گشت ارشاد و سکس ناکام

1393/03/30

سلام ،ارمین هستم ۲۳ساله از اصفهان،دانشجو ترم۵پزشکی،فقط اسما مستعاره بقیش واقعیته،خیلی وقته با سایت اشنام اما دفعه اوله مینویسم،امید وارم خوشتون بیاد ، داستان من از اونجا شروع شد که حدود۶ماه پیش به یکی از دوستام که دوست دختر خوبی داشت،حداقل از نظر من دختر خوبی بود،گفتم بهش بگه یکی مثه خودشو به من معرفی کنه،اونم کم نذاشت و بهش گفت ،خب دختره یه نفرا پیدا کرد ،دختره خوبی بود،خب اره دیگه خوب بود چون الان دیگه کنارم نیست و دارم دیوونه میشم،خلاصه دختره اسمش عسل بود ،دانشجو ترم ۱برق قدرت دانشگاه تهران،خانواده کلفتی هم داشت،مثلا پدرش از اون گنده های نظام بود،که اصلا مشکل ما هم همین بود،از لحاظ قیافه و ظاهر هیچ کدوممون شاخ نبودیم و نیستیم اما اما خداراشکر از اعتماد به سقف کم نداشتیم ،

حالا با این حاشیه ها کاری نداریم،دوست دختر رفیقم دعوتش کرد رفتیم بیرون هم دیگه راشناختیم و خوشمون اومد و خلاصه ماجرامون شروع شد،پیام های عاشقانه و عشق و دوستی و قهر ،خلاصه روزگاری داشتیم،تا اونجا که یه بار از دستش در رفتو گفت لباتو میبوسم،منم از خداخواسته ،به این جور پیاما ادامه دادم،یه بار قرار گذاشتیم بیرون رفتم،صبح رفتم دنبالش حدود ساعت۹زدیم به کوه صفه،گفتم تا اخر امروز فرصت داری حرفای تو پیاماتو اثبات کنی،اول به تته پته افتاد بعد سکوت کرد ،یه دفعه زد به بیراهه،منو دنبال خودش کشوند،پشت کرد به یه درختو گفت بیا جلو تا اثبات کنم،رفتم جلو کاملا حرفه ای لب گرفت،فهمیدم دفعه اولش نیست ،اما خب من خداییش دفعه اولم بود اون روز گذشت،دیگه حرفا کاملا سکسی شده بود ،قرار سکس گذاشتیم،واسه پنج شنبه ای که از دانشگاهش اومده بود،با صحبتاش که حسابی دهن منو اب انداخته بود،از سینه های نرم و سفیدش،پاهای صاف و بی مو،تن عریان و بالا پایین خیلی دلچسب و دل انگیزش میگفت،من یه صحنه ی سکس خیلی فوق العاده از خودمون تو ذهنم داشتم،که اگه تعریفش کنم فکر میکنید واقعا اتفاق افتاده،

پنج شنبه شد و اومد،رفتم دنبالش از ترمینال برش داشتم زنگ زدم به رفیقم که قرار بود خونشو در اختیارمون بذاره،اماده بودم که بریم،خدا واسه دشمنوتون نخواد رفیقمون گفت فعلا مامانش خونست قرارمونا بذاریم واسه عصر یا جمعه،ما که بد جور برجکمون ترکید گفتیم بریم پاتوق همیشگی(کوه صفه)رفتیم یه تابی زدیم یه چیزی خوردیم اومدیم نشستیم تو ماشین،یه کم صحبت سکسی یه کم صحنه سازی از سکسی که قرار بود بینمون اتفاق بیوفته،که مامورین کس کش امنیت اخلاقی پشت ماشین ایستاد،منو از ماشین کشید پایین ،اون زنیکه جنده هم شروع کرد زیر زبون کشیدن از عسل،زنگ زدن به پدر مادرش که ما دخترتونا با یه پسری گرفتیم،اونا هم حسابی پشتمونا گرفتن ،گفتن نگهشون دارید تا ما برسیم،بردنمون کوچه ی ایراندوست پشت زندان دستگرد،جناب خروان با ماشین من اومد و عسل هم با ماشین گشت،حسابی زدن تو راگوزمون،پدر عسل اومد یکی مکم زد تو صورت عسل ،یکی هم من نوش جون کردم،اون که بدون هیچ تعهد و هیچ حسابی رفت منزل استراحت اما از اونجا که پدره ادم کلفتی بود مارا واسه کس نکرده یه ۴۸ساعت بازداشت کردن اصلا کارشون خیلی غیر منطقی بود ولی خب جلو زور هیچ کس نمیتونه واسته،به بدبختی منو شنبه صبح با تعهد تحویل پدر مادرم دادن،البته فقط بابا اومد ،مامان که یه هفته ای میشه جواب سلام هم بهم نمیده،بازم دشتشون درد نکنه پرونده را ندادن کمیته انظباتی دانشگاه،این جریان حاشیه زیاد داشت اما خب تا همین جاشم پدرم در اومد که با گوشی نوشتم ،تجربه ای بود که اولین تجربه سکس من به گوه کشیده شد ،گفتم شما هم در جریان باشید.

نوشته: رضا


👍 1
👎 2
29855 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

423392
2014-06-20 09:44:46 +0430 +0430

bia bokhoresh

0 ❤️

423393
2014-06-20 09:44:47 +0430 +0430
NA

kiss3 خخخخخخخ

0 ❤️

423395
2014-06-21 03:04:52 +0430 +0430
NA

Migam chera hamuja ke too mashin budin sex nakardin

0 ❤️

423396
2014-06-21 06:16:27 +0430 +0430
NA

حق فضولی حق نیست همون اسمش براش کافیه

1 ❤️