنم

0 ❤️

755916
2019-03-22 17:13:12 +0430 +0430

اسمت عماد بود چرا اخر داستان شد دانیال خخخ

0 ❤️

758288
2019-04-03 19:57:38 +0430 +0430

خدایی دانیال کیه؟ این دختر خالت بود شد دختر داییت؟
تریاک-حشیش-علف چی زدی بگو مام بزنیم.

0 ❤️

771207
2019-06-03 05:39:26 +0430 +0430

دانیال؟ عماد؟

1 ❤️

780158
2020-12-05 00:55:33 +0330 +0330

کس زیاد گفتی ولی عیب نداره بیکار بودم خوندم

0 ❤️

793827
2021-02-26 04:16:21 +0330 +0330

بعد از سه سال از انتشار کشف کردم که عماد تو بودی دانیال هم ماشین لباسشویی بود

0 ❤️

818406
2021-07-03 15:10:08 +0430 +0430

این رفته که نگارو بکنه ولی یه دفعه دانیال از پشت در اومده بیرون و ادامه ی ماجرا…

0 ❤️

896420
2022-09-21 03:07:45 +0430 +0430

کونی تو اصلا کس از نزدیک دیدی؟
حتی نمیدونی زن ها آبشون پاشیدنی نیست
پااااااشید روم 😂
کسکشه جقی داستان پورنایی که دیده رو تعریف میکنه

0 ❤️

974817
2024-03-12 23:11:28 +0330 +0330

بالاخره‌ دختر دایت بود با دختر خاله فکر کنم یا دایت کونت گذاشته یا شوهر خالت برا همین عقده ایی شدی بعدم بالاخره دانیال بودی یا عماد

0 ❤️