یه کابوس بد

1391/12/24

سلام این خاطره هیچ جنبه سکسی نداره فقط می خوام با تعریف اون بگم تو چه جامعه ای هستیم
پدرم معتاد هست خیلی از این بابت رنج میکشیم مادرم تو 15 سالگیم فوت کرد از بس کار کرد تو یه خونه کوچیک مستاجر بودیم مواد پدرمو براش میاوردنو اون هم مصرف میکرد قبلا یه خونه داشتیم اما پدرم اونو فروخت برای خرج موادش طبقه پایین خونه صاحب خونه بود که هر وقت از مدرسه میومدم با یه لبخند زشت منو تا بالا نگاه میکرد
17 ساله بودم که خسته از مدرسه میومدم خوشحال بودم که دیپلم گرفتمو تا چند روز دیگه پیشم تموم میشه میرم دانشگاه دیدم صاحب خونه تو راه رو وایساده هنوز قیافش یادمه با یه زیر پیراهن ابی موهای سینش و شلوار راحتی که یه چیزی بلند شده بود سرمو انداخت پایین خواستم از کنارش رد بشم که دستمو گرفت داد زدم تخم سگ ولم کن به زور منو برد خونش جیغ زدم بابامو صدا کردم گریه کردم اهمیت نداد با لباس مدرسه منو پرت کرد رو زمین اول مثل سگ بو میکرد تمام بدنمو دیگه صدام در نمیومد فقط دعا می کردم قلبم انقدر تند میزد از گوشم صداشو میشنیدم مانتومو دراورد خیلی مانع شدم بعد شلوارمو رسید سوتینمو زد بالا گریه کردم همش می گفتم الان ول می کنه رسید به شورتم داد زدم شورتم نه شورتم نه زد تو گوشم چشام سیاه شد شورتمو دراورد بعد شلوارشو دراورد تف زد بهم حالم بد بود اروم اشک میریختم اول یکم فشار داد تمام رگ بدن کش میومد بعد محکم کرد تو جیغ زدم با شکمش افتاد روم فقط میفهمیدم بالا پایین دارم میشم بعد خودشو انداخت روم دهنش بو پیاز میداد بعد گفت جم کن برو بالا بابات 5 ماه کرایه خونه نداده تو برای 5 ماه بودی اروم گریه میکردم لباسامو پوشیدم بعد گفت صبر کن چنان سینه هامو فشار داد داد زدم بعد دوباره بو کرد منو گفت برو رفتم بالا دیدم بابام نشه هست واسه همین صدای جیغامو نشنیده رفتم حموم گریه می کردم تا شب شد خوابیدم دیدم یه چیز سنگین روم هست نفسم در نمیومد دید صابخونه هست دامنمو زد بالا شروع کرد باز بالا پایین رفتن گریه کردم دستش رو دهنم بود اگرم داد میزدم بابام انقدر نشعه بود که نمی فهمید کارشو کرد پاشود یه لگد زد بهم رفت پایین تا صبح نخوابیدم همش فکر می کردم صبح حاظر شدم برم مدرسه صدام کرد گفت اگه می خوای خرج عمل باباتو بدمو اینجا نندازمتون بیرون باید مدرسه نری بیای پایین پیش خودم دستش رو سینه هام بودو داشت ور میرفت منم فکر می کردم قبول کردم اخه کجا باید میرفتیم گفتم عقدم کن گفت مگه بیکارم شر بخرم 1 هفته موندم خونش شب میرفتم بالا خیلی وحشی بود گاز میگرفت یه بار یه لوله رو کرد تو کونم داد زدم گفت باید گشاد بشه تا راحت بشه کرد عذاب زیاد کشیدم اخر هم رفتم شهرستان خونه خالم منو عقد پسر معتادش کرد حداقل تجاوز بهم نمیکنه چون نعشه هست همش
حالا تو اینجا راحتم یه دوست دارم به اسم صغری اینترنت داره میایم اینجا می خندیم صغری خواهش کرد بنویسم تا همه بفهمن همه رو بالشت قو نمی خوابن دخترایی هستن که الان زیر دست پیرمرذها یا پسرای سنگ دلن یا به خاطر یه لقمه نون خفت تحمل می کنن اونوقت پسره عکسشو میزاره اینجا همه کلی فحش میدن به دختره کلی حرف زشت میزنن بابا به خدا اونا نمی خوان اینطوری بشه مجبورن پس یکم مراعات حال دیگرانن کنن

نوشته: دلارام


👍 0
👎 1
33566 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

367490
2013-03-14 03:06:56 +0330 +0330

سلام خدمت دوستان عزیز.
چه اون هایی که بنده رو میشناسن و چه اون هایی که نمیشناسن.
متاسفانه ادمین بصورت مستقیم اجازه نداد لینکی که میخوام رو بذارم به همین خاطر مجبور شدم تاپیک بزنم.
پس خوشحال میشم از این تاپیک دیدن کنید.

shahvani.com/content/آدرس-پیج-کفتار-پیر-در-فیسبوک

0 ❤️

367491
2013-03-14 03:15:54 +0330 +0330

و اما نویسنده.
شاید متن تو اولین متنی باشه که به عنوان داستان بعد از سی شایدم چهل روز در شهوانی مطالعه کردم.
نمیدونم چی بگم.
اگر از لحاظ نوشتاری بخوام نقد کنم باید بگم که خیلی بهتر ازن میتونست نوشته بشه.
وقتی یه متن چند خطی اینقدر میتونه آدم رو تحت تاثیر قرار بده (با توجه به موضوع و محتواش) حالا فکر کنید اگر این مسایل به طور کامل شکافته و تجزیه تحلیل میشدن چی از آب در می اومد.
میتونستی شاخ و برگ بیشتری بهش بدی.
و در مورد محتواش هم باید بگم که تاثیر گذار بود و تنها چیزی که میتونم بگم (در صورتی واقعی بودن متن بالا) این هستش که امیدوارم از این به بعد زندگی خوبی در انتظارتون باشه و بتونید طعم خوشبختی رو هم بچشید.

0 ❤️

367492
2013-03-14 03:49:02 +0330 +0330
NA

واقعا براتون متاسفم اگه کمکی از دست من برمیاد بگید حیف واقعا یاس حقیقت رو گفت غیرت ایرانی مرد دختر ایرانی ناموس تو ناموس من چرا باید کاری کنیم که خودش بره به پابوس مرگ

0 ❤️

367493
2013-03-14 04:04:08 +0330 +0330
NA

دردست بسی انگار که مهمان داریم
در خانه گرسنگی فراوان داریم
امروز پدر ابر زیادی دارد
مانند همیشه شام باران داریم

چند روزی بود که شهوانی نیومده بودم،الان که اومدم و این چند خط رو خوندم آرزو کردم که نیومده بودم.
آخه دوست صغری خانم!!!معلومه خودت نشئه بودی که این خزعبلات رو نوشتی.کاش به یکی می دادی که برات جمله بندی و ویرایش کنه تا حداقل می فهمیدیم چی نوشتی.
گمونم تو افغانی هستی

0 ❤️

367494
2013-03-14 04:17:12 +0330 +0330
NA

کس ننه اونایی که مارو به این رو انداختن و شدن عامل جق زدن و تن فروشی و تجاوز

0 ❤️

367495
2013-03-14 06:55:42 +0330 +0330
NA

کسم تو دهنت.اصلا خوب نبود

0 ❤️

367496
2013-03-14 06:58:11 +0330 +0330
NA

اینجا کسی هست که مترجم زبان عربی باشه.هرکی هست در اولین فرصت خصوصی پی ام بده.کار واجبی دارم.خواهش میکنم سرکاری نباشه

0 ❤️

367497
2013-03-14 07:07:39 +0330 +0330
NA

واقعا نمیدونم چی بگم خب ملت هزارتا بدبختی دارن نمیان تو قسمت داستان سکسی بنویسن

0 ❤️

367498
2013-03-14 13:20:31 +0330 +0330
NA

خوب بدزشت.

0 ❤️

367500
2013-03-14 13:50:16 +0330 +0330
NA

واسه سختيايي ك كشيدي متاسفم و برات ارزوي موفقيت ميكنم

0 ❤️

367501
2013-03-14 15:44:44 +0330 +0330
NA

خوب زندگی سخته دیگه کیییییریم هست مگه نههه؟؟؟؟

0 ❤️

367502
2013-03-14 17:04:11 +0330 +0330
NA

کلا داستان های اینجا رو باور نمی کنم
ولی باید بگم تحت تاثیر قرار گرفتم

0 ❤️

367504
2013-03-14 17:57:34 +0330 +0330
NA

بله من مترجم عربی

0 ❤️

367505
2013-03-14 18:37:25 +0330 +0330
NA

ما اگه عربی بلد بودیم اینجا نمیومدیم اینجا جق بزنیم
داداش مگه ما عربیم:D

0 ❤️

367506
2013-03-14 18:40:08 +0330 +0330
NA

ما اگه عربی بلد بودیم اینجا نمیومدیم اینجا جق بزنیم
داداش مگه ما عربیم
:))

0 ❤️

367508
2013-03-14 18:54:38 +0330 +0330
NA

من عربی بلدم

0 ❤️

367510
2013-03-15 01:20:58 +0330 +0330
NA

من حاضرم با هم باشیم دلارام.خرجتو میدم.صیغت میکنم.

0 ❤️

367511
2013-03-15 14:57:39 +0330 +0330
NA

اولین باره که می شنوم یک نفر به خاطر نشئه بودن صداها را نشنوه !!!

0 ❤️

681054
2018-04-09 03:32:20 +0430 +0430

ای روزگار امشب همه داستانا کیری شدن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها