گی با هم خدمتی

1400/06/14

سلام
علی هستم ۲۳ سالمه ۱۸۰ قد و ۷۵ وزنمه از بچگی حس جنسیم به پسر بیشتر از دختر بود
داستانی که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به چهار سال قبل که سرباز بودم
خدمتم تهران بود بعد آموزشی یگانم هم افتاد تهران اوایل خیلی سخت میگذشت بهم هم از لحاظ خوابگاه و هم از لحاظ آدمای دور و برم زیاد حال نمیکردم باهاشون مجبوراتا با یکی دو نفر سلام و احوالپرسی داشتم
قسمتم که مشخص شد خوشبختانه یه قسمت اداری بود که تا ظهر بودیم
توی رابطه و رفاقت اولویت اولم قیافه هس بعد اندام
کم کم با بچه های قسمت آشنا میشدم سرهنگمون یه آجودان داشت به اسم آرش، خیلی خوشگل و تو دل برو بود از اونایی بود که من همیشه دلم میخواست اندام یک قیافه یک عاشق این بودم که راه بره و من از پشت فقط نگاش کنم لباساشو تنگ کرده بود یه باسن خوش فرم که چشم هر بیننده ای رو به خودش خیره میکرد
کم کم باهاش خوش و بش کردم کم کم بهش نزدیکتر شدم خیلی آروم و چراغ خاموش، بعد سه ماه دیدم که خیلی صمیمی شدیم
دست بر قضا سرهنگ مون عوض شد و یکی از سرهنگا که باهاش خوب بودم شد رییس
بعد انتصابش منو کرد ارشد قسمت
حالا دیگه همه چی دست خودم بود
آرش هم آجودان بود هم راننده سرهنگ ظهر میرفت برا سرهنگ ناهار میاورد از آشپزخونه یکمم اضافه میگرفت که خودش ناهارشو با من بخوره
مینشستیم روبروی هم تو صندلی زانوهامونو میچسبوندیم به هم قابلمه رو میذاشتیم لای پاهامون
باورم نمیشد روبروی آرش نشستم و غذا میخورم
لباش منو میکشت
ساعت دو همه میرفتن جز رییس و آرش و من
منم دیگه برا خودم کسی شده بودم و آسایشگاه نمیرفتم
همه وسایلمو آورده بودم اتاق محل خدمت شبا همونجا میموندم
تا ساعت ۵ که اینا برن منو آرش تو اتاق آجودانی باهم بودیم و کلی حرف و خاطره و آخر آخرا کار به جاهای باریک کشیده بود و حرفای سکسی میزدیم
بهم میگف دوس داری دختر ردیف کنم بریم باهم بکنیم منم با خنده میگفتم اگه قول بدی داداش دختره هم بیاد من میام اونم میخندید آخ قربونش برم که وقتی میخندید دلم میرفت
چون جام امن بود گوشی هم آورده بودم که شبا یه چرخی تو فضای مجازی و اینا بزنم
یه روز رییس آرش جلسه داشت و بهش گفته بود تا ساعت شش نمیاد
بچه ها که رفتن و معاونت خلوت شد آرش اومد اتاق من و پوتیناشو درآورد و من بهش گفتم لباساتم دربیار راحت یکی دو ساعت بخواب تا رییست بیاد
انتظار نداشتم انقد راحت باشه ولی دل تو دلم نبود که الان لباسشو در میاره
اول فرنچشو درآورد
زیرش یه رکابی مشکی داشت که سفیدی بدنشو بیشتر میکرد
یهو شلوارشم درآورد
واااااییییی پاهای سفید و بی مو شرت سرمه ای تنگ که دیگه داشت دیونم میکرد
از طرفی هم که باهاش صمیمی شده بودم و قبلا بهش انگشت اینا میکردم با خنده بهش گفتم آرش دهنت سرویس من شبا تنها میخوابما محیط پادگان و تنهایی و حشریت منو اذیت میکنه نکن این کارو با من اونم خندید و گفت داداش من جور همه دافای تهران رو میکشم برات اینو که گفت بیشتر حشری شدم
رفتم دراز کشیدم کنارش که مثلا منم میخوام چرت بزنم بهم گف علی لباساتو در آر راحت باش و استراحت کن
پاشدم درو از پشت قفل کردم لباسامو کندم
حواسم بهش بود داشت منو دید میزد تا اومدم دراز بکشم گف مشتی بدن باهالی داریا
اون شکم عرق خوری هم که داری جون میده گودی کمرو پر کنه
با حسرت گفتم گودی کمر کجا بود تو این خراب شده
هیچی نگفت
احساس میکردم دلش میخواد یه چیزی بگه ولی روش نمیشد
گفتم تو این شهر به این بزرگی یه پسر پیدا نمیشه یه دلی از عزا دربیارم بازم هیچی نگفت سکوتش عجیب بود
گوشیو درآوردم رفتم تو سایت xxxn سرچ کردم سکس گی و داشت آپلود میشد خودشو چسبوند به من و گف جووووون گییییی
گرمای بدنش زبونمو بند آورد
داشتیم فیلمو نگاه میکردیم که کم کم کیرم راست میشد یهو دیدم دستشو گذاشت رو کیرمو گفت غمت نباشه داداشی من که نمردم خودم بهت حال میدم
برگشتم گفتم آرش تویی؟؟ تو داری این حرفارو میزنی؟
گفت علی خودتو نزن به اون راه
پنج ماهه که سنگینی نگاهتو روم حس میکنم
وقتی از پشت سرم منو نگاه میکنی متوجه میشم
وقتی موقع ناهار خوردن همش چشات به رونای منه متوجه میشم
وقتی انگشتم میکردی میفهمیدم حالت چیه
ولی فقط خجالت میکشیدم فقط دنبال بهونه و موقعیت بودم تا باهات راحت باشم
الان او فرصت بهم دست داده
نگو که من اشتباه میکنم
من دیگه زبونم بند اومده بود نمیدونستم چی بگم اون پسری که ۵ ماهه شیا به عشقش جق میزدم الان پیشم دراز کشیده و یه تاب و شرت تنشه
آروم دستمو دور گردنش حلقه کردم چشامو بستم لباشو بوسیدم دستمو آوردم پایین از زیر شرت لپ کونشو گرفتم وای خدای من چقد بدن نرمی داره این بشر
دیگه داشتم میمردم از حشر
اون تاب و شرت هم از تنش درآوردم تموم بدنشو خوردم همه جاشو بوس میکردمکم کم صدای آه اوه بلند میشد چه کیر خوشگلی داشت یکم براش ساک زدم
پاشدم نشستم رو میز اومد بهم ساک زد با اون لبای خوشگلش کیرمو بوس میکرد
حشرم زده بود بالا برش گردوندم سرمو بردم سمت کونش اول چند لحظه فقط داشتم نگاش میکردم اوفف چه کونی
با دستام لپای کونشو از هم جدا کردم سوراخ کون صورتی رنگش الان روبروم بود آروم بوسیدمش بعد شروع کردم به لیسیدن هر بار که زبونمو میکشیدم آرش یه آهی میکشید با انگشتم سوراخشو باز کردم یه تف انداختم رو سوراخ یه تفم سر کیرم آروم سرشو گذاشتم فشارش دادم سرش رفت تو یه آخی گفت سرشو برگردوندم لباشو انداختم دهنم الان دیگه آروم آروم تلمبه میزنم چه آهی میکنه پسر یه ربعی بهش تلمبه زدم باسناش عین ژله داشت تکون میخورد و منو دیونه تر میکرد
با دستم با کیرش بازی کردم بعد چن دیقه ارضا شد
خودمم بعد از اون ارضا شدم و آبمو ریختم رو باسنش
دیگه از حال رفتیم ساعتو کوک کردم ۶ بغلش کردم خوابیدیم با زنگ ساعت بیدار شدیم لباساشو پوشید یه لب داد و از اتاق رفت منم گرفتم خوابیدم
فرداش اومد معاونت بهم گف علی هر پنجشنبه میریم خونه ما تا شنبه صبح که باهم برگردیم
تا آخر خدمتم هر پنجشنبه میرفتم خونشون انگار زنم بود تو اتاقش تا نصف شب باهاش حال میکردیم
الان دیگه جند ساله که ندیدمش
گاهی تو اینستا عکس لختشو میفرسته به عشقش جق میزنم

نوشته: علی


👍 20
👎 6
16501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

830406
2021-09-05 23:52:11 +0430 +0430

اولین دیس تو کونت بیبی

1 ❤️

830411
2021-09-05 23:59:24 +0430 +0430

اینکه همه ی این گوها رو تو پادگان خوردی به کنار
فیلم داشت آپلود میشد؟ نه فیلم داشت از سایت آپلود میشد ؟؟؟
بعد گفت جووون گیی؟ بعد با اون همه کمالات و وجنات تو کف شکم بشگه ی پر از گوه تو بود؟ به اون مخ معیوبت قد یه ارزن فشار بیاری خودتم میفهمی که اینا چقدر کسشرن که نوشتی.

حالا دیگه قربونم بری آقای علی یه وری تو این کونم بری آقای علی

3 ❤️

830473
2021-09-06 02:05:53 +0430 +0430

می گفتنا تو خدمت: یا سیگاری می شی یا کونی !!!

1 ❤️

830481
2021-09-06 02:38:30 +0430 +0430

داستانت خیلی خوب نبود ولی اینی که تو وصفش کردی عین هم خدمت من بود. یادش بخیر عجب قیافه و بدنی داشت ☺️

2 ❤️

830611
2021-09-06 23:05:11 +0430 +0430

عکس زیدم ببینم جلق نمیزنم چه برسه کون پسر🤣🤣🤣

0 ❤️

830613
2021-09-06 23:15:15 +0430 +0430

من کلا داستانتو نخوندم آخه کوصکش دیوث به گنجیشکه گفتن منار به کونتگفت یه چیزی بگین بگُنجه حکایت تو قرمساقه جقی عست دیوث تو داری میگی الان بیست و سه سالمه داستان ماله چهارده سال پیشه بعنی تو 9 سالگی رفتی سربازی کدوم نظام تخمی کیری بچه 9 ساله رو میبره سربازی

1 ❤️

830689
2021-09-07 03:34:51 +0430 +0430

آخه ب قول خودت تو ن کسی شده بودی یعنی ی دوربین تخمی بالا سر شما نبود؟
فک کنم بعدش با رفیقت دوتایی ی پادگان رو شاد کردین

0 ❤️

830738
2021-09-07 13:52:10 +0430 +0430

سکس تو خدمت خیلی میچسبه منم تجربه کردم

2 ❤️

834593
2021-09-28 01:40:55 +0330 +0330

بامزه بود 🥺 ادامه بده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها