گفتار اندر آفرینش آدم

1396/04/11

خداوند گل را در آتش گداخت…از آن دل برو یک نر آدم بساخت
سپس کیر و کونش نظاره نمود… چه تعریف ها زان قواره نمود
بفرمود وی را که ای آدم بایست…ملائک همه کیر را بنگریست
بفرمود یزدان که سجده کنید…همه کون ها تان چو انبه کنید
همه سجده کردند، کون در هوا… جز ابلیسِ درمانده و بینوا
که او داشت از کیر وی اطلاع… نیارست کون را نهد بی دفاع
که آدم نبود آن زمان با ادب…یهو دیدی آمد پرید از عقب
چو ابلیس بُد بنده ای منحرف ز سجده بشد آن زمان منصرف
بپیچید از حق چو کرد احتیاط بترسید از درد کون و لواط
رب از درگهش دور بنداختش… نثارش لعونات بنواختش


بفرمود انسان جلقنده را… که با جق مکن خویشتن بینوا
پس او خلق بنمود از وی زنی… زنی خوش قواره، زنی کردنی
نخستین که او لخت حوا بدید… به ناگاه بر روی حوا پرید
در او دید سوراخی اندر جلو… که بُد جفت با کیر آن بذله گو
کُسی همچو آلو، کُسی چون هلو… نشد سیر آدم ز دیدار او
گهی لیس می زد گهی می فشرد… گه انگشت می کرد و گه می بخورد
در آخر خدای دل و مهربان… شد آزرده از آدم کم توان
فرستاد پس حق تعالی خری… که میگاد از کس خر دیگری
از این صحنه حوا و آدم حشر… بگشتند و کردند با یک دگر
زن آدم از کیر وی شاد بود… ز کس دادن و ساک پر باد بود
ازین کار خوش بود تا مدتی… دو لنگش هوا بوده هر فرصتی


چو می رید حوا میان درخت…گذر کرد ناگاه آن مرد لخت
برو چشمها دوخته همچو گاو به سوراخ کونش بشد کنجکاو
چو فارغ بشد آن زن از کار خَود ببویید از کون ورا مرد بد
بشستند و دیدند کون خشگل است اگر چند در آن سوی مهبل است
زمانی دو لب را بدان می فشرد زبان را گهی روی آن می سپرد
دمر کرد آخر زنش را سپس…فرو کرد در کون او بوالهوس
زنش داد و فریاد بنمود زود…که ول کن مرا آدم بی وجود
به فریاد حوا توجه نکرد… بشد همسر از این عمل روی زرد
در آغوش آدم نبود چاره اش…که دیگر ز کون می نمود پاره اش
نه تا این زمان اینچنین سوخته…نه در آن زمان فحش آموخته
بدو گفت هر قدر خواهی ز کس…بکن لکن از کون مکن ای خُرُس
بدو گفت آدم تلمبه زنان…نباشد چو این کون، کُس در جهان
چو سرعت ببخشید آدم به کار…در آورد از مادر ما دمار
چو این گونه شد مام فریاد زد ز هوش رفت و دیگر نمی زد لگد
بگایید این گونه جد ماممان…از او شد هویدا همه مردمان

نوشته: Fazijoon123


👍 17
👎 1
2766 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

637561
2017-07-02 21:20:53 +0430 +0430

ڪیر را بهر ڪون گرد و مدور ساختند گر بهر ڪس میساختند، هچون تبر میساختند…

2 ❤️

637567
2017-07-02 21:26:34 +0430 +0430

بیا و لطفی نما دوست من
پای بر کش ز کون کوس آدمیت
به به چی گفتم من.
کس شعری بسیار ناب تقدیم تو باد

1 ❤️

637568
2017-07-02 21:27:33 +0430 +0430

ادمین در سایت کیریتو ببند هرچی کامنت میذارم میزنه دوستیابی مجاز نیست! کی دوستیابی کرد!؟ مخ ننتو مگه زدم همش ارورر میده فاک یو

1 ❤️

637631
2017-07-03 02:21:31 +0430 +0430

لایک۳… ? ?

1 ❤️

637736
2017-07-03 14:06:25 +0430 +0430

تیین وولف،،،و پیام،،،،، شماها رو لایک زدم،

1 ❤️

637748
2017-07-03 15:13:06 +0430 +0430

سرانجام یه کوسشعر خوب توسایت دیدیم.حالم بهم خورد از اونهمه کوسشعر با کیرهای روی 20سانت و ممه های80 و کمرهای باریک و صدالبت قدهای برافراشته بالای 180.

1 ❤️

637773
2017-07-03 19:49:55 +0430 +0430
NA

ﭘﻴﺎﻡ ﺟﺎﻥ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻳﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺧﻮﻧﺪﺍﻱ ﻧﻮ ﺍﻧﺪﻳﺶ ﻣﻴﮕﻦ ﻭﻗﺘﻲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻱ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺎﺷﻦ ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﻫﺎﺭﻭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ ﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺑﻮﺩﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻤﻮﻥ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻲ

0 ❤️

637822
2017-07-03 22:06:18 +0430 +0430
NA

بالاخره بعد از اون همه کسشعر یه چیز خوب هم آپ شد…لایک عالی بود (clap)

1 ❤️

637886
2017-07-04 10:25:50 +0430 +0430

"که با جق مکش خویشتن " بهتره ها

1 ❤️

638083
2017-07-05 07:12:49 +0430 +0430

فازی جون این چند بیت هم در طبق اخلاص نهاده وتقدیمت میکنم البته نمیکنم فکر بد نکن بابا این میکنم با اون میکنم فرق داره ای بابا این ملت همه فاسدن شایدم فاسق القصه
یک کیر پدر سوخته دارم چون طائر خونین شب و روز در طیران است - فیزیک نخواندست و لیکن عجب اینجاست پاندول صفت روز و شب اندر نوسان است -
با آنکه ندارد خبر از علم طبابت هم نبض زنان گیرد و هم قطره چکان است -
با آن که ندارد خبر از علم فقاهت عمامه به سر دارد و ملای زمان است -
پرواز چنان سوی زنان میکند از شوق گویی که تو از بدو تولد خلبان است
طائر = پرنده
طیران = پرواز
امیدوارم که حالی به حولی ?

1 ❤️

638136
2017-07-05 14:46:24 +0430 +0430

خییییییلی باحال بود…اییییول

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها