یاس آبی

1401/07/07

امروز هم مثل تمام قهر هامون صبح بدون بوسیدنم از خونه رفت بیرون
جز یه دفعه که اونم خودم مقصر بودم قهرهامون طولانی نشدن بیست دقیقه بعد از رفتنش از توی تختمون بلند شدم به بخش مرتب تختمون نگاه میکنم و باز هم کصم خیس میشه با فکر کردن به سکس های دیوانه کننده ای که داشتیم شوهرم خیلی مراقبمه و دوسم داره الانم میدونم که من اشتباه کردم به خاطر فراموش کردن سالگرد دوستیمون سرش داد زدم و باهاش قهر کردم اما این غرور لعنتی نمیزاره بهش زنگ بزنمو عذرخواهی کنم خوب کارهای امروز رو از کجا شروع کنیم بهتره با صبونه شروع کنم با گشادی زایدالوصفی میرم سمت اشپزخونه اخ جون عشقم برام صبونه حاضر کرده و رفته قربونش برم صبونه ام رو کامل مثل یه خانوم خوب خوردم و ظرف هارو جمع کردم الان نوبت گردگیریه مثل همیشه موهام رو گوجه ای میبندم و مشغول میشم باصدای اهنگ کار کردن یه حس خوبی داره دستی به پیشونیم میکشم و عرقش رو خشک میکنم خوب نیم ساعت گذشته ظرفها رو هم که شوهرم دیشب شسته خوب برم اتاق کارش رو تمیز کنم جارو برقی رو روشن میکنم تمام کف خونه رو جارو میکنم اینم تموم شد فقط مونده اتاق کار اونجا همیشه مرتب ترین جای خونه اس چون شوهرم به شدت روی نظم وسایلش حساسه در رو که باز کردم دیدم تبلتش جامونده عجیبه این اولین باریه که وسایلش رو خونه میزاره تبلتش رو باز کردم و دلم براش ضعف رفت عکس من روی لاک اسکرینشه خوب رمزش چیه اها یادم اومد بهم قبلا گفته بود که رمز هاش همیشه 9575 چهار شماره‌ی اخر موبایلش اع عکس صفحه اش هم که عکس منه هنوز بعد سه سال عکسی که روز عقد کنار گل یاس آبی که انداخته بود ازم روی اسکرینشه عجب مرد با وفایی تبلت رو قفل کردم و دقیقا سر جاش گذاشتم بهتره برم به تمرین یوگام برسم مت رو پهن کردم و شروع به تمرین کردم یکساعتی که تمرین کردم توی حالت تمرکز بودم که نوتیف گوشیم تمرکزم رو خراب کرد بعله عشقم پیام داده “سلام خانومم هنوز قهری” اخ من قوربونت برم اما بازم اون حس زنونه ام جلوم رو میگیره براش زدم که " اره قهرم آشتی هم نمیکنم" اه چرا همچین کاری کردی اخه سریع جواب اومد"مگه دست توعه" داره کلکل میکنه براش نوشتم “اره دست منه” مت رو جمع کردم و سر جاش گذاشتم دیدم که پیام داده " مگه تو ماله من نیستی" اخ که دلم ضعف رفت براش دیگه نمیتونم تحمل کنم تلفن رو برداشتم و بهش زنگ زدم روی بوق اول برداشت
+سلام خانومم خوبی
-سلام عشقم ببخشید دیروز که با بچه ها بیرون بودیم خیلی روی مغزم راه رفتن منم سر تو خالی کردم
+فدای سرت خانومم راستی انتخاب کن عصری که اومدم خونه شیطونی کنیم بریم خرید و شام و سوپرایز یا اول بریم خرید وشام و شیطونی و سوپرایز
-خوب –ِ من مورد اول و انتخاب میکنم
+خودم هم همینو میخواستم
-اها داشت یادم میرفت سوپرایز چیه
+بستگی به شیطونی و خریدت داره
-اع اذیت نکن بگو دیگه
+نوچ باید اول امشب ازت راضی باشم بعد میگم
-عزیزم زنگ میزنن من برم ببینم کیه
+باشه عزیزم دوست دارم مراقب خودت باش
-خداحافظ عشقم
ایفون رو برمیدارم کیه از پشت در گفت منزل مرادی سفارش تون رو اوردم توی دلم احساس ذوق کردم خودم رو کنترل کردم و گفتم بفرماید بیارید طبقه سه
جعبه رو که از مامور تیپاکس تحویل گرفتم باز کردم وای همون مدل شکلاتی که دوست دارم براش پیام فرستادم که " ممنون نابغه من" با خودم گفتم که باید براش جبران کنم گوشی رو برداشتم و به سحر زنگ زدم
-سلام سحری مغازه خالیه
س: نه یه رنگ دارم
-سریع کارش رو راه بنداز دارم میام
س: خدا به خیر کنه چیشده
-حالا میام برات تعریف میکنم
س: باشه ساعت 12.40 اینجا باش
بدون خداحافظی قطع کردم وقتی که اومد باید یه حال اساسی بهش بدم خوبه تقریبا دوساعتی وقت دارم تا نوبت ارایشگاهم برم برای نهار قورمه رو بار بزارم که عشقم خیلی دوست داره بار گزاشتن قورمه سبزی یه نیم ساعتی ازم وقت گرفت زیرش رو کم کم کردم تا به دل بپزه و جا بیافته از توی کمدم همه لباس خوابها رو ریختم بیرون اها که چشمم به اون لباس شلوار تور توری افتاد رامی هر وقت که میپوشمش دیونه میشه همین خوبه یه ست شورت و سوتین قرمزم میخوام خوب الان که همه چیز اماده است لباسها رو جمع کردم و رفتم حموم یه شیو ریز کردم و اماده شدم الان ساعت دوازدهه
سریع رفتم مغازه سحر سلام کردم و گفتم سحری بجنب دست بجنبون که میخوام برام معجزه کنی سحر گفت اها بازم با دکتر دعوا کردی میخوای از دلش در بیاری گفتم دعوا که نه گفت خفه میدونم من تورو نشناسم باید برم بمیرم دکتر کراش تمام دخترهای دانشکده بود قد بلند هیکل فیت پولدار استاد دانشگاه تازه از فرانسه هم برگشته میگفتن اقامت دائم داره ای بخشکه این شانس که تو سلیطه باید میشدی زنش گفت خوب حالا هر چقدر کونت رو سوزوندی بسه بیا رو کار که عشقم داره میاد گفت چشم الان میام یه میکآپ دکتر پسند میزنم برات مشغول شد در عرض بیست دقیقه درستم کرد گفتم ای ماشالله به دستت چه جیگری شدم گفت قابلت رو نداره چشمم رو مظلوم کردم و گفتم سحری برام لوسیون میزنی سحر بی اعصاب گفت برو گمشو تو میخوای زیر کیر بری من خودم رو به زحمت بندازم گفتم سحری تو خوابگاه که مهربون تر بودی بیا بریم خونه برام بمال کارت رو دادم دستش رفت بکشه برای عشقم نوشتم “رامی جونم میشه نهار رو بیایی خونه” در جا جواب اومد “چشم نفسم از الان دارم بوی قورمه سبزیت رو میشنوم” براش نوشتم “بیا که میخوام روزت رو برات بسازم” منتظر جوابش بودم که پیام بانک اومد شیشصد تومن کارت کشید داد زدم سحر جنده چه خبره اومد گفت هویی بر زن مگه نگفتی بیام خونه اینم هزینه اشه داشت چرت میگفت که دیدم پیامش اومد “خانومم ساعت 2.30 خونه ام” روم رو سمت سحر کردم و گفتم جهنم بیا بریم سوار ماشین سحر شدیم و رفتیم خونه سوار اسانسور شدیم سحر گفت چیکار کردی باهاش گفتم یادش رفته بود که دیروز سالگرد دوستیمونه منم هرچی از دهنم در اومد بارش کردم سحر گفت خوب خوب اون چی گفت گفتم هیچی نگفت فقط رفت تو اتاق کارش چندتا برگه صحیح کرد و بعد از یکساعت اومد تو اتاق کنار تخت خوابید صبح هم پاشد رفت سرکار من وقتی که بیدار شدم دیدم هم ظرفهای شام رو شسته هم برام صبونه اماده کرده در اسانسور باز شد و دوتایی خارج شدیم در خونه رو باز کردم
رفتیم تو خونه رو که دید گفت خاک تو سرت تو لیاقت دکتر رو نداشتی من باید زنش میشدم میزاشتم رو سرم حلوا حلواش میکردم گفتم خفه فعلا که ماله منه به حدی هم من و میخواد که دنیا مثلش رو ندیده مانتو و شالم رو در اوردم شورت و سوتینم رو انداختم تو حموم اونایی رو که برای رامی گذاشته بودم رو پوشیدم شلوار تور توریم رو تنم کردم و گفتم سحر بیا روی تخت ولو شدم سحر اومد گفتم از کشو سمت راست لوسیون طلایی رو بیار حواسم به ویبراتور نبود سحر گفت این چیه گفتم احمق بازی در نیار اون ویبراتوره گفت پس لازم شد شیطونی هاتون رو برام تعریف کنی
لوسیون رو ریخت روی دستش همه جام رو مالید گفت یکم از این قورمه ت میدی ببرم دلم خواست گفتم نه جنده اون ماله عشقمه چپ چپ نگام کرد و گفت خسیس حالا برام تعریف کن دیگه گفتم رامی شبای جمعه اول حسابی ماساژم میده و پنج شیش دقیقه لب میگیره اروم تو گردنم نفس میکشه و میخوره برام همزمان ممه هم رو هم میماله انقدری حرفه ایه که با خوردنش حسابی خیس میشم بعد یکی از ممه هام رو میکنه دهنش همزمان انگشتم میکنه انقدری طول میده تا ارضا شم یه دور که ارضا شدم همونجوری که انگشت میکنه برام میخوره یه بار دیگه ارضا میشم تازه اینو برمیداره میزاره رو کصم و بعد لب میگیره وقتی قشنگ به التماس می افتم تازه کاندوم میزنه و اون کیرش رو میکنه تو کصم همزمان با تلمبه زدنش لب میگیره بیست دقیقه تو کصم تلمبه میزنه اخرش هم بغلم میکنه و بوسم میکنه بعد برام یه قهوه میاره با شکلات میخورم تازه حالم جامیاد
سحر گفت اوف با یادشم خیس کردی منم دلم خواست برم ببینم امشب این حمید جاکش پاره ام میکنه یا نه خداحافظی کردیم و سحر رفت رفتم توی اشپزخونه براش با حوصله سالاد درست کردم برنج رو هم دم کردم برگشتم تو اتاق پدل و گگ و بقیه وسایلش رو چیدم روی میز توالت ساعت رو نگاه کردم تقریبا ده دقیقه دیگه رامی میاد رفتم توی اتاق اون عطری رو که دوس داره براش زدم منتظرش شدم ساعت نمیگذشت که
صدای زنگ خونه در اومد رفتم پشت در دیدم که خودشه در رو براش باز کردم و پریدم تو بغلش لبهام رو گذاشتم رو لبش اونم همراهی میکرد در رو پشت سرش بست و لبش رو جداکرد گفت خانومم میزاری بیام تو در گوشش گفتم خیلی تو کفم بهم گفت یه حالی بهت بدم که یادت نره از بغلش اومدم پایین رفتم تو اتاق روی تخت مثل جنده ها نشستم منتظرش رامی رفت لباسش رو کاور زد و اومد گفت جونم چه کردی حمله کرد روم و لبام رو میخورد سویتینم رو باز کرد با ممه م ور میرفت بلند شد شلوار و شرتم رو باهم در اورد محکم زد رو کصم همونجوریش خیس و حشری بودم وقتی که زبونش رو گذاشت رو کصم داشتم دیوانه میشدم ناله هام دست خودم نبود بلند شد کاندوم رو کشید روی کیرش از چشماش مشخص بود میخواد بدجوری بگادم لوبریکانت رو مالید به کصم گفت میخوام پارت کنم پاهام رو گذاشت روی شونه های کلفت و مردونه اش کیرش رو یه دفعه کرد تو کصم داد زدم ای جر خوردم با یه دستش دستام رو بالا سرم نگه داشته بود و بایه دست با ممه هام ور میرفت من نسبت بهش خیلی کوچولو تر بودم انقدری خوب داشت کصم میزاشت که بعد از دوسه دقیقه ارضا شدم رامی که ارضا شدنم رو دید وحشی تر شد و محکم تر میزد تو کصم داد میزدم و میگفتم اره محکم تر بگا جندتو پاره کن کیرش رو در اورد منو داگی گذاشت و دوباره کیرش رو یه دفعه فرو کرد داخلم جیغ زدم گفت جووون ناله کن محکم تر تو کصم میزد و ممه هام رو میمالید زیرش که ارضا شدم کیرش رو دراورد منو برگردوند و دوباره کیرش رو کردتوم روم دراز کشید اروم و عمیق تلمبه میزد در گوشم گفت دیوونه اگر میدونستی که چقدر دوست دارم این قدر اذیتم نمیکردی و بعد دوباره لب گرفت و توم ارضا شد سریع کشید بیرون کنارم دراز کشید خودم رو به زور انداختم تو بغلش پیشونیم رو بوسید و گفت عشقم خیلی دوست دارم شنیدن این جمله ازش یه جون تازه بهم داد نشستم روش و گفتم اع رامی از اینا استفاده نکردی که گفت عشقم طاقت درد کشیدنت رو ندارم دوباره بغلش کردم بغض کرده بودم خیلی اروم نوازشم میکرد در گوشم گفت انقدری خوشگل بودی نتونستم خودم رو کنترل کنم ببخشید خیلی محکم کردمت بوسش کردم و گفتم نه عشقم خیلی هم حال داد بریم دوش بگیریم بریم نهار بخوریم
توی حموم دوش رو باز کرد تمام بدنم رو شست و دوش گرفتیم با حوله رفتیم بیرون گفتم بیا اصل برنامه مونده غذا رو کشیدم براش گفت وای عشقم چکردی براش غذا کشیدم گذاشتم جلوش با به به چه چه داشت میخورد وقتی اولین قاشق رو تو دهنم گذاشتم دیدم وای یادم رفته بود نمک بریزم تو غذا سرم رو انداختم پایین داشتم از خجالت میمردم که رامی گفت عشقم دست درد نکنه تاحالا نشده بود این قدر قورمه ات خوشمزه بشه گفتم قابلت رو نداره دفعه دیگه بهترش رو برات میپزم ظرف هارو که شستیم بغلم کرد منو برد روی تختمون حوله رو در اورد قشنگ ماساژم داد کم کم داشت گریه ام میگرفت اومد کنارم دراز کشید کلی نازم رو کشید و گفت عشقم پاشو اماده شو لباس بپوش بریم خرید کلی کار داریم برام موهام رو اتو کشید و لباس پوشیدیم و رفتیم دم در پیشونیم رو بوسید و گفت نبینم خانومم ناراحت باشه ها گفتم چشم اقایی
سوار اسانسور شدیم دستمو گرفت وقتی که از اسانسور خارج شدیم دستم رو گرفت برد سوار ماشین کرد خودشم سوار شد از پارکینگ در اومدیم بهم گفت داشبورد رو باز کن با ترس و لرز دستم رو بردم داشبرد رو باز کردم اروم گفت همه اش ماله توعه یه پلاستیک پر از لواشک خیلی ذوق کردم رفتیم توی ایران مال کلی خرید کرد برام بهم گفت برو تو فودکورت بشین من برم این وسایل رو بزارم توی ماشین و بیام خودم رو مظلوم کردم گفتم میشه منم بیام باهات گفت باشه عزیزم
همه ی خرید ها رو گذاشت توی ماشین بوسم کرد گفت خانومم شام چی میخوری گفتم هرچی اقامون بگه دستم رو فشار داد و منو برد تو بغلش گفت عاشقتم دست هم رو گرفتیم و رفتیم سوار اسانسور شدیم رفتیم توی فودکورت نشستیم دوتا پیتزا سفارش دادیم تا غذا مون رو بیارن بهش گفتم اقایی پشت تلفن گفتی برام یه سوپرایز داری اون چیه گفت میخوام عشقم رو ببرم مالدیو

نوشته: سارا -جون


👍 7
👎 8
20901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

897323
2022-09-29 03:19:16 +0330 +0330

عنش رو در آوردی این رویا واسه یکنفره نبود واسه آرزو مهسا و فریما و فریبا و زهرا و حدیثو هفت هشت نفر دیگه با هم بود

1 ❤️

897337
2022-09-29 06:05:01 +0330 +0330

همین که راجب شوهر و زندگی نرمال و عشق و عاشقی نوشتی،خیانت و… توش نبود افرین
لایک

2 ❤️

897365
2022-09-29 10:30:02 +0330 +0330

حداقل خیانت نبود

3 ❤️

897392
2022-09-29 17:07:29 +0330 +0330

حسرته جونم

0 ❤️

897393
2022-09-29 17:10:24 +0330 +0330

قشنگ بود
ادامه بده

0 ❤️

897407
2022-09-29 22:50:19 +0330 +0330

بیشتر زنا با غروری که دارن فقط گوه میزنن به زندگی

0 ❤️

897519
2022-09-30 11:57:12 +0330 +0330

تو کهداری خالیتو میبندی پیتزاشم میگفتی چی بود

0 ❤️

897804
2022-10-03 09:08:49 +0330 +0330

نفر سوم میشم
بکن خوبی هستم و تضمینی کارو درمیارم

0 ❤️