گی من و امید

1393/05/20

سلام من تیام هستم سن 17دارم و خیلی هم عاشق سکس پسرها بودم. من تازه به مدرسه دبیرستان رفته بودم که مدرسه شهوتی ها و یا پسر بازها بود منم یک پسر خوشگل با وزن 78و بدن سفید و بدون مو بودم وقتی وارد کلاس شدم یه نگاهی به کلاس کردم دیدم همه بدچهره و زشتن تو دلم گفتم خدا بخیرکنه من خوشگل از نظر دیگران میان این همه بچه باز. رفتم بشینم جلو که دیدم جاها پرشده و مجبور شدم برم بشینم ته کلاس پیش یه نفر که ازچهره اش معلوم بود ادم بد قلقی هست حالا بگذریم رفتم نشستم و سلام کردم اونم با یه صدای کلفت گفت الیک سلام. اینم بگم که تو کلاس ها تو نیمکت ها سه نفری می نشستیم یه چندروزی گزشت که دیدم یه نفر از در اومد تو یه پسر خوشگل با قیافه عالی یه نگاهی به اندامش کردم یه خیال راحت نفس کشیدم گفتم حداقل خداروشکر یکی پیداشد تا من تنها بین این همه جانور تنها نباشم اومد نشست کنار ما یه سلام والیک کردیم و نشست.

چندروزی گذشت منو این امید هر روز باهم بیشتر صمیمی می شدیم تو مدرسه همیشه کنارهم بودیم اینم بگم اون تنها پسر خونه بود منم تنها پسرخونه بودم* اقا یه مدتی گزشت من زیاد به این امید خان توجه میکردم به باسنش به اندامش تا این که یه روز کلاس ورزش داشتیم معلممون گفت همه باید لباس ورزشی بپوشن اون گفت اقا اجازه بریم ما دست شویی عوض کنیم بچه ها هم زدن زیر خنده منم خودم رونگه داشتم که معلم گفت هرجور راحتی اونم پاشد رفت چند دقیقه ای گزشت من فکر کردم بهترین لحظه هست برای اینکه به امید بفهمونم دوسش دارم رفتم از معلم اجازه گرفتم و زود رفتم دست شویی دیدم یکی از درها کنارش بازه ولی توش ادم هست سرم رو بردم تو دیدم بله اقا امید هست رفتم تو وبهش گفتم تموم نشدی حالا زود باش معلم میگه بیا سرکلاس یه نگاهی به من کرد و گفت تو اینجا چه غلطی می کنی؟ وتنها شرتش پاش بود بهش گفتم ببخشید خوب اخه معلم گفت زودبرو صداش کن حالا مگه چی شده منو تو که دخترنیستیم شلوارم رو کشیدم پایین گفتم بیا ببین مگه چی شده؟ اومد جلو یه سیلی محکم بهم زد و شلوارش رو پوشید رفت منم همون جوری مات موندم اخه شوکه شده بودم منم برگشتم کلاس دیدم ناراحته هیچی نگفتم وقتی داشتیم می رفتیم حیاط گفتم وایستا باهات کار دارم نگهش داشتم و بهش گفتم فقط شرمنده ام برگشت بهم گفت ازت انتظار نداشتم.

یه چندروزی باهم درست حسابی حرف نزدیم تا یه روزی اومد بهم گفت کمی بهم پول بده منم هرچی توجیبم بود بهش دادم و او رفت داشتم از مدرسه می رفتم خونمون که دیدم با موتور باباش اومده بهم گفت سوارشو برسونمت گفتم مرسی خودم میرم سوار ماشین میشم برگشت بهم گفت تو که پول نداری بری سوار شو منم سوار شدم و بهم گفت بچسب بهم از پشت منم این کار رو بدون رو درواسی کردم منو رسوند گفت بعدازظهر می یام بریم شهربازی گفتم باشه اومد و رفتیم و دیگه هر روز کارمون شده بود با هم بودن حتی دیگه پولم هم پس نداد بماند* باه م شوخی میکردیم در مورد سکس حرف میزدیم تا این که من و اون تصمیم گرفتیم در شهربازی کشتی بگیریم و من اونو خوابوندم زیرم و دستم رو بردم از زیر شلوارش لای پاهاش پا که نبود واسه خودش کسی بود اونم ناراحت نشد و هر روز شوخی می کردیم*تا این که پدر و مادر من تصمیم گرفتن برن کربلا منم باید پیش خاله ام می موندم خونه ی اونا هم درست بغل خانه ی ما بود و من شب فقط می رفتم پیش اونا وهمش تو خونه ی خودمون بودم یه روزی که بابام اینا رفتن من به امید زنگ زدم گفتم پاشو بیا خونمون اونم اومد داشتیم باهم حرف می زدیم که من دراز کشیدم بهش گفتم بیا داداش پیش من دراز بکش اونم قبول کرد واومد خوابید منم با گردنش بازی میکردم که به من برگشت گفت تو زن منی بهش گفتم دلیل داری واسه این حرفت گفت اره گفتم بگو گفت من همیشه کیرم رومیدم دستت و باهاش بازی می کنی راست هم میگفت من همیشه با کیرش و لای پاهاش بازی میکردم البته از زیر شلوارش. گفتم می خوام بازم باهاش بازی کنم یه خنده ای کرد و من خوابوندمش و نشستم رو کیرش اونم داشت منو اذیت میکرد دیدم یواش یواش کیرش بزرگ میشه گفتم بلند شد با یه خجالت خاصی گفت خوب منم رو کیر تو می نشستم بلند میشد مال تو راست هم میگفت. دستم رو بردم زیر شلوارش و با کیرش بازی می کردم که گفتم میشه پیراهنت رو دربیارم گفت نه گفتم بابا اذیت نکن دیگه و اونم مقاومتی نکرد ودرش اوردم وای چی داشت بدنش بدون مو یکمی باهاش بازی کردم و بعد خودم هم پیراهنم رو در اوردم بعد شلوارش هم از پاش دراوردم یه شرت سبز با کون اندامی یکمی باهاش ور رفتم و بعد خودم هم لخت شدم منم از اون کم نداشتم شرتشم دراوردم منم در اوردم کنار هم لخت داشتیم همدیگر رو می خوردیم بهش گفتم بیا یکمی ساک بزن اونم انگار حرفه ای بود گفت توهم همزمان مال منو بزن گفتم باشه داشتیم براهم ساک می زدیم بعد بلند شدیم می خواستم بهش بگم بخواب تا بکنمت اون گفت بخواب می خوام بکنمت منم قبول کردم خوابیدم زمین یه تف کرد تو سوراخم و کیرش رو می مالید به کونم منم داشتم از ترس می مردم اخه تا به حال نداده بودم هرکاری میکرد نمی رفت تو چون کلفت بود یکمی کیرش رو ابدار کرد و با یه فشار بسیارمحکم کرد تا ته تو سوراخم داشتم می مردم هرکاری کردم ولم نمی کرد تند تند تلمبه میزد تا این که (گه) کردم و بازم اون بیرون نیاورد داشت منو میزد ازپشت و میکرد تا اینکه ابش رو ریخت توی کونم راستش خیلی درد داشتم اصلا حال نکردم نمی تونستم راه برم گفتم میرم دست شویی تا خودم رو بشورم تا برگردم رفتم و برگشتم دیدم نیست ای بابا هرچی صدا زدم نبود بله اقا امید رفته بود خیلی پکر شدم اون منو کرد ولی من نکردم بعد رفته لباس هام رو پوشیدم و هرچی بهش زنگ زدم گوشی رو جواب نداد خیلی ناراحت بودم رفیق ادم بهش نامردی کنه گذشت از چهارشنبه تا جمعه گشتم پیداش نکردم ولی خوب می یومد مدرسه دیگه. شنبه صبح رفتم مدرسه صف واایستادیم رفتیم کلاس دیدم اومد همیشه هم دیر سرکلاس می یومد بخاطر ابروم چیزی نگفتم زنگ زده شد و من اینو نگه داشتم سرکلاس بهش گفتم خیلی مردی فکرمی کنی زرنگی خندید و رفت از حرصم بهش هیچی نگفتم ولی باهاش هم حرف نزدم اون دوستی که کنارما می نشست واقعا ادم خوبی بود ومن درموردش اشتباهی فکرمی کردم. چند روزی گذشت ویه روزی به من برگشت گفت او هم تخت ایم که اسمش کیوان بود بهم گفت چرا باهم حرف نمی زنید منم اخه چی می گفتم بهش گفتم نامردی کرده فقط همین اونم قبول نکرد هم با من حرف می زد هم با اون از اون می پرسه برمیگرده تمام قضیه رو بهش میگه و اونم اومد به من گفت امید میگی این کارها بینتون شده دیگه ریختم بهم اخه ابروم رفته بود تو فکر این بودم که بهم پیشنهاد بده ولی من یه لحظه فکری به ذهنم زد گفتم اگه دنیا همش نامردی هست منم بلدم به کیوان گفتم می خوام باهات حرف بزنم گفت باشه قرار گذاشتیم تو پارک و من رفتم سر قرار باهم سلام والیک کردیم ورفتیم نشستیم یه گوشه ای از پارک بهش تمام قضیه رو گفتم وبهش گفتم می خوام امید رو بکنم البته باید تو کمکم کنی گفت نمیشه گفتم تو گوش کن قبول می کنی کیوان هم هم می خواد بامن رابطه داشته باشه هم با امید و من اینو فهمیده بودم بهش گفتم اگه امید رو جور کنیم قول میدم بهت بدم یبار اونم خندید گفت خر خودتی گفتم به رفاقتمون قسم می دم بهت اونم قبول کرد ولی کدوم رفاقت. گفت چی کار کنیم گفتم چند روزی با من حرف نمی زنی و با اون می گردی بعد بهش میگی تیام رو جور کردم بکنیم می خوام تو هم بیایی ولی اول باید جلب اعتماد کنی و وقتی قبول کرد دیگه حله اونم گفت اخه کجا می ریم که تو رو بکنیم گفتم بهش بگو تو خونه ی شما یعنی خونه ی امید. کیوان گفت اخه اون چجوری قبول می کنه که بریم خونه ی خودشون ولی خودش بعدا بیاد بهش گفتم کیوان خنگ نباش من که نمی دونم خونه ی اونها کجاست وقتی از تو پرسید بهش بگو بابا اون که نمی دونه خونه ی شماست به تیام گفتیم خونه ی ماست گفت باشه. اقا روز مولود سر رسید با هزار مصیبت امید خان قبول کرد انگار از کون ما خوشش اومده بود من و کیوان رفتیم خونه ی امید با این فرض که من نمی دونم خونه ی امید هست اینجا در حقیقت خونه ی کیوان اینا هست رفتیم داخل شدیم رفتیم اتاق دیدم امید نیس خوب باید نبود اونا قرارشون این بود که وقتی من و کیوان لخت کنارهم خوابیدیم اونم لخت بشه بیاد روی ما من و کیوان لخت شدیم و کیوان داشت منو لیس می زد که یه دفعه امید لخت اومد منم خودم رو زدم به اون راه و به کیوان گفتم ای نامرد حالا به من نامردی میکنی اونم گفت گم شو من تعصب امید رو به تو میدم کونی امید اومد گفتم به من دست بزنی می زنمت ها گم شو اومد نشست کیوان به امید گفت تیام قلد میکنه دراز بکش بزار واست ساک بزنه اون دراز کشید و به من اشاره کرد وقتش رسیده کارت رو بکن کیوان دست هاش رو گرفت و من هم پاهاشو برش گردوندیم اونم داد می زد که یه سیلی محکم زد کیوان به گوش امید گفت خفه داشت از ترس بدنش می لرزید دلم واسش می سوخت ولی ولش نمی کردم نامردی کرده بزار نامردی ببینه دم سوراخش رو باز کردم وتف هم نزم هرچه قدرت داشتم حرص این روزها هم روش بود کیرم رو فشار دادم داخل کونش یه داد محکمی زد کیوان دستش رو جلوی دهان امید قرار داد منم بهش گفتم بیا با گوشیم فیلم بگیر کیوان قبول نکرد گفتم باشه منم بهت نمی دم اونم تو کف من بود بالاخره قبول کرد و فیلم می گرفت منم با شدت داشتم می کردمش اونم التماس می کرد گریه می کرد ولی نامردی به اخرش رسیده بود داشت ابم می یومد از کونش کشیدم بیرون و گزاشتم دهنش همش رو ریختم دهنش داشت خفه می شد بعد بلند شدم و گوشیم رو گرفتم از کیوان بهش گفتم می رم دست شویی تا خودم رو بشویم تو هم امید رو بکن بعدا می یام سر قولم هستم گفت باشه. کیوان گفت امید پاشو بریم حموم اونا رفتن حموم منم رفتم خودم رو شستم و برگشتم دیدم بلاپه صدای امید تازه داره می یاد کیوان تا ته کرده کونش داره داد می زنه رفتم به کیوان گفتم کیوان من با گوشیم حرف میزنم جواب بدم بیام داخل حموم نیایید بیرون اونم قبول کرد من لباس هام رو پوشیدم و رفتم فردای اون روز هم وقتی رفتم مدرسه یه کتک مفصل از کیوان و دوستاش خوردم ولی کارم هم کردم. امیدوارم از قضیه اول و اخر کون دادن من خوشتون اومده باشه با تشکر ازهمه ی عزیزان

نوشته: تیام


👍 0
👎 2
25607 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

430773
2014-08-11 05:23:41 +0430 +0430
NA

اقا یکی‌ بیاد داستان گی‌ خامنهٔ‌ای و رفسنجانی رو هم بذاره دیگه biggrin

0 ❤️

430774
2014-08-11 05:31:22 +0430 +0430
NA

از گی دبیرستانی خوشم میاد,منم یکی دو تا سفید هلو واسه خودم دارم تو مدرسه!!!

0 ❤️

430777
2014-08-11 06:52:20 +0430 +0430
NA

خیلی کسکشی!

0 ❤️

430779
2014-08-11 08:22:29 +0430 +0430
NA

خوب بود منم یه بچه کون تو دبیرستان بود که همیشه بهم میداد

0 ❤️

430780
2014-08-11 10:34:41 +0430 +0430
NA

جواب نامردی همینه

0 ❤️

430782
2014-08-11 18:39:21 +0430 +0430
NA

ى کون ناز از گيلان ميخواااام

0 ❤️