یکبار زیاد و هزاربارکافی نیست

1391/10/06

قبل از هر چیز میخوام بگم این یک داستان تخیلی نیست و منم نویسنده نیستم فقط خاطراتی هست که فکر میکنم تا آخر عمرم تو ذهنم خواهد ماند و برای شما دوستان تعریف میکنم
از خودم بگم شاهین هستم الآن 30 سالمه قد بلندم قیافه معمولی از نظر مالی و خانوادگی متوسط … خاطرات تلخم نسبت به خاطرات شیرینم رو صفحه ترازو سنگینتره …
من تو زندگیم سکسهای زیادی داشتم سکسهای عادی وغیرعادی ولی این یکی خیلی تو زندگیم تأثیر گذار بود و چند سال رو زندگی من تأثیر گذاشت سعی میکنم خلاصه بنویسم
قضیه بر میگرده ب 7 یا 8 سال پیش … من تو یه محله ای زندگی میکنم که اون موقع بیشترین تفریح نوجوونها و جوونها درگیری بود استفاده از مواد مخدر و خیلی این چیزا تو بورس بود … در کل یه محله نسبتأ خلاف خیز بود … منم از این قاعده مستثنا نبودم … اوائلش با سیگار شروع شد تو سن 12 یا 13 سالگی احساس بزرگی میکردم خیلیم حواسم بود پدرم نفهمه ولی نمیشد آدم زرنگی بود همش سعی میکرد من مواد نزنم باهام مینشست مشروب میداد بهم که من سراغ چیز دیگه نرم گاهی وقتها هم حسابی کتک میخوردم
ولی فایده نداشت من راه خودمو انتخاب کرده بودم لات بازی و سیگار و حشیش و مشروب و تریاک و . . … .

چند سالی همینجوری گذشت… چون تنها پسر خانواده بودم بابام خیلی هوامو داشت از دوچرخه تا موتور هندا … از آتاری تا پلی استیشن … خلاصه همه جوره بین من و خواهرام فرق میذاشت … دیگه حسابی پررو شده بودم … همه کار میکردم. تا اینکه رفتم سربازی … نمیخوام از خاطرات خدمتم بگم چون خودش یه رمانه … فقط بگم که 3 سال خدمت بودم بدون غیبت و فرار … تو خدمت به قرص معتاد شدم تا اینکه سربازیه پر ماجرای من تموم شد … هیچکس باور نمیکرد … سال 82 بود بعد از سر بازی بابام یه سرمایه کوچیکی بهم داد منم آدم نسبتأ باهوشیم … یه مغازه سی دی فروشی زدم یه کامپیوتر قسطی خریدم باهاش سی دی رایت میکردم … درآمد خوبی داشت ولی کار پر زحمتی بود عوضش دخترا و زنهای خوبی به پستم میخورد منم از نظر تنوع سکس بهم خوش میگذشت …سیگاری میکشیدم هفته ای یه بار تریاک و مشروبم که به راه بود یه موتورصفرم داشتم از نظر سکسم که اصلآ هیچ کمبودی حس نمیکردم همیشه هم پول تو جیبم بود اصلأ همه چی اوکی بود .
تا اینکه مغازمو به امید رفتن به مغازه بزگتر به مرکز شهر با کل سی دیهای مغازه و یکجا با قیمت بالا فروختم که ایکاش هیچوقت این اتفاق نمیافتاد … پیش خودم گفتم حالا بزار یکم بگردم و خوش باشم واسه مغازه زدن وقت زیاده …

یه روزبا موتور داشتم تو محل دور میزدم تا یکی و پیدا کنم با موتور بریم رودخونه یا جنگل سیگاری بکشیم که چشمم افتاد به یکی از دوستام
دم درنشسته بود انگار خیلی ناراحت بود … دوستم متآهله… گفتم احمد چته ؟ یکم من من کرد گفت خمارم گفتم بریم به حساب من … گفت اونی که تو میزنی من نمیخوام … مگه چی میخوای ؟
گفت تریاک چینی (منظورش کراک بود که اون موقعها نمیدونستم) میزنم تا حالا نشنیده بودم گفتم بشین بریم … رفتیم 4 هزار تومن گرفتیم و … آآآآآآآآه ه ه ه ه ه ه ه ه … هر یه پکی که میزدم بالا میاوردم تموم که شد رفتیم خونه و من یکی از بزرگترین لذتهای زندگیم شد … حتی از سکس بیشتر لذت داشت … رو ابرها بودم انگار تو یه دنیای دیگه بودم …

فکرشم نمیکردم که به زودی قراره جای ذ با ل عوض بشه و لذت جاشو به ذلت بده … دیگه هرروز کارم شده بود همین میکشیدم که اون حس اولیه دوباره بیاد ولی هر چی بیشتر میکشیدم بدتر میشد 1 سال شایدم بیشتر همین کارو میکردم شدم یه معتاد حرفه ای فقط با دخترهای معتاد میپریدم. تموم پولام رفته بود قیافم افتضاح شده بود تجسم کنید …
یه آدم 190 سانتی با 55 کیلو وزن فقط پوست و اسکلت … تا اینکه یکی از دوستام که با هم میکشیدیم غیبش زد … بعد یه ماه دیدمش باورم نمیشد آرش (مستعار) تویی ؟؟!!!
چقدر چاق شدی ؟ خوشگل شدی …!!! مواد جدید میزنی ؟؟ اونم انگار میخواست از دستم فرار کنه گفت رفتم کمپ و ترک کردم دیگه نمیتونم با آدمهای مصرف کننده دوس باشم … خداحافظ

چند بار دیگه دیدمش دورادور سلام و خداحافظ … من هر روز تنهاتر میشدم و تو رویاهای پوچم بیشتر غرق میشدم … رفتم تو فکر که اگه آرش تونسته منم میتونم … آخرین روز که میخواستم برم کمپ در حد جنون مصرف کردم و رفتم . . . . … بدون قرص و دارو 21 روز اونجا بودم با کلی سختی تحمل کردم و اومدم بیرون واقعأ عالی بود انگار یه آدم دیگه شده بودم
کم کم چهره ام برکشته بود یکمی چاقتر شده بودم … خانواده هم باورشون نسبت بهم عوض شده بود … دوستهام عوض شده بودن ولی بهم گفته بودن تا 3 ماه نباید سکس داشته باشی با دختر منم
چون میخواستم پاک بمونم گوش میکردم … 4 یا 5 ماه گذشته بود یه دوست جدید پیدا کرده بودم اسمش سعید (مستعار) بود تنها زندگی میکرد تو کمپ باهاش آشنا شده بودم بعضی شبها میرفتم خونشون یه برادر کوچکتر داشت که اونم بعضی شبها میومد پیشمون … ما که میخوابیدیم اونم تا صبح با تلفن میحرفید … اینا گذشت تا قبض موبایلم اومد … وااااااااای 300/000 تومن؟!

ولی من که جز چند تا زنگ کوچیک به کسی نزنگیدم … !!! یکم فکر کردم فهمیدم داداش دوستم تا صبح با تلفن من میحرفیده !!! به بابام چیزی نگفتم یه زنجیر داشتم هدیه مادرم بود … فروختم پولشو دادم …
… یه مدت نرفتم خونش … همه چی عادی پیش میرفت منم کم کم تو فکر این بودم که حالا وقتشه یه دوس دختر پیدا کنم … ولی فایده نداشت اعتماد به نفس کافی نداشتم … یه روز تو خونه نشسته بودم
دیدم یه اس اومد … کجای ؟ پیدات نیست ؟ جواب دادم … شما ؟ سریع زنگ زد صدای یه دختر بود ( صداش قشنگ بود ) … بعد از سلام گفت چرا دیگه زنگ نمیزنی ؟ نه به اونکه تا صبح نمیزاری
بخوابم نه به اینکه اصلآ نمیزنگی … خیلی عادی گفتم من نمیزنگیدم یکی دیگه بود … گفت کی ؟ … منم یه لحظه یه فکر شیطانی زد به سرم که ایکاش لال میشدم اون لحظه … به شوخی گفتم من گوشیم
در اختیار همه هست هرکی کار داره با گوشی من زنگ میزنه … خندید گفت پس که اینطور ؟؟!!! خودتو کی هستی ؟ گفتم شاهینم … تو کی هستی ؟ پفت پریسا (مستعار) خلاصه فکر کنم یکی دو ساعتی
حرف زدیم و فرداش توخیابون گذاشتیم ار من 4 سال کوچیکتر بود … دم دمای غروب بود دیدمش باورم نمیشد یه دختر قد بلند حدود 175 تا 180 خیلی شبیه ژاپنیا بود فقط چشماش درشتتر بود
اندام باریک با باسن نسبتأ بزرگ یه مانتوی آجری تا زانوش پوشیده بود با یه شلوارسورمه ای چسبون.گفتم دیدیم دیگه حالا میتونی بری (به شوخی) آخه میگفت عجله دارم همش تو دلم میگفتم خدا کنه
زنگ بزنه میخواستم اون اول زنگ بزنه …5مین نشد زنگ زد گفت کجای ؟ گفتم دارم میرم خونه گفت مگه قرار نبود همو ببینیم ؟ گفتم خوب دیدیم دیگه گفت من که تازه راه افتادم راستشو بگو
با کی قرار داشتی ؟؟ گفتم خودت بودی مطعنم زد زیر خنده فهمیدم شوخی میکنه چند روز گذشت ما با هم خیلی صمیمی شدیم وقت قرار بود ولی تو خونه … ای کاش هیچوقت اون روز نمیرسید …
کاش اصلأ از هم خوشمون نمیومد آخرای بهار بود سر ظهر قرار گذاشتیم سر کوچه پیاده شد با هم رفتیم تو اتاقم … اون موقعها اتاق قشنگی داشتم تموم دیوار اتاق پر عکس بود پوسترهای بزرگ و کوچیک
همین که اومد تو یه نگاه به در ودیوار انداخت سرشو به علامت تأیید تکون میداد … نشست مانتوشو در آورد یه تاپ طوسی زیرش پوشیده بود … فوق العاده بود … من زیاد سکس داشتم با زنهای زیباییم بودم
ولی این واقعأ اندامش و قیافش عالی بود … کامپیوتر و روشن کردم یه موزیک گذاشتم … کنارش نشستم دستمو انداختم دور گردنش خط سینهاش از بالای تاپش معلوم بود … گفت هیچی نداری ؟؟؟
منظورشو نفهمیدم گفتم مثلأ چی ؟؟ گفت شیشه میخوام … وااااااااای … حالا چیکار کنم ؟؟؟ از یه طرف چند وقته سکس نداشتم و یه هوری مثل فیلمهای پورن پیشم بود از یه طرفم یاد چند ماه پیشم میافتادم … میدونستم در مقابل قدرت لذت مواد من یه بنده حقیر بیشتر نیستم … پیش خودم گفتم حالا میگیرم ولی نمیکشم … رفتم سر کوچه یه سوت شیشه و پایپ و فندک گرفتم اومدم خونه …

اون موقع ها شیشه زیاد ارزون نبود …نشسته بود تا منو دید با وسیله اومدم خوشحال شد … شروع کرد به کشیدن منم نگاه میکردم … گفت تو چی ؟ … من نه نمیکشم داشت دودی که گرفته بود و میداد بیرون با اون لبهای قلوه ایش خیلی سکسی شده بود لباشو چسبوند به لبم و زبونمو کشید تو دهنش دود و داد تو دهنم منم سریع دادمش تو و بیرون … کیرم داشت منفجر میشد … همونجوری روش دراز کشیدم
یکم بالا پایین کردم آبم اومد ریخت تو شلوارم … سریع نشستم کنارش واسه این که ضایع نشم شروع کردم به کشیدن شیشه که مثلأ بزار بکشیم بعدش سکس کنیم … هر کامی که میگرفتیم با لبمون دودشو میدادیم به هم تا تمام شد … بدون معطلی رفتم سراغ گردنش میلیسیدم آه و اوهش در اومده بود تاپشو در آوردم بالای سینهاشو میخوردم اونم نشسته بود نوک انگشتاشو رو پشتم میکشید سوتینش از جلو باز
میشد سینهایی واقعأ خوش تراش سفت با سایز 70 که نوکش رو به بالا بود نو کشو آروم گاز میگرفتم میخوردم … کم کم رفتم پایینتر دور نافشو با نوک زبونم میلیسیدم زبونمو میکردم تو نافش …
همونطوری شلوارشو در آوردم تا زانو بعد با کمک خودش از پاچه کشیدم … از کنار شورت خط کشاله پاشو میلیسیدم راستش تا اون موقع کس کسیو نلیسیده بودم ولی این فرق میکرد … یکم لبه های کسشو با لبهام مالوندم … وقتی برش گردوندم یه کمر باریک با یه کون واقعأ بزرگ و خوش فرم زیبایی عجیبی داشت برجسته و پهن با دستم یه سیلی تقریبأ محکم به کونش زدم یه آه از سر لذت کشید
شاید 10 ثانیه داشت میلرزید کونش که منو بیشتر حشری کرد … خیلی آروم شرتشو که رفته بود تو لمبرکونش کشیدم پایین اونم یکم کونشو داد بالا که شورتش از زیر آزاد بشه تا در بیاد اون صحنه واقعأ زیبا بود … به سرعت برش گردوندم زبونم و بی مقدمه کردم تو کسش میکردم تو میچرخوندم پاهاشو دادم بالا با دستهام از پایین کونش پاهاشو نگه میداشتم بالا اونم سینه هاشو میمالید و با صدای
بلند آآآآ ه ه ه ه وو اااوووه ه ه ه میکرد لباشو گاز میگرفت … اومدم بالا یه لب ازش گرفتم انداختمش رو خودم رفت پایینتر سینمو میخورد شرتمو در آورد وقتی کیرمو دید گفت شاهین این چیهههه ؟؟!!
(کیرم زیاد دراز نیست ولی خیلی کلفته ) گفتم دوسش نداری از اون پایین یه نیگا کرد یه خنده ریزی کرد با همون حالت سرشو کرد تو دهنش لباش کوچیک بود 1/3 کیرمو میکرد تو با زبون دور کله کیرم میچرخوند … همون حالت چرخوندمش پاهاش دو طرف سرم بود کسشو حسابی میخوردم اونم کیرمو میخورد گاهیم نمیخورد و با دستاش میمالید و ااااوووووومممممممممم اااااووووووووممممممم
میکرد … انگشتمو گذاشتم تو سوراخ کونش که یه اخم کرد و دستموزد کنار … برش گردوندم آروم نشست رو کیرم با اینکه حسابی کسشو خیس کرده بودم بازم به زور میرفت تو … اونم حسابی کمک میکرد هم درد داشت هم لذت … بعد از چند دقیقه آروم تلمبه زدن کم کم جاش باز شد دیگه داشت جیغ میکشید و خودشو انداخت روم فهمیدم ارضا شده کیرم هنوز تو بود یواش یواش بالا پایینم میکرد …
موهاشو باز کرد انداخت رو شونه هاش با اون اندام کشیدش واقعأ زیبا بود اومدم روش پاهاشو به هم جفت کردم دادم بالا کس جمع و جور و برجستش زد بیرون کیرمو آروم گذاشتم دم کسش سرش که رفت تو با یه ضربه کمر تا ته کردم توووو … یه جیغ بلند کشید تا میخواست حرف بزنه یه ضربه دیگه میزدم دیگه معلوم بود داره حال میکنه فقط لباشو گز میگرفت و چشاش و تو چشام قفل کرد که اون
لحظه خنده بی اختیاری کردم … همونجوری که تلمبه میزدم پاهاشو گذاشتم بغل دوتا کفش هنوز رو تخت بود که کمرش یه پیچ نازی خورده بود کونش از بغل نگاه میکری انگار گنده تر شده بود
چند تا تلمبه دیگه زدم آبم داشت میومد هم خسته شده بودم هم دلم نمیومد آبم بیاد … گذاشتم تا نوک کیرم بیاد آبم … حداقل تا آخرین لحظه استفاده کنم بریزم رو کونش … تا کیرمو در آوردم آبم پرتاب شد
تا زیر چونش رسید سینه و کمر شم آب کمری شد … نوک کیرمو مالوندم به کونش تمیز کردم … به حالت ال کنارش دراز کشیدم اونم خودشو تمیز کرد اومد تو بغلم … بعد از اون تحت تأثیر نیروی کاذبی که مواد بهم داده بود دو دست دیگه کردمش … خداحافظی کردیمو اونم رفت شبش اس داد که عالی بود و میخوام با هم باشیم و . . . . بعد از چند روز اون دوستم و که تنها زندگی میکرد و دیدم به اصرار اون شب و رفتیم خونش داداششم اومده بود فیلم عروسیشو آورده بود … واااااااااای عروس چقدر آشناست !!! چی میدیدم ؟!!! پریسا بود … آره تازه گرفتم پریسا همسر سابقش بود و یکساله که بخاطر خلافها و دختربازی پسره جدا شدن … دیگه پیش اون دوستم نرفتم … همون یه بار مواد زدن کافی بود تا من دوباره بیفتم تو مواد اینبار 20 برابر دفعه قبل تحت تآثیر قرار گرفتم از دفعه قبل خیلی بیشتر داغون شدم …

به پریسا هر چی میزنگیدم جواب تلمو نمیداد . چند بار با هم حرفیدیم معلوم بود که سرش شلوغ شده و به یه آدم معتاد اهمیتی نمیده با اینکه خودشم کوکایین میزد ولی هنوزم خوشگل بود … چهار دفعه سعی کردم خود کشی کنم … موتور و کامپیوتر و آرشیو فیلمهامو کلأ هر چی داشتمو فروختم به جاش موادزدم دزدیم میکردم از جیب پدر و مادر و از خونه … وسایل خونه هم میفروختم

1/5 سال همینجوری گذشت … دیگه انگیزه ای برای زندگی نداشتم
تا اینکه همون دوستهای پاکم اومدن منو بردن کمپ انقدر بدن درد داشتم واسم مهم نبود فقط به پریسا فکر میکردم که چه جوری اومد و چه آتیشی به زندگیم زد و رفت … یک ماه اونجا موندم بعد بابام اومد
دنبالم الآن حدود پنج سال از اون روزهای تاریک میگذره از اون موقع دنبال هیچ موادی نرفتم خوشبختانه اعتبارم برگشته حتی پدرم یه خونه بهم داده و مستقل شدم واسه خودم کار میکنم و درآمدمم خوبه
موفق شدم تو این مدت یه ماشین خوب بخرم … دوستهای خوبی پیدا کنم و مثل بقیه مثل آدم زندگی کنم …
(امیدوارم از سرگذشت من یه نفرم که شده عبرت بگیره …)

نوشته:: shahin shomal


👍 2
👎 1
53851 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

349685
2012-12-26 20:23:15 +0330 +0330

دمت گرم که ترک کردی .خدا کمکت کنه پاک بمونی ایشا…

0 ❤️

349686
2012-12-26 23:36:21 +0330 +0330
NA

احیانا افغانی مفغانی نیستی ،آخه تو افغانستانم سر کوچه مغازہ فروش مواد فروشی نیست،راستی…عملی بدبخت

0 ❤️

349687
2012-12-27 01:46:03 +0330 +0330

دادا شاهین سلام…برا شروع خوب بود…ایراد ازت نمیگیرم و اگه خواستی بنویسی باید بیشتر دقت کنی…خاطره عبرت آموزی بود…همه چی توش بود و متاسفانه همیشه اعتیاد همینطوری شروع میشه،ولی همینطوری ختم به خیر نمیشه…شانس آوردی که خونواده حمایتت کردن…
پریسا خودش یه قربانیه…یعنی مواد همینه وکسانی که قربانی میکنن خودشون یه روز قربانی شدن…
اعتیاد مثل یه مغاک چسبناکه و فردی که گرفتارش میشه تا
اخر عمر درگیرش میشه…از این چاه که خارج میشی تا اخر عمر ازش دور نمیشی و فقط یه قدم باهاش فاصله داری وبه محض لغزش دوباره بدرونش سقوط میکنی…
امیدوارم موفق باشی…

0 ❤️

349688
2012-12-27 01:52:03 +0330 +0330
NA

شبیه داستان sex and love بود .

اونم واقعیت بود.

0 ❤️

349690
2012-12-27 02:00:08 +0330 +0330

آخ الهی
چه احساسات ظریفی داری سوگلی جوووووووووووووووووووون

0 ❤️

349691
2012-12-27 03:35:40 +0330 +0330

این که گفتی 5ساله پاکی خوشم اومدهمدردم…ولی این داستانت بیشتربه دردپیام بهبودی میخوره …موفق باشی <):)

0 ❤️

349692
2012-12-27 05:47:14 +0330 +0330

چه تلخ!
خوبه که ترک کردی و 5 ساله طرفش نرفتی. مرسی بابت داستان

0 ❤️

349694
2012-12-27 10:47:30 +0330 +0330

مرسی دوستان … من بیشتر سعی داشتم یجورایی یه پیامی به بعضی از کسایی که نمیدونن چی به روز خودشون دارن میارن بدم … و باید بگم منظورم از محله روستا نبوده اتفاقأ مرکز شهریم … و اینکه دوستمون پیر فرزانه اشاره خوبی کرد راجع به شروع و پایان داستان … حقیقتش و بخای آخراش واقعأ خسته شدم میخواستم تمومش کنم … چون رو کاغذ ننوشته بودم و از رو حافظه ام تایپ میکردم … بعد پشیمون شدم 2 قسمتیش کردم که این قسمتش که همون موقع نوشتم ( البته یکمی بی دقت نوشتم) و ادمین گذاشت رو سایت … بذارین رو حساب کم تجربگی من …
ممنون از همگی

0 ❤️

349695
2012-12-27 11:08:14 +0330 +0330

kolbe98 راستش نمیدونم دختری یا پسر یا اینکه متولد چه سالی هستی
فقط اینو بدون کسی که مصرف کننده باشه تو هر شهریم که باشه سه سوت فروشنده رو پیدا میکنه … اتفا قأ الان بیشتر و راحتتر و ارزانتر اونم به وفور یافت میشه دوست عزیز … .
son of sun هیچی بهت نمیگم … هر کسی به اندازه شعورش قدرت درک داره … بنابراین از شما انتظار بیشتر نداشتم …

0 ❤️

349696
2012-12-27 11:14:48 +0330 +0330
NA

شاااااااااااااااااااااهییییین [-(
داستانت خیلی قشنگ بود ازونجایی که میشناسمت و خیلی هم مثه داداشم دوست دارم واقعا از ته دل خوشحالم
بوووووس عالیییییی بود :x

0 ❤️

349697
2012-12-27 11:48:16 +0330 +0330

anahita abi مرسی عزیزم … منم دوست دارم انقد گلی غزیزم

0 ❤️

349698
2012-12-27 14:50:15 +0330 +0330
NA

خوب بودهمین که پاک شدی جای شکرداره

0 ❤️

349699
2012-12-27 15:30:54 +0330 +0330

امیر عزیز تو خودت ختم روزگاری برادر…تمام حرفات پر درده…اگه شما چراغ به دستها نبودید.ما حتما راه رو گم میکردیم…تو سرور ما هستی …کسی که بتونه غول قویتر از چراغ جادو رو زمین بزنه،دست مریزاد داره…خسته نباشی…

0 ❤️

349700
2012-12-27 18:31:34 +0330 +0330
NA

انشالله که در ترک کردن موفق و ثابت فدم باشی.

0 ❤️

349701
2012-12-27 18:47:25 +0330 +0330
NA

داستان خوبي بود…دمت گرم،حال دادي.

0 ❤️

349702
2012-12-28 00:05:01 +0330 +0330

یه سوال داشتم؟
سربازی دو ساله یا سه سال؟
قصدم لوث کردن داستانت نیست،برای اطلاعات عمومی خودم می خوام!

0 ❤️

349703
2012-12-28 00:24:39 +0330 +0330
NA

خوب بود امیدوارم که آموزنده باشه برای دوستانی که میخونن

0 ❤️

349704
2012-12-28 01:48:27 +0330 +0330
NA

چی بگم.ادمی ک شیشه میزنه به این سادگی ابش نمیاد.ها راستو دروغش با خودت

0 ❤️

349705
2012-12-28 02:23:48 +0330 +0330

آهان!
مرررسی که جواب دادین

0 ❤️

349706
2012-12-28 08:02:11 +0330 +0330

ممنون از دوستان … حالا شاید اینجا جاش نبوده باشه … ولی خوب به نظر من همه جا جاشه داداش … اتفاقأ اینجاها هستن کسانی که تجربه ندارن و خیلی ساده تو دام میفتن … . خوب حق با شما که میگی آدم شیشه بزنه آبش نمیاد ولی اون مال وقتیه که قشنگ معتادش شدیه … البته همونجور که این حرفها اون موقع (زمان مصرف) رو من و امثال من تأثیر نداشته ولی شاید یکیم باشه مثل ما نباشه … . . و بخواد از تجربه من استفاده کنه تا بخواد خودش تجربه کنه …

0 ❤️

559586
2016-10-07 21:27:13 +0330 +0330
NA

سال 82از سربازی امی سه سالم سرباز بوذی الانم سال95هست سی سال داری سال79رفتی سربازی اون موقع14سالت بوده (hypnotized) بعدش (preved) به کراک هیچ جا نمیگن تریاک چینی شنیدی کراک بکشی بالا میاری اما نه با هر پکش بعد کشیدنش بالا میاری سه بار اولم اصل حال نمیده فقط حالاو خراب میکنده اگه یه بار کشیده بودی اینو نمیگفتی جقی بعدم صدا شوعرشو نمیشناخته میگع بهت چرا دیگه نمیزنگیدصدا تخمیتو نفهمیده.اونموقع هام که شیشه گرون بود مسل الان هرجا نمیفروختن اونم پایین شهر چت مغزظ ،ترک شیشم بدن درد نداره احمق اگه یه نفرو که در حال ترک باشه دیده باشی گه مفت نمیخوردی ترک مرفین بدن درد داره شیشه مرفین نداره اصلا کیر تو دهن ابرو هر چی معتادو ادم ترک کرده رو بردی با این ضرا مفتت 🤮

0 ❤️

697535
2018-06-27 08:51:43 +0430 +0430

شفته کوس… کوس ک دم دستت بود… دوسه دس میکردی. مواد نمیزنی… حالا خوبه دیگ لغزش نکنی…

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها