گی در اعتکـاف

1397/05/17

سلام, اصغـر هستم ۱۹ساله. این داستان بر اساس یک واقعیت هست که برمیگرده به یکسال پیش.

نزدیک۱۳رجب بود,منم مثل هرسال آماده رفتن به اعتکاف شده بودم.به یکی از دوستانم که اسمش مهرزاده وهرسال باهم میریم اعتکاف‌خبردادم اونم آماده بود.چندروزمونده بودبه سیزدهم به یکی دیگه از رفیقام که خیلی ساله باهمیم واسمش میثم هست,(خیلی چیز خوبیه سفید و توپر باکون فوق العاده روفرم) گفتم بیاد بریم اعتکاف.ماچندساله باهمیم وهیچ وقت نکرده بودمش درحدهمین انگشت و مالیدن بود.خلاصه رفتیم اعتکاف شب اول براچرت زدن رفتیم زیر پتو من دل تودلم نبود وهی میخاستم میثمو بمالونم ومنتظره یک نشونه ازطرفش بودم,بعدازچنددقیقه یهوگفت:خونه میخاستم پودر موبر بزنم تونزاشتی هی گ
فتی زودباش دیره,باتیغ زدم‌حالاببین خوب صاف شده ,بله من به چیزی که میخاستم و منتظرش بودم بالاخره رسیدم,دستموتوشرتش کردم برا اولین باربود توی این همه سال که کیرشو لمس میکردم بَدَک نبود نسبتاکلفت وکوتاه بود ولی ازمن خیلی کوچیکتربود خلاصه کیرشو حسابی مالودم,نمی ذاشت آبشو بیارم میگفت توی تَرکه بعد کونشم میمالیدم انگشت به سوراخ میذاشتم و… شب اول گذشت,/همین اول کار یه نکته روبگم,اعتکاف ما ساعت۱۲شب لامپاخاموش میشد(نه کامل)بعد من چون قصد اینکارارو داشتم رفتم یه گوشه نقطه کور اونجا جاگرفتم که کسی دید نداشته باشه وکارمم طوری انجام نمی دادم که ضایع بازی ب
شه/شب دوم بعد افطار اومدیم استراحت زیر پتو اینبار اون شروع کرد به مالوندن کیرمن منم که بی جنبه گفتم بسه بسه داره آبم میاد ههیچی دیگه تااذان حال کردیم بعداز سحری خوابیدیم تاشب,دوباره بعدازافطارشروع کردیم لب و مالوندنو … بهش گفتم میثم امشب میخام بکنمت,جاخـوردوگفت نه نمیشه این دیگه خیلی ضایعس ول کن من هی ادامه دادم تاخودش گفت:بریم توی توالت ها؛منم نقشه رو ریختم بهش گفتم بعد از سحری که همه خوابیدن من ساک حمامم رو برمیدارم وهمچین که از در مسجد رفتم بیرون وبه توالت رسیدم تو حرکت کن بیا؛بعداز سحری قلبم ۲میلیون بار دردقیقه میزد,من رفتم به حمام دیدم نقشه جواب داده وتوالتا خیلی خلوته رفتم توحمام وشلوارمو دراوردم منتظر میثم وایسادم بالاخره اومد تاوارد شد چسبوندمش به دیوار وشروع به لب گرفتن کردم دیگه هیچی نمیفهمیدم مست مست بودم,بعداز لب شلوارشو دراوردم و تف زدم به کیرم(من تااون زمان هیچوقت نتونسه بودم کیرمو توی کون کسی کنم به نظرم چندتا دلیل داره:۱. ازبس بزرگه ۲.سوراخ اونا تنگ بوده ۳.من بلد نبودم)گفتم مثل همیشه لاپایی بزنم,لاپایی میزدم بعد دستم بردم جلو دهن میثم بهش گفتم عشقم تف بده,تف رو به کیرم وکونش زدم,بعد کیرمو گذاشتم روی سوراخش فشاردادم تافشار دادم یه آهــــی کشیـدومن نفهمیدم که وارد کونش شده ا
زبس مست شهوت بودم ویا میثم اینقدر پاره بود,فکرکردم مثل همیشه رد شده,رفتم کیرمو دربیارم و دوباره تلاش کنم دیدم یه ذره گیر میکنه مثل قبلا نیست تااین تفاوت رو احساس کردم فهمیدم توشه,شروع به تلمبه زدن کردم صدای برخورد تخمام به کونش میومد,بعداز چندبار آبم اومد وسریع کشیدم بیرون(که ای کاش این کارونمیکردم وهمشو توش میریختم هروقت یادش میوفتم افسوس میخورم,نمیدونمم چرا) خیلی آب ازم اومد تاحالا ایقدر آب ازم نیومده بود.بعد کونشو شست ورفت منم دوش گرفتمو غسل کردمو تمام شد.

امیدوارم خوشِتون اومده باشه؛اگر غلط املایی بود ببخشیدباگوشی تایپ میکردم.

نظر شـما نشان دهنـده شخصیـت شمـاســت.
نوشته: AASGHAR


👍 9
👎 28
23927 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

708888
2018-08-08 20:48:44 +0430 +0430

ایشالا که خداوند قبول کرده باشه اعتکاف شما رو :)))

4 ❤️

708936
2018-08-08 21:49:28 +0430 +0430

حاجی مارو هم دعا کن (clap)

0 ❤️

708960
2018-08-08 22:38:55 +0430 +0430

دس خوش که زیاد غلط املایی نداشتی
ولی کونی همجنسباز دیگه ننویس
کون‌کش حداقل همون بالا مینوشتی همجنس بازم و واژه مقدس گی رو به این کثافطا نمیمالیدی
درضمن تو از روی بدن با دوستات دوستی که میگی"چیز خوبیه"؟
تا یادم نرفته اینم بگم که:کیر خر گواته‌مالایی تو کونت جاکش همجنسباز

2 ❤️

708965
2018-08-08 22:52:59 +0430 +0430

پاره شدم ع بس خندیدم نکنیمون حاجی ?

1 ❤️

708971
2018-08-08 23:26:40 +0430 +0430

فقط اون اخرش که گفتی غسل کردم نابودم کرد

3 ❤️

709001
2018-08-09 03:27:15 +0430 +0430

یه چند خط خوندم متاسفانه…

کل خاندانتو سگ بگاد تخم حروم…

1 ❤️

709028
2018-08-09 06:30:29 +0430 +0430

قبول باشه حاجی
اگه دختر مختر داری منو جمعی از همسایتیهام استاد رفع نیازاشونیم،

التماس دعا حاجی جون.

0 ❤️

709067
2018-08-09 10:23:46 +0430 +0430

بااعتقادات مردم بازی نکن کیرم تو کوس اون جنده ای که توی حرومزاده رو پس انداخت

1 ❤️

709074
2018-08-09 10:56:24 +0430 +0430

اون سه تایی که لایک کردنو نگاییدم!

1 ❤️

709089
2018-08-09 12:08:17 +0430 +0430

خر خودتی، بیشعور…

0 ❤️

709108
2018-08-09 13:42:06 +0430 +0430

اخه بیشعور بیشرف این دیگه چه داستان چرتیه مرتیکه جغی.چقدر بهت پول دادن که این داستانو بنویسی.

0 ❤️

709124
2018-08-09 16:46:23 +0430 +0430

اصغر دیسلایک تو کونت

1 ❤️

709286
2018-08-10 08:18:27 +0430 +0430

اصغر جان با داستانت كاري ندارم و نخوندمش
فقط خواستم بگم همدردي منو در غم اسمت پذيرا باش

اخه كدوم پدر و مادري تو اين دوره زمونه اسم بچه بخت برگشته رو ميذاره اصغر؟؟؟ :(

0 ❤️

709331
2018-08-10 14:13:11 +0430 +0430

خارتو گاییدم اگه فک میکنی من شخصیت دارم و فوشت نمیدم

0 ❤️

816967
2021-06-25 00:50:59 +0430 +0430

تو هم مثل حاجیای بچه باز😝 کیرم تو عقایدت

0 ❤️