گی تا عاشق شدن (۱)

1400/01/20

با سلام اسم من محمد و 27 سالمه داستان بر می گرده به تقریبا 9 سال پیش بعد از دوران دبیرستان پسر عمم تو یه شرکتی کار می کرد تو سنندج منم رفتم پیشش برا کار کردن اونجا دوستای زیادی داشت که میومدن پیشش چون شب ها هم اونجا میموند و نگهبانی می داد یکی از دوستاش اسمش نیما بود بدن سفید با چشم های سبز خیلی خوشکل بود جوری که همه دوست داشتن یه بوس ازش بگیرن ولی خیلی حساس بود اصلا نمیزاشت که کسی بهش دست بزنه و از این جور حرفای گی و اینا بدش میومد منم فقط شب پیشش بودم دیگ رفت شهرشون من هم دیگ کار رو ول کردم حوصله نداشتم یه شب پسر عمم زنگ زد بهم گفت که جات خالی اینجا قلیون بساط کردیم و کباب می زنیم و اینجور حرفا گفتم که کیا هستید گفت منو نیما و فلان و فلان گفت که سلام می رسونن بعد نیما گوشی رو ازش گرفت و احوال پرسی کردیم گفتم راستی نیما شمارت رو بهم بده گفت باشه دیگ تک انداختم و شماره هارو ذخیره کردیم بعد چند روز ساعت یک نصفه شب بود بهم پیام داد گفت خیلی دلم گرفته و از این کسشرا منم دلداریش دادم گفتم کاش الان کنار هم بودیم و کلی باهم دردل می کردیم بعد گفتم دوسدختر داری گفت نه ولی قدیما داشتم منم گفتم قبلا داشتم ولی الان سینگلم بعد من بهش گفتم پس چیکار می کنی شهوتت رو گفتش که جق می زنم گفتم هفته ای چند بار گفت هر وقت هوس کنم بعد گفت تو چی منم گفتم هفته ای سه چهار بار دیگ گفت یه چیزی بگم گفتم بگو گفت که خیلی ازت خوشم اومده پسر خوبی هستی منم گفتم توم پسر خوبی هستی گفت نمی دونم چه یه حس عجیبی بهت دارم گفتم چی گفت نمی دونم یه حس دوسداشتن (منم تعجب کرده بودم من که زیادی از خودم خوشم نمیومد ولی چطور اون از من خوشش اومده بود) منم گفتم که دوست دارم بعد گفتم بوسسس اونم گفت ای کلک بوس کجا بود منم فورا منظورش رو فهمیدم گفتم خببببببب بوس لبات گفت جوووووون گفتم دوسداری گفت اره خیلی مخصوصا اگر تو باشی بعد گفتش که بیا جق بزنیم منم گفتم باشه می گفتم لباتو بخورم و اینا فقط در حد لب چت می کردیم و جق زدیم که گفت آبم اومد منم یکم بعد آبم اومد بعد گذشتتت تا یک هفته گفتش چرا نمایی شرکت تا منم بیام اونجا گفتم باشه فردا دیگ فردا شد و راه افتادم رفتم اون هم اومد اونجا قلیون زیدم و از این جور چیزا داشتیم قلیون می کشیدیم که پسر عمم رفت دسشویی تا رفت بدون هیچ حرفی منو نیما یه نگاه به هم انداختیم در حالی که دود قلیون هنوز تو دهنش بود بدون لبای همو گرفتیم و شروع کردیم به لب گرفتن لبای خوشمزه ای داشت و لباشم خوش فرم بود انقد لب گرفتیم تا صدای در دسشویی اومد دیگ به حالت عادی برگشتیم همش با خودم فک می کردم این همون پسر حساس و چطور اینجوری می کینه و خیلی هم خوشکل و اصلا باورم نمی شد می گفتم این نیماست واقعا که من لباشو خوردم و دیگ شب شد پسر عمم خسته بود و خوابش برد نیما گفت جامون رو کنار هم بندازم منم گفتم بنداز ولی نیما خیال نکنی من کونی هستم ها گفت نه بابا کاری که باهم دیگ نداریم فقط در حد لب منم که کونی نیستم فقط لب بگیریم دیگ کنار هم خوابیدیم و باز اول لبای هم رو بوسیدم بعدش شروع کردیم به لب گرفتن انقد لب گرفتیم و گردن و گوش هم رو خوریم بدون ارده من شلوارش رو کشیدم پایین اونم شلوار منو کشید پایین وقتی داشتیم لب می گرفتیم من رو شورت باسنش رو گرفتن و با باسنش ور می رفتم اونم کیر منو گرفته بود اصلا انگار نه انگار که قول داده بودیم کار دیگه ای نکنیم بعد من شورتش رو کشیدم پایین و کیرش و رو با تخماش گرفتم کیرش متوسط بود ولی پوستش لطافت خاصی داشت و بهم حال می داد اونم شورت منو دراورد و کیر همیدگرو گرفتیم تقریبا کیرامون هم اندازه بود بعد لب می گرفتیم و با کیر هم ور می رفتیم تا پسر عمم تکونی می خورد فورا خودمون رو می زدیم به خواب بعد دوباره شروع می کردیم بعد باسنش رو گرفتم دوباره آروم آروم انگشتم رو می چرخوندم اطراف سوراخش اونم چیزی نمی گفتم گفت محمد می خوایی برات بخورم گفتم چرا که نه گفتش به یه شرط که توم برام بخوری منم قبول کردم رفت زیر پتو و شروع کرد به خوردن کیرم دهنش گرمای عجیبی داشت داشتم دیونه می شدم خواست که آبم بیاد ولی نذاشم بعد که نوبت اون شد منم رفتم زیر پتو و شروع کردم به خوردن کیرش خیلی خوشمزه بود اصلا دلم نمی خواست که ولش کنم اونم تا خواست آبش بیاد کیرش رو کشید بیرون گفت نمی خوام فعلا ارضا شم بعد پشتش رو کرد بهم کونش رو میمالید به کیرم منم گفتم نیما بکنم گفت من مال توم منم تف زدم به کیرم گذاشتم جلو سوراخش فشار دادم ولی هر کاری می کردم نمیرفت تو گفت آخ نکن خیلی درد داره ولی من به حرفش گوش ندادم فشار دادم به زور سرش رفت داخل باز درش آوردم کرم آبرسان بود اونجا رو طاقچه آوردم زم به کیرم بار دوم که فشار دادم فورا رفت تو گفت آخ درد داره و لی حس خوبی دارم تا چند بار طلمبه زدم فورا آبم اومد همه آبم رو ریختم داخل کونش اونم گفت برام بخور منم براش خوردم تا آبش اومد سرمو کشیدم عقب آبش ریخت رو شکم خودش بعد همو بوسیدیم و خوابیدیم. ادامه داره اگ نظراتتون خوب بود و استقبال شد ادامش رو می زارم که قرص خواب دادیم به پسر عمم باز گی کردیم و روزایی که رفتیم مسافر خونه و بعد عاشق هم شدیم و …

نوشته: kurd


👍 15
👎 1
6701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

802667
2021-04-09 01:15:44 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

802693
2021-04-09 02:30:28 +0430 +0430

کلا تا اونجایی که ما میدونیم شب که چراغو خاموش کنن هر دونفری که کنار همن سکس میکنن 😂

0 ❤️

802807
2021-04-09 20:48:22 +0430 +0430

داستان قشنگی بید

1 ❤️

802828
2021-04-10 00:07:02 +0430 +0430

این samsepg@ فکر کنم خودش تو رابطه ایدز گرفته یا کارخونه کاندوم سازی داره

1 ❤️

802892
2021-04-10 01:42:42 +0430 +0430

پسرعمه ات بوق بود

0 ❤️

803286
2021-04-11 15:36:16 +0430 +0430

بژژژژی کووورد

0 ❤️

803520
2021-04-12 22:27:06 +0430 +0430

بییییست

0 ❤️