گی، که به سکس با دختر عمه ام کشید (1)

1393/06/23

اسم مستعار من: شایان
سن واقعی: 25
اسم مستعار دختر عمه ام: شادی
سن واقعی: 30
------------------قسمت اول-------------
یادمه از وقتی که به بلوغ رسیدم تو کف سکس با دختر عمه ام بودم شاید از اون موقع تا حالا بیش از صد بار به یادش ارضا شدم قیافه اش بد نیست، یه صورت ظریف و اندام لاغر ولی سینه هاش خیلی بزرگتر از اندامشه و الآن سایزش 85 هست یادمه یه بار 16 سالم بود به شوخی با پام به کونش ضربه زدم، با اینکه کونش زیاد گنده نبود خیلی خیلی نرم بود اینکارو که کردم یه لبخند بهم زد و گفت بی ادب. نمیدونم اونم به من این حس رو داشت یا نه، آخه اون 4،5 سال بزرگتر از من بود، اصلا هم اهل این برنامه ها نبود. من اکثر خونه عمم اینا بودم، مخصوصا تابستونا و عیدها و تو هر فرصتی سعی مبکردم یه جور خودم رو به کمد لباس هاش برسونم و لباس زیر هاش رو دید بزنم(سن بلوغ واقعا آدم تو کفه) ولی هیچ وقت نتونستم کاری که دلم میخواست بکنم.

تا اینکه به طور اتفاقی پام به سکس با پسر عمه ام شروع شد هم سن خودم بود و کم کم برامون شده بود عادت که یه جای خلوت گیر بیاریم و کیر همدیگه رو بمالیم. خونه عمه ام اینا دوطبقه دوبلکس بود و ورودی طبقه بالا از آخر سالن پذیرایی شروع میشد و بدلیل شکستگی چند تا از کاشی های تو راه پله اگر کسی میخواست بیاد طبقه بالا قشنگ مشخص میشد چون کاشی ها صدا میدادن. یادمه 15 سالم بود یه روز موقع سکس با پسر عمه ام رفته بودیم تو اتاق دختر عمه ام طبقه بالا، خونه خالی بود و هر دومون شهوتمون رو 1000 بود، یه دفعه من گفتم ساسان(اسم مستعار) بیا بریم رو تخت شادی، گفت باشه ولی حواست باشه کثیف کاری نکنیا، میفهمه گفتم خوب بفهمه مگه چیه؟ خندید و هیچ نگفت ساسان رو شکم خوابیده بود و من از پشت لای قاچ کونش کیرم رو عقب جلو میکردم، همزمان از بغل شکمش دستم رو به کیرم میمالیدم تو همین حال دیدم شلوارک شادی افتاده لبه تخت، به ساسان گفتم بیا آبم که اومد با این شلوارکه پاک کنیم، خندید گفت نه بابا تابلو میشه گفتم بابا حتما کثیفه میخواد بشوره که انداخته اینجا، بعدشم تا اون بیاد خشک شده گفت نه بابا لباسه تمیزه تو همون حالت که کیرم لای رونش بود دستم رو دراز کردم و شلوارک شادی رو برداشتم، گفتم اگه بوی بد بده معلومه کثیفه، اگه خوشبو باشه پس تمیزه ساسان شلوارک رو از دستم کشید و بو کرد، گفت دیدی گفتم تمیزه، بوی عطر میده گفتم نه بابا تو پاچه اش رو بو کردی، باید لای پاش (خشتکش) رو بو کنی شلوارک رو ازش گرفتم و بو کردم، نمیدونم چرا یه دفعه احساس کردم کس شادی رو دارم بو میکنم و ساسان رو شادی فرض کردم، احساس کردم الان کیرم لای پای شادی جونمه و کون نرمش زیر ضربه های کیرم شالاپ شولوپ میکنه اصلا حالیم نبود شلوارک شادی جلو بینیم بود و لای پای ساسان تلمبه میزدم یک دقیقه هم نشد که آبم با فشار پاشید لای پای ساسان و یکم هم ریخت رو ملحفه روی تخت چند دقیقه طول کشید تا سر حال اومدم، تاحالا اینجور ارضا نشده بودم با صدای ساسان حواسم اومد سرجاش که داشت میگفت پاشو پاشو … صدای در اومد سریع شلوارمون رو پا کردیم و با یه دستمال منی من رو که رو تخت بود پاک کردیم ولی هنوز لکه ی منی رو ملحفه بود ساسان هم بدون اینکه منی من رو از لای کونش پاک کنه شرت و شلوارش رو پوشید سریع از اتاق اومدیم بیرون و پاسور رو که تو حال بود برداشتیم و الکی یعنی داریم خیلی وقته بازی میکنیم. دختر عمم شادی بود، سلام کرد و ما هم سلام کردیم من به جای اینکه تو صورتش نگاه کنم نگاه رو کونش بود گفت چکار میکنین؟ گفتیم مگه نمیبینی حکم بازی میکنیم تو همبیا با تعجب پرسید پس چرا عرق کردین؟ من و ساسان یه نگاه به هم انداختیم دیدیم راست میگه گفتیم آخه قبلش داشتیم تو حیاط فوتبال میزدیم ساسان گفت حالا چقدر گیر میدی، تو هم میای حکم بازی کنیم؟ گفت نه من خستمه(تازه از کلاس اومده بود، فکر کنم پیش دانشگاهی بود) شادی رفت تو اتاقش و من به ساسان گفتم نکنه لکه رو ببینه و بفهمه، با شک گفتم نه بابا … خندید و گفت تقصیر تو بود چرا حواست جمع نکردی خندیدم و گفتم دست خودم نبود بابا شهوتی شدم گفت چرا؟ گفتم همین جوری گفت ای نامرد از بوی کس حال بد شد؟ یه دفعه شکه شدم گفتم نه بابا زشته این چه حرفیه با خنده گفت گه نخور بچه پرو تا شلوارک شادی رو بو کردی کیرت رو حس کردم که دو برابر شد گفتم شرمنده دست خودم نبود گفت کس نگو بابا کیر که این چیزا حالیش نیست راستش رو بخوای منم حال کردم گفتم ناراحت نمیشی گفت نه بابا من خودم بعضی وقتها که حالم بد میشه میرم سر کمد لباس شادی و سوتین و شرتش رو نگاه میکنم گفتم جدی؟ گفت آره بابا البته من بیاد دوست شادی، سپیده(یه دختر فوق سکس و ناز با کون گنده و سینه های گرد) لباس زیر های شادی رو میمالم به کیرم و به یاد سپیده ارضا میشم. گفتم یعنی الان میدونی شایز سینه شادی چیه؟ گفت آره رو سوتینش نوشته ولی نمیدونم چطوریه آخه اون موقع ما هنوز نمیدونستیم سایز سینه شماره هاش چطوریه و 5تا 5تا زیاد میشه. گفت میخای خودت بیا ببین گفتم حالا که نمیشه گفت خوب فردا احتمالا کسی خونه نیست میریم سر کمد لباسهای شادی منم از خدا خواسته گفتم اوکی شب شد و همه و خواب بودن من رفته بودم تو فکر شادی و شرت و سوتینش رو که فردا لمس میکنم کیرم حسابی شق شده بود از پهلو خوابیدم و و کیرم و می مالیدم خلاصه اونشب یه جق حسابی به یاد شادی زدم و آبم رو ریختم تو دستم و رفتم دستشویی خودمو شستم و خوابیدم به امید فردا

ادامه دارد…

نوشته: شایان


👍 2
👎 0
67571 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

435961
2014-09-14 10:15:20 +0430 +0430
NA

بد نبود اما خیلی جاهاش اغراق کردی اگه کار کنی نویسنده خوبی میشی همینطور که توی جق مهارت داری

0 ❤️

435963
2014-09-14 10:59:09 +0430 +0430
NA

گند بزنن به این داستان و ادامه ش… چرا دروغ میگی به قول ایشون مگه آدم 16 ساله پیش دانشگاهی میشه. اول دستتو از شرتت بیار بیرون بعد بنویس. اصلا ننویس… کثافت…

0 ❤️

435965
2014-09-14 12:17:29 +0430 +0430

شلوارک شادی رو بو کردی بوی کسشو میداد؟
ای کونی پرو!!!شماها دیگه خیلی روتون کیریه
آخه جقو این گوزشرا چیه واس خودت بلغور میکنی؟
انقده جق زدی که میگی کس بوی عطر میده
خفه شو بابا شاخ کرگدن سیاه تو کونت بره بچه لاشی
بیا از دول رستم برو بالا کانادا رو دید بزن
ننویس کونده پرو حالمونو بهم زدی
ننویس دیوووووووووووووووووووووووووث

1 ❤️

435966
2014-09-14 13:21:28 +0430 +0430

این یارو ذاتش خرابه

0 ❤️

435967
2014-09-14 18:15:55 +0430 +0430
NA

تو رو جون کس و کون شادی بقیشو ننویس

0 ❤️

435968
2014-09-15 03:01:17 +0430 +0430

اینقدر گیر الکی ندین
خوشتون نمیاد واسه چی فحش میدین
پشت کامپیوتر قایم شدین چون کسی نمیبینتتون شاخ میشین ؟
تو دنیای واقعی هم همینطور هستین ؟

0 ❤️

435969
2014-09-15 04:00:29 +0430 +0430

نخوندم ولی از نظرات دوستان معلومه :D

0 ❤️

435970
2014-09-15 04:37:55 +0430 +0430
NA

خوب بود جیگر تنکس

0 ❤️

435971
2014-09-15 10:15:54 +0430 +0430
NA

از جمشیدمانکن ممنونم که کار منو راحت کرده و همه چیو تو نظرش گنجانده… دیگه دلیلی نداره منم تکرار کنم biggrin

0 ❤️

435972
2014-09-16 04:47:06 +0430 +0430
NA

در اینکه کونی بودی شکی نیست!

بوی کس شادی میداد؟ مگه قبلا کسشو بو کردی کسکش

جق آخر داستانت فقط واقعی بود biggrin

0 ❤️

435973
2014-09-18 18:50:33 +0430 +0430

FAGHAT YE KALAME : KOS SHER BOOD

0 ❤️

435974
2014-09-19 18:57:52 +0430 +0430
NA

کوروش وکسچهره
کی رم فرق کس مادروخواهرجفتتون
مادرکونیا
کس وکون خواهرومادرتون
کی راسب عرب توامواتتون گه زیادی
نخورید
نویسنده هم مجلوقه.مادرک ونی

0 ❤️

881977
2022-06-28 05:37:40 +0430 +0430

باحال بود ادامه اش رو بنویس

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها