یواشکی های نامزدی

1396/04/12

سلام…اسمم هلیاست 19سالمه قدم 164وزنم 52 رنگ پوستمم سفیده
دوسال پیش با عشقم ارشیا داخل پارک اشنا شدم بالاخره بعد دوسال بهم رسیدیم و نامزد کردیم ارشیا 23سالشه یه بدن سیکس پک وچهارشونه قدشم بلنده یاشایدم من زیاد کوتاهم خخخ
ما درمورد سکس باهم زیاد حرف زده بودیم چندباریم لاپایی یه حالی کرده بودیم اما لاپایی کجا و سکس کامل کجا…
یه روز مامانم اینا میخواستن برن خارج از شهر منم به بهونه درس گفتم نمیام راستش تو فکر این بودم که کل روز و باارشیا بریم دور دور و سینما واینطور جاها زیاد اهل سکس نیستم نه اینکه بدم بیاد نه اما بیرون ترجیح میدم ولی برخلاف من ارشیا خیلی سکس و دوست داره منم درکش میکنم که یه مرد به اینکه نیاز جنسیش برطرف بشه نیاز داره پس مخالفتی نمی کنم
مامانم اینا که رفتن زنگ زدم بهش گفتم ارشیا میخوام بیام و جریان تعریف کردم که تنهام گفت من دلم تنت و میخواد هلیا بزار بیاییم حالا که فرصت خوبیه یه حال اساسی بکنیم منم قبول کردم تو فاصله ای که ارشیا اماده شد اومد یه دوش گرفتم یه ارایش ماتم کردم لباسمم یه دکلته مشکی پوشیدم که بدنم بیشتر جذاب میشد هنوز تو ایینه داشتم خودم اماده میکردم که زنگ زد درو براش باز کردم اومد داخل سریع پریدم بقلش کلی دلم براش تنگ شده بود باهم اومدیم نشستیم رو مبل دو نفره روبرو تی وی که گفت:وای خانومم چه خوشکل شده دلم میخواد بشینم فقط نگات کنم کم کم داشتیم میرفتیم طرف سکس اینکه اروم در گوشم قربون صدقم میرفت خیلی تحریکم میکرد اروم بوسیدم کم کم رفت سمت لبام خیلی ملایم شروع کردیم لب گرفتن چون میدونه اروم و رمانتیک که لب میگیره کلی حشری میشم
ده مین لب گرفتیم و بعد شروع کرد گردنم خوردن واقعا با اینکارش از خود بی خود شدم وصدای آه آه گفتنم بلندشد قشنگ بلد بود چیکار کنه خوب میشناختم لباسم در اورد سوتینم باز کرد میگفت:جووون این سینه ها خوش فرم مال خودمن الهی قربون خانمم برم
شروع کرد به خوردن از خوردن سینه هام اصلا هیچ حسی بهم نمیده چند مین که خورد بغلم کرد بردم رو تختم شورتم در اورد از سینه هام شروع کرد لیس زدن اومد پایین شکمم و لیس زد کم کم رسید به کوسم واقعا دیگه هردو مون داغ شده بودیم پاهام و باز کرد انگشتش کشید رو کسم وبعد شروع کردن به لیس زدن منم دیگه صدام در اومده بود سرشو فشار میدادم به کوسم حسابی حشری شده بودم اونم بین خودنش سرش ومی اورد بالا میگفت:جونم خانمم چی میگی دوباره کوسم وبوس میکرد وشروع میکرد به خوردن چند دقیقه ای شد بلند شد لباساش و دراورد کیرش گرفت جلو صورتم گفت بخور منم بااکراه شروع به خوردن کردم چندباری عق زدم که اونم حالی نکرد وبیخیال شد پاهام وکاملا باز کرد یه کم با دست به کوسم ور رفت حسابی داشتم حال میکردم کیرش دقیقا جلو کوسم بود منم کم کم بیشتر خودم بهش فشار دادم که فهمید میخوام کیرش و بزاره رو کوسم گذاشتش واقعاکسم درحد تنور داشت میسوخت خیلی لیز شده بود کیرش که رو کوسم می مالوند میخاستت بره داخل منم بدم نمی اومد اما از دردش میترسیدم داشت بهم حال میداد که ارشیا گفت :خانمم حالت خیلی خرابه میخوای از جلو بازت کنم
گفتم:نه ارشیا میگن درد داره
سرش برد کنار گوشم گفت:نه عشقم من حواسم هست درد نکشی هرجاش درد داشتی دیگه ادامه نمیدیم…همزمان باحرفاش کیرشم میکشید رو کوسم خیلی حشری شده بودم میدونستم این دردم کمتر میکنه قبول کردم
گفت:میخوای دوباره کوست بخورم بعد بکنم توش
گفتم:نه اروم اروم بکنش داخل که درد نداشته باشم من دیگه طاقت ندارم
پاهام و کامل باز کرد و گذاشت رو شونش کیرش یه کم رو کوسم بازی داد داشتم دیوونه میشدم کم کم شروع کرد هول دادن سرش رفت داخل فقط حال میکردم حس کردم خون ازم اومد که گفت خانمم خوبی درد نداری گفتم نه ارشیا بیشتر بکنش داخل
ادامش واقعا درد داشت حس کردم دارم جر میخورم شروع کردم به فشار دادن ناخون هام رو بدنش فهمید درد دارم گفت اروم باشه الان تموم میشه زن خوشگلم
این حرفش ارومم کرد اما خیلی درد داشتم کم کم درد تبدیل شد به حال کیرش و ثابت نگهداشت با بی حالی گفتم ارشیا همش رفت داخل؟گفت اره
مشغول لب گرفتن شد که اروم بشم چند دقیقه بعد شروع کرد به اروم جلو عقب کردن کیرش
گفت :جووون قربون کس سفید و تنگ خانمم بره ااااه این کس مال خودمه میخوام جرش بدم
منم دردم خیلی کمتر شده بود و داشتم حال میکردم چند دقیقه ای تلمبه زد که یهو حس کردم تمام بدنم سست و لرزون شده وارضا شدم
ارشیا گفت اگه زیاد درد نداری حالتمون عوض کنیم منم با سرتایید کردم با دستمال خون و پاک کرد خیلی کمتر از اونی بود که شنبیده بودم اومد پشت سرم خوابید پام رو داد بالا دستش گذاشت زیر سرم یه کم کیرش و مالوند رو کسم شروع کرد به هول دادن تو کسم درد داشتم میدونست سرش اورد پایین شروع کرد لب گرفتن دردم خیلی کمتر شده بود شروع کرد تلمبه زدن آه میکشید و میگفت عجب کسی داری عشقم دارم کست میکنم منم فقط ناله میکردم عادت ندارم تو سکس حرف بزنم کم کم داشت ابش می اومد سریع درش اورد چون کاندم نذاشته بود ریخت رو سینه هام چنددقیقه ای بوسم کرد وحسابی لاو ترکونیدم میخاستم برم یه کم خودم مرتب کنم حسابی بهم ریخته بودم بلند شدم واقعا درد داشتم تازه دردش داشت خودش نشون میداد حالا هم میسوخت هم درد داشت گفتم من میرم یه دوش فوری میگیرم میام که گفت بشین من وان و اب ولرم میکنم بعد برو بعد چنددقیقه رفتم اونم نشست مشغول تی وی دیدن شد رفتم داخل حموم گریم گرفته بود از درد خوابیدم تو وان یه ده دقیقه موندم اروم شدم بعد یه تاپ شلوارک که از قبل برام گذاشته بود پوشیدم اومدم بیرون موهام هنوز خیس و باز بودن اصلا حوصله اتو کشیدن نداشتم جلو ایینه سریع یه ارایش کردم اصلا نمیتونستم زیاد روپا وایستم که اومد کنارم گفت زن شدنت مبارک عشقم
منم یه لبخند زدم بعد گفت بیا بشین موهات شونه کنم برات موهام شونه کرد کلی باهم در حین شونه کردن حرفید اما چون خیلی درد داشتم اصلا متوجه نشدم یهو دیگه نتونستم جلو خودم بگیرم اشکام سرازیر شد متوجه نمیشد موهام خیلی بلندن مشغول موهام بود یهو اومد رو برم نشست متوجه شد گریه کردم بغلم کرد گفت ببخشید عشقم اما دیدی خودتم حالت بد بود میخوای یه کار کنم اروم بشی گفتم اوهوم
شلوارکم و در اورد شرتم و در اورد گفتم نه دیگه نمیخوام درد داره
گفت نه عزیزم فقط میخوام این کوسه خوشگلتو بخورم برات
شروع کردبه خوردن حالم خیلی بهتر شده بود داشتم حال میکردم ده دقیقه ای خورد که ارضا شدم …
تا چند روز میسوخت و درد میکرد تا خوب خوب شدم الان سه ماهه عروسی کردیم کلی هم خوشبختیم

نوشته: #halya


👍 5
👎 9
32000 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

637792
2017-07-03 20:43:41 +0430 +0430

کاش این نوع خاطره گفتن رو با یه کم خلاقیت تبدیل به داستانش میکردی. چشمهاتو ببندی و سعی کنی با به خاطر آوردن، جزئیات رو بیشتر کنی تا با شرح فضا خواننده رو مجبور به تصور بکنی فقط کافیه چشمهای خواننده بشی و اون لحظه رو با توضیح کافی براش جاودانه کنی…
موفق باشی

0 ❤️

637830
2017-07-03 22:32:16 +0430 +0430

خوشبخت بشین
بقول رضا بپای شوهرت کیر بخوری (clap) ? 🙄

0 ❤️

637840
2017-07-03 23:13:53 +0430 +0430

خوش‌بخت باشین همیشه… ?

بغل…اینجوری نوشته میشه…:)…یه جوری نوشته بودین…/اون مَرده و بخاطر نیاز جنسی درکش میکنین، با اکراه واسش خوردین و عق زدین/ ولی جالب بود اونی هم که با معاشقه حشری شد، شما بودین…:)

0 ❤️

637844
2017-07-03 23:57:24 +0430 +0430

عزیزم دخترو قبل از عروسی می‌برن پزشک قانونی ، مگه خانواده‌ش در جریان باشن ، که با توضیحات تو خانواده‌ت خبر نداشتن . ضمناً حیفه گول بخورین . من خودم پسرم ، اما خیلیا رو دیدم زدن زیر قول و قرار.

0 ❤️

637884
2017-07-04 10:11:47 +0430 +0430

سیکس پک ? گوزو

0 ❤️

638160
2017-07-05 18:26:53 +0430 +0430

Kabirik اجباری که نیستش عزیز من…تو بعضی خانواده ها که افکار خیلی قدیمی دارن این کارو میکنن…که خیلی هم کار توهین آمیزیه برای دخترا

0 ❤️

638162
2017-07-05 18:29:45 +0430 +0430

نوشته معمولی بود…نگارشت خیلی ساده بود…کاش یه کم پر و بال میدادی به قضیه

0 ❤️

638174
2017-07-05 19:29:55 +0430 +0430

Khub bud
Man asheghe vanam

0 ❤️