گرگ (۱)

1399/08/26

لبخند گرگ یعنی بازی دادن طعمه…
چیزی که زندگی یادم داده بود گرگ شدن بود…
گرگ زاده نبودم ولی خارج از خونه ام گرگا من و پرورش دادن!
وقتی که آروم بودم آدمیتمو گرگا گرفتن من مثل خودشون شدم^_^
هیچ چیزی واسه یه گرگ جز یه طعمه ناشی و ساده لذت بخش نیست چون هر طوری دلش بخواد طعمه رو بازی میده و بعد اونو شکار میکنه، اکثر شکار های گرگ از غفلت و خواب چوپانه…چوپان خوابیده گوسفنده به دام گرگ و نمیبینه…گرگا به یه شکار راضی نمیشن ، بلکه تا وقتی طعمه باشه فقط شکارلش میکنه بعد از دنبه شروع به خوردن شکارش میکنه!
من یک گرگ صفت هستم…
-سلام کجای رسیدی؟
+اره تو راهم عزیزم…
-مواظب خودت باش زندگیم
+چشم مریمم
مریم دختر خوبیه دلم به حالش میسوزه که گیر من افتاده…
بیچاره چقد وابسطه ی دروغام شده!
از خودم متنفر میشم وقتی میبینم داره بخاطر علاقش به من گریه میکنه!!
ولی یه چیزی تو درونم میگه مگه تو هم گریه نکردی؟مگه حرص نخوردی؟؟ بذار تاوان اونو 100تا دختر دیگه بدن
اره راست میگه یه گرگ هیچ وقت دلش واسه طعمش
نمیسوزه.
-به به عشق ما بالاخره از راه رسیدن
+اوه اوه خانوم خانوما چه توپش پره
+بابا اینات کجا رفتن؟؟
-هیچی ننه ام تو روستا مریض بود یادته؟فک کنم امروز فردا رفتنی شه، رفتن پیش اون
+ای جونم پس حالا حالا ها نمیان
-بیخودی دل خودتو خوش نکناااا من بغل تو نمیام هاا
+حالا کی خواست تورو بغل کنه
-غلط نکنااا ینی دلت نمیخواد بغلم کنی؟؟
+نوچ چرا دلم بخواد؟؟
-کوفت اگه گذاشتم هلو بخوری!!
+خودم بیرون میخرم میخورم
-غلط کردی هاا بخدا میکشمت
+خخخ دیونه من جز هلوهای تو مال هیچ کس دیگه ای رو نمیخوام
-نه توروخدا بخواه من خرم که شرت و سوتین ست پوشیدم
+ای جوونممم کوش ببینمش
-نخیر نشونت نمیدم بیشعوری
+غلط کردم خانوممم خو ببینمش دیه
-شرط داره
+چه شرطی؟؟
-باید قول بدی
+چه قولی؟؟
-که جز من به هیچ دختر دیگه ای فکر نکنی؟ آخه من بدون تو میمیرم مبین
+دیوونه من هوارو نفس نمیکشم که! من فکر کردن به توه که زنده نگه داشتتم
-ممنون زندگیم
یه لحظه خواستم ول کنم همه چیرو برم ولی خوب یاد گذشته افتادم یاد اون روزای که عاشق سارینا بودم اون هی اذیت میکرد،یاد وقتای که دلم نمیومد دستشم بگیرم میگفتم نمیخوام هوس و شهوت یک ذره تو وجودم بیاد، چقد دلم میخواست ببوسمش ولی چون بفکر عشق پاک بودم دلم نیومد

بغضم گرفت یه کم!!!سارینا مشکلی نداشت حتی بغل من بخوابه ولی من گفتم بذار بیام خواستگاری محرم شیم یه دیقه از بغلت جدا نمیشم!!!
ولی بیمعرفت…
-هووی کجای دیوونه چرا بغض کردی
+به توو فک کردم که چقد دوست دارم عزیزم
-بمیرم برات عزیزم(سفت بغلم کرد)
من حرفی نزدم لبمو رو لبش گذاشتم یه بوس کوچولو کردم بعد لب پایینشو با دندون گرفتم
-آخخ وحشی نکن دردم میاددد
دهنش که باز بود زبونمو به زبونش رسوندم لب تو لب قفل شدیم با زبون بازی میکردیم
یه کم گذشت اومدم سراغ گردنش از داغی نفسش موقعی که گردنشو میمکدیم و لیس میزدم میشد درجه شهوتشو فهمید صدای آه و اوفش یواش و با شهوت بود
لاله گوششو آروم گذاشتم دهنم، سفت منو بغل گرفت
دستمو از پشت کمرش بردم زیب لباسشو آوردم پایین کم کم از شونه هاش لباسو آوردم پایین لباسو تا زیر سوتینش! سوتین آوردم پایین
از گردن شروع کردم دوباره ب لیسیدن و مکیدن تا رسیدم به سینه هاش
سینه های قشنگی داشت سفت بودند نه بزرگ بود نه کوچیک…
سینه راستشو گذاشتم دهنم با دست راستم سینه چپشو میمالوندم
اینقدر داغ نفس میکشد انگار دیوونه شده بود!!!
-مبین؟
+جونم
_بدون تو میمیرم(اشک تو چشاش جمع شده بود)
درحالی که به چشماش چشم دوختم گفتم:
+دیوونه تو زندگی منی چطور میتونم زندگیمو ول کنم؟؟؟
ازم جدا شد لباسشو درآورد،سینه هاشو انداخت تو سوتین،و با شورت سوتین جلوم ایستاد
-خوشگل شدم مبینم؟
+تو همیشه خوشگلی مریمم
دکمه های پیرهنمو آروم آروم باز کرد و پیرهنو از تنم در آورد پرت کرد یه گوشه!
صدای نفسامون شبیه صدای باد تو کوچه های بن بست بود که به درخت ته کوچه میخورد
رکابیمو در آورد سرشو گذاشت رو سینم موهای سینمو بو میکشید
-مبین من مال توم من از الان محرمتم
+میدونم خانومم
بدن سبزه اش دیونم کرده بود…
گفتم: +بریم بشینم خانومم بعد بیا بغلم
رو مبل نشستیم
جوری رو پام نشست که صورتش رو به روی صورتم بود
مشد عشقش نصبت خودمو تو چشاش بخونم خواستم ادامه ندم که یهو به خودم گفتم : مگه همینو نمیخواستی پسر؟بذار اول عشقت بشه دنیاش بعد خودتو ازش بگیر بذار یاد بگیره دنیارو گرگا میچرخونن نه آدما.!!
دستمو بردم از پشت سوتینشو در آوردم جوری پرتش کردم انگار دلیل رفتن عشق اولم اون سوتین بود!
رو مبل خوابوندمش مثل گرگ گرسنه که بعد چن وقت یه شکار گیرش میاد افتادم روش، شروع کردم خوردن سینه هاش چشماشو بسته بود فقط آه و ناله میکرد کبودی های رو سینه هاش یادگاری طولانی میشد براش چون جاش به این زودیا نمیرفت!
کم کم اومدم سراغ شکم و نافش لیس شون
میزدم جوری که پاهاشو سفت به زمین فشار میداد،
شورتشو از بغل کنار زدم معلوم بود تمییز تمیزه کصش ولی خیسی شرتشو حس میکردم…زبونمو روانه ی بهشت کصش کردم جیغ های ریزی میزد و پاهاشو سفت میکرد، شورتشو آوردم پایین مک میزدم کصشو و اون آه و ناله میکرد
چشماشو سفت بسته بود لباشو میمکید لبه ی بیرون اومده از کصش رو اونقدر مک زدم تا ارضا شد میخواستم از رابطه لذت کافی رو ببره ،صدای نفس زدنای ناشی از ارضا شدنش نوای دلنشینی بود ، پاهاشو بلند کردم تا سوراخ کونشو ببینم با دستم لپای کونشو گرفتم شروع کردم ب زبون زدن به سوراخ کونش حشریتش چن برابر شد آروم انگشتمو داخل سوداخ کونش کردم یه آخی گفت و لبشو گزید شهوت تو کل وجورش رخنه کرده بود، کم کم انگشت دومم تو سوراخ کوتش جا کردم که با جیغ و ناله اش همراه بود شهوت خودم اجازه نداد تا با انگشت بیشتر سوراخ کونشو باز کنم ، با تف قشنگ سوراخ کونشو خیس کردم بعد سر کیرمو روی سوراخ کونش گذاشتم آروم آروم سرشو جا کردم تو سوراخ کونش بعد با فشار تا ته کیرمو بردم داخل صدای جیغش رو نزدیک بود پرده گوشمو پاره کنه با دست جلو دهنشو گرفتم کیرمو تو کونش نگه داشتم تا جا باز کنه…اشک تو چشماش جمع شده بود، بعد دو دقیقه شروع کردم تلمبه زدن ب کونش
+مریمم خوش میگذره
-از درد کشتی منو لعنتی
+لذتش به دردشه نفسم
-دارم میمیرم درش بیار
+چشم خانومی درش میارم
کیرمو از سوراخ کونش در آوردم خون روی کیرم و سوراخ کونش و با دسمال پاک کردم
-خون چیههههه مبین این
+خون کونته مریمم چته
-پردمو نزده باشی
+ن خر خدا از بس تنگ بود سوراخت پاره شد😂
-هر هر دردا خو من فقط به تو دادم معلومه تنگم
+اره جون عمت
-ینی من جندم مبین؟؟؟
+نه عزیزم تو خانوم منی میخوای تا پردتم بزنم بفهمی مال خودمی
-نه نه نه اونو نگه دار واس شب زفاف
+باشه زندگیم(چقد خوش خیالی مریم)
دوباره ب کیرم تف زدم روانه کون مریم کردم
در حالی که تلنبه میزدم میگفتم : +مریمم قربونت اون سوراخ تگنگت کیرمو جر دادییی
-اومم مبینم مال توم من
قرص داپوکستین کار خودشو کرده بود حالا حالا ها از ارضا شدنم خبری نبود
شبیه گرگی شده بودم انگار طعمه ام قاتل بچه هامه جز لذت شهوت لذت درد کشیدن نبودن احساس علاقه لذت قشنگی بهم میداد،
سوراخ کون مریم به قدری گشاد شده بود به راحتی عقب جلو میکردم داخلش جوری که انگار قالب خودشه!
+مریمم
-جونم
+خوش میگذره؟؟
-معلومهه عشقممم زیر کیر عاقامونم خوو
+جون د خانومم(زهی خیالللل باطل عاقمون این فکر همراه با لبخند کج روی صورتم بود)
-چرا ارضا نمیشی تووو؟؟
+باید برام بخوریش
-باشه برو بشورش
بعد یه کم شستن تو دسشوی برگشتم
+دهنتو باز کنن مریمی
-اوممم عاااا باشه
ساک زدنو شروع کرد اولش ناشی بود کم کم راه افتاد
چشمای بستش موقع رفت برگشت سرش واس ساک زدن نمای قشنگی بود در حالی که موهاش گرفته بودم…
-چی شدددد یه ساعته دارممم میخورم
+زبونتو در بیار
سر کیرمو گذاشتم رو زبونش شروع کردم جق زدن
اینقد زدم تا آبم پاچید رو زبونش و صورتش و موهاش…
خیلی خسته شده بودم،خودمو ولو کردم رو زمین
انگاری چن روز سخت کارگری کردم اینقد خسته بویم!!
بعد چن دقیقه بلند شدم مریمو بوسیدم و تو لباس پوشیدن کمکش کردم.

ادامه دارد…

نوشته: Ice_hip_hop


👍 2
👎 7
5601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

777056
2020-11-16 00:56:13 +0330 +0330

منم شنگولم

0 ❤️

777123
2020-11-16 09:51:59 +0330 +0330

داستانتو نتونستم بیشتر از چند خط بخونم
به شخصه اعتقاد دارم انتقام جذابه ولی به گمونم تگ عقده ای بیشتر مناسب داستانت باشه و احساس میکنم تو دنیای واقعی خیلی بَرِه تر از تصور باشی 🥱

1 ❤️

777125
2020-11-16 10:08:39 +0330 +0330
+A

این چی بود دیگه ننویسی ها

0 ❤️

777145
2020-11-16 14:37:45 +0330 +0330

من اینو درک نمیکنم یکی دیگه اذیتتون کرده چرا یکی دیگرو عذاب میدین؟ حالا این داستان پیگیم واقعی نیست ولی تو واقعیت من خیلی دیدم که به خاطر یکی دیگه میان دختر یا پسر مردم رو وابسته میکنن و بعدش رهاش میکنن . واقعا چرا؟ مگه خودتون یکبار دلتون نشکسته؟ مگه نمیدونین دلی که بشکنه چه درد بزرگی رو متحمل میشه پس چرا این درد رو به بقیه منتقل میکنین لعنتیا

0 ❤️