گوشتی که آخرش به سیخ کشیدم

1399/08/08

سلام اسم رضاست الان ۳۲ سالمه ما توی یکی از شهرهای اصفهان زندگی میکردیم تو کوچه ما یه خانواده ایی مذهبی که صاحب دو تا دختر بودن رندگی میکردن از قضا پدر خانواده روحانی مسجد محل ما شد و هر روز با خانواده برای اقامه نماز به مسجد میرفتن در این بین اندام یکی از دخترها نظر من رو شدیدا به خودش جلب کرد تو کف این بودم چطور با این خانواده رابطه برقرار کنم برای همین هر روز من هم با خانواده حاج آقا همراه میشدم تا برای نماز به مسجد برم حدود یکماه از قضیه گذشت تو این یکماه دخترش که اسمش محدثه بود فهمید تو نخش هستم برای همین بیشتر خودنمایی میکرد یکبار که تنها از کوچه رد میشد اتفاقی دیدمش برای همین با ماشین افتادم دنبالش اون هم بگی نگی متوجه شد تا دیدم شرایط مهیاست و از کوچه دور شده براش بوق زدم و اومد سوار شد نشست صندلی عقب من هم شروع کردم به زبون ریختن اون هم دیگه کم کم شل شد و با هم تو ماشین میخندیدم بهش گفتم بیاد جلو بیشینه اون هم بعد از یکم ناز و عشوه قبول کرد وقتی جلو نشست دیدم چادرش رو وا کرد جوری که یه مانتو کوتاه با ساپورتی تنگ پوشیده بود رونهای بزرگش شدیدا خودنمایی میکرد من هم رفتم تو نخش و یه دو باری به بهانه داشبورد دستم از روی رونش رد شد خودش هم متوجه شد که نظر دارم بهش واسه همین بیشتر پا میداد تا جایی که چادرش کامل افتاد و مانتوش روهی بالاتر میکشید بهش گفتم بریم یه جای خلوت اون هم قبول کرد رفتیم یه پارکی که معروف بود به پارک وحشت ساپورتش رو کشیدم پایین چی میدیدم یه رون بزرگ سفید بی مو مانتوش رو باز کردم تاپش رو در اوردم سوتین اش رو باز کردم دو تا سینه بزرگ سایز ۸۰ افتاد بیرون شروع کردم به لیسیدن سینه ها چه بو و طعمی داشت شلوار و شورتمو در اوردم کیرم شق شده بوده بهش گفتم برام ساک بزنه با اکراه قبول کرد قبل از اینکه آبش بیاد بهش گفتم بصورت داگی بیاد بشینه روش شورتش رو در اوردم از پاش یه کرم از تو کیفش در اورد یه کم‌مالوند به سالار من هم فرو کردم تو کون تنگش و تلمبه میزدم دردش گرفته یه کم با عشوه آخ و اوخ میکردم بعد ۱۰ دقیقه آبم اومد همه اش رو تو کونش خالی کردم بعدش یه لب ازش گرفتم و بوسیدمش و دستمال بهش دادم و ازش تشکر کردم بعد از این اتفاق ماهی ۵ روز از کون میکنمش اصلا نمیذاره از جلوش فیض ببریم میگه میخام باکره بمونم. نوشته: س.م


👍 1
👎 16
30901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

774793
2020-10-29 17:22:11 +0330 +0330

همون دفعه اول که سوار ماشین شد کون داد؟؟ این به کنار اخه جاکش روز روشن تو ماشین میشه از اینکارا کرد؟ اونم تو ایران؟؟

اصل ماجرا: هر روز آویزون حاج آقا بوده که به مسجد برن حاجی فکر کرده میخواد بده به مسئول بسیج گفته مشترکا بردنش زیر زمین وقتی خواستن شلوارشو در بیاره داد زده حاجی قضیه این نیست من فقط میخواستم دخترتو بکنم!! اون شب یکی دیگه به اعضای بسیج مسجد اضافه میشه!! 😁

7 ❤️

774808
2020-10-29 18:38:42 +0330 +0330

جون مادرتوناول جلق بزنین بعد داستان تعریف کنین البته اگه حسشو بعدش داشتین 😎 😎

3 ❤️

774852
2020-10-30 02:20:50 +0330 +0330

خب این داستان عوامل کسشر بودن رو در خودش داشت . به عنوان مثال : چی میدیدم . یا با اکراه ساک زدن . یا اینکه همون روز اول بردی کردیش . مرد مومن دخترا زود پا نمیدن اون جنده هاین که تا سوار میشن میدن . و خب من فک نمیکنم تو ایران بتونی تو مکان عمومی یکیرو بکنی .

1 ❤️

774866
2020-10-30 03:54:47 +0330 +0330

کسشعرات یه جقی که از آخوند محل خاطره کون دادن داره

3 ❤️

774921
2020-10-30 18:36:46 +0330 +0330

اصل داستان حاج اقا برده مسجد کونت گذاشته اینم برات عقده شده اومدی این کسشعر رو برا ما تفت دادی…اخه کسمغز جنده هام همون لحظه اول پا نمیدن بعد این دختر اخوند تا نشست تو ماشینت شلوارشو داد پایین گفت بکن توش.

1 ❤️

775056
2020-11-01 04:47:15 +0330 +0330

چرا وقتی جق میزنی حواست پرت میشه ؟؟!
کصشعر چرا تفت میدی؟؟؟
این خزعبلات رو فقط بابای دیوصت باور میکنه کونی😂😂😂
دیگه نبینم گوه زیادی بخوریا

0 ❤️

775057
2020-11-01 04:48:53 +0330 +0330

از عنوانش معلوم بود که کصشعر محضه

0 ❤️

775096
2020-11-01 14:21:08 +0330 +0330

کیرم تو مغزت و کسشعرات کسکل

0 ❤️

775325
2020-11-03 00:27:21 +0330 +0330

من نمیدونم چرا اسم.این چرندیات رو داستان میزارین

0 ❤️

776619
2020-11-13 01:15:19 +0330 +0330

یکم سرعتت زیاد نبود؟🤣🤣🤣

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها